حسن و قبح و بايد و نبايد(1)
حسن و قبح و بايد و نبايد(1)
حسن و قبح و بايد و نبايد(1)
نويسنده:مسعود اميد
آنچه در پي ميآيد، تأملاتي است كه در باب دو دسته مهم از محمولات اخلاقي، كه در مباحث فلسفه اخلاق داراي اهميت بسيار ميباشند، صورت گرفته است. نخست تأملاتي در باب «بايد و نبايد» و آنگاه تحليل و ارائه نكاتي در مورد «حسن و قبح» مطرح ميشود. لازم بذكر است كه اين تحليل با استفاده از مباني و مسائل فلسفه اسلامي و آراء فيلسوفان مسلمان صورت ميگيرد.
واژه «بايد» چه بـصورت معناي حرفي بكار رود و چه بـصورت معناي اسمي و مستقل و نيز واژه هاي جانشين آن مانند واجب و لازم، گاهي در قضايايي بكار ميرود كه بهيچوجه جنبه ارزشي ندارند. چنانكه معلم در آزمايشگاه بـه دانش آموز ميگويد: «بايد كلروسديم را با هم تركيب كني تا نمك طعام بدست بيايد». يا پزشكي به بيماري ميگويد «بايد از اين دارو استفاده كني تا بهبود يابي» در تمام اين موارد واژه «بايد» بكار برده شده است و در تمام موارد واژه «بايد» بر ضرورت و وجوب دلالت ميكند (و نبايد بر عدم ضرورت و وجوب) به بيان ديگر در تمام گزاره ها و تعابير سابق مفاد «بايد» را چيزي جز ضرورت و وجوب تشكيل نميدهد و «نبايد» نيز مضموني جز عدم ضرورت و وجوب ندارد. از اينرو مفاد و مضمون محمولات اخلاقي بايد و نبايد همانا ضرورت و عدم ضرورت است. حال نخستين گام براي تأمل در اين مفاهيم اين است كه روشن شود اساساً مفهوم ضرورت چگونه براي ذهن حاصل شده است. بدنبال اين مسئله بايد بدين امر نيز پرداخت كه ضرورت بر چند قسم ميباشد و آنگاه در نهايت بايد ديد كه مفهوم «بايدِ» اخلاقي ناظر به كدام قسم از اقسام ضرورت ميباشد.
ضرورت در انحاء ديگر خود، از طريق علم حضوري قابل درك است. مانند ضرورت از ناحيه وجود حالات و... نسبت بـوجود نفس (از جانب معلول بـعلت) و يا ضرورت بين دو معلول نفس مانند ضرورت بين وجود صور ذهني و وجود اراده كه هر دو معلول نفس هستند (ضرورت بين دو معلول علت واحد). انسان از طريق يافت حضوري، مفهوم ضرورت را از جهت ديگري نيز مييابد. در اين يافت حضوري، توجه انسان اساساً بـرابطه ضروري بين ابعاد و جنبه هاي «وجودي» خود نسبت ب خودش نيست. بلكه در اين حالت توجه او بـه مقايسه بين دو صورت ذهني است. هنگامي كه بصورتهايي در ذهن ترسيم ميشوند; ذهن، آنها را با خودشان ميسنجد و در اين نسبت سنجي بمفهوم ضرورت ميرسد. مثلاً مفهوم گرسنگي را ذهن
در مييابد و آنگاه آن را موضوع، قرار داده و با خودش (خود آن موضوع) مقايسه ميكند و قضيه اي به اين ترتيب تشكيل ميدهد كه گرسنگي، گرسنگي است و از اينجا بين محمول وموضوع بـضرورت و حتميت ميرسد و اذعان ميكند كه ضرورتاً و قطعاً محمول همان موضوع است. در اين تحليل اساساً نظر بماهيت و ويژگي مفهومي اين امر ذهني است و نه جهت وجودي و عيني آن. يا براي مثال وقتي كه ميگوييم: سفيدي سفيدي است و...
1 ـ ضرورت منطقي. 2 ـ ضرورت فلسفي.
ضرورت همه جا چه در منطق و چه در فلسفه در مقابل امكان و امتناع گفته ميشود.
