ربط معرفت به جهان صغير و جهان کبير از ديدگاه صدرالمتألهين(3)


 

نويسنده: سعيد رحيميان




 

(تأملی در ارتباط معرفت نفس و معرفت رب)
 

ب) اوصاف فعل
 

چنانچه گذشت صفت فعل, صفتی است که بتنهايی از ذات حق قابل انتزاع و در نتيجه بحسب صرف ذات نيز به او قابل انتساب نيست بلکه با لحاظ و صدور فعل از حق متعال بدو اسناد مي‌يابد.
از آنجا که بتصريح فلاسفه حکمت اشراق و حکمت متعاليه ريشه و مرجع تمامی صفات فعل, قيوميت و اضافة اشراقی موجودات به حق متعال است بحث صفات فعل را به نحوة کمک معرفت نفس به معرفت حق از همين حيث اختصاص مي‌دهيم:

ب_1. نحوة فاعليت حق
 

می دانيم گروههای مختلف متکلمان و فلاسفه, اقسام متفاوتی از فاعليت را به حق نسبت داده‌اند([35]). از آن جمله متکلمان به فاعليت بالقصد, مشائيان به فاعليت بالعنايه, اشراقيان به فاعليت بالرضا و حکمت متعاليه به فاعليت بالتجلی قائل شده‌اند و عرفا نيز با تکيه بر وحدت شخصی وجود به تجلی و ظهور.
جالب آن است که غالب فرق مزبور مثال فاعليت حق را در نحوة فاعليت نفس جسته‌اند و بتعبير صدرالمتألهين اقسام فاعليتهای مزبور در نفس موجود است يعنی نفس نسبت به برخی افعالش فاعل بالقصد است نسبت به برخی مخلوقاتش فاعل بالعنايه و در ارتباط با پاره ای منشآتش فاعل بالرضا و نسبت به برخی ديگر فاعل بالتجلی آنچه مورد تأکيد صدرا در اين بين واقع شده است ارتباط و اضافة اشراقيه نفس با صور علمی منشآتش مي‌باشد که اين اضافه در پرتو تحليل وابستگی وجودی معلول به علت و ربط محض بودن معلول([36])مسئله معيّت قيوميه حق با عالم را _ به تبع معيت قيومية نفس و صور خياليه اش _ توضيح مي‌دهد.([37]) از طرف ديگر براساس نظر حکما فاعليت حق بنحو فيض و افاضه است يعنی روندی که در طی آن از فاعل هستی بخش عالم و مختار, بدون کاهش پذيری نسبت به ذات او, مخلوقات (روابط وجودی) ايجاد مي‌شوند. در حکمت متعاليه اين فيض و فاعليت ايجادی ضامن وقوع تشکيک در درجات هستی است اما نکته دقيق آن است که در اين روند چيزی از فاعل مفيض کاسته نمی گردد و افاضه مستلزم توليد و ولادت نيست همانطور که اگر انسان بوستانی را در تخيل خويش خلق کند. اين صورت علميه که با اضافه اشراقی نفس حاصل شده و اثر او و در حيطة نفس است نه «داخل» در اوست و نه «خارج» از او در عين حال نه چيزی از انسان کاسته و نه بر او افزوده است. فاعليت حق براساس مرام مزبور همانطور که نفس انسان پيش از انشاء صور خياليه و اصدار آن بنوعی علم بسيط اجمالی بدان دارد و هنگام صدور آن صور اين علم بتفصيل مي‌رسد حق متعال نيز چنين است. بعلاوه رابطه فاعليت انسان با منشآتش در حيطة خويش مثل اراده يا صور علمی و خياليش بنحو اضافة اشراقی و تقويم و تقوم وجودی است و به آنها به علم حضوری عالم است. همانطور نيز حق متعال هم در مرتبة پيش از خلقت (که اين تقدم و قبليت لزوماًٌ زمانی نيست) به معاليل و ممکنات, عالم است و هم در حين خلق و پس از آن به علم حضوری تفصيلی. و چون موجودات اموری مستقل و خارج از حيطة فعل حق نيستند, در اضافة اشراقی معلول عين فعل (عليت) است و جدايی بين آن و حق متصور نيست (همانطور که در علم حضوری معلوم عين علم است).

