آگاهی‌هایی دربارة سیستانی‌های آفتاب‌پرست(1)


 

نويسنده: براهمة مغ و کتاب برهیت سمهیتا - همايون صنعتي‌زاده




 

اشاره
 

براهمة مغ یا مغ‌های آفتاب‌پرست گروهی از روحانیان هندی بودند که احتمالاً ریشه‌ای ایرانی داشتند و بازماندگان سیستانی‌های آفتاب‌پرست بودند. این سیستانی‌ها گروهی ایرانی‌نژاد و غیرزرتشتی بودند که مدت‌ها قبل به سرزمین هند مهاجرت کرده و به‌تدریج وارد قشر روحانیان هندی شده بودند. براهم‌مهر نیز ــ که یکی از پرآوازه‌ترین دانشمندان ستاره‌شناس هندی است ــ از میان همین براهمة مغ برخاسته است. یکی از مهم‌ترین آثار او کتاب برهیت سمهیتا است که در قرن سیزدهم میلادی به زبان فارسي نيز ترجمه شده است. با توجه به ریشة احتمالاً ایرانی براهمة مغ، شاید جست‌وجو در میان آثار و تألیفات آنان سبب روشن‌شدن پاره‌ای از گوشه‌های تاریک تاریخ تحول دانش نجوم در ایران باستان شود. از این رو، در مقالة حاضر سعی شده است تا آگاهی‌هایی، هرچند جسته و گریخته، دربارة سیستانی‌های آفتاب‌پرست و براهمة مغ ارائه شود و کتاب برهیت سمهیتا نیز، به اجمال، به خوانندگان فارسی‌زبان معرفی شود.
کلیدواژه‌ها: سیستانی‌های آفتاب‌پرست، براهمة مغ، براهم‌مهر، برهیت سمهیتا، اوستا

مقدمه
 

علامة فقيد جلال‌الدين همايي در حاشية کتاب التفهيم في صناعة التنجيم ابوريحان بيروني آورده است:[1]
... ه‍ . براهم سدهاند (H. Brahma Siddhanta) يعني بزرگ‌ترين کتاب نجوم الاهي و روشن. کلمة «برهم» و «براهما» که «برهمن» از آن آمده به معني خدا و طبيعت و نور و روشنايي است. مؤلف اين کتاب «برهم گپته» (Brahma gobta) منجم بزرگي است که در حدود 600 ميلادي مي‌زيست. از نژاد سيستاني‌هاي آفتاب‌پرست که در زمان اشکانيان از ايران به هندوستان رفتند و اکنون هم گروه بسياري [از آنان] در آن سرزمين زندگاني و به رسوم و آداب آفتاب‌پرستي کار مي‌کنند. و به اين نژاد يا به اين گروه به زبان سانسکريت «شاک ديپي» (Chaka dipy) گفته مي‌شود [که] از دو کلمة «ديپي» به معني جزيره و ناحيه و «شاک» ــ که لهجه‌اي هندوي است از «سک» ــ به معني سيستاني [تشکيل شده است]. «براهمهر» (Brahamehra) نيز يکي از منجمان بزرگ اين طايفه است که در حدود سدة 500 مي‌زيست.
آنچه خواهد آمد آگاهي‌هاي جسته و گريخته‌اي است که گزارشگر به مرور ايام دربارة سيستاني‌هاي آفتاب‌پرست (که آنان را براهمة مغ (Mage Bramin) و يا برهمن‌هاي آفتاب‌پرست نيز ناميده‌اند) گردآوري کرده است. يکي از اين سيستاني‌هاي آفتاب‌پرست براهم‌مهر يا ورهاميهرا (Varha mihra) است که پرآوازه‌ترين دانشمند ستاره‌شناس هندي است و تأليفات فراواني دارد؛ از جمله کتاب بسيار مهم پنج سندهانت (Panca Sidanthika) و کتاب دايرة المعارف مانند برهيت سمهيتا (Brhat Samhita) که خوشبختانه در قرن سيزدهم ميلادي به زبان فارسي ترجمه شده و هم اکنون نسخه‌هاي خطي متعددي از اين ترجمة فارسي در کتابخانه‌هاي هندوستان و پاکستان موجود است. دربارة اهميت کتاب برهيت سمهيتا همين بس که نه تنها ابوريحان بيروني بيش از پنجاه بار در کتاب تحقيق ماللهند به آن اشاره و از آن نقل قول کرده است، بلکه به زبان‌هاي مختلفي از جمله آلماني و انگليسي ترجمه شده و يک روايت از ترجمة انگليسي آن در ده سال گذشته لااقل سه بار تجديد چاپ شده است. گزارشگر بر اين تصور است که مسئولين مؤسسات آموزش عالي و مديران صنعت چاپ و نشر کشور از وجود ترجمة فارسي اين اثر مهم و ذي‌قيمت ــ که در طي اين مقاله نشان خواهيم داد به احتمالي مي‌تواند از نظر تدوين تاريخ علم نجوم در ايران باستان حائز اهميت باشد ــ بي‌خبر بوده و در فراهم آوردن امکانات دستيابي به اين منبع غني براي آن قشر وسيع از پژوهشگران ايراني و فارسي‌زبان که با زبان سانسکريت يا يکي از زبان‌هاي علمي زنده آشنايي ندارند کوتاهي کرده‌اند. مراد از اين گزارش جلب توجه براي رفع اين تقصير است.

