معماي جذراصم در حوزه فلسفي شيراز (پارادوكس دروغگو) – (2)


 

نويسنده: دکتر احد فرامرز قراملكي




 

تدبير حكيمان حوزه شيراز در حل معما
 

1ـ دشتكي
 

بيرون شدي كه اميرصدرالدين دشتكي، ارائه مي‌دهد در واقع تلاشي براي نشان دادن صدق و كذب ناپذيري جمله كل كلامي كاذب است. ريشه معما، صادق و يا كاذب انگاشتن جمله كل كلامي كاذب است. در حالي كه آن نه صادق است و نه كاذب. اين سخن، با راه حل خواجه طوسي، ابن كمونه و جرجاني مشابه است. اما تفاوت بيان دشتكي با آنها در تدبيري است كه وي جهت نشان دادن صدق و كذب ناپذيري كل كلامي كاذب انديشيده است.
تدبير وي مبتني بر تفكيك دو مرتبه از صدق و كذب پذيري است: صدق و كذب مرتبه اول و صدق و كذب مرتبه دوم. اين تفكيك خود مبتني بر تمايز بين دو مرتبه از خبر است: خبر درجه اول و خبر درجه دوم. از اين حيث مي توان دشتكي را الهام گرفته از سمرقندي دانست كه به اجتماع دو خبر به نحو طولي در كل كلامي كاذب معتقد است.
سخن دشتكي را به صورت زير مي توان تلخيص كرد:
1ـ صدق و كذب پذيري منوط به تحقق خبر است. زيرا صدق و كذب وصف خبر است و طبق قاعده فرعيه تا خبري در ميان نباشد، از صدق و كذب آن نمي توان سخن گفت.
2ـ صدق و كذب پذيري در دو مرتبه قابل طرح است: صدق و كذب مرتبه اول و صدق و كذب مرتبه دوم. صدق و كذب جمله «الف ب است»، مرتبه اول است در حالي كه صدق و كذب جمله «الف ب است، صادق است»، مرتبه دوم است. وقتي از صدق و كذب جمله زيد سخن گفته ميشود، صدق و كذب مرتبه اول مطرح است ولي وقتي از صدق و كذب «راست يا دروغ بودن جمله زيد» بحث ميشود، صدق و كذب مرتبه دوم مطرح است.
3ـ صدق و كذب مرتبه واحد، منوط به تحقق يك خبر است ولي صدق و كذب مرتبه دوم منوط به تحقق دو خبر است. زيرا صدق و كذب مرتبه دوم به خبر مرتبه دوم متعلق است و خبر مرتبه دوم خبري است متعلق به خبر ديگر. وقتي مي توان گفت: «جمله زيد راست است، دروغ است» كه اولا زيد خبري داده باشد (خبر درجه اول) ثانياً از صدق اين خبر نيز خبر داده شود (خبر درجه دوم). در صورت فقدان يكي از اين دو خبر نمي توان از صدق و كذب مرتبه دوم سخن گفت.
4ـ در معماي «كل كلامي كاذب» با تقريري كه ذكر شد، در واقع با صدق و كذب مرتبه دوم مواجه هستيم، كل كلامي كاذب، كاذب است يا صادق. در حالي كه بنابه فرض مسئله دو خبر وجود ندارد. چنين نيست كه گوينده اين سخن ابتدا از امري خبر بدهد (خبر درجه اول) آنگاه از كذب آن نيز خبر دهد (خبر درجه دوم) تا صدق و كذب بر آن تعلق بگيرد.
راه حل صدرالدين دشتكي را در اساس با آنچه تارسكي ارائه كرده است، مي توان مقايسه كرد. به عبارت ديگر، بيان دشتكي در تفكيك صدق و كذب مرتبه واحد و صدق و كذب مرتبه دوم را مي توان به تفكيك بين زبان طبيعي و فرا زبان (زبان متعلق به زبان ديگر) ارجاع داد. صدق و كذب مرتبه دوم وصف خبر مرتبه دوم است و خبر مرتبه دوم به فرا زبان متعلق است كه از گزارههاي زبان طبيعي حكايت مي كند.

