نهضت اسلامي ايران، انفجاري در عصر ماديگري
نهضت اسلامي ايران، انفجاري در عصر ماديگري
نهضت اسلامي ايران، انفجاري در عصر ماديگري
مقام معظم رهبري(مدظله العالی) می فرمایند:
در کنار اين جريان فکري، سياستها حرکتي را مستقلا به سمت ضديت با دين و معنويت شروع کردند. بعضي از اين سياستها، علي الظاهر به اين فلسفه ها هم کاري نداشتند. البته کساني هستند - نمي خواهم حالا اين فکر را مطرح کنم، اما بدانيد و شايد هم مي دانيد - که معتقدند اصلا تفکرات مادي - ولو چپ ترينش - مخلوق و محصول فکر سياستمدارهاست، نه فلاسفه . مي گويند: اصلا همه ي اين بساطها و جنجالها، يک کار سياسي به معناي حقيقي بود؛ يک کار اقتصادي در جهت پيشرفت ثروتها و سرمايه ها و بساط سرمايه داري در دنيا بود که روز به روز اوج مي گرفت. علي اي حال، سياستها در جهت ضديت با معنويت افتادند و روز به روز اين تضاد بيشتر شد.
البته هر نقطه يي که معنويت آن بيشتر بود، بيشتر مورد تهاجم قرار گرفت؛ مثل اسلام.تفکرات اسلامي در همه جاي دنيا مورد تهاجم قرار گرفت. در شرق دنياي اسلام - يعني هند - تا غرب دنياي اسلام - يعني الجزاير - اين تهاجم صورت گرفت در الجزاير، فرانسويها وارد شدند و با اسلام مبارزه کردند. در هند هم انگليسيها وارد شدند و با اسلام مبارزه کردند . با اين که در صحنه ي استعمار، انگليس و فرانسه، دو کشور رقيب بودند، اما حريفها و طرفها و نقاط بمباردمانشان يکي بود. روز به روز جريان مذهب و معنويت را در دنيا ضعيفتر کردند و زندگي انسانها را از اخلاق معنوي خاليتر نمودند. دنياي مسيحيت اين طور بود و دنياي اسلام هم همين طور بود. ايمانها را در لابلاي چرخ و پر گردونه ي سنگين ماديت، خرد يا رقيق کردند . اين، جريان زندگي دنيا در طول حداقل دو قرن است. اين، چيز کمي نيست.
اين سير جريان ماده، همين طور با جست و به شکل تند و خشن، حرکت به طرف اوج را شروع کرده و در طي دو قرن، روز به روز فراگيرتر شده است. همراه با اين اوج تفکر و سياست و رفتار مادي در زندگي انسانها ، ثروت و علم و اختراع و پيشرفتهاي نو به نوي آن مراکزي که اين سياستها را دنبال مي کردند هم روز به روز بيشتر شده است. يعني از لحاظ علمي، امريکاي امروز با امريکاي پنجاه سال پيش قابل مقايسه نيست. اروپا هم همين گونه است. اينها همان کساني هستند که با پول و علم و اختراع و با استفاده از تواناييهاي گوناگونشان ، اين جريان ماديت را تقويت کردند.
وقتي که اين جريان اوج گيرنده، به نقطه ي اوج غيرقابل تصوري رسيد، قدم بعد جز اين چيزي نبود که بناي دين و معنويت و اخلاق، بکلي از ميان جوامع برچيده شود؛ حتي ديگر هيچ خاطره يي هم نماند. اين، حرف من نيست. يکي از کارهايي که در اين نوشتارهاي رايج ادبيات دنيا و در رمانهاي علمي، تخيلي معمول است، پيش بيني دنياي آينده است. مثلا پنجاه سال ديگر، دنيا به چه شکلي خواهد بود . آنچه نوشته اند، همه آن دنيايي را نشان مي دهد که در آن، ديگر حتي هيچ احساس معنوي نيست. من بعضي از اين رمانها را خودم ديده ام و خوانده ام . آن دنيايي که تصوير مي شود، قدم بعد دنياي قرن اتم و الکترونيک و کامپيوتر و پيشرفتهاي شگفت انگيز فضايي است . قدم بعد چيست؟ بکلي تهي شدن عالم از تفکرات و يا - به قول آنها - اوهام معنوي و مذهبي است. اصلا قدم بعد، جز اين چيز ديگري تصور نمي شود.
در همين مقطع که همه ي محاسبات مادي نشان مي داد که آينده ي بشريت آن است، ناگهان حادثه يي اتفاق افتاد. اين حادثه، در اول توجه دنيا را خيلي هم به خودش جلب نکرد؛ اما برخلاف انتظار تفسير کنندگان و بينندگان روز به روز حجم و معنا و محيط تسلط و تصرف او وسيعتر شد و ناگهان به يک انفجار در يک نقطه ي عالم منتهي گرديد. آن وقت، صاحبان قدرت جهاني احساس کردند که تا حالا در ارزيابي اين پديده اشتباه مي کردند . به فکر علاج افتادند، ولي ديگر نتوانستند. آن حادثه چيست؟ حادثه ي نهضت روحانيت و نهضت دين در ايران در سال 1341.
آن روزي که اين حادثه اتفاق افتاد، کسي در دنيا براي آن اهميتي قايل نشد. حتي آن وقتي که پانزده ي خردادي به وجود آمد و آن کشتار و آن مسايل اتفاق افتاد، در دنيا آن قدر انعکاسي پيدا نکرد. نه کسي را خيلي اميدوار کرد، نه کسي را خيلي ترساند. شعله يي بود، بعد هم ديدند مثل اين که فروکش کرد. مانند آن که شعله ي تراشه و پوشال و ترکه و کارتن و مقوا، يک مرتبه مي گيرد و بعد از چند لحظه هم فرومي نشيند و همه خيال مي کنند تمام شد؛ غافل از اين که آن هيزمها و کنده هاي بسيار قطور و آتشدار، زير اين شعله ها بود . آنها گرفته، کسي هم درست ملتفت نيست و لحظه به لحظه هم آتش ماندگار و ديرپا توليد مي کند. اين آتشها توليد شد، تا به بيست و دوم بهمن و تشکيل جمهوري اسلامي رسيد و ناگهان کشوري براساس دين و معنويت ايجاد شد که ديگر وقت گذشته بود. يعني به مجردي که اين نظام به وجود آمد، براي دشمنان دين و معنويت، کار از کار گذشت و هر چه ضربت زدند و مظلومش کردند، نفوذ معنويش و توجه دلهاي مسلمين در دنيا به آن بيشتر شد. آتشهايي در اين جا و آن جا گرفت و شايد بعضي هم خودشان درست ندانند که از کجا سرچشمه گرفت.
من از نزديک، وضع مردم و مسلماني مردم را - تا آن جايي که به آنها تحميل شده - ديده ام که چگونه است. در شرق دنياي اسلام (هند و کشمير و ترکستان شرقي) هم احساسات مسلمين را مي بينيد . ديگر کار از کار گذشته است؛ يعني آن جرياني که اوج پيدا مي کرد، قطع شد. من و شما در لحظه ي اين قطع قرار گرفتيم. «ثم جعلناکم خلائف في الارض» (1) . من و شما همان کساني هستيم که اگر درست حرکت کنيم، عمل و تصميم و قاطعيت و اراده مان خواهد توانست اين راه را ترسيم کند و ماندگاري و سلامت آن را تضمين نمايد .
پي نوشت ها :
1. يونس: 14.
/ع
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}