سيستاني‌هاي آفتاب‌پرست
 

سيستاني‌هاي آفتاب‌پرست گروهي از مردم سيستان بوده‌اند که ظاهراً در سدة اول ميلادي از ايران به هندوستان مهاجرت کرده و جمعي از مشهورترين و با نفوذترين دانشمندان ستاره‌شناس هندوستان مانند براهم‌مهر و براهم کوپتا و ديگران از ميان آنان برخاسته‌اند.
اما تا آنجايي که گزارشگر دريافته است در ايران امروزي و به زبان فارسي منبعي دربارة اين مردمان وجود ندارد؛ مگر همان مختصر که مرحوم جلال‌الدين همايي در حاشية التفهيم آورده است. گزارشگر در سال 1372 (1993 ميلادي) در جست‌وجوي نسخة خطيِ تقويمي که شرح آن نيز در کتاب التفهيم آمده است به نزد آقاي داوود پينگري (David Pingree)، سرپرست مدرسة رياضيات دانشگاه براون و متخصص در زبان سانسکريت و نجوم هند، رفت. در ضمن گفت‌وگو با ايشان بر حسب اتفاق صحبت از سيستاني‌هاي آفتاب‌پرستي به ميان آمد که در سدة اول ميلادي از ايران به هندوستان مهاجرت کرده‌اند. آقاي پينگري چکيدة اطلاعات خود را در اين زمينه در مقاله‌اي به شرح زير آورده‌اند:
... آنچه بعد خواهم گفت حاکي از فقدان هر گونه گواه و شاهد دال بر وجود آگاهي يا الهام در نجوم ساساني است. اما نخست بايد از جماعتي حيرت‌انگيز و معماگونه در ميان هندوان سخن گويم. جماعتي که بر اين تصورم تنها گروهي در ايران پس از هخامنشيان بوده‌اند و در چنان موقعيتي تاريخي قرار داشته‌اند که توانسته‌اند در تحول و دگرگوني دانش نجوم و احکام نجوم هندوستان پيش از اسلام مؤثر واقع شوند. پهلواهايي (Pahlavas) که در سدة اول پيش از ميلاد سلطنت‌هايي را در شمال غربي هند مستقر ساختند، از خود فرزنداني به جا گذاشتند که به‌عنوان طبقة خاصي از براهمه، [براهمة مغ] (Mga Brahmans) ناميده و جذب جامعه هند شدند. منجم احکام نجومي بزرگ هندوستان در سدة ششم ميلادي، «وراها ميهرا» يکي از افراد اين جماعت بود.
چند سال بعد، گزارشگر سرگرم ترجمة کتاب تاريخ کيش زرتشت تأليف خانم مري بويس (Mary Boyce) به زبان فارسي بود. در اواخر فصل يازدهم جلد سوم اين کتاب نکته‌اي مطرح شده است که ظاهراً با موضوع طايفه «براهمة مغ» ارتباط دارد:
