انسان کامل از ديدگاه ابن عربی و ملاصدرا(4)


 

نويسنده:سيد حسين واعظی




 

انسان کامل، ثمرة خلقت
 

خداوند در تکوين عالم از جمله خلقت انسان، از عقل شروع کرد و به عاقل ختم نمود.
«عقل اول» بذر عقلا و مبدأ فضلاست. عقول ديگر که متقدم بر اجسامند، تحت فرمان آن عقل عمل می نمايند. «نفس کليه»، شاخه های عقل اول، و اجرام فلکی رگها و پيهای آن عقل، و بسايط عنصری، اوراق آن و نفوس ارضی، شکوفه های آن و نفوس آدمی، دانه های آن شکوفه ها و عقول مستفاد، مغزها و انوار آن دانه ها و روح محمد (ص) مغز و روغن و ضوء چراغ آن عقلند. و اين است حکمت آية کريمه: «يدبّر الامر من السّماء الی الارض...»([59]) و معنی آيه: «... کونوا ربانيين...»([60]) و تبيين روات نبوی(ص): «المؤمن مرآت المؤمن»([61]) و حکمت حديث نبوی(ص): «قلب المؤمن عرش الرحمن».([62])
چه چيزی بالاتر از اينکه قلب مؤمن آيينه جمال حق باشد، هرگاه خدا بخواهد نظر به تجلی ذاتش بنمايد، متوجه قلب مؤمن می شود. همانطور که روايت شريفه نيز حاکی از اين مطلب است: «انّ لله فی کل يوم و ليلة ثلاث مأة و ستين نظرة الی قلب المؤمن».([63]) و در جای ديگر پيامبر(ص) فرموده اند: «ان الله لاينظر الی صورکم و اعمالکم و لکن ينظر الی قلوبکم و نيّاتکم»([64]) و نيز در حديث قدسی است: «کنت کنزاً مخفياً فاحببت ان اعرف، فخلقت الخلق لکی اعرف».([65])
نتيجه اين که ثمره خلق و ايجاد که همان معرفت الهی است در عبد مؤمن محقق می گردد: «و ما خلقت الجن و الانس الا ليعبدون».([66])
و انسان عارف، غايت ايجاد افلاک و عناصر و مرکبات است، همانطور که حديث قدسی نيز به آن اشاره دارد: «لولاک لما خلقت الافلاک».([67])
به نظر ابن عربی:
کل عالم تفصيل آدم است. آدم همان کتاب جامع الهی بوده که مانند روح در جسد عالم است پس انسان روح عالم و عالم جسد انسان است يعنی کل عالم همان «انسان اکبر» است. بنابرين اگر به عالم بدون انسان توجه شود، مانند توجه به جسدی بدون روح است، کمال عالم به انسان است همانطور که کمال جسد به روح است، پس انسان، روح منفوخ به عالم و مقصود آن است([68])، او نمونه ای صغير از عالم کبير بوده و نسخه ای از کل ممکنات در وجود او نهفته است.([69])
البته ادراک ذات حق در ابتدا ممکن نيست مگر از ناحية آيينه قلب مؤمن با استناد به آية کريمه: «سنريهم آياتنا فی الآفاق و فی انفسهم حتی يتبيّن لهم انه الحق...»([70]) و نيز آيه کريمه: «و فی انفسکم افلا تبصرون»([71]) و قول نبی(ص): «من رآنی فقد رأی الحق».([72]) و آية کريمه: «من يطع الرسول فقد اطاع الله...»([73]) و حديث شريف نبوی (ص): «ادّبنی ربی فاحسن تأديبی»([74]) و باز قول خداوند کريم: «... و حملها الانسان ...» ([75]) و آية کريمة ديگر: «... و نفخت فيه من روحی...».([76]) همة اينها نمونه هايی از اقوال خدا و رسول (ص) در تأييد مقام والای انسان کامل است.([77])
پس انسان کامل در واقع حامل اسرار الهی بوده و کل ماسوی الله بخشی از انسان کامل است. هر کس می خواهد کمالات خود را بفهمد بايد توجه به نفس خود بنمايد. ([78]) با توجه به خود است که می فهمد کتاب جامع و کامل الهی که تمام آيات او در آن جمع شده و حقايق عقول و نفوس در آن پيچيده و شاخه های مختلف علوم از آن لبريز بوده و در برگيرندة تمام اسماء خداست همين انسان صغير است. ([79])
از نظر ابن عربی:
صورت انسانی دليل قاطعی بر مدلول و خالق خود است: «لقد خلقنا الانسان فی احسن تقويم».([80]) تنها موجودی که لياقت خلافت الهی را دارد انسان کامل است چون بر صورت رحمان بوده و جميع استعداد کائنات در وی نهفته است و بهترين دليل بر موجد و خالق عالم بوده و اکمل آيات الهی است به حدی که معرفت حق موقوف به معرفت او، معرفت او موقوف به معرفت کل عالم و معارف قدسی و حقايق الهی است.([81])
به همين دليل از جنبة روح و عقلش قلم مقدس الهی بنام «ام الکتاب» بوده و بموجب آن بر بزرگترين حقايق عقل کلی احاطه دارد. و از جنبة قلب حقيقيش کتاب «لوح محفوظ» است که تمامی معقولات بنحو تفصيلی تا ابد در آن محفوظ و منقوش است. و از جنبة نفس حيوانيش، ماده لطيف بخاری بوده و همانند جرم آسمانی که پذيرش انوار حسی و روشنايی را دارد، دفتر جسمانی و کتاب هيولانی است. ([82])

