مقايسه حكمت يونان و فلسفه جديد غرب(4)
مقايسه حكمت يونان و فلسفه جديد غرب(4)
مقايسه حكمت يونان و فلسفه جديد غرب(4)
از فلوطين تا فلسفه مسيحي
فلوطين، افلاطون را جان تازه بخشيد
پس از افلوطين، فلسفه مسيحيت ظهور ميكند
با اين وصف فلسفهي جديد، از بسياري جهات، در وضعي نامساعدتر از حكمت يونان قرار گرفت.
پيش از همه، آن مزيتي كه در بالا ياد كرديم (مقصود همان حسن تأثير مسيحيت است در فلسفه از راه اعتقاد به اتحاد نزديك لاهوت و ناسوت)، با مضرتي بزرگ بياثر شد. حسن تأثير اصل نوي كه مسيحيت به ارمغان آورده بود، بر فور با شرايع علم الهي مستور ماند. در حالي كه حكمت يونان از بند مذهبي، عاري از شرايع انديشهسوز، به مسالمت رست، فلسفهي جديد به خلاف، براي رهايي خود ناگزير از تلاشي قهرمانانه گرديد. وانگهي، مشاهدهي آنچه از الهيات در نخستين دستگاههاي فلسفي بزرگ به جا مانده، آدمي را به حيرت ميافكند. ناگفته نماند كه فلسفه در عين تلاش براي رهايي از بند مذهب گاهي به راه افراط كشيده شده و اين هنگامي بوده كه خواسته است محتوا و لب مذهب را به دور اندازد. فلسفهي جديد بسيار به ندرت به آن حالت تعادل خجستهاي رسيده كه فلسفهي يونان باستان به آساني به آن رسيده بود.
فضيلت فلسفهي يونان بيش از اين است. انديشهي يونان، به رهنموني شهودي عميق، حقايقي اساسي را روشن كرد كه پايهي هر فلسفهاي به شمار ميروند. اما فلسفهي جديد، چون در مسير ديگري افتاد، نتوانست پاسدار اين حقايق باشد. غرض ما اين است كه در گفتار حاضر، برتري، يا اگر اين تعبير بيشتر مورد پسند باشد، موقع مساعدتر حكمت يونان را نسبت به فلسفهي جديد، در چند مورد مهم، نشان دهيم. (1)
پي نوشت ها :
1. شارل ورنر، حكمت يونان ، ترجمه: نادرزاد، تهران، علمي و فرهنگي، 1382، ص 247-245.
منبع:www.iptra.ir
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}