توسعه در اسلام و غرب ، نتايج و پيامدها (1)
توسعه در اسلام و غرب ، نتايج و پيامدها (1)
چكيده
مقدمه :
اما سؤالي كه به ذهن متبادر ميشود اين است: به راستي توسعه چيست؟ در جواب اين سؤال، عدهاي براي تعريف "توسعه " به دنبال علتها و عوامل توسعه هستند. اينها فرهنگ، انباشت سرمايه، ثبات سياسي و آموزشهاي تخصصي و مانند آن را علت توسعه ميدانند.5[5] عدهاي ديگر نيز به دنبال اهداف توسعه هستند.
اين عده آزادي، دموكراسي و استقلال را جزو اهداف توسعه ميدانند. بعضيها نيز به دنبال آثار و نتايج توسعه هستند. اين دسته به دنبال نتايجي هستند كه منجر به حذف فقر، رفع بيكاري و كاهش نابرابري شود.[6]6 اين پژوهش به دنبال اهداف توسعه در نظام غربي و اسلام است.
سؤال اصلي، كه در اين مقاله مطرح است اين است: نتايج و پيامدهاي توسعه در غرب و اسلام كدام است؟
تعريف "توسعه "
در باب تعريف "توسعه " در اصطلاح، همانگونه كه در مقدّمه بيان شد، "توسعه " از مفاهيمي است كه انديشمندان درباره آن اتفاقنظر ندارند و هر كس آن را متناسب با ديدگاهها، باورها و اعتقادات خود تعريف ميكند. اما دانشمندان علم توسعه، كه به تعريف "توسعه " پرداختهاند، همگي آنها در اين تعريف اتفاقنظر دارند كه توسعه "فرايند حركت جوامع از وضعيت موجود به سمت وضعيت مطلوب " است، اگرچه در روش و عوامل دستيابي به توسعه و رابطه توسعه با ديگر عوامل اجتماعي، سياسي، اقتصادي، فرهنگي اختلافنظر دارند. مراد از "توسعه " در اين پژوهش آن است كه توسعه فرايندي است كه زمينه شكوفايي استعداهاي گوناگون انسان را فراهم ميسازد و در اين فرايند، با استفاده بهينه از منابع گوناگون، بستر مناسبي براي رشد (همهجانبه) فراهم ميآيد و در نتيجه، افراد جامعه در اين فرايند، مسير تكاملي شايسته خود را ميپيمايند و به عبارت ديگر، توسعه فرايند تحوّل بلندمدت و همهجانبه (ساختاري و كيفي) درون يك نظام اجتماعي به نام جامعه است كه نيازهاي روبه گسترش جامعه را با روش عقلاني تا حدّي كه امكان دارد، برآورده ميكند و اين بايد به شكلي همهجانبه باشد. مراد از "همهجانبه " نيز توجه به همه ابعاد است؛ مانند:
1. بعد اقتصادي؛ ايجاد ثروت و بهبودي وضع زندگي مادي و توزيع عادلانه امكانات؛
2. بعد اجتماعي كه بر مبناي امكانات بهزيستي (بهداشت، آموزش، مسكن و اشتغال) اندازهگيري ميشود.
3. بعد سياسي كه ارزشهايي همانند حقوق بشر و آزاديهاي سياسي را دربر ميگيرد.
4. بعد فرهنگي كه بر مبناي به رسميت شناختن اين واقعيت است كه فرهنگها به افراد هويّت و ارزش شخصي اعطا ميكنند.
5. بعد "الگوي زندگي كامل " كه به نظامهاي محتوايي، نمادها و باورهايي كه با هدف نهايي زندگي و تاريخ در ارتباط هستند، مربوط ميشود.
6. بعد سلامت زيست محيطي.9
اين پژوهش به بعضي از اين ابعاد به طور خلاصه اشاره ميكند.
توسعه در غرب
در واقع، بايد گفت: پيشرفتهاي مادي سبب گرديده اند كه عده زيادي از افراد با تمام وجود اميدوار شوند كه ميتوان بر فقر و محروميت فائق آمد و ريشه آن را از سراسر عالم بركند، ولي طولي نكشيد كه اين باورها به ترديد تبديل گرديد.