انسان کامل، جامع نشآت ثلاث
 

نفس و روح انسان از لحاظ حسی داخل در اين عالم ماده و تحت جنس حيوانات است. و از لحاظ نفسی، از جملة ملکوت اوسط بوده و از جنبة روحی از جملة ملکوت اعلی است.([83])
به عقيدة ابن عربی:
انسان عالم اصغر و روح عالم و سبب آن است و از نظر جسمی و حدوث صغير بوده ولی از اين نظر که خليفة خداست و کل عالم مسخّر اوست عالم اکبر است. کاملترين نشأة انسان در همين دنياست و در آخرت انسانها به دو قسم کافر يا مؤمن تقسيم می شوند و شقی و معذب يا سعيد و منعم خواهند بود.([84])
البته غالب مردم از نشأة حس و دنيا خارج نمی شوند و برای همين معذبند. بر خلاف جوهر نبوت که جامع و فراگير تمام نشآت ثلاث است زيرا که از نظر قوای سه گانه حسی، مثالی و عقلی کامل است.([85])
به نظر ابن عربی:
پس انسان حقيقی(نبی) کلمه جامع بوده و جزئی از عالم نيست، بلکه کل عالم است.([86])
جوهر نبوت مجمع انوار عقلی، نفسی و حسی است. نبی با روح و عقل خود، ملکی از ملائک مقرب الهی است و به آيينه نفس و ذهن خود فلکی مرفوع از دنائس حيوانی و لوحی محفوظ از وساوس شيطانی است. و بحسب حس خود ملکی از سلاطين عظمی است.
پس نبی با وحدت شخصی خود گوهر «مَلَک، فَلک و ملک» بوده و جامع نشآت ثلاث بنحو اکمل آن است، از اينرو بواسطة روح خود، از ملکوت اعلی و بواسطة نفس خود، از ملکوت اوسط و بواسطة طبعش، از ملکوت اسفل بوده و خليفه خدا و مجمع مظاهر اسماء الهی و کلمات تامه اوست. همانطور که ايشان می فرمايند: «اوتيت جوامع الکلم».([87])
به نظر ابن عربی:
نبی انسان کامل و اکمل موجودات است، زيرا از لحاظ رتبی جامع جميع مراتب است. البته اين علو، ذاتی او نبوده، بلکه باعتبار منزلت و مقامش نزد خداست که علوّ بر همگان يافته است.([88])
سه وجه فوق مخصوص انبياست، اگر چه جزئی از آنها ممکن است در غير ايشان نيز يافت شود، مانند علم به «حقايق عينی» که اين امر در اوليا و تابعين ايشان نيز نمودار است، و يا علم به «مغيبات» که بعضی از اهل کهانت و صاحبان نفوس قوی نيز ممکن است آن را دارا باشند و يا برخی ديگر ممکن است بتوانند در نفوس ديگران بواسطة چشم زدن و امثال اينها اثر کنند.([89])
از ديدگاه ابن عربی:
خداوند مخلوقات را در اصناف مختلف ايجاد نمود و در هر صنفی بعضی را اختيار نمود و از ميان اختيارشدگان نيز خواص، يعنی همان مؤمنين را انتخاب کرد و از ميان مؤمنين نيز خواصی را که اوليا هستند را برگزيد و از بين اوليا نيز خواصی که انبيا هستند واز بين انبيا نيز صاحبان شريعت را تخصيص داد و از بين ايشان نيز رسولان را و از بين ايشان يکی را انتخاب نمود که اين فرد هم از آنها هست و هم از آنها نيست که او محمد(ص)، سيد و آقای همه برگزيدگان عالم است.([90])
روح محمدی(ص) ممدّ جميع انبيا و رسل از ابتدای خلقت انسان تا قيامت است، بنا بر قول ايشان که می فرمايند:’کُنت نبيّاًّ و آدم بين الماء و الطين‘.([91])
نتيجه اينکه اسم اعظم خدا همان حقيقت محمدی(ص) است، زيرا که اسم اعظم الهی و تجليات آن ناشی از مرتبة احديت اوست و واحديت به ذات مرتبة انسان کامل و حقيقت نبوی(ص) و اوصيای ايشان عليهم السلام است. بدون شک ايشان(ص) بر هر چيزی برهان است. با استناد بقول خداوند: «او لم يکف بربّک انّه علی کل شیء شهيد».([92]) او مبدأ و غايت و بدايت و در عين نهايت است. خدا فاعل هر چيزی و انسان کامل عنايت خدا به مخلوقات است «لولاک لما خلقت الافلاک».([93]) از اينرو نفس نبی(ص) برهان بر هر چيزی از ظواهر و بواطن است.([94])
در نظر ابن عربی و ملاصدرا انسان کامل در برگيرندة جميع نشآت و عوالم است، او کل عالم و مغز آن است نه جزئی از عالم.

