معماي جذر اصمّ نزد حكماي دوره اصفهان(2)


 

نويسنده: احد فرامرز قراملكي




 

3. تحليلِ محمد سراب تنكابني
 

محمد بن عبدالفتاح تنكابني معروف به محمد سراب، فقيه، اصولي و حكيم شيعي است كه در مدرسه فلسفي ملارجبعلي تبريزي تربيت يافته[24] و در نيمه دوم دوره اصفهان ميزيسته است. وي شاگرد ميرزا محمد باقر سبزواري (ف.1090) آقا حسين خوانساري (ف.1099)، ملامحمد تقي مجلسي (متوفي.)1070 و محمد بن حسن شرواني(د.1098) است.[25] بيش از سي رساله در معارف گوناگون تفسير، كلام، فلسفه، فقه، اصول، منطق، و هندسه از وي گزارش شده است.[26]
وي تك نگاره‌يي در حل معماي جذراصم دارد كه، به نظر نگارنده از جهت انتقال مباحث مربوط به اين معما از حكيمان به اصوليان متأخر، حائز اهميت فراوان است. مؤلفان گرانقدر اعيان الشيعه[27] و طبقات اعلام الشيعه [28] كه در خصوص تنكابني سخن گفته‌اند به اين اثر اشاره‌يي نكرده‌اند، اما برخي از گزارش كنندگان زندگي وي به آن اشاره كرده‌اند.[29]
تاكنون تنها يك نسخه از اين رساله شناسايي شده است كه به كتابخانه اهدايي مرحوم مشكوة به دانشگاه تهران تعلق دارد.[30]

الف) تقرير معمّا
 

تنكابني در تقرير معمّا، نسبت به ديگر حكيمان دوره اصفهان دقتي وافر دارد. وي معماي دروغگو را با دو روايت ذكر ميكند: روايت نخست، صورت تقويت شده معماست كه نخستين بيان آن توسط كاتبي قزويني به ميان آمده است. براساس اين روايت كه آن را تقرير «غدي» و «امسي» نيز ميخوانند، اگر كسي امروز بگويد: «آنچه فردا خواهيم گفت دروغ است» و فردا نيز بگويد «آنچه ديروز گفته‌ام راست است» و او در اين دو روز سخني ديگر نگويد در اين صورت اجتماع صدق و كذب در جمله واحد لازم مي‌آيد. و آن مستلزم اجتماع نقيضين است.
تقرير دوم تنكابني، صورت ساده و متداول معماست «هر آنچه در اين ساعت ميگويم باطل است».
البته تنكابني از سر دقت شرطي را بر اين روايت مي‌افزايد: اگر مراد گوينده اين جمله از «هر آنچه ميگويم» همين جمله باشد، در اين صورت است كه اجتماع نقيصين لازم مي‌آيد.
تنكابني در بيان معماي جذر اصم، علاوه بر مشكل اجتماع صدق و كذب و بتبع آن اجتماع نقيضين، مشكل ديگري را نيز مورد توجه قرار ميدهد كه بمنزله نقد بسياري از راه‌حلهاي ارائه شده در حوزه فلسفي شيراز قابل طرح است: جمله تام، يا خبر است يا انشاء. جمله «كل لامي في هذه‌الساعةكاذب»نه‌انشاءاست و نه خبر. بنابرين تقسيمبندي جمله تام به خبر و انشاء، حاصر نيست.
وي در حواشي خود بر تقرير دوم به راه حل جرجاني اشاره ميكند. جرجاني با تكيه بر اصل عدم ورود اشاره در مشارٌاليه بر آن است كه گزاره كل كلامي كاذب، خود ارجاع نيست؛ زيرا اين گزاره نميتواند مصداقي از موضوع خود باشد. تنكابني بدون آنكه به نام جرجاني اشاره كند به اين توضيح بسنده، ميكند: صحت اينكه اين جمله ميتواند مصداقي از موضوع خود باشد و اساساً مصاديق موضوع قضيه ميتواند در همين قضيه منحصر گردد، يعني اينكه تنها مصداقِ موضوع قضيه خود گزاره باشد، بينياز از توضيح است. البته اصوليان متأخر با تمايز اعتبارات لاحقه و سابقه خودارجاعي اين قضيه را بيشتر تحليل كرده‌اند و در واقع نشان داده‌اند كه مدعاي تنكابني چندان هم بينياز از توضيح نيست.

