معماي جذر اصمّ نزد حكماي دوره اصفهان(1)
معماي جذر اصمّ نزد حكماي دوره اصفهان(1)
چكيده:
غالب حكمايي كه در اين دوره به طرح معماي جذر اصم پرداختهاند به مدرسه ملارجبعلي تبريزي متعلقند. از ملاصدراي شيرازي سخني در خصوص معماي ياد شده يافته نشده است و پيروان وي كمتر علاقهيي به آن نشان دادهاند. غير از ميرداماد، كسان ديگري چون مراد بن علي خان تفريشي، آقا حسين خوانساري، محمد بن عبدالفتاح تنكابني، سيد فضلالله استرآبادي و جيلاني اصفهاني در تحليل معمّاي جذر اصم سخن گفتهاند.
1. ويژگيهاي طرح معماي جذر اصم در حوزه اصفهان
گزارش آراء و مواضع حكيمان دوره اصفهان، موضوع گفتار حاضر است و مراد از «حكيمان دوره اصفهان» صرفاً متفكران متوطن در اصفهان نيست، بلكه حكيماني كه يا اركان حوزه فلسفي اصفهان هستند و يا از آنها متأثرند، مورد نظر واقع شدهاند.
طرح معماي جذر اصم در اين حوزه ويژگيهاي معرفتي و روش شناختي خاصي دارد :
1. حكيمان اين دوره وارث فرهنگ غني دورههاي پيشين هستند.
دانشمندان سلف از جاحظ و فارابي تا خفري و بخارايي، اين معما را مورد تحليل قرار داده و بتعبير ميرداماد «هر كس در تعبير معمّا صورتي و تقريري را طرح كرده و در حلّ آن برونشدي و تدبيري را به ميان آورده است»[4] .
بررسي تطبيقي / تاريخي آراء پيشينيان، حكيمان دوره اصفهان را در شناخت عميقتر معما و ابعاد آن تواناتر ساخته است.
پيش از اين، بررسي تطبيقي / تاريخي معماي جذر اصم در حوزه شيراز به صورت سنّت روشي در تحليل اين معما درآمده بود و حكماي اصفهان نيز به طريق آنها پايبند شدند.
2. مواجهه و روي آورد حكيمان اين دوره نه مانند متكلمان است و نه مانند منطقدانان سده هفتم. متكلمان براساس اين انگاره كه معماي جذر اصم ساختاري حقيقتاً تناقض آميز دارد و از اينرو برونشدي از آن نميتوان يافت، آن را ابزاري كردهاند در ابطال نظريات رقيب. در ميان منطقدانان، فارابي نيز چنين موضعي دارد و بر آن است كه معماي جذر اصم قياس مؤلف از مقدمات متقابل است و ارسطو نظريات رقيب را با ارجاع به آن نقد كرده است.[5]
منطقدانان قرن هفتم، معما را متضمن تناقض نميدانستند بلكه آن را موهم تناقض ميانگاشتند.
موضع منطقدانان در مواجهه با آن موضع منطقي بوده است. آنها معماي جذر اصم را در فن مغالطه طرح ميكردند و با بكار بردن مهارت منطقي خود به تحليل آن ميپرداختند و بهمين جهت كمتر تحليلهاي فلسفي و فرامنطقي به ميان ميآمد.
روي آورد حكيمان دوره اصفهان از گونهيي ديگر است آنها برخلاف متكلمان معما را داراي ايهام تناقض و نه حقيقتاً تناقض يافتند، ولي برخلاف منطقدانان سده هفتم با رويآورد كلامي / فلسفي به تحليل مسئله پرداختند و بهمين دليل، تحليلهاي فلسفي و فرامنطقي فراواني را به ميان آوردند. آنها شبهه جذر اصم را در تحليل مناط صدق قضايا بويژه قضاياي حقيقيه مطرح كردند: اگر براساس نظريه مطابقت با واقع،[6] صدق قضاياي حقيقي، مطابقت آنها با نفس الامر است، صدق گزاره «كل كلامي في هذه الساعة» را چگونه ميتوان تفسير كرد؟ صدق اين گزاره مستلزم كذب آن است و كذب آن مستلزم صدقش است. در پرتو چنين معمايي است كه مفهوم نفس الامر- مطابق قضاياي حقيقي - تفسيرهاي گوناگوني يافته و از نظريه عقل مفارق خواجه نصيرالدين طوسي [7] تا «ظرف اعتباري مطلق ثبوت و تحقق» علامه طباطبايي[8] رسيده است.
