نقش امام راحل در پيدايش انقلاب اسلامي
نقش امام راحل در پيدايش انقلاب اسلامي
نقش امام راحل در پيدايش انقلاب اسلامي
مقام معظم رهبری(مدظله العالی) می فرمایند:
حسن بزرگ امام اين بود که خودش را به عنوان يک شخص، مطرح نکرد و براي خودش هم در مسائل مربوط به اسلام و مسلمين، به عنوان يک شخص، مطرح نبود. اما به عنوان يک اسنان حل شده ي در اسلام و يک انسان دل داده ي به معارف الهي مطرح بود؛ که از بن دندان و از صميم قلب، اين معارف را پذيرفته بود و جزو جان او شده بود. او حاکميت خدا را بر زندگي انسان قبول کرده بود؛ کما اين که در زندگي شخصي خودش حاکميت خدا را حقيقتا پذيرفته بود، عيد خدا و مطيع خدا بود.
حاکميت الهي از اين جا شروع مي شود؛ اول دلمان را بنده ي خدا بکنيم، خدا را بردلمان و بر وجودمان حاکم بکنيم و بعد در سمت ايجاد حاکميت «الله» برکل فضاي زندگي جامعه و کشور، حرکت کنيم، تا بعد به دنيا برسيم. يک چنين اسنان هايي مب توانند کار کنند و پيش بروند و امام، حقيقتا در اين ميدان، امام و رهبر الهي بود؛ لذا فريادي که او سرداد، فرياد اسلام و فرياد خدا بود و به برکت نام . راه خدا، با دل ها رابطه برقرار کرد و دل ها را در قبضه گرفت.هميشه همين جور است که وقتي پاي يک امر الهي به ميان آمد، بافته هاي طاغوتي به خودي خود کنار زده مي شوند. مهم اين است که آن امر الهي، آن عزم و آن اقدام الهي، قدم به ميدان بگذارد؛ «فإذا دخلتموه فإنکم غالبون». (1) کنار که بنشيند، هيچ اثري ندارد. بزرگ ترن انسان ها، بالاترين تقديس ها و دانش ها، وقتي وارد ميدان نشود و کنار بنشيند، همه ي امواج از روي سر او رد خواهد شد و عقب مي ماند؛ اما وقتي که آن چنان ايمان وعزمي، آن چنان دانش و دل پر نور و با صفايي وارد ميدان شد، آن وقت «سحر با معجزه پهلو نزند، دل خوش دارد».
هر سحري با آمدن معجزه، باطل مي شود. وقتي عصاي موسي وسط آمد، «اما جئتم به السحر»، آن چيزي که شما به ميدان آورده ايد، جادو و فريب است؛ حقيقت نيست. حقيقت، عصاي موسي است؛ وقتي وارد شد، همه ي آن سحرها مثل سايه اي که در مقابل فروزش يک چراغ از بين مي رود، از بين مي روند.
امام اين کار را کرد؛ لذا دل ها جذب شد. بعضي تعجب مي کنند؛ در تحليل اين پديده مانده اند که چطور شد در آن نظام فاسد و باطل که همه ي عوامل فرهنگي، جوان ها را به سمت فساد سوق مي داد، ناگهان جوان ها جلو آمدند و اين انقلاب عظيم، راه افتاد! علت، اين است. اين تحليل جامعه شناختي و روان شناختي کاملا واضحي هم دارد. امام با مرکبي وارد اين ميدان شد که هر که بر آن مرکب، سوار باشد، مي تواند همه ي خفتگان سالم را بيدار کند. (2)
حسن بزرگ امام اين بود که خودش را به عنوان يک شخص، مطرح نکرد و براي خودش هم در مسائل مربوط به اسلام و مسلمين، به عنوان يک شخص، مطرح نبود. اما به عنوان يک اسنان حل شده ي در اسلام و يک انسان دل داده ي به معارف الهي مطرح بود؛ که از بن دندان و از صميم قلب، اين معارف را پذيرفته بود و جزو جان او شده بود. او حاکميت خدا را بر زندگي انسان قبول کرده بود؛ کما اين که در زندگي شخصي خودش حاکميت خدا را حقيقتا پذيرفته بود، عيد خدا و مطيع خدا بود.
حاکميت الهي از اين جا شروع مي شود؛ اول دلمان را بنده ي خدا بکنيم، خدا را بردلمان و بر وجودمان حاکم بکنيم و بعد در سمت ايجاد حاکميت «الله» برکل فضاي زندگي جامعه و کشور، حرکت کنيم، تا بعد به دنيا برسيم. يک چنين اسنان هايي مب توانند کار کنند و پيش بروند و امام، حقيقتا در اين ميدان، امام و رهبر الهي بود؛ لذا فريادي که او سرداد، فرياد اسلام و فرياد خدا بود و به برکت نام . راه خدا، با دل ها رابطه برقرار کرد و دل ها را در قبضه گرفت.هميشه همين جور است که وقتي پاي يک امر الهي به ميان آمد، بافته هاي طاغوتي به خودي خود کنار زده مي شوند. مهم اين است که آن امر الهي، آن عزم و آن اقدام الهي، قدم به ميدان بگذارد؛ «فإذا دخلتموه فإنکم غالبون». (1) کنار که بنشيند، هيچ اثري ندارد. بزرگ ترن انسان ها، بالاترين تقديس ها و دانش ها، وقتي وارد ميدان نشود و کنار بنشيند، همه ي امواج از روي سر او رد خواهد شد و عقب مي ماند؛ اما وقتي که آن چنان ايمان وعزمي، آن چنان دانش و دل پر نور و با صفايي وارد ميدان شد، آن وقت «سحر با معجزه پهلو نزند، دل خوش دارد».
هر سحري با آمدن معجزه، باطل مي شود. وقتي عصاي موسي وسط آمد، «اما جئتم به السحر»، آن چيزي که شما به ميدان آورده ايد، جادو و فريب است؛ حقيقت نيست. حقيقت، عصاي موسي است؛ وقتي وارد شد، همه ي آن سحرها مثل سايه اي که در مقابل فروزش يک چراغ از بين مي رود، از بين مي روند.
امام اين کار را کرد؛ لذا دل ها جذب شد. بعضي تعجب مي کنند؛ در تحليل اين پديده مانده اند که چطور شد در آن نظام فاسد و باطل که همه ي عوامل فرهنگي، جوان ها را به سمت فساد سوق مي داد، ناگهان جوان ها جلو آمدند و اين انقلاب عظيم، راه افتاد! علت، اين است. اين تحليل جامعه شناختي و روان شناختي کاملا واضحي هم دارد. امام با مرکبي وارد اين ميدان شد که هر که بر آن مرکب، سوار باشد، مي تواند همه ي خفتگان سالم را بيدار کند. (2)
پينوشتها:
1- سوره مائده: آيه ي 23.
2-بيانات رهبر معظم انقلاب در ديدار دانشجويان و دانش آموزان بسيجي (طرح و ولايت)13/6/1387
/ج
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}