ب_2. اقسام فعل
 

افعال صادر از حق را به سه قسم ابداع, اختراع و تکوين تقسيم کرده‌اند بدين توضيح که:
ابداع عبارت است از فعلی که نه نيازمند به ماده باشد و نه به مدت و زمان, مانند ابداع عالم عقل توسط حق و اختراع عبارت است از فعلی که هر چند محتاج ماده باشد اما به مدت و زمان محتاج نباشد مانند اختراع فلک يا کليت عالم ماده و تکوين فعلی است که هم نيازمند ماده باشد و هم در زمان واقع شود مثل حوادث زمانی و رويدادهای عالم ماده.
از ديگر سو فعل الهی را از لحاظ مرتبة صدور از ممکن غيب تا عالم مظاهر و شهادت مشتمل بر چهار مرحله دانسته‌اند: 1. عنايت([38]) 2. قضا([39]) 3. لوح([40]) 4. قدر.([41])
از ديدگاه صدرا نمونة اساسی هر دو مطلب يعنی اقسام فعل و مراحل تحقق فعل در نفس انسان موجود و جلوه گر است در مورد اقسام فعل صدرالمتألهين گويد: افعالی که از جوهر ذات انسان صادر مي‌شود برخی شبيه «ابداع» است که نياز به ابزار و حرکت و دگرگونی ندارد مانند درک معارف حقيقی و نيز ايمان به خداوند و ملائکه و انبيا و معاد چون هنگامی که عقل در پی تکثر مشاهدات و ادراکات گوناگون عقلی به مرتبة عقل مستفاد رسيد در احضار آنچه در خزينه ادراکش بوده و مستغنی مي‌گردد و چنان خواهد شد که هرگاه به معقولی التفات نمود, در پيش روی او متمثل مي‌گردد.
برخی ديگر مانند «اختراع» است مانند هنگامی که صور خيالی بر او متمثل مي‌گردند پس درک عقليات مانند ابداع است و افادة خياليات شبيه اختراع.
و اما افعال طبيعی نفس که بدون فکر و رويّه در بدن يا توسط آن انجام مي‌گيرد مانند حفظ مزاج و جذب غذا و نيز افعالی که به اراده و قصد و حرکت و ابزار انجام شود مثل خوردن و آشاميدن يا نوشتن بمانند «تکوين» در افعال الهی است. پس از اين جهت عالم صغير انسان (نفس و بدن او), شبيه تعالم کبير و جهان خارجی است.([42])
و اما از جهت مراحل تحقق فعل نيز افعال انسانی چهار مرتبه دارد زيرا هر آنچه از او صدور مي‌يابد ابتدا در نهانخانة سرّ انسان که بمنزلة غيب‌الغيوب و عقل اجمالی (بسيط) اوست جای دارد سپس هنگام حاضر ساختن تصورات يا تصديقات بواسطة فکر به قلب باطنی و نفس ناطقه او تنزل مي‌يابد که در اين مرحله در ناحية ادراکات عملی نحوة تحقق علم از مرز علم به مرز جهان خارجی (عينی) مورد طلب واقع مي‌شود و بدنبال آن عزم بر انجام فعل حاصل مي‌گردد, که اين شبيه به مرحلة «قضا» در افعال الهی است. سپس برای رسيدن به مشخصات جزئی و تحقق در عالم خارج به مخزن خيال تنزل مي‌يابد که موطن تصورات جزئی و صغريات قياس است تا قصد جزمی فرد براساس رأی جزئی حاصل شود که اين برابر مرحلة «لوح» در افعال حق است و در نهايت هنگامی که درصدد بظهور رساندن عزم خويش در خارج بر مي‌آيد به حرکت اعضا منجر مي‌شود که بمنزلة «قدر» و فعل مقدر و اندازه گيری شده در افعال الهی است.([43])

پي نوشت ها :
 

