افسانه های برج قابوس


 





 
یكی از بی نظیرترین یادمان های معماری ایران در دوره اسلامی برج قابوس بن وشمگیر است. این اثر كه در شمال شهر گنبد و در ۳ كیلومتری بازمانده شهر قدیم جرجان مركز حكومت آل زیار قرار دارد، از نظر هنر معماری و تاریخی، یادگاری بس ارزنده از دوران آبادی و شوكت سرزمین جرجان و دودمان آل زیار است.
این بنای باشكوه به دستور «شمس المعالی قابوس بن وشمگیر»، مشهورترین پادشاه آل زیار كه به گفته «یاقوت حموی» هم جنگجویی بی همتا و هم ادیبی فاضل بود ساخته شد.
«شمس المعالی» مردی فاضل، هنرپرور، خطاط و نویسنده ای زبردست و متفكر بودكه به زبان فارسی و عربی مطلب می نگاشت و دربار وی محل تجمع علما و دانشمندان بود. به طوری كه «ابوریحان بیرونی» كتاب معروف خود «آثار الباقیه» را به سال ۳۹۰ هجری قمری به نام او تألیف كرد.
برج قابوس در سال ۳۱۶ هجری قمری برگرفته از نام این حكمران ساخته شد. اما با وجود اتصاف او به فضل و ادب، قابوس فردی خشن، سختدل و زشتخوی بود كه یك سال پس ازتكمیل برج، به دست سرداران خود كه از بازگشت او به قدرت بیمناك بودند كشته شد.
افسانه ای است كه می گوید پیكر بی جان ابوالمعالی در تابوتی بلورین جای داشت و از ارتفاع ۵۰ متری سقف برج با زنجیری آویخته بود و هر بامداد فروغ خورشید از روزنه ۲ متری گنبد بدان می تابید.
به عقیده مدیر پژوهشی پایگاه تاریخی شهر جرجان، گنبدكاووس در دوران های پیش از اسلام در ایران، استودان (تابوت) بزرگان را به نحوی می ساختند كه دشمن به استخوان های آنان دسترسی نداشته و این مطلب را درباره استودان انوشیروان به تفصیل گفته اند. اما نظر به این كه قابوس مسلمان بوده، نمی توان پذیرفت كه پیكر وی به صورت همیشگی با تابوت آویخته شده باشد.
جاوید ایمانیان افزود: در آغاز اسلام، پیكر بزرگان ایرانی را به مدت چندین روز پس از مرگ به سقف می آویختند تا مردم با ایشان بدرود گویندو سپس آنان را در آرامگاه ابدی شان به خاك می سپردند. چنان كه در مورد «صاحب بن عباد» نقل است كه پیش از حمل جسد وی به اصفهان به منظور تدفین، چند روز تابوت وی را در سرایش به سقف آویخته بودند تا كسان وی و بزرگان با او وداع نمایند. منتهی در خصوص تابوت قابوس با اطلاعات موجود نمی توان قضاوت صحیحی كرده و به نتیجه واحدی دست یافت.
مطمئناً از آنجایی كه هیچ جای بنا پله ای نیست كه به بالا راه داشته باشد، تابوت قابوس مطابق گفته ها آویزان بوده و سپس وی را در مقبره اش دفن كرده اند منتهی نه جسد و نه تابوت هیچگاه پیدا نشد.
افسانه دیگری كه بین مردمان منطقه خصوصاً در سالهای دور بیان می شد، وجود كانالی در زیر برج بوده كه تا مرزهای روسیه شوروی سابق ادامه می یافت.
اما واقعیت این افسانه شاید اینگونه باشد كه یك هیأت روسی در سال ۱۳۱۶ هجری قمری یا ۱۸۸۶ میلادی به واسطه حاكمیت روس ها در گنبدكاووس و وجود یك پادگان قزاق در این شهر توانست در محل برج دست به كندوكاوی بزند. از جمله این كه تا عمق ۱۱ متری زیر برج را حفر كردند. نتایج حاصله از حفاری در آن سال ها این بود كه اولاً این تپه مصنوعی است و تا عمق مورد حفاری دارای زیرسازی آجری بوده و در نتیجه احتمال می رود كه تپه اطراف گنبد را بعدها به صورت خاكریزی مصنوعی ساخته باشند و ثانیاً مسلم شد كه پیكر قابوس در كف یا زیرزمین این بنا مدفون نشده است.
درباره برج قابوس حكایات و روایات دیگری نیز در میان مردم منطقه وجود دارد. یكی از این روایات افسانه وار حاكی است كه بر رأس مخروط بنای قابوس، زین زرینی قرار داشته است. گویا شخصی (در اوایل قرن حاضر شمسی) به منظور پی بردن به صحت و سقم این موضوع و دستیابی به زین با استفاده از چوب و تخته و ریسمان موفق به صعود بر بالای برج می شود ولی چیزی نمی یابد.
همچنین روایت دیگری در میان عامه نقل می شد كه معمار بنا پس از پایان ساخت پی بنا به مدت ۵ سال پنهان شده تا مبادا قابوس به سبب تعجیل در كارها پیش از مستحكم شدن كامل
پی بنا وی را وادار به ادامه عملیات ساختمانی نماید كه در نتیجه از عمر و استحكام بنا كاسته شود. البته هیچ گونه سندی در رد و قبول این روایات در دست نیست.
علاوه بر افسانه ها، برج قابوس كه نماد شهر بزرگ جرجان بود در طی عمر ۱۰۰۰ ساله خود همواره در معرض گزند حوادث و خطرات گوناگون هم قرار داشته است.