نقد دواني بر روش دشتكي
 

راه حل دشتكي مورد نقد و ارزيابي فيلسوف رقيب وي، ملاجلال دواني، واقع شد. دواني در حواشي خود بر شرح جديد تجريد، مكاتبات و رساله مفصلي كه خود آن را نهاية الكلام توصيف كرده است، از بيان دشتكي انتقاد كرده است. وي در نهاية الكلام، ابتدا عين سخنان دشتكي در حاشيه بر شرح تجريد را نقل ميكند و آنگاه به انتقاد از آنها مي پردازد. وي سپس به پاسخهاي دشتكي بر انتقادهاي خود اشاره كرده آنها را نيز به تيغ نقد مي سپارد. انتقادهاي دواني را مي توان در سه نكته تلخيص كرد:
انتقاد نخست: ساختار منطقي معماي دروغگو بر مبناي تقرير دشتكي قضيه موجب است و طبق قاعده «الموجبة في صدقها لابد من وجود الموضوع»، صدق آن منوط به وجود موضوع است. از آنجا كه اين موجبه از نوع خارجيه است. بنابر اين صدقش منوط به تحقق خارجي موضوع است. در حالي كه بر مبناي تقرير دشتكي چنين قضيه‌اي فاقد موضوع است. پس بايد گفت «كل كلامي في هذه الساعة كاذب، كاذب است». بنابر اين سخن دشتكي كه آن را نه صادق و نه كاذب مي‌داند، باطل است.
انتقاد دوم: ادعاي دشتكي «كل كلامي كاذب نه صادق است و نه كاذب» مستلزم اين است كه بگوييم: «كل كلامي كاذب، كاذب است». زيرا مضمون قضيه «كل كلامي في هذه الساعة كاذب» كه اخبار از خود است، كاذب بودن آن است. در حالي كه بر مبناي دشتكي اين قضيه در نفس الامر نه صادق است و نه كاذب. بنابر اين حكم به كذب كلامي في هذه الساعة غير منطبق با واقع است و لذا «كلامي في هذه الساعة كاذب»، كاذب است.
انتقاد سوم: در صدق و كذب پذيري قضيه، قابليت بر حسب نوع مراد است. يعني نوع خبر بايد قابليت اتصاف به صدق و كذب را داشته باشد. بسياري از قضايا في نفسه يا قابليت اتصاف به صدق را ندارند و يا قابليت اتصاف به كذب را و لكن در اين كه آنها يا كاذب‌اند و يا صادق ترديدي نداريم. دواني، مثالهايي را ذكر مي كند كه به گمان وي از طرفي بر مبناي دشتكي قابليت اتصاف به صدق و كذب را ندارند و از طرف ديگر بدون ترديد خالي از صدق و كذب نيز نيستند: اجتماع نقيضين واقع است. انشائيات صادق‌اند. انشائيات كاذب اند.
دواني در انتقادهاي خويش، علاوه بر خلل فراواني كه در آنها وجود دارد، از به نحو سيستماتيك پرداختن به تفكيك صدق و كذب پذيري مرتبه اول و مرتبه دوم اعراض كرده است. دشتكي در بررسي انتقادهاي دواني بر اين امر توجه داشته است و به همين دليل در رساله مفصل خويش توضيحي بر بيان خويش مي‌افزايد: «اگر امري قابل اتصاف به صدق و كذب نباشد، نه صادق است و نه كاذب. اما صدق و كذب ناپذيري بر دو صورت قابل تصور است. گاهي خود موضوع متصف به آن منتفي است. يعني سخني در ميان نيست تا صادق يا كاذب باشد. مانند(1) «خبر كسي كه هيچ خبري نداده است.» در اين مورد، موضوعي وجود ندارد تا متصف به صدق و كذب باشد.
در مواردي موضوع وجود دارد اما به گونه‌اي است كه قابل اتصاف به صدق و كذب نيست. مانند (2) «خبر كسي كه هيچ خبري نداده است، صادق است». در اينجا با موضوعي مواجه هستيم (قضيه شماره 2) اما آن از اخبار درجه دوم است. زيرا اخبار از صدق خبر ديگري است. اما اين اخبار قابل صدق و كذب نيست. زيرا اخبار از صدق خبري است كه آن خبر تحقق ندارد. در اينجا جمله‌اي كه از صدق و كذب آن سخن گوييم وجود دارد، اما اين موضوع به دليل عدم تحقق محكوم عليه نه قابل صدق است و نه قابل كذب.