اما دربارة خداي اسب سوار هندي «روانتا» شواهد نسبتاً فراواني هم در متن‌ها و هم در ابنية تاريخي موجود است. روانتا نيز مانند خشترپاتي به نظر مي‌آيد که خودِ ميترا است که به سبب يکي از وجوه خاص خود با لقبي که عملاً به نام و عنوان معبودي مشخص تبديل شده پرستش مي‌شود. اما به نظر مي‌آيد شرايط خاصي سبب پيدايش روانتا شده است. مهاجمان ايراني يعني پارتيان و سکاها به نواحي شمال غربي هندوستان يورش بردند و طبيعي بود که آيين‌هاي خويش را نيز همراه ببرند. در اين مذهب پرستش ميترا اهميت خاص داشت (براي طوايف جنگجو پرستيدن ميترا طبيعي است). اما در سدة اول ميلادي ظاهراً فرزندان اينان کاملاً در جامعة هندي ادغام مي‌شوند و روحانيون آنان (که هرگز اصليت نژاد غيرهندي خود را فراموش نکرده بودند) باورها و عقايد خود را وارد کيش هندوان مي‌کنند. اين روحانيون [اصولاً ايراني‌نژاد] را با القاب و اسامي گوناگون نام‌گذاري کرده‌اند؛ از جمله برهمن‌هاي مغ. اينان معابدي براي خداي آفتاب هندي، «سوريا»، بنا کرده بودند اما در اين معابد خدايي را نيز پرستش مي‌کردند که به ايزدکدة باستاني هندوان تعلق نداشت و «روانتا» خوانده مي‌شد و مي‌گفتند جوان‌ترين پسر آفتاب است. اين اسم احتمالاً از واژة اوستايي Raevant و سانسکريت Revant با معناي توانگر يا شکوهمند گرفته شده که به‌عنوان لقب ميترا به کار رفته است.
م. رام‌کريشنا بهت (M. Ramkrishna Babr) يکي از مترجمان و مفسران روايت انگليسي کتاب برهيت سمهيتا، در مقدمه‌اي که بر چاپ 1992 اين کتاب نوشته است، دربارة اصل و تبار براهم‌مهر مي‌گويد:
براهم‌مهر در روستاي «کاپيت‌تهاکه» (Kapitthaka) از عنايات خاص خداي آفتاب برخوردار بود و زير دست پدرش تربيت شد. اوتپالا توضيح مي‌دهد که براهم‌مهر در همان روستاي «کاپيت تهاکه» به دنيا آمده بود و بايستي معبد مشهوري بر خداي آفتاب در آنجا بوده باشد. محققان مي‌گويند اين همان روستاي کياتهاي (Kayatha) امروزي در نزديکي اوجين است. اين نظر با اين عقيدة همگان که براهم‌مهر ساکن اوجين بوده و در آنجا روزگار به سر برده موافقت دارد.
اما اوتپالا دو بار در برهيت سمهيتا، براهم‌مهر را متوطن «مغه‌دهه» (Magadha-dvije) مي‌خواند. مطلبي که اسباب سردرگمي پژوهشگران را فراهم آورده است؛ زيرا نمي‌توان [براهم‌مهر] را هم اهل «اوجين» دانست و هم متوطن «مغه‌دهه». دکتر «کرن»[2] حدس مي‌زند شايد براهم‌مهر و يا پدران او در جست‌وجوي حمايت سلطاني، از «مغه‌دهه» به «اوجين» مهاجرت کرده بوده‌اند. از سوي ديگر ويليامز (Williiams) واژه «مغه» را به «آفتاب‌پرست» ترجمه مي‌کند. اگر اين توضيح را بپذيريم، بايد اذعان کنيم که از واژة «مغه‌دهه» مفهوم «مکان يا سرزميني که آفتاب‌پرستان در آنجا متوطن هستند» استنباط مي‌شود. احتمال دارد که سرزمين «مغه‌ده» از آن‌رو به اين اسم ناميده مي‌شده است که مغان برهمن در گذشتة بسيار دور به آنجا مهاجرت کرده بوده‌اند. آيا ميان «مغه» و «مغان» ــ که مي‌گويند خردمندان ايام اولية مشرق زمين بوده‌اند ــ ارتباط وجود داشته است؟ به اين نظر تمايل داريم که احتمالاً بعضي از اسلاف «مغه»‌ها به ايران مهاجرت کرده و در آنجا کوچ‌نشيني را پي انداخته بوده‌اند. از اينجاست که اسامي ميترا و آريامن و ديگر نام‌هاي خداي آفتاب را در روزگار باستان آن سرزمين [=ايران] رايج مي‌يابيم.
... همچنين شنيده‌ايم که براهم‌مهر يکي از برهمن‌هاي «شکاديپ» بوده که خداي آنها ميترا است. دربارة محل اين «شکاديپ» نيز بي‌اطلاع هستيم. اسباب آشفتگي ذهن است. براي رهايي از اين تنگنا تنها يک راه به نظر مي‌رسد. در گذشتة بسيار دور پاره‌اي از آفتاب‌پرستان بايد از هندوستان به اين «شکاديپ» مهاجرت کرده و در آنجا مستعمره‌اي برپا کرده باشند. بعدها بعضي از اخلاف آنان دوباره به هندوستان، سرزمين آبا و اجدادي خود مراجعت کرده و به اين مناسبت «برهمن‌هاي شکاديپ» خوانده باشند.
مطالبي که از اين چهار پژوهشگر ايراني، آمريکايي، انگليسي و هندي نقل شد، علاوه بر مضمون مشترک، در ابهام، آشفتگي و عدم‌وضوح نيز با يکديگر شباهت کامل دارند. از اين ميان آنچه دستگير مي‌شود اينکه: در سده‌هاي حوالي ميلاد مسيح گروهي ايراني‌نژاد و غيرزرتشتي (پارتي؟ پهلوي؟ سکايي؟ سکستاني؟) از طريق دره‌هاي شمال غربي شبه‌قارة هندوستان وارد آن سرزمين شده، مدت کوتاهي سلطان‌نشيني (در کجا؟) بر پا مي‌دارند. سپس با توجه به عقايد مذهبي آنان (پرستش ميترا؟ آفتاب‌پرستي؟) با عنواني که از آن مفهوم مغ‌هاي آفتاب‌پرست يا برهمن‌هاي مغ (Maga Brahmin) استنباط مي‌شود، وارد قشر روحانيان هندي، يعني براهمه، مي‌شوند؛ اما خصوصيات قومي خويش را حفظ مي‌کنند و در عرض چند قرن، از ميان آنان نامدارترين و بانفوذترين منجمان و اهل احکام نجوم هندوستان از جمله براهم‌مهر و براهم‌کوپتا پيدا مي‌شوند.
اگر اين جمع‌بندي و نتيجه‌گيري خطا نباشد و اگر اين براهمة آفتاب‌پرست کم يا بيش خصوصيات قومي و نژادي خويش را حفظ کرده باشند و اگر دانش نجومِ شکوفاشده در ميان اينان از ريشه‌هاي نجوم باستاني رايج در فلات ايرانِ پيش از تسلط يونانيان تغذيه شده باشد، مي‌توان احتمال داد که جست‌وجو در ميان آثار و تأليفات اينان، سبب روشن‌شدن پاره‌اي از گوشه‌هاي تاريک تاريخ تحول دانش نجوم در ايران باستان گردد.