لازمه ضرورت ذاتي فلسفي، ازلي و ابدي بودن است و صفت موجوديت براي چنين موجودي ازلاً و ابداً ثابت خواهد بود ولي لازمه ضرورت منطقي، ازلي و ابدي بودن نيست; زيرا حكم عقل در ضرورت ذاتي منطقي، مشروط به بقاء موضوع است و اگر موضوع امري زايل شدني باشد خواه ناخواه اتصاف موضوع بـمحمولات خويش نيز منتفي است و اساساً در ضرورت ذاتي فلسفي موجود ضروري، داراي هيچ شرط حتي شرط بقاء و استمرار وجود نيست. چرا كه وجود بـصورت في نفسه براي او حاصل بوده و آنگاه ازلي و ابدي است; مانند وقتي كه ميگوييم واجب الوجود، موجود است.
به بيان ديگر فيلسوف، ضرورت يا وجوب را در قضاياي هليه بسيطه كه محمول آنها را وجود تشكيل ميدهد، ملاحظه ميكند، بدون آنكه براي موضوع حيثيّت تعليليه را اعتبار كند.
در اين حالت بايد گفت مفاد «بايد» در گزاره هاي اخلاقي ناظر بـضرورت بين دو امر و دو واقعيت در عالم خارج از ذهن است. يعني ناظر بـرابطه ضروري بين فعل خاص و غايت آن. در مثال مذكور«بايد» ناظر بـرابطه ضروري بين فعل عيني راستگويي با غايت آن، يعني كمال يا سعادت است. با توجه به اين تحليل از «بايد» اخلاقي، در پاسخ اين پرسش كه «بايد» اخلاقي ضرورتي منطقي است يا فلسفي، ميتوان چنين گفت كه از آنجا كه ضرورت منطقي صرفاً ناظر بنسبت و رابطه بين مفاهيم ميباشد و موطني جز ذهن ندارد، پس ضرورت اخلاقي و بايد اخلاقي از نوع ضرورت منطقي نخواهد بود. بلكه از نوع ضرورت فلسفي خواهد بود و واقعيات خارجي را توصيف ميكند. مثلا وقتي كه ميگوييم حرارت نسبتآتش ضرورت بالغير دارد. يا انسان نسبت بـواجب الوجود، ضرورت و وجوب بالغير دارد، در اين مثالها از ضرورت و وجوب فلسفي استفاده شده است و ناظر بـرابطه بين دو موجود خارجي يعني آتش و حرارت يا واجب الوجود و انسان است. پس ضرورت فلسفي برخلاف ضرورت منطقي، در مورد اشياء خارجي بكار برده ميشود و از اينرو «بايد اخلاقي» هم مربوط بـهمين نوع ضرورت خواهد بود.
منبع: www.mullasadra.org
بايد و نبايد
مفاد و مضمون «بايد و نبايد»
واژه «بايد» چه بـصورت معناي حرفي بكار رود و چه بـصورت معناي اسمي و مستقل و نيز واژه هاي جانشين آن مانند واجب و لازم، گاهي در قضايايي بكار ميرود كه بهيچوجه جنبه ارزشي ندارند. چنانكه معلم در آزمايشگاه بـه دانش آموز ميگويد: «بايد كلروسديم را با هم تركيب كني تا نمك طعام بدست بيايد». يا پزشكي به بيماري ميگويد «بايد از اين دارو استفاده كني تا بهبود يابي» در تمام اين موارد واژه «بايد» بكار برده شده است و در تمام موارد واژه «بايد» بر ضرورت و وجوب دلالت ميكند (و نبايد بر عدم ضرورت و وجوب) به بيان ديگر در تمام گزاره ها و تعابير سابق مفاد «بايد» را چيزي جز ضرورت و وجوب تشكيل نميدهد و «نبايد» نيز مضموني جز عدم ضرورت و وجوب ندارد. از اينرو مفاد و مضمون محمولات اخلاقي بايد و نبايد همانا ضرورت و عدم ضرورت است. حال نخستين گام براي تأمل در اين مفاهيم اين است كه روشن شود اساساً مفهوم ضرورت چگونه براي ذهن حاصل شده است. بدنبال اين مسئله بايد بدين امر نيز پرداخت كه ضرورت بر چند قسم ميباشد و آنگاه در نهايت بايد ديد كه مفهوم «بايدِ» اخلاقي ناظر به كدام قسم از اقسام ضرورت ميباشد.