دشتكي براي وضوح بيشتر مثالي را ذكر مي كند[18] .
كسي كه مي گويد(3) «خبر شما در خصوص اين كه ()4 زيد قائم است، صادق و يا كاذب است»، سخن وي وقتي معقول است كه شما گفته باشيد (4) زيد قائم است. اما اگر شما چنين جمله‌اي نگفته باشيد، اخبار از صدق و كذب آن ياوه است. برمبناي دشتكي در خصوص اخبار درجه دو، صدق و كذب پذيري به معناي صدق و كذب مرتبه دوم است و آن منوط به تحقق دو امر است. 1ـ وجود خبر درجه دوم 2ـ وجود خبر درجه اول كه خبر درجه دوم اخبار از آن است. مثالهاي زير مراد دشتكي را توضيح مي‌دهد:
مثال:1 سخن پادشاه كنوني فرانسه در خصوص اين كه (الف ب) است.
مثال :2 سخن سعدي در خصوص اين كه قطعه جديد حيدربابايه سلام ساخته شهريار است.
مثال :3 سخن كسي كه گفته است: كاشكي قيمت انفاس بدانندي خلق.
مثال :4 سخن كسي كه گفته است: سخن سعدي در خصوص شهريار صادق است.
در دو مثال نخست اساساً موضوع اتصاف به صدق و كذب تحقق ندارد. يعني اساساً با سخني مواجه نيستم كه از صدق و كذب آن بحث كنيم. و در دو مثال اخير با خبر درجه دو به منزله موضوعي براي اتصاف به صدق و كذب، مواجه هستيم. اما در تحليل آنها درمي يابيم كه آنها اخبار از خبر نيستند به عبارت ديگر خبر درجه دوم به دليل فقدان خبر درجه اول، قابل صدق و كذب نيست. دواني دو تقرير مختلف از معماي دروغگو را در بخش آغازين آورده است. ظاهراً هر دو تقرير از شرح المقاصد تفتازاني (ج 4، ص 285، 286) اقتباس شده است:
تقرير نخست: اگر كسي بگويد: هر سخن من در اين ساعت كاذب است و او سخني جز همين جمله را نگفته باشد، در اين صورت صدق و كذب سخن وي مستلزم اجتماع نقيضين است.
تقرير دوم: صورت تقويت شده معما است. اگر كسي روز پنج شنبه بگويد (1) هر چه روز جمعه بگويم راست است. و روز جمعه بگويد (2) آنچه پنج شنبه گفته‌ام دروغ است. اگر وي در اين دو روز سخني جز همين ادعا را نداشته باشد، از صدق و يا كذب جمله (1) اجتماع نقيضين لازم مي‌آيد.
دواني در خصوص تقرير اول اين نكته را تذكر مي‌دهد كه تنها در صورت خارجيه بودن قضيه «كل كلامي كاذب»، اجتماع نقيضين لازم مي‌آيد. والّا اگر قضيه حقيقيه باشد، معما قابل حل است. و اين نكته‌اي است كه ابن كمونه در الجديد في الحكمة (ص 206) به آن توجه داده است. راه حل دواني در تحليل معماي دروغگو را چنين مي توان تلخيص كرد:
2ـ دواني با ارجاع به سخني از شيخ الرئيس[19]مي گويد: از عبارت شيخ مي توان استنباط كرد كه تصديق (حكم) همان مطابقت نسبت تام خبري با واقع است. به همين دليل برخي از دانشوران گفته‌اند مدلول خبر همان صدق است و كذب احتمال عقلي است.
3ـ مدلول خبر، عبارت است از اسناد مفاد آن به صدق. به عبارت ديگر، هر جمله‌اي متضمن صادق انگاشتن مفاد خود است. به عنوان مثال، كسي كه مي گويد زيد قائم است در واقع وقوع نسبت قيام زيد را در خارج بيان كرده است. گوينده اين جمله به فرض اين كه قول جازم باشد مدعي صدق اين ادعا است. پس صدق لازم بين مدلول خبر است.
4ـ در معماي دروغگو، با جمله‌اي مواجه هستيم كه مدلول آن اسناد مفادش به كذب است. گوينده هر قول جازم، بايد مدعي صدق مفاد قول جازم باشد در حالي كه در كل كلامي كاذب گوينده مدعي كذب مفاد سخن خود است. به همين دليل، فاقد خصوصيت يك خبر است. پس اساساً خبر نيست و قابليت صدق و كذب ندارد.