عوامل طبیعی همچون باد، باران و آفتاب یكی از مواردی بوده كه البته نتوانسته صدمه آنچنانی به ظاهر بنا وارد آورد و تنها تابش آفتاب سوزان صحرا رنگ سرخ آجرهای بنا را به رنگ برنزی تبدیل نموده و باران موجب فرسایش در برخی نقاط آن گشته است. اما دست مخرب كاوشگران گنج كه همواره در پی كسب ثروتی بادآورده اند در كنار اقدامات امرا و سلاطین مستبد همواره برج را تهدید می كرد.
همچنین به نوشته «رابینو» جهانگرد معروف، یكی از سران گیلان به خیال اینكه گنجی در زیر برج پنهان كرده اند امر كرد گرداگرد برج را خالی كنند و گویا فقط با شنیدن عذر اینكه آن كار ممكن است موجب مرگ تمام عمله ها شود، از اجرای قصد وحشیانه خود چشم پوشید.
همچنین «اسدالله معینی» از نویسندگان تاریخ استرآباد می نویسد یكبار نادرشاه به شمال ایران آمده و چون راه زیادی پیموده بود از دیدن میل گنبد خوشحال شد و حدس زد كه آنجا شهر بزرگی باشد. چون آنجا را تقریباً غیرمسكونی و ده كوچكی دید، بسیار ناراحت شد و امر به تخریب گنبد داد ولی خوشبختانه بنا از بلا در امان ماند.
روس ها و انگلیسی ها نیز به امید یافتن مقبره احتمالی و عتیقه جات بارها دست به حفاری در محوطه برج زده اند و نیز زمانی روس ها ستاد امور انتظامات و قراولخانه خود را پای گنبد بنا كرده بودند كه باعث شد قسمت هایی از گنبد مخروطی شكل بر اثر اصابت گلوله توپ های روسی، خراب شود.
دلایل ساخت این بنای عظیم نیز یكی دیگر از سؤالاتی است كه همواره مطرح بوده و همواره نظریات گوناگونی در این مورد وجود دارد. محتمل ترین انگیزه ساخت چنین بنایی
می توانسته تخصیص آن به منظور آرامگاه بانی آن قابوس بن وشمگیر باشد. رسمی كه همیشه در بین پادشاهان بزرگ وجود داشت تا نامی جاودانه از خود برجای بگذارند. همچنین بعید نیست كه تنها هدف از ساخت چنان بنای باشكوه و معظمی نمایش قدرت، هنر و ایجاد بنای یادبودی برای یادآوری جلال دوره سلطنت بانی آن باشد.
مدیر پژوهشی پایگاه تاریخی شهر جرجان - گنبدكاووس، در مورد دلایل ساخت برج می گوید با توجه به ارتفاع زیاد بنا این توجیه كه ساختمان مذكور به منظور نشانه و نماد شهر جرجان و راهنمای مسافران در دشت گرگان باشد در ذهن قوت می یابد. در معماری ایرانی به بناهای كشیده و معظم (میل)، همچون گنبدقابوس كه به منظور تعیین مسیر مسافران در طول راه ها احداث می شده بسیار برمی خوریم. حتی اگر این گنبد در ابتدا با چنین هدفی ساخته نشده باشد بدون شك چنین وظیفه ای را ایفا می نموده است.
همچنین به علت نبود فناوری پیشرفته در زمان ساخت و با توجه به ارتفاع زیاد بنا، استفاده از داربست در ساخت بنا غیرممكن می نماید. از این رو برای مصالح رسانی و كار بر روی ساختمان بی گمان به جای داربست از خاكریز و متراكم كردن خاك در پیرامون بنا به صورت مارپیچ و پله ای تا رأس آن استفاده شده است.
جاوید ایمانیان عقیده دارد كه از خاكریز به جای داربست در ساخت ابنیه معماری اسلامی بسیار استفاده شده است. مثلاً در ساخت بنای باشكوه تاج محل در هند برای حمل قطعه سنگ های بزرگ مرمر كه برای ساختن گنبد مقبره به كار می رفت، چهار جاده شیبدار از فواصل دور تا بالای اسكلت بنا به وسیله خاكریز كشیده و تخته سنگ های مرمرین به وسیله چندین ارابه جهت نصب به بالای ساختمان منتقل شده است.
ایمانیان می افزاید: پس از پایان كار ساختمان بنای گنبدقابوس، خاك های پیرامون آن را به اطراف پراكنده اند تا قامت شكوهمند برج نمایان گردد، لیكن تا ارتفاع تقریبی ۱۵ متری از سطح زمین خاك ها را باقی گذارده اند و چون بر طبق پیش بینی های قبلی تا این ارتفاع بدنه استوانه ای برج را بدون هیچ گونه آرایشی چیده اند. پس از پراكندن خاك های اطراف آن، این قسمت به عنوان پی بنا در نظر گرفته شده بود تا با پله ای سترگ بر سطح تپه مزبور گشوده شود. بدین خاطر هم اكنون چنین به نظر می رسد كه بنای گنبد بر روی تپه ای بزرگ ساخته شده است.
این بنای باشكوه در سال ۳۷۵ هجری شمسی ساخته شده و همزمان با آن حكیم ابوالقاسم فردوسی (۴۱۱ - ۳۳۰ هجری قمری) سرایش كتاب گرانقدر خود شاهنامه را تقریباً همزمان با بنای برج قابوس به اتمام رسانده است.
ارسالی از طرف کاربر محترم :mashhadizadeh