نحوه انتزاع مفهوم ضرورت يا روانشناسي ذهن
ضرورت در انحاء ديگر خود، از طريق علم حضوري قابل درك است. مانند ضرورت از ناحيه وجود حالات و... نسبت بـوجود نفس (از جانب معلول بـعلت) و يا ضرورت بين دو معلول نفس مانند ضرورت بين وجود صور ذهني و وجود اراده كه هر دو معلول نفس هستند (ضرورت بين دو معلول علت واحد). انسان از طريق يافت حضوري، مفهوم ضرورت را از جهت ديگري نيز مييابد. در اين يافت حضوري، توجه انسان اساساً بـرابطه ضروري بين ابعاد و جنبه هاي «وجودي» خود نسبت ب خودش نيست. بلكه در اين حالت توجه او بـه مقايسه بين دو صورت ذهني است. هنگامي كه بصورتهايي در ذهن ترسيم ميشوند; ذهن، آنها را با خودشان ميسنجد و در اين نسبت سنجي بمفهوم ضرورت ميرسد. مثلاً مفهوم گرسنگي را ذهن
در مييابد و آنگاه آن را موضوع، قرار داده و با خودش (خود آن موضوع) مقايسه ميكند و قضيه اي به اين ترتيب تشكيل ميدهد كه گرسنگي، گرسنگي است و از اينجا بين محمول وموضوع بـضرورت و حتميت ميرسد و اذعان ميكند كه ضرورتاً و قطعاً محمول همان موضوع است. در اين تحليل اساساً نظر بماهيت و ويژگي مفهومي اين امر ذهني است و نه جهت وجودي و عيني آن. يا براي مثال وقتي كه ميگوييم: سفيدي سفيدي است و...
اقسام ضرورت
1 ـ ضرورت منطقي. 2 ـ ضرورت فلسفي.
ضرورت همه جا چه در منطق و چه در فلسفه در مقابل امكان و امتناع گفته ميشود.
ضرورت منطقي
ضرورت فلسفي
ضرورت ذاتي يا ازلي فلسفي
لازمه ضرورت ذاتي فلسفي، ازلي و ابدي بودن است و صفت موجوديت براي چنين موجودي ازلاً و ابداً ثابت خواهد بود ولي لازمه ضرورت منطقي، ازلي و ابدي بودن نيست; زيرا حكم عقل در ضرورت ذاتي منطقي، مشروط به بقاء موضوع است و اگر موضوع امري زايل شدني باشد خواه ناخواه اتصاف موضوع بـمحمولات خويش نيز منتفي است و اساساً در ضرورت ذاتي فلسفي موجود ضروري، داراي هيچ شرط حتي شرط بقاء و استمرار وجود نيست. چرا كه وجود بـصورت في نفسه براي او حاصل بوده و آنگاه ازلي و ابدي است; مانند وقتي كه ميگوييم واجب الوجود، موجود است.
به بيان ديگر فيلسوف، ضرورت يا وجوب را در قضاياي هليه بسيطه كه محمول آنها را وجود تشكيل ميدهد، ملاحظه ميكند، بدون آنكه براي موضوع حيثيّت تعليليه را اعتبار كند.
ضرورت بالغير
ضرورت بالقياس الي الغير
«بايد اخلاقي»، ضرورت منطقي يا فلسفي؟
در اين حالت بايد گفت مفاد «بايد» در گزاره هاي اخلاقي ناظر بـضرورت بين دو امر و دو واقعيت در عالم خارج از ذهن است. يعني ناظر بـرابطه ضروري بين فعل خاص و غايت آن. در مثال مذكور«بايد» ناظر بـرابطه ضروري بين فعل عيني راستگويي با غايت آن، يعني كمال يا سعادت است. با توجه به اين تحليل از «بايد» اخلاقي، در پاسخ اين پرسش كه «بايد» اخلاقي ضرورتي منطقي است يا فلسفي، ميتوان چنين گفت كه از آنجا كه ضرورت منطقي صرفاً ناظر بنسبت و رابطه بين مفاهيم ميباشد و موطني جز ذهن ندارد، پس ضرورت اخلاقي و بايد اخلاقي از نوع ضرورت منطقي نخواهد بود. بلكه از نوع ضرورت فلسفي خواهد بود و واقعيات خارجي را توصيف ميكند. مثلا وقتي كه ميگوييم حرارت نسبتآتش ضرورت بالغير دارد. يا انسان نسبت بـواجب الوجود، ضرورت و وجوب بالغير دارد، در اين مثالها از ضرورت و وجوب فلسفي استفاده شده است و ناظر بـرابطه بين دو موجود خارجي يعني آتش و حرارت يا واجب الوجود و انسان است. پس ضرورت فلسفي برخلاف ضرورت منطقي، در مورد اشياء خارجي بكار برده ميشود و از اينرو «بايد اخلاقي» هم مربوط بـهمين نوع ضرورت خواهد بود.
منبع: www.mullasadra.org
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}