3ـ در حوزه فلسفي اصفهان تنها به طرح اين معما بسنده نشده است و معماهاي ديگري نيز صورتبندي شده است و در مواردي شبهه و معمائي نوين طراحي شده و مورد بحث قرار گرفته است، مانند شبهة المركب كه توسط محمد بن حسن شرواني (ف.1098 هـ . ق.) از پيروان مدرسه فلسفي ملا رجبعلي تبريزي صورتبندي شد و توسط معاصر وي، محمد هادي فرزند معينالدين محمد شريف شيرازي مورد نقادي قرار گرفت و شرواني نقدوي را پاسخ گفت و شريف شيرازي پاسخ وي را مجدداً نقد كرد.[9]
4ـ سنت تك نگاره نويسي در خصوص معماي جذراصم كه از حوزه فلسفي شيراز آغاز شده است، در اين حوزه نيز تداوم يافته است. «قسطاس فرديه» ميرداماد، «كدالقلم في حل شبهة جذر الاصم» شيخ محمد علي بن ابيطالب جيلاني (ف.1181 هـ . ق.) معروف به زاهدي اصفهاني و «رساله في حل شبهة جذر الاصم» محمد سراب تنكابني (ف.1124 هـ . ق.) نمونههايي از اين تك نگارهها است.
5ـ تأكيدي كه منطقدانان قرن هفتم در خصوص فن مغالطه از جهت كاربردي كردن آن داشتند، نزد حكماي حوزه اصفهان نيز تداوم پيدا كرد. در اين دوره، دانشمندان معماهاي منطقي را جمعآوري و طبقهبندي كردند و آنها را به صورت رسالههاي تك نگاره پرداختند.
اين رسالهها موضوع شرح، حاشيه و درس و بحث قرار گرفت. «رساله مغالطات» فضلالله استرآبادي نمونهيي از اين رسالهها است. بخارايي نيز رساله «المغالطات الغريبة»[10] را پرداخت كه توسط فرزند وي شرح يافت و موضوع درس قرار گرفت. [11] در غالب اين رسالهها، معماي جذر اصم جايگاه خاصي دارد.
2. حكيمان صاحب موضع در اين موضوع
1. ميرداماد، حكيم استرآبادي ملقب به «معلم ثالث» (د.1041) كه استاد و مراد ملاصدراي شيرازي بوده است، مبناي خاصي در گشودن معماي جذر اصم دارد. وي چنانكه خود در الافق المبين ياد آورد شده است، تك نگارهيي در حل معماي جذر اصم پرداخته است. البته اثري از اين تك نگاره در فهرستها و يادنامههاي مربوط پيدا نشد.
موضع وي را در الافق المبين نيز ميتوان يافت. ديدگاه ميرداماد در تحليل اين معمّا بدليل اهميت و تأثير وي؛ در گفتاري مستقل ارائه خواهد شد.
خلاصه برونشدي كه ميرداماد ارائه ميدهد، تأملي است در كيفيت خودارجاعي و خودستيزي جمله «كل كلامي كاذب». وي با تفكيك دو حيثيت در اين گزاره به حل معما پرداخته است: خودارجاعي اين گزاره، يعني اينكه خودِ گزاره، فردي از موضوع خود و حتي تنها فرد آن باشد و حكم خود بر خود سرايت كند، وقتي است كه گزاره را بدون خصوصيت محمول آن لحاظ كنيم اما با لحاظ آن، خودارجاعي گزاره منتفي ميشود و از اينرو با توجه به ويژگيي محمولِ اين گزاره نه از صدقش، كذبش لازم ميآيد و نه كذبش مستلزم صدقش ميگردد.[12]
2. مرادبن علي خان تفريشي (965-1051 هـ . ق.) در دو اثرش به تحليل معما پرداخته است. وي تك نگارهيي در اين خصوص نگاشته كه آن را پايان بخش كتاب «الانفعاليه» قرار داده است.[13]
همچنين در «انموذج الموسوي» نيز از شبهه جذر اصم بحث كرده است.[14] مولي تفريشي از شاگردان شيخ بهايي و ميرزا ابراهيم همداني است.