براهم‌مهر
 

اگر يقين نداريم براهم‌مهر در کجا و چه تاريخي به دنيا آمده است، ترديدي هم نداريم که در سال 587 ميلادي در شهر اوجين (Avanti) پايتخت باستاني غربي‌ترين ساتراپ‌نشين ايراني در هند ــ و يکي از هفت شهر مقدس هندوان ــ درگذشته است. دايرة‌المعارف بريتانيکا در شرح احوال او مي‌نويسد:
فيلسوف، منجم، رياضي‌دان مؤلف پانچا سيدانتيکا [پنج سندهانت] که مجموعه‌اي است از تمام دانش نجومي آن عصر. از نام او برمي‌آيد که اصل و تبار او خارج از هندوستان است. لفظ الحاقي به آخر اسم او «مهر» از واژة ميترا ايزد خورشيد ايران اشتقاق يافته است. شايد آفتاب نماد خانوادگي او بوده، زيرا معني اسم پدر او Adityadasa (به معناي غلام آفتاب) است.
ترديدي نيست که پانچا سيدانتيکا مهم‌ترين اثر براهم‌مهر است. ترجمة انگليسي اين اثر در سال 1935 با حواشي مفصل دو شرق‌شناس مشهور تيبو (Thibaut) و دويودي (Dvivdi) در لاهور منتشر شد. چندي بعد نيز دانشمنداني چون اتو نويگه‌باور(Otto Neugebauer) و داوود پينگري ترجمه‌اي تازه‌تر همراه با حاشيه‌اي جامع‌تر از اين اثر منتشر ساختند. از همين کتاب به آساني مي‌توان استنباط کرد که براهم‌مهر علاوه بر نجوم هندي بر دانش نجوم يوناني، مصري و رومي نيز تسلط کامل داشته و از جزئيات آنها آگاه بوده است. در پنج بخش نخست کتاب، جوانب گوناگون نجوم بومي هندوستان را شرح مي‌دهد و در دو بخش آخر به نجوم يوناني و غربي مي‌پردازد. مطالب اين کتاب نشان مي‌دهد که
علاوه بر تبحر در محاسبات نجوم يونان و اسکندريه، در کاربرد جداول و نمودارهاي رياضي بطلميوس نيز مهارت داشته است.
اين پرسش مطرح است که براهم‌مهر کي، کجا و چگونه با دانش نجوم يوناني و غربي آشنايي نزديک پيدا کرده و در آن صاحب تخصص و مهارت شده است. متأسفانه هيچ نشانة ملموس و يا سرنخ مشخصي در دست نيست تا با دنبال کردن آن بتوان به افق‌هاي تازه‌اي در اين وادي ناشناخته راه يافت. به ناچار بايد به شرايط کلي و ويژگي‌هاي زمان و مکان او، يعني هندوستان و کشورهاي اطراف، در سدة ششم ميلادي اکتفا کرد.