نقد ديدگاه دواني
 

ديدگاه دواني با يك ناسازگاري عمده روبرو است. كل كلامي كاذب، با توجه به ساختار ارسطوئي قضايا، قضيه است. همچنين به لحاظ شهود زباني ترديدي در اين كه آن را جمله تام خبري بدانيم وجود ندارد. به تعبير ديگر، جمله كل كلامي كاذب به لحاظ ساختار صوري (ساختار دستوري) جمله خبري است. اما دواني براساس تحليل مضمون آن خبر بودنش را نفي مي كند.
دواني به اين ناسازگاري توجه كرده است و آن را از طريق تفكيك ساختار صوري و ساختار معنايي تفسير كرده است. كل كلامي كاذب داراي دو حيثيت است: حيثيتي مجرد از خصوصيت و حيثيت خصوصيتي كه در آن وجود دارد. از جهت اول مانند هر قضيه ديگر صدق و كذب پذير است. اگر چه از حيثيت دوم نه صادق است و نه كاذب. سخن دواني اگرچه مورد قبول برخي از متأخران نيز شده است.[20] اما جز تكرار سؤال نيست. چگونه ممكن است جمله‌اي في نفسه صدق و كذب پذير باشد اما به لحاظ مضمون و خصوصيتي كه دارد، صدق و كذب پذيري آن منتفي گردد؟ سخن دواني در پايان نهاية الكلام چنين است:
«انه بالنظر الي خصوصه لايحتمل الصدق و الكذب و ان احتملهمابعد تجريد الاطراف عن الخصوصيات. و اطلاق الخبر عليه بهذا الاعتبار. و حينئذ يقال ان الخبر ما يحتمل الصدق و الكذب مع قطع النظر عن الخصوصيات. ثم اذا لوحظ الخصوصيات فمنه ماهو صادق في نفس الامر كقولك «الواحد نصف الاثنين». و منه مالايكون صادقاً و لاكاذباً كما نحن فيه. و منشأ ذلك انه مع اعتبار الخصوصية في هذا الكلام لايبقي الحكاية عن النسبة الواقعية التي هي مدار الصدق و الكذب. فسواء سمي هذا الكلام خبرآ اوانشاء لايختلف الحال في عدم كونها صادقاً و لا كاذباً.
ولا استبعاد في ان يكون الكلام مع قطع النظر عن الخصوصيات محتملا للصدق و الكذب. و بالنظر اليها لايحتملهما فان الاحكام يختلف باختلاف الحيثيات و الاتبارات.
روشن است كه دواني از نشان دادن اين كه «كل كلامي كاذب» اگر خبر نيست پس چه نوع جمله‌اي است، سر باز زده است. چرا كه مشكل در تعيين جواب، ابهام در تمايز ساختار دستوري از ساختار منطقي است. به علاوه پاسخ دواني ناظر به تقرير اول است و نه تقرير دوم.

پي نوشت ها :
 

18- دشتكى در خصوص مثال مى گويد :و لنورد لما نحن فيه مثالايتضّح به المقال و ينكشف حقيقة الحال و ينقطع القيل و القال.دوانى در خصوص مثال دشتكى چنين تعبير مى كند :ثم زاد فى الطنبور نقمة الزنبور و قال...
19- عبارت شيخ چنين است:اذا قيل لك مثلا «كل بياضٍ عرضٌ» لم يحصل لك من هذاتصور معنى هذالقول فقط، بل صدقت انه كذلك... و التصور فى مثل هذالمعنى يفيدك أن يحدث فى الذهنصورة هذا التأليف و مايؤلف منه كالبياض و العرض. و التصديق هو أن يحصل فى الذهن نسبةهذه الصورة الى الاشياء أنفسها انها مطابقة لها، و التكذيب يخالف ذلك. ابن سينا، الشفا، المنطق، (1)المدخل، تصدير الدكتور طه حسين پاشا، (المطبعة الاميرية، القاهره، 1371 ه ، 1952 م.)، ص17، س 10 تا 17).
20- مانند آقاحسين خوانسارى از حكماى دوره اصفهانى و گيلانى،مؤلف الرسالة المحيطة بتشكيكات فى القواعد المنطقية از دوره متاخر.

منبع:www.mullasadra.org