پي نوشت ها :
 

59. امور اين جهان را از آسمان بسوی زمين تدبير می کند... (السجده، 5).
60. (و حال آنکه پيامبران می گويند) پرستندگان خدا (و انسانهای ربّانی) باشيد... (آل عمران، 79).
61. مؤمن آيينه مؤمن است. (مؤمن آيينه خداست).
62. قلب مؤمن ساحت خدای رحمان است.
63. خداوند در هر روز و شب، سيصد و شصت مرتبه توجه به قلب مؤمن می نمايد.
64. خداوند به قيافه ها و اعمال ظاهری شما توجه ندارد، بلکه به نيات و قلوب شما توجه می کند.
65. من گنج پنهانی بودم، اراده کردم شناخته شوم، پس (انسان کامل) را خلق کردم تا منظورم محقق گردد.
66. من جن و انس را نيافريدم جز اينکه عبادتم کنند. (و از اين راه تکامل يافته به من نزديک شوند) (الذّاريات،56).
67. (ای محمد (ص)) اگر تو نبودی من افلاک را نمی آفريدم.
68. الفتوحات المکيه، ج 12، باب 73، ف 194، ص 255.
69. ابن عربی، التجليات الالهيه، ص 6.
70. بزودی نشانه خود را در اطراف جهان و در درون جانشان به آنها نشان می دهيم تا برای آنها آشکار شود که او حق است... (فصلت، 53).
71. و در وجود خود شما (نيز آياتی است) آيا نمی بينيد؟! (الذاريات، 21).
72. هر کس مرا بنگرد به تحقيق ناظر خدا بوده است.
73. کسی که از پيامبر اطاعت کند، خدا را اطاعت کرده است... (النساء، 80).
74. خدا مرا تربيت کرده و چه تربيت نيکويی کرده است.
75. ... اما انسان آن (امانت الهی) را به دوش کشيد...(الاحزاب، 72).
76. ... و در او از روح خود دميدم...(الحجر، 29).
77. تفسير القرآن الکريم، ج 4، ص 385-387.
78. همان، ج 5، ص196 و 197.
79. همان، ج 4، ص 396 و397.
80. که ما انسان را در بهترين صورت و نظام آفريديم.(التّين، 4).
81. رسائل، رساله حقيقة الحقائق، ص 64 و 65.
82. تفسير القرآن الکريم، ج 5، ص 196 و 197؛ ج 4، ص 396 و 397.
83. همان، ج 7، ص 153.
84. الفتوحات المکيه، ج 2، باب 6، ف 313-315، ص 221.
85. تفسير القرآن الکريم، ج 7، ص 153.
86. الفتوحات المکيه، ج 2، باب 10، ف 360، ص 300.
87. جوامع کلمات به من عطا شده است. ملاصدرا، الشواهد الربوبية، ص 344 و 345.
88. فصوص الحکم، فص ادريسی، ص 75.
89. الشواهد الربوبيّة، ص 344 و 345.
90. الفتوحات المکيه، ج 12، باب 73، ف 263، ص 299- 301.
91. هنوز آدم بين آب و خاک بود (خلق نشده بود) که نبی بودم؛ همان، ج 2، باب 14، ف 568، ص 363.
92. آيا کافی نيست که پروردگارت به همه چيز شاهد و گواه است.(فصلت، 53).
93. اگر تو (منظور) نبودی افلاک را خلق نمی کردم.
94. المظاهر الالهية، ص 47 و 48.

منبع: www.mullasadra.org