كمال الدين محمود بخاري و معماي جذر أصمّ (1)


 

نويسنده: احد فرامرز قراملكي




 

چكيده:
 

نيمه دوم قرن دهم هجري دوره انتقال حوزه فلسفي شيراز به اصفهان است. در اين دوره نگارش رسالههاي مستقل در باب معماهاي منطقي آغاز و بسرعت رواج مييابد و موضوع مباحث درسي ميگردد. رساله آغازين در اين سنت نوين، مغالطات كمال الدين محمود بخاري است كه توسط فرزندش عصمة الله مورد شرح قرار گرفته است. تعريف مغالطه، طبقه‌بندي مغالطات، جستار در تحليل معماهاي منطقي و سعي در ابداع معماهاي جديد از تلاشهاي علمي اين دوره است.
دو رساله «آداب مناظره» و «سي مغالطه» به ترتيب از ميرفخرالدين حسيني و ميرفضل الله استرآبادي در تداوم همين سنت مغالطه پژوهي پرداخته شده است. بحث از معماي جذر اصمّ در همه اين آثار طرح ميشود. تحليلهايي كه در اين دوره از معماي جذر اصمّ ارائه شد پيشرفت قابل توجهي را نشان نميدهد و بيش و كم گزارش مباحث بسيار جدي دوره آغازين حوزه فلسفي شيراز است.

اهميت نيمه دوم قرن دهم در تاريخ فلسفه
 

تاريخ پرفراز و نشيب تفكر فلسفي/منطقي در فرهنگ اسلامي مواضع پنهان و ناشناخته فراواني دارد؛ مواضعي كه بدون شناخت دقيق آنها نه تنها تدوين تاريخ دانش منطق ميسور نيست بلكه فهم تطور تاريخي مسائل منطقي نيز مقدور نميگردد.
يكي از مواضع مبهم در تاريخ منطق، وضعيت نيمه دوم قرن دهم هجري است. دوره‌يي كه حوزه فلسفي شيراز بتدريج به افول ميگرايد و حوزه فلسفي اصفهان رونق ميگيرد. دوره‌يي كه از حيث سياسي/اجتماعي، بحراني و از حيث فكري آبستنِ تحولات عميق است. شناختن اين دوره در فهم چگونگي شكل‌گيري انديشه فلسفي حوزه اصفهان بويژه نظام فلسفي حكمت متعاليه ملاصدرا اهميت فراوان دارد.
تفكر فلسفي/كلامي و منطقي رايج در نيمه دوم قرن دهم ويژگيهاي متنوعي دارد كه به اهم آنها اشاره ميشود:
1. تفكر كلامي حوزه شيراز در دو مدرسه رقيب جلاليه و صدريه به بالندگي و بلوغ ميرسد كه آثار فراواني نيز در موضوعات كلامي/فلسفي و فرامنطقي نگاشته ميشود. شرح قوشچي بر تجريد خواجه همچنان كتاب درسي مهم است و حواشي متنوع بر آن و نيز بر حواشي پيشروان حوزه شيراز، يعني حواشي دواني، دشتكي و خفري و نيز حواشي بر رساله‌هاي اثبات الواجب صدرنشينان اين حوزه نگاشته ميشود.
2. آثار منطقي مورد بحث در اين دوره، اعم از آثار درسي و منابع مورد شرح، تعليقه و نقد؛ به سنّت منطق منطق دو بخشي سينايي (و نه نُه بخشي ارسطويي و يا سبك تلفيقي) است.[1] تهذيب المنطق تفتازاني (794-722ه .ق)
براي نوآموزان منطق، شرح قطب الدين رازي (767-689ه .ق)، بر رساله شمسيه كاتبي قزويني (675-617ه .ق) براي متوسطان و شرح رازي بر مطالع الانوار سراج الدين ارموي (682-594 ه .ق) براي سطوح عالي آموزش منطق كتب درسي بوده است. علاوه بر آنها، شرح «القسطاس» شمس الدين محمد سمرقندي (709-638 ه .ق) و نيز «المحاكمات بين شرحي الاشارات» رازي نيز منابع مورد بحث، نقد و شرح بوده‌اند.
همه اين آثار به سبك منطق دو بخشي تدوين شده‌اند.
3 . توجه به مغالطات و معماهاي منطقي به تأثر از شرح القسطاس سمرقندي در اين دوره رواج دارد. وجود نسخ خطي بخش مغالطات شرح سمرقندي كه در اين دوره استنساخ شده‌اند،[2] نشان ميدهد كه بحث از معماهاي منطقي اهميت فراواني يافته است. تك نگاره‌هاي فراواني از نيمه دوم قرن دهم تا اواخر حوزه فلسفي اصفهان در باب معماهاي منطقي پرداخته شده‌اند. بحث از تعريف مغالطه، طبقه‌بندي معماها،تأمل در راه حلهاي پيشينيان و در تحليل آنها و جستار از راه حل موفق و نيز طرح معماهاي نوين و يا تقرير پيچيده و ارائه صورتهاي تقويت شده به معماهاي رايج، مسائل چنين رساله‌هايي است.