كشورهاي ثروتمند شمال بين تورّم و عقبگرد دست و پا ميزنند، در حالي كه حتي در دوران وفور، قادر به هضم بيكاري، برطرف كردن فقر مطلق و... نميباشند.[11]
از اينرو، عدم موفقيت و كارا نبودن برنامههاي رشد و توسعه اقتصادي، براي فقر و بيكاري را، حتي در كشورهايي كه بيشترين رشد و توسعه اقتصادي را در اين چند دهه پس از جنگ جهاني دوم داشتهاند، شاهديم.
ما فكر ميكنيم كه سرمايهداري پاسخ درستي براي نابسامانيهاست، ولي بسياري از گرسنگان و بيخانمانها با ما موافق نيستند.12
آنقدر مسئله و مشكل وجود دارد كه نتوانيم خود را ملتهاي سرمايهدار موفقي ارزيابي كنيم.[13]
آلوين تافلر در كتاب موج سوم، وضعيت اقتصادي جهان صنعتي را چنين توصيف ميكند:
در اواخر دهه 1960 بالاخره، بحران عمومي نظام صنعتي به مرحله انفجار رسيد. اعتصابات، سياهي و تباهي، از همپاشيدگي، جنايت و پريشانيهاي رواني سراسر جهان موج دوم را فرا گرفت... اقتصاددانان هشدار دادند كه امكان دارد نظام مالي به طور كامل سقوط نمايد... با عميقتر شدن بحران عمومي نظام صنعتي، تيرگي و كسادي كشورهاي پيشرفته صنعتي را فرا گرفت و به ناگهان، ميليونها نفر در سراسر جهان، نه تنها نسبت به كارساز بودن خطمشي موج دوم به ترديد افتادند، بلكه از خود پرسيدند كه چرا بايد با تمدني به رقابت برخاست كه خود در آستانه چنين از همپاشيدگي عميقي قرار گرفته است.14
به هر حال، وضعيت توزيع درآمدي در غرب بنا بر گزارشهايي كه ميرسد، حكايت از آن دارد كه غرب نتوانسته است مشكل فقر را حل نمايد. در سال 1993، گزارش منتشرشده دولت انگلستان حاكي از آن بوده است كه درآمد واقعي ده درصد پايين جمعيت انگلستان در سال 1979 تا 1990 چهارده درصد كاهش داشته، در صورتي كه متوسط درآمد خانوار در آن كشور 36 درصد افزايش داشته است،15 و يا در آمريكا بنابر گزارش دفتر برنامه و بودجه كنگره ايالات متحده، 40 درصد خانوادههاي آمريكايي در پايان همين دهه (1989) عملاً با شرايط سختتري روبهرو شدهاند.
البته اين وضعيت اسفبار محدود به مسائل اقتصادي تنها نميشود، بلكه دامنه مسائل اجتماعي را نيز گرفته كه به اعتراف بعضي از شخصيتها و صاحبنظران مسائل جهاني در كشورهاي صنعتي، رهاورد رشد اقتصادي و توسعه، چيزي جز انسانهاي بيروح، بيهويّت و عاري از اخلاق انساني نبوده است.
از جمله پيامدهايي كه توسعه در غرب به همراه داشته است، ميتوان به موارد ذيل اشاره نمود:
1. فقر و عدم تعهد
ب. از لحاظ اجتماعي؛
ج. از دست دادن ارزشهايي همانند احساس وظيفه، تعهد، مسئوليت و نوعدوستي.
شاهد بر اين مدعا، گفتههاي الگور است:
ما در تمدن كنوني، در جهان غيرواقعي و دروغين مركّب از گلهاي پلاستيكي، قلمرو فضايي، تهويه مطبوع... سالنهاي تفريحات و خوشگذراني... و قلبهاي بياحساس و تخدير شده از كافئين قهوه و نشئه از مشروبات الكلي، مواد مخدّر و خيالات اغفالكننده... به سر ميبريم.16
چهره واقعي جامعه غرب را چارلز بي. هندي به وضوح ترسيم ميكند:
ما هرگز اين منظور را نداشتيم كه بيارتباط با ديگران و تنها باشيم... ما به واژههايي مثل وفاداري، وظيفه و تعهد با شك و ترديد مينگريم.[17]
2. نابودي انسانها
به همين دليل است كه ـ مثلاً ـ به كشور مصر پيشنهاد ميدهند: براي دستيابي به توسعه و بهترين راه مقابله با بحران اقتصادي اين است كه هر سه سال يكبار، بگذاريم سه ميليون انسان در اين كشور از گرسنگي از بين بروند.19
3. خودفراموشي و سردرگمي
4. بيحرمتي و تجاوز
در واقع، در هر شش دقيقه در آمريكا يك زن مورد تجاوز قرار ميگيرد. هر روزه بر شمار زنان اروپايي داراي فرزند بدون شوهر افزوده ميشود.22
5. نابودي خانواده
بنابراين، ميتوان گفت: توسعه در غرب، تنها يك بُعد از كمال را دربرداشته، آن هم بعد مادي و تكامل و پيشرفت در ابزار بوده است. آنچه در كشورهاي غربي اتفاق افتاده، صرفا رشد و توسعه اقتصادي بوده است، نه توسعه انساني همهجانبه و پايدار؛ زيرا در ابعاد انساني، نه تنها توسعهاي صورت نگرفته، بلكه به نوعي انهدام ارزشهاي انساني را به همراه داشته است.