ب) حل معما
 

تنكابني در حل معما دو تدبير را به ميان مي‌آورد: راه حل نخست، نفي عموميت تعريف خبر به صدق و كذب پذيري و انكار حاصريت تقسيم خبر به صدق و كذب است. چرا نتوان گفت كه مَقْسم در تقسيم خبر به صادق و كاذب و معّرف در تعريف خبر به صدق و كذب پذيري خبر متداول و شايع نزد توده مردم است. خبر رايج در زبان عرف يا صادق است و يا كاذب، اين سخن بمعناي نفي خبري كه نه صادق باشد و نه كاذب، نيست.
تنكابني با اين توضيح بر آن است كه سرّ استلزام صدق گزاره يادشده، كذبش را در صدق و كذب‌ناپذيري آن بداند. بسياري از راه‌حلهاي پيشينيان بر انكار صدق و كذب‌پذيري معماست. اما آنها در تفسير اطلاق خبر بر آن، سخن روشني ندارند. صدق و كذب‌ناپذيري قضيه «كل كلامي كاذب» را چگونه بايد توضيح داد؟ بيان تنكابني اين است كه در اين مورد با خروج تخصصي روبرو هستيم و نه خروج تخصيصي و نقض قانون عام منطقي. گزاره ياد شده خبر است اما نه از قسمِ اخباري كه يا صادق است يا كاذب.
چنان كه روشن است تنكابني در اين پاسخ نسبت به بيان دواني در نهاية الكلام، سخني به غايت سُست دارد. دواني صدق و كذب‌ناپذيري معما را از طريق تفكيك ساختار صوري و محتوايي توضيح داده است.[31] بهمين دليل تنكابني به ارائه راه حل ديگري ميپردازد كه آن نيز متأثر از دواني است.
از نظر وي آنچه در تعريف خبر به صدق و كذب‌پذيري بمنزله ملاك معتبر است، احتمال صدق و كذب بر حسب نوع است با قطع نظر از خصوصيات فردي؛ اما با توجه به خصوصيات فردي آن ممكن است نه صادق باشد و نه كاذب. اين راه حل كه در اساس همان تمايز ساختار صوري / دستوري از ساختار معنايي دواني است، بيان ديگري از تعبير ميرداماد نيز هست كه در ابتداي اين نوشتار ذكر شد.
وي سپس به گزارش و نقد برخي از بهترين راه حلهاي پيشينيان پرداخته است. ابتدا بيان خواجه نصيرالدين طوسي در نقد التنريل (تعديل المعيار) مبتني بر اصل تغاير خبر و مخبرٌ عنه در صدق و كذب‌پذيري را آورده و بر راه حل خواجه طوسي دو انتقاد عمده وارد كرده است.
انتقاد اول وي اين است كه راه حل خواجه طوسي بر صورت ساده شبهه ناظر است و از حل صورت تقويت شده آن (امسي و غدي) عاجز است. انتقاد دوم، بيان نمونه‌هاي نقضي است كه اگر كسي گويد «هر سخن من اينك فارسي است» به شرط آنكه هيچ جمله ديگري نگفته باشد، جمله‌يي است خبري و صادق در حالي كه تغاير خبر و مخبرٌ عنه وجود ندارد.
راه حل ديگر كه مورد نقادي تنكابني قرار ميگيرد، بيان ابن‌كمونه است. ابن‌كمونه حصر قضيه در صادق و كاذب را، مطابق گزارش تنكابني، انكار ميكند و تمايز خبر از غير خبر را به احتمال صدق و كذب ميداند و نه اينكه بالفعل يا صادق است يا كاذب.
تنكابني پاسخ ابن‌كمونه را بهتر از پاسخ خواجه طوسي يافته است و در تمايز راه حل خود نسبت به آن دو تنها به اين نكته اشاره ميكند كه بدون آشنايي با آن پاسخها و حتي ديگر پاسخها با مبناي خاص خود به دفع شبهه پرداخته است. با توجه به اينكه ديدگاههاي خواجه طوسي و تنكابني پيش از اين توسط نگارنده بتفصيل مورد بحث قرار گرفته است از ذكر و توضيح آنها خودداري ميشود. كه در نهايت گزارش و نقادي از دو راه حل يكي از معاصران وي در پاسخ به هر دو تقرير معما پايان بخش رساله اوست.

پي نوشت ها :
 

[24]. ر.ك: هانرى، كربن، تاريخ فلسفه اسلامى ترجمه جوادطباطبايى، (انتشارات كوير، تهران1370)، ج2، ص 164 و نيز:تهرانى آقا بزرگ، طبقات الاعلام الشيعه، قرن 12، ص .672
[25]. طبقات الاعلام الشيعة، قرن 12، ص .672
[26]. علامه مجلسى، بحارالانوار، ج105، كتاب الاجازات، ص.96
[27]. اعيان الشيعه، ج9، ص .38
[28]. طبقات الاعلام الشيعه، قرن12، ص167ـ673.
[29]. سمائى حائرى، محمد، بزرگان رامسر، قم،1361، ص.148-132
[30]. آغاز رساله چنين است «بسم‌الله الرحمن‌الرحيم الحمدلله رب العالمين و الصلاة على خير خلقه و آله اجمعين ... شبهة مشهورةبشبهة جذرالاصم، تقريرها أن يقال... » و پايان آن چنيناست. «هذاما تيسّر العبد الضعيف محمد بن الفتاح فى حل هذه الشبهة حرره فى اواسط شهر جمادى الاولى فى مشهور سنة سبع و تسعين بعدالالف... . «اين نسخه كه توسط محمد بن حبيبگيلانى به سال 1105و در زمان مؤلف و با حواشى منه مدّ ظله العالى كتابت شده است در مجموعه 888 كتابخانه اهدايى مشكوة به كتابخانه دانشگاه تهران نگهدارى مى‌شود كه دفتر ششممجموعه ياد شده برگ « 96ب» تا «99الف» است.
[31]. دوانى جلال‌الدين، نهاية الكلام فى شبهة جذر الاصمّ، مقدمه و تصحيح فرامرز قراملكى، نامه مفيد، ش5، سال1375، ص133-97.
منبع:www.mullasadra.org