تك نگاره‌هايي در مغالطات
 

نگارش رساله مستقل در مغالطه در دوره‌هاي پيشين نيز مرسوم بوده است و رساله‌يي نيز از ابن سينا (428-370 ه .ق) گزارش شده است.[3] اما طرح مدون و مؤكد آن بويژه طرح معماهاي منطقي در قالب مغالطات در اين دوره رونق يافت. رواج روي آوردن دانشمندان به معماهاي منطقي در حدي بود كه برخي از تك نگاره‌ها بعنوان متن درسي، مورد بحث قرار گرفت. رساله مغالطات كمال الدين محمود بخاري، رساله سي مغالطه مير فضل الله استرآبادي و رساله در مناظره فخرالدين حسيني نمونه‌هايي از اين رساله‌هاي مستقل در باب معماهاي منطقي هستند. پيش از پرداختن به گزارش رساله بخاري كه موضوع گفتار حاضر است. باجمال سه رساله ديگر گزارش ميگردد:
سي مغالطه: سيدمير فضل الله استرآبادي فرزند سيدمحمد كيا حسيني از دانشمندان شيعي در دو سده دهم و يازدهم است. وي در دوران دولت شاه طهماسب صفوي ميزيست و از شاگردان شيخ احمد اردبيلي معروف به مقدس اردبيلي است. مقدس اردبيلي در نيمه دوم قرن دهم ميزيسته و در مدرسه منصوريه شيراز تحصيل كرده است.[4] رساله وي در مغالطات را بسياري از دانشمندان گزارش كرده‌اند. مؤلف رياض‌العلماء نسخه‌يي از آن را در رشت ديده[5] و آقا بزرگ تهراني نيز نسخه‌يي از آن را گزارش كرده است. رساله مغالطات استرآبادي به نام سي مغالطه نيز خوانده شده است؛ زيرا مشتمل بر بيان و حل سي معماي منطقي است. آقا بزرگ تهراني، اگر چه رساله «حل المغالطات الثلاثين» را جدا از رساله المغالطات استرآبادي ذكر كرده اما تصريح ميكند كه اين دو عين هم ميباشند.[6] نسخه‌يي ناقص از اين رساله كه در سده يازدهم نگارش يافته در مجموعه شماره 1643، دفتر هفتم، كتابخانه مركزي دانشگاه تهران وجود دارد، (ص 100 پ، 107 پ).
رساله سي مغالطه با مقدمه‌يي در بيان تعريف مغالطه و طبقه‌بندي آنها بر حسب اسباب مغالطه به روش متداول آغاز ميشود و در سه باب، معماهاي منطقي را مورد بحث قرار ميدهد. باب اول شامل بر پنج مغالطه زباني است و باب دوّم بيست مغالطه منطقي (معنايي) را مورد بحث قرار ميدهد و باب سوم از پنج مغالطه‌يي كه در اثبات هر مدعايي قابل بكار بردن هستند سخن ميگويد.[7]
معماي جذر اصم، يازدهمين مغالطه از معماهاي باب دوم است. استرآبادي در بيان اين معما تنها به تقرير ساده و متداول معما (كل كلامي في هذا اليوم كاذب) بسنده ميكند و بر مبناي اينكه صدق و كذب پذيري اين گزاره موجب اجتماع نقيضين ميشود به طرح معما ميپردازد. وي به هفت راه حل، بدون ذكر صاحبان آنها اشاره ميكند و خود راه حلي ارائه نميكند. راه حلهاي مورد گزارش؛ آراء تفتازاني، ابن كمونه، خواجه طوسي، سمرقندي، ميرسيد شريف جرجاني، دشتكي و دواني است.