6. كنار نهادن همه ارزشهاي والاي انساني25
علاقه به رفاه مادي در اين نظام، به گونهاي رسوخ نموده است كه هر چيزي را با دلار ميتوان معامله كرد. شخصيتهاي سياسي و علمي، فرمولهاي سرّي نظام تجهيزات علوم و فناوري، همه ميتوانند خريداري شوند. شواهد تاريخي ثابت كردهاند كه اتحاد جهان سرمايهداري نيز از استحكام كافي و ضمانت اجرايي لازم برخوردار نيست و تنها ميتواند جنبه ظاهري داشته باشد. 26
علاوه بر آنچه ذكر شد، موارد ديگري را نيز ميتوان به عنوان پيامدهاي توسعه در غرب ذكر كرد:
1. گسترش و افزايش شكافهاي طبقاتي و فقر فزاينده طبقات پايين؛
2. بتوارگي كالاها و شيئي شدن روابط انساني كه به از خودبيگانگي انسان انجاميدهاند.
3. دستگاههاي دولتي، شركتهاي بزرگ و احزاب تودهاي قفسهاي آهنيني به شمار ميروند كه آرمانهاي آزادي و برابري را محدود ميكنند.
4. تنوّعگرايي و لذتطلبي و نسبيگرايي اخلاق موجب شيوع بسياري از بيماريها، استعمال مواد مخدّر، تحليل روابط عاطفي و سست شدن بنيان خانواده در اينگونه جوامع است.
5. عقلانيت ابزاري، عقلانيتي است كه به عدم عقلانيت در مقياسي بزرگ ميانجامد. جهان افسونزدايي و اسطورهزدايي ميشود، ولي ابزارها و فناوري به جاي افسانهها، بر انسان تسلّط مييابند.
6. افزايش هزينههاي اجتماعي ناشي از خردگرايي ذرّهاي و اخلاقي كه موجب افزايش آلودگي محيط زيست، و اسراف و تبذير در مصرف شده و آثار مثبت رشد اقتصادي را در معرض خطر قرار داده است.
7. تهي شدن جامعه از نظامهاي عميق معنايي.27 در جوامع نوين، افراد به دنبال كالاهاي مادي در مسابقهاي دشوار براي كسب مشاغل يا موقعيتهاي اجتماعي بالاتر گرفتار ميشوند.
با توجه به اين پيامدهاي منفي كه در توسعه غربي ايجاد شده و نيز با توجه به احياي بنيادگرايي در خاورميانه، مفهوم مصطلح "توسعه غرب " مورد انتقادات شديدي قرار گرفته است، به گونهاي كه لوئيس ئيك ميگويد:
با احياي بنيادگرايي در خاروميانه، فرض نظريه غالب توسعه در مورد لزوم دنيوي كردن امور شديدا مورد حمله قرار گرفته است. به قدرت رسيدن روحانيون شيعه در ايران، مباني اخلاقي توسعه را به عنوان مهمترين موضوع در معرض بحث و گفتوگو قرار داده است.28
خلاصه اينكه امروزه توسعه در كشورهاي غرب، گسسته از عدالت و بخصوص ارزشهايي كه اديان آوردهاند، ادامه مييابد و به پيش ميرود و چنين توسعهاي ـ عليالقاعده ـ نميتواند الگوي گزينشي مناسبي براي كشورهاي توسعه نيافته و به ويژه كشورهاي اسلامي باشد؛ چه آنكه هرگز با روح ديانت و فرهنگ و با ساختار كلي جامعه ما تناسب ندارد؛ زيرا در نگاه اسلامي، توسعه در مقولههاي اقتصادي، سياسي، فرهنگي و اجتماعي بايد همسو با كلّيت تفكر و انديشه ديني و سنّتها و معيارهاي اجتماعي باشد.