3. مير فضل الله استرآبادي فرزند سيد محمد كيا حسيني معاصر با حكومت شاه طهماسب صفوي و از شاگردان شيخ احمد اردبيلي (د.993).[15] وي رسالهيي در حل مغالطههاي منطقي دارد. رساله مشتمل بر يك مقدمه و سه باب است كه در مقدمه تعريف مغالطه و طبقهبندي معروف اسباب مغالطه را بيان ميكند و آنگاه مغالطههاي منطقي رايج را در يك طبقهبندي سهگانه موضوع سه باب رساله قرار ميدهد. يازدهمين مغالطه در باب دوم شبهه جذر اصم است. وي تقرير ساده «كل كلامي في هذه الساعة كاذب» را به ميان آورده و هفت راهحل پشينيان را بدون ذكر نام صاحبان آن آراء گزارش و نقادي كرده است. در اين رساله نه تنها راهحلي از نويسنده يافت نميگردد بلكه اساساً پيشرفتي نسبت به طرح مسئله در حوزه شيراز نيز ديده نميشود.[16]
4. آقا حسين خوانساري (1016-9/1098) فقيه و فيلسوف معروف در مدرسه ملارجبعلي تبريزي (د.1070) تربيت يافته است.[17] وي در حواشي خود بر حاشيه قديم دواني بر شرح جديد (قوشچي) تجريد الاعتقاد به طرح اين معما پرداخته است. اگرچه دواني در حاشيه قديم معما را طرح نكرده است اما خوانساري ميگويد: بدليل اينكه محشي در حاشيه جديد آن را طرح كرده است، نيكو است كه ما نيز به آن بپردازيم.
وي تمام مباحث دواني در حاشيه جديد را گزارش ميكند و آنگاه راه حل دواني در گشودن معما را مورد نقادي قرار ميدهد. خوانساري پس از نقد موضوع دواني، راهحل خود را ارائه ميدهد كه در واقع ترميم و بازسازي راهحل دواني است. وي در حواشي المحاكمات بين شرحي الاشارات تصريح ميكند كه بهترين راه حل معماي جذر اصم، پاسخ دواني است. خوانساري در انتهاي گفتار خود به گزارش و نقد دو راه حل علامه خفري و نيز دو راه حل يكي از معاصران خود پرداخته است.[18] نگارنده پيش از اين، راه حل خوانساري را گزارش كرده است.[19]
5. محمد بن عبدالفتاح تنكابني مازندراني مشهور به محمد سراب (ف.1124) تك نگارهيي در معماي جذر اصم دارد كه در خصوص اين رساله بتفصيل سخن خواهد رفت.
6. شيخ محمد علي فرزند شيخ ابيطالب جيلاني معروف به زاهدي اصفهاني (ف.1181) نيز تك نگارهيي در تحليل معماي جذر اصم پرداخته است.
نام رساله وي كدالقلم في حل شبهة جذرالاصم است كه نبايد آن را با رسالهيي بهمين نام از سيد ظهور حسين هندي، از دانشمندان سده اخير، اشتباه كرد كه البته رساله دوم با عنوانالدرر المنتظم في حل جذر الاصم چاپ شده است.[20]
7. شيخ عبدالله جيلاني از دانشمندان اواخر عهد صفويه در رسالهيي كه به گزارش و تحليل نقاديهاي آراء منطقي اختصاص دارد به طرح معماي جذر اصم پرداخته است. اين رساله مشتمل بر 44 تشكيك است. تشكيك بيست و سوم، نخستين تشكيك باب تصديقات، معماي جذراصم است. وي شبهه را بعنوان ردّ جامعيت تعريف خبر «قولٌ يصح أن يقال لقائله إنه صادق اؤ كاذب»[21] طرح كرده و پاسخ گفته است. تقرير وي از معما، همان صورت ساده متداول در حوزه اصفهان است؛ اما روي آورد مؤلف به معما مانند ساير حكماي اصفهان نيست وي دو راه حل در گشودن معما ارائه كرده است، راه حل نخست را كه تأملي در تعريف خبر است خود مخدوش و ضعيف دانسته و پس از اشاره به صورت تقويت شده معما، راه حل ديگري را ارائه ميكند و آن را نيز با رمز «تأمل» كه حكايت از محل ترديد و تأملي بودن دارد به پايان برده است. وي اشاره كرده است كه علاوه بر پاسخهاي ياد شده، شش پاسخ ديگر نيز دارد. اين رساله در مجموعه منطق و مباحث الفاظ چاپ شده است.[22] نسخهيي از اين رساله در كتابخانه عمومي اصفهان وجود دارد كه حاوي حواشي بسيار سودمندي از نويسنده است كه متأسفانه در چاپ نيامده است.[23]
8. محمد بن حسين مشهور به فخرالدين الحسيني مؤلف رسالة في قواعد المناظر، نيز اين معما را مورد بحث قرار داده و دو راه حل بر آن آورده است كه مبتني بر تفكيك دو جهت قضيه است يكي بر حسب خصوصيت و ديگري بدون توجه به خصوصيت.