35. ملاصدرای شيرازی, در اين زمينه: ر.ک: شواهد الربوبيه, ص 55 و اسفار, ج 2, ص 220 و سبزواری, ملاهادی، شرح منظومه، ص 118-119.
36. ر.ک: شرح اسفار, ج 1, ص 128.
37. در مورد معيت قيوميه چنين آورده‌اند: کما ان الصور الخياليه مثلاً باقيه بتوجه النفس و اشراقها عليها و قائمه بها و فانيه باعراض کذلک حال المعلوم الالهيه بالتقريب.
به محض التفاتی زنده دارد آفرينش را
اگر نازی کند در هم فرو ريزند قالبها
(اتحاد عاقل و معقول, ص 130)
38. عنايت حق را علم او به مصالح خلق يعنی علم او به نظام احسن و حالات وجودی اشياء دانسته‌اند (ملاصدرای شيرازی, اکسير العارفين, رسائل ملاصدرا, ص 283).
39. قضای علمی صور موجودات در علم حق است و قضای عينی, وجود صور عقلی همه موجودات با ابداع باريتعالی (همان, ص 149).
40. لوح را صدرا نفس کلی (نفس فلکی) دانسته که محل ارتسام صور اشياء و يا انطباع و تمثل آنها دانسته است و در جايی ديگر لوح قضا را عالم عقول دانسته (در برابر عقول عرضيه که لوح قدرند) (همان, ص 154).
41. قدر را صدرا گاه به تعلق ارادة ذاتی احديت به اشياء خاص معنی کرده و گاه ثبوت صور همة موجودات در عالم نفس بر وجه جزئی در تطابق با مواد خارجی شخصی آنها که مستند به اسباب و علل آنهاست (همان, ص 194).
42. تفسير, ج 4, ص 402 و 403.
43. همان, ص 403 و 404.
1. ابن رشد, محمد بن وليد, تلخيص ما بعدالطبيعه, تصحيح عثمان امين, مصر, نشر مصطفی البابی, 1958 م.
2. ابن سينا, حسين بن عبدالله, رسائل ابن سينا, قم, انتشارت بيدار, [بی تا].
3. جوادی آملی, عبدالله, شرح اسفار, تهران, انتشارات الزهراء, 1368.
4. حسن زاده آملی, حسن, اتحاد عاقل به معقول, تهران, انتشارات حکمت, 1404.
5. سبزواری, ملاهادی, شرح منظومه (افست طبع ناصری), قم, [بی تا].
6. سجادی, سيد جعفر, مصطلحات فلسفی صدرالدين شيرازی, تهران, نهضت زنان مسلمان, [بی تا].
7. سهروردی, شهاب الدين, مجموعة مصنفات ج 1 و 2, تصحيح کربن, تهران, انتشارات حکمت, 1357.
8. , مجموعه مصنفات, ج 3, تصحيح نصر, تهران, انتشارات علمی فرهنگی, 1373.
9. صدرالمتألهين, محمد بن ابراهيم, اسرارالآيات, تصحيح محمد خواجوی, تهران, انتشارات انجمن حکمت, 1360.
10. , اسفار, تصحيح امينی اميد, قم, انتشارات مصطفوی, [بی تا].
11. , اکسير العارفين, رسائل صدرالمتألهين.
12. , تفسير صدرالمتألهين ج 4, تصحيح, محمد خواجوی, قم, انتشارات بيدار, 1361.
13. , تفسير صدرالمتألهين ج6, تصحيح, محمد خواجوی, قم, انتشارات بيدار, [بی تا].
14. , رسائل صدرالمتألهين, قم, انتشارات مصطفوی, [بی تا].
15. , رسالة سه اصل, تصحيح سيد حسين نصر, تهران, انتشارات مولی, 1360.
16. , الشواهد الربوبيه, تصحيح سيدجلال الدين آشتيانی, تهران, نشر دانشگاهی, 1360.
17. , المبدأ و المعاد, تصحيح آشتيانی, تهران, انتشارات انجمن حکمت.
18. , مبدأ و معاد, ترجمه حسين اردکانی, تصحيح عبدالله نورانی, تهران, نشر دانشگاهی, 1362.
19. , مفاتيح الغيب, تصحيح محمد خواجوی, تهران, انتشارات علمی فرهنگی, 1362.
20. فلوطين, دورة آثار, ترجمه محمد حسن لطفی, تهران, انتشارات خوارزمی, 1366.

منبع:www.mullasadra.org