توسعه در اسلام
در جهانبيني توحيدي كه اسلام ارائه ميكند، جهان از يك مشيّت حكيمانه پديد آمده است و تكقطبي و تكمحوري است. ماهيت جهان از او و به سوي اوست و چنانچه لحظهاي عنايت پروردگار هستي از آن قطع شود، نابود ميگردد و به نيستي ميگرايد. بر اين اساس، جهان يك واقعيت متغيّر و متحرّك و از اينرو، يك حدوث مستمر است كه دايم در حال خلق شدن است. در اين جهانبيني، جهان از نظامي متقن علّي برخوردار است و فيض مستمر پروردگار و تقدير او تنها از مسير علل و اسباب خاص به جريان ميافتد.
از جمله سنّتهاي الهي، كه قرآن بارها متذكر آن شده، اين است كه سرنوشت هيچ قومي به دست خداوند تغيير نميكند، مگر آنكه مقدّمتا مردم آن قوم به تغيير سرنوشت خود اهتمام ورزند.30
پينوشتها:
[1] . عضو هيئت علمى دانشگاه سمنان.
[2] . ناصر جهانيان، اهداف توسعه با نگرش سيستمى تهران، پژوهشگاه فرهنگ و انديشه، 1382، ص 19.
[3] . محمّدنقى نظرپور، ارزشها و توسعه تهران، پژوهشگاه فرهنگ و انديشه، 1378، ص 33.
[4] . همان، ص 23.
[5] . همان، ص 32.
[6] . محمدرضا طالبيان، "معضل تعريف توسعه "، حوزه و دانشگاه 24،25 پاييز و زمستان 1379، ص 194.
[7] . Development.
[8] . على آقابخشى، فرهنگ علوم سياسى تهران، مركز اطلاعات و مدارك علمى ايران، 1375، ص 105.
[9] . دنيس گولت، "توسعه، آفريننده و مضرب ارزشها "، برنامه و توسعه 10 مهر 1370، ص 77.
[10]."فقر در جهان "، ترجمه محمّدحسن فطرس، به نقل از: سعيد فراهانىفرد، نگاه به فقر و فقرزدايى از ديدگاه اسلام تهران، انديشه معاصر، 1378، ص 56.
[11] . اينياسى، زاكس، "بومشناسى و فلسفه توسعه "، ترجمه سيدحميد نوحى، به نقل از: ناصر جهانيان، پيشين، ص 173.
[12] . چارلز بى. هندى، عصر تضاد و تناقض، ترجمه محمود طلوع تهران، رسا، 1375، ص 36.
[13] . همان، ص 32.
[14] . همان، ص 29ـ30.
[15] . نك. حسين نصيرى، "توسعه پايدار؛ چشمانداز جهان سوم "، اطلاعات سياسى ـ اقتصادى 128،127 (ارديبهشت 1376)، ص 12.
[16] . چارلز. بى. هندى، پيشين، ص 31.
[17] . همان، ص 362.
[18] . ر. ك. نشريه آلترناتيو فوريه 1987، به نقل از: على اخترشهر، اسلام و توسعه (تهران، پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامى، 1386)، ص 222.
[19] . عبداللّه جيروند، توسعه اقتصادى تهران، مولوى، 1368، ص 46.
[20] . چارلز بى. هندى، پيشين.
[21] . صبح 78، به نقل از: على اخترشهر، پيشين، ص 23.
[22] . همان.
[23] . همان.
[24] . همان، ص 52.
[25] . جمعى از نويسندگان، پديدهشناسى فقر و توسعه، دفتر تبليغات اسلامى شعبه خراسان قم، بوستان كتاب، 1380، ص 110.
[26] . همان، ص 110.
[27] . حسين بشيريه، "بحران و تحوّل در تجدّد "، نقد و نظر 4 تابستان 1374، ص 435ـ439.
[28] . لوييس ئيك، "دگرگونى در مفاهيم و هدفهاى توسعه "، ترجمه حسين قاضيان، فرهنگ 22و23 تابستان و پاييز 1376، ص 78.
[29]. سورهبقره آیه 30.
[30] . سورهرعد آیه 11
/ج
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}