اگر سال تولد براهم‌مهر را 505 ميلادي و مرگ او را در 587 ميلادي بدانيم، پرباترين سال‌هاي زندگاني وي يعني از 20 سالگي تا 70 سالگي مصادف است با ايام سلطنت کسري انوشيروان (79ـ531م) و سال‌هاي شکوفايي و عظمت و امنيت ساساني؛ سال‌هايي که سلطة ايران تا ايالت شرقي کابل و سند را شامل مي‌شود؛ سال‌هايي که برزوية حکيم را از ايران به هندوستان مي‌فرستند تا کتاب کليله و دمنه (پنجاتانترا) را براي ترجمه به زبان پهلوي به ايران بياورد. اگر بدون توجه به آنچه بيروني دربارة داستان برزويه مي‌گويد (بيروني معتقد است اين داستان ساختة ذهن ابن‌مقفع است که آن را به اين قصد انشاء کرده بود تا زمينه را براي شيوع کيش ماني فراهم آورد) موضوع برزويه را جدي بگيريم، آنگاه شايد اين جمله که دربارة او آمده است معناي خاصي پيدا کند:
برزويه پزشک که پسر آذرهرمز رئيس بزرگان و پزشکان پارسي بود و در اصل وي مبارزان بزرگ و جنگ‌آوران سترگ بسيار بودند.
نکتة جالب، مطلبي است که در آخر جمله آمده است؛ زيرا مي‌دانيم ميترا ايزد مخصوص مبارزان و جنگاوران است و يکي از القاب ويژة او فاتح و شکست‌ناپذير است. از طرفي، برزويه در هنگام اقامت در هندوستان خود را با اسمي مي‌خواند که در متن «مظفر» ترجمه شده است ـ دست‌کم در دو مورد هندوان او را با اين نام صدا مي‌کنند. شايد اين هم بي‌علت نبوده است. اگر قرار مي‌بود برزويه در هندوستان عمدتاً با آفتاب‌پرستان يا ميتراپرستان سر و کار داشته باشد از چنين تمهيدات و زمينه‌چيني‌ها گريزي نداشت.
در اين شرايطِ زماني و مکاني، بايد احتمال داد که هر گونه آشنايي براهم‌مهر با نجوم غيرهندي بايد با واسطه‌اي ايراني و يا از طريق ايران انجام گرفته شده باشد. اما تمام اين مطالب حدس و گمان است و تا با سند و مدرک مثبتي تأييد نشود، در حکم اشاره و قرينه است. تنها دليل ضعيفي که مي‌توان در تأييد اين حدس و گمان آورد جمله‌اي مبهم است که پژوهشگر هندي رام کريشنابهت، در مقدمه‌اي که بر اين کتاب نوشته، آورده است:
مي‌گويند براهم‌مهر از کشور «يوانها» [يونان؟] ديدن کرده بنابر روايات ايراني کتاب پنجاتانترا [=کليه و دمنه] را با اصرار شاه ايران (531ـ576م) به زبان پهلوي ترجمه کرد.

