بزرگ ترين هنر انقلاب


 





 

مقام معظم رهبری(مدظله العالی) می فرمایند:
 

در خصوصيات مادي زندگي انسان، بعد از نعمت حيات، خصوصيت جواني، خصوصيت خيلي مهمي است؛ لذا شما ببينيد در روايات ما مکرر آمده است که خداي متعال در روز قيامت، نمي گذارد هيچ انساني قدم از قدم بردارد، مگر اين که درباره ي چهار چيز از او سؤال و مؤاخذه مي کند، يکي از آن ها جواني است؛ «جواني را چگونه ودر کجا صرف کرديد؟»
خداي متعال، اين منبع عظيم انرژي و توان را که در يک برهه از عمر، به همه ي انسان ها داده مي وشد - بي استثنا همه از اين دوره ي زرين زندگي عبور مي کنند- براي ذخيره سازي و ايجاد قاعده ي مستحکمي براي زندگي سعادتمند قرار داده است. بعد که از اين دوره گذشتيد، هميت کارهاي بزرگ در انسان، کم مي شود؛ توانش هم در انسان کم مي شود و انسان نمي تواند کارهاي زيربنايي را انجام بدهد، شخصيت سازي و خودسازي براي انسان دشوار مي شود.
البته خداي متعال هيچ چيز را براي بشر -با اين قدرت عظيمي که به بشر داده - محال نکرده است؛ بالاخره هر کسي تا آخر عمر مي تواند انواع کارها و تلاش هاي بزرگ را انجام بدهد؛ اما دشوار شدن کار بعد از دوره ي جواني، و رواني و آساني آن در دوران جواني، يک حقيقت مهم است.
بسياري از مردم دنيا در طول تاريخ، در اين برهه، دچار خسارت مي شوند؛ يعني جواني را که سرمايه اي زائل شدني است، خرج مي کنند، بدون اين که با اين خرج، سرمايه گذاري مهمي براي آينده ي خودشان بکنند؛ بعضي به غفلت، بعضي به شهوات، بعضي به برخي از امور مفيد، اما بدون رعايت صلاح معنوي و روحي خودشان، آن را صرف مي کنند.
بزرگترين هنر اين انقلاب که امام، ان را فتح الفتوح اين انقلاب دانستند، اين بود که توانست جوان هايي را تربيت کند که در دنياي مادي آلوده و از لحاظ اخلاقي، لجنزار، انسان هايي با دل هاي پاک و نوراني و با تصميم هاي راسخ و هوشمندانه و خردمندانه راه بزرگان بشريت و راه سعادت بشر را انتخاب بکنند... اين انقلاب، آن اکسير بود؛ مس ها و طلا و فلزها و ظرفيت ها را عوض کرد.
درست مثل همان کاري که پيامبر در صدر اسلام کرد. وقتي مصعب بن عمير در جنگ احد شهيد شد، پيامبر بالاي سر او آمد و گريه کرد -طبق آنچه که در روايت و تاريخ هست -و به اصحابش گفت: اين جوان در مکه - البته قبل از مسلمان شدنش- بهترين و زيباترين و فاخرترين لباس ها را مي پوشيد و با زيباترين آرايش ها در مکه مي خراميد(به تعبير من) و همه ي مرد و زن مکه به اين جوان نگاه مي کردند. جواني طبق ارزش هاي جاهلي و غرق در همان ارزش ها، همه ي همتش در آن روز اين بود که لباس زيباتر و فاخرتري بپوشد و چهره ي جذابتري داشته باشد.
اسلام، اين جوان را منقلب و تبديل به يک قهرمان و يک آدم معنادار کرد؛ که پيامبر قبل از اين که از مکه به مدينه تشريف ببرند، براي اين که يثربي هاي آن روز، قرآن را ياد بگيرند، اين جوان را فرستاد. پيرمرد هم دور برشان داشتند، ولي اين جوان را فرستاد؛ او معلم قرآن اهل يثرب شد! در جنگ احد هم شهيد شد؛ روي خاک هاي داغ بيابان افتاده بود، پيامبر ايستاد، به جسد مطهر او نگاه کرد و بنا کرد گريه کردن!
اين انقلاب است؛ انقلاب ارزش ها يعني اين، آن چيزهايي را که براي يک جوان، مهم است، تغيير مي دهد. براي يک جوان، مهم اين بود که فلان عطر را بزند، فلان نوع کفش را بپوشد، موهايش را فلان جور آرايش کند و در فلان خيابان، يک ساعت، دوساعت راه برود! نه به فکر پيشرفت و آباداني کشور، نه به فکر اندکي آباد کردن و نوراني کردن دل خود! غرق در همين مسايل مادي، که نقطه ي اوجش-فرضا- يک شهوتراني در امور جنسي، يا در امور خوراکي بود!... عزيزان من! جواني، اين گونه مي گذشت، و انقلاب، آن را تبديل کرد. مثل اين که گوهر گرانقيمتي به دست يک مشت بچه ي نادان بيفتد، در کوچه ها و خيابان ها با آن تيله بازي بکنند، بعد کسي بيايد و آن را قيمت گذاري و تميز کند، و آن را در جاي مناسب خودش مصرف کند. اين جواني، همان گوهر گران بهايي بود که در فرهنگ و رژيم گذشته، براثر تبعيت کورکوراه از فرهنگ غربي، و براي اين که مصلحت سياستمداران آن روز هم نبود که جوان ها فکر کنند، چيزي بفهمند و در راه حقيقي، در راه اصالت ها، در راه خدا، در راه معنويت و در راه خودسازي حرکتي بکنند و برايش مايه ي دردسر بود، لذا استقبال مي کرد که جوان ها رو به فساد بياورند!انقلاب آمد و آن گوهر را به جوان ها شناساند؛ جنگ تحميلي هم ميداني براي بروز اين گوهر تابناک در وجود جوان ها شد؛ الحمدلله بعد از جنگ هم ادامه پيدا کرده است. من به شما مي گويم بدانيد که دشمن، همين نقطه را هدف قرار داده است! اگر نوراني کردن جوان ها و متوجه کردن آن ها به اهميت مصرف کردن جواني در راه ارزش هاي والا، نقطه فتح الفتوح انقلاب است، فتح الفتوح استکبار و ضد حمله ي استکبار هم اين است که همين نقطه را از جوان ها بگيرد؛ باز جوان ها را سرگرم فساد، آلودگي، بدفهمي و بحث هاي پوچ و بيهوده ي شبه فلسفي کند که هيچ حقيقتي پشت سرش نيست! فقط براي گفتگو کردن و سرو کله زدن و ساعتي وقت گذراندن -بدون اين که هيچ فايده اي در آن باشد- و غافل کردن آن ها از حقيقت، از راه زندگي، از آرمان هاي انقلاب و از انتظاري که اين ملت و انقلاب از جوان ها دارد، به کار مي رود! (1)

پي نوشت ها :
 

1- بيانات رهبر معظم انقلاب در ديدار دانشجويان و دانش آموزان بسيجي، 25/9/1377
 

منبع:www.khamenei.ir