پي نوشت ها :
[1].فرامرز قراملكى، احد «معماى جذر اصم نزد متلكمان»، خردنامه صدرا، ش 5 و6، پاييز و زمستان 1375، ص73-63.
[2]. همو «معماى جذر اصم نزد منطقدانان قرن هفتم»، خردنامه صدرا، ش7، بهار1376، ص79-68.
[3]. همو «معماى جذر اصم در حوزه فلسفى شيراز»، خردنامه صدرا، ش4، تيرماه1375، ص .85-80
[4]. ميرداماد، الافق المبين، نسخه خطى متعلق به دانشكده الهيات دانشگاه تهران، به شماره15284، ص .25
[5]. ابونصر فارابى، المنطقيات، حققّها و قدم لها، محمد تقى دانشگاه پژوه، المجلد الاول (قم، 1408 ه .ق)، ص .246
[6] Correspondence theory of truth.
[7]. فرامرز قراملكى، احد «برهان حقايق نفس الامرى و معماى جذر اصم»، مقالات و بررسيها، ش62،1376، ص69-59.
[8]. طباطبايى محمدحسين، نهايةالحكمة، قم، جامعه مدرسين حوزه علميه،1362، ص .15
[9]. نسخهاى از مجموعه اين رسائل كه در زمان حيات هر دودانشمند به خط محمد امين كشميرى كتابت شده است بوسيله آقابزرگ تهرانى از كتابخانه ميرزا نصرالله شبسترى، دامعزهالعالى،گزارش شده است (ر.ك: الذريعه، ج 11 ص 153، ش 970)
[10]. نسخه خطى اين رساله به شماره 22.21 به كتابخانه آستان قدس رضوى متعلق است.
[11]. دو نسخه خطى اين رساله به شماره 12145 و 1104 بهكتابخانه آستان قدس رضوى متعلق است.
[12]. الافق المبين، ص .25
[13]. الذريعه، ج 2، ص 401، ش .1608
[14]. همان، ص 408، ش .1632
[15]. در خصوص احوال و آراء استرآبادى ر.ك: آقا بزرگ تهرانى، طبقات اعلام الشيعه؛ احياء الداثر من القرن العاشر، تحقيق على نقى منزوى، انتشارات دانشگاه تهران، ص 181و سيد محسنامين، اعيان الشيعه، تحقيق حسن امين، دارالتعارف المطبوعات بيروت، ج 8، ص .401
[16]. استرآبادى، فضلالله، رسالة فى المغالطات، نسخه خطى متعلق به كتابخانه مركزى دانشگاه تهران، به شماره 7/،1643نگارش به سده .11
[17]. درخصوص احوال، آراء و آثار آقا حسين خوانسارى ر.ك: امين سيد محسن، اعيان الشيعه، ج6، ص149-148.
[18]. آقا حسين خوانسارى، «فى حل شبهة جذرالأصم»، مقدمه و تصحيح احد فرامرز قراملكى، خردنامه صدرا، ش10، بهار.1377
[19]. فرامرز قراملكى احد، «آقا حسين خوانسارى و معماى جذراصم» خردنامه صدرا، ش .10
[20]. الذريعة، ج17، ص.289
[21]. اين تعريف از آنِ بوعلى در الاشارات و التنبيهات است)تصحيح محمود شهابى، دانشگاه تهران)، 1339 ، ص .21
[22]. منطق و مباحث الفاظ، مجموعه متون و مقالات تحقيقى، به اهتمام مهدى محقق و توشيهيكو ايزوتسو، تهران،1353، ص377-376.
[23]. نسخه خطى، با حواشى منه رحمهالله، كتابخانه عمومى اصفهان رديف 100 رساله پنجم.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}