بهت اوتپالا و ويراستاري آثار براهم‌مهر
 

آثار عمدة براهم‌مهر عبارت‌اند از پانجاسيدانتيکا که در واقع بازنويسي و تجديدنظر کلي براهم‌مهر از پنج اثر عمدة نجومي هند باستاني است. در اين کتاب است که براهم‌مهر نجوم باستاني هند را با نجوم يوناني و بطلميوس تطبيق مي‌دهد و تلفيق مي‌کند.
دو اثر مشهور ديگر براهم‌مهر، برهيت جاتکه (Brhat Jataka) و لگ‌هوجاتکه (Liaghujataka) است. از قرار معلوم اثر اخير را ابوريحان بيروني به عربي ترجمه کرده بوده است. اثر ديگر او يوگاياترا (Yagayatra) است. برهيت سمهيتا که در ادامه به تفصيل از آن سخن خواهيم گفت، پس از پانچاسيدانتيکا مهم‌ترين اثر او به شمار مي‌رود.
از خوش اقبالي براهم‌مهر، بهت اوتپالا يکي از بصيرترين و آگاه‌ترين منجمان هندي در سدة دهم ميلادي، ويراستاري آثار او را بر عهده گرفت و بر يک‌يک آثار او شرح‌هايي جامع و مانع نوشت. يکي از بهترين مآخذ دربارة اوتپالا نيز ابوريحان است؛ فصل سي‌وچهارم ماللهند با عنوان «تقسيم شبانه روز به اجزاي کوچک زمان» و همچنين فصل سي و نهم با عنوان «مقياس‌هاي زمان بزرگ‌تر از زندگي براهم» دربارة مقياسات و اضعاف و اجزاي زمان‌سنجي‌اي است که توسط اوتپالا تدوين و منظم شده بوده است.
دربارة شرح‌هايي که اوتپالا بر آثار براهم‌مهر تحرير کرده است گفته‌اند:
اگر بصيرت و شرح‌هاي بليغ و فصيح اوتپالا نبود چه بسا عبارات فراوان و اصطلاحات بي‌شمارِ آثار براهم‌مهر براي خوانندگان مجهول و مبهم مي‌ماند. نقل‌قول‌هايي فراوان که از آثار و تأليفات گمنام براي توضيح آرا و نظرات براهم‌مهر آورده است يکي از منابع و ذخائر عمدة پژوهشگران امروزي شده است. ساده مي‌نويسد و در رشته‌هاي متعددي صاحب صلاحيت است. رشته‌هايي چون نجوم، رياضيات، عطرسازي... .
روي صفحة عنوان نسخة خطي کتاب باراهي سنکمهتا (برهيت سمهيتا) که به شمارة 10/44 در مجموعة حبيب گنج، کتابخانه مولانا آزاد، دانشگاه اسلامي اگره وجود دارد، اين عبارت به چشم مي‌خورد:
شارحِ اين، اتپل بَهَت پسر ماداه مهر واژة مهر که در آخر اين عبارت آمده و ظاهراً بخشي از اسم پدر اتپل بهت بوده است موجب اين حدس و گمان مي‌شود که شايد وي نيز از همان طايفة برهمن‌هاي آفتاب‌پرست بوده است که اين چنين در رشتة نجوم و شعب مربوطه تجربه و تبحر داشته است. اسم مترجم فارسي کتاب، يعني عبدالعزيز شمس، نيز همين حدس و گمان را در ذهن برمي‌انگيزد؛ نام اين مترجم نامِ پدر براهم‌مهر (Adityadasa= غلام آفتاب= عبد [عزيز] شمس) را تداعي مي‌کند.
برهيت سمهيتاي سانسکريت در 104 فصل تدوين شده است؛ اما عبدالعزيز شمس که از قرار معلوم از سوي سلطان فيروزشاه (1351ـ1388م) مأمور ترجمه
اين کتاب به زبان فارسي شده بوده به ترجمة 96 فصل آن اکتفا کرده است و از ترجمة هشت فصلي که به مسائل آييني و مذهبي مربوط مي‌شده (مانند فصل‌هاي مربوط به چگونگي ساختن بت‌ها و اندازه‌هاي مربوط به آنها و طرز نصب آنها) خودداري کرده است؛ بنابراين، ترجمة فارسي محدود به مسائل نجومي و جوّي است. مترجمْ مقدمة کتاب و همچنين فصل «دربارة خصوصيات منجم» را نيز ناديده گرفته است؛ به همين دليل، ترجمة فارسي با بخش سوم «مطالب مربوط به آفتاب» شروع مي‌شود.
در اين مقاله نمي‌توان حتي به گونه‌اي سرسري، به همة فصل‌هاي کتاب برهيت سمهيتا پرداخت (فهرستي از اين فصول را در پايان مقاله خواهيم آورد)؛ از اين‌رو، با تفصيل نسبي از دو فصل اول کتاب که دربارة خورشيد و ماه است سخن خواهيم گفت. اين دو فصل را همان‌گونه که در نسخة خطي شمارة 10/44 مجموعة حبيب گنج آمده‌اند نقل مي‌کنيم و با کمک حواشي، پانويس‌ها و ديگر منابع و مآخذ معتبر نجومي، نکات برجستة آن را متذکر خواهيم شد.

پي نوشت ها :
 

[1]. در سراسر اين نوشته آنچه هنگام نقل‌قول‌ها در ميان [ ] آورده شده اضافات و الحاقات نويسنده است که براي روشن‌شدن مطلب افزوده شده است.
[2]. Kern؛ مترجم برهيت سمهيتا، به زبان آلماني در سال 1865 ميلادي.
 

منبع: www.urd.ac.ir