آداب مناظره: رساله آداب مناظره يا قواعد مناظره را فخرالدين محمد بن حسين حسيني استرآبادي از دانشمندان قرن دهم نوشته است. معروفترين اثر وي حواشي بر شرح ميبدي بر هدايهاثيرالدين ابهري است كه وي آن را به سال 928 به پايان رسانده است (اين اثر به حواشي فخريه معروف است).[8]
فخرالدين حسيني در آغاز رساله ميگويد: «اين ]نوشتار [خلاصه مباحث ضروري از مسائل مناظره است. براي كساني كه در علوم گوناگون خوض دارند، نوشته نيازمند به بخشايش خداوند غني؛ محمدبن حسين معروف به فخرالدين حسيني است كه در پاسخ درخواست برخي از دوستان خردورز تحرير يافته است».
رساله پس از ذكر مقدمه‌يي در باب تعريف مناظره و برخي احكام آن به طرح هيجده معماي منطقي ميپردازد كه پانزدهمين مغالطه به شبهه جذر أصمّ اختصاص دارد. وي ميگويد: دانشمندان اين مغالطه را از سختترين معماها دانسته‌اند و با اعتراف به حل ناپذيري آن، نام جذر اصم بر آن نهاده‌اند؛ در حالي كه چندان صعوبتي نيز در اين معما وجود ندارد. زيرا اجتماع صدق و كذب ناشي از صادق يا كاذب انگاري اين معماست در حالي كه اين گزاره (كل كلامي كاذب) نه صادق است و نه كاذب. صدق و كذب‌پذيري قضايا، قطع نظر از خصوصيت موضوع و محمول است؛ اما قضيه‌اي با توجه به موضوع و محمول خاص ممكن است نه صادق باشد و نه كاذب.
همانگونه كه مؤلف در حواشي اشاره ميكند، اين راه حل در اصل همان راه حل دواني است اما تفاوتهاي قابل توجهي نيز با آن دارد. مؤلف در واقع سعي كرده است مواضع خلل راه حل دواني را برطرف كند.
چندين نسخه از اين رساله قابل گزارش است: دفتر اول، مجموعه شماره 441 (عربي) كتابخانه مجلس شوراي اسلامي؛ و دفتر دوم مجموعه شماره 159 كتابخانه عمومي اصفهان (ابن مسكويه)؛ و نيز نسخه خطي شماره 408 همان كتابخانه. عنوان رساله در اين نسخه قواعد المناظره آمده است.
المغالطة و النكات و الفوائد: اين رساله به وسيله مؤلفي ناشناخته نوشته شده و شامل 50 مغالطه و معماي منطقي/فلسفي و فقهي است كه ظاهراً به دستور امير عمادالدين يحيي گردآوري شده است. مغالطه چهل و سه از اين رساله به معماي جذر اصم مربوط است. مؤلف در تقرير معماي جذر اصم صورت تقويت شده امسي و غديي را مطرح ميكند و آنگاه پاسخ مبتني بر اصل تمايز خبر و مخبرعنه را كه اساساً از خواجه طوسي (598-672 ه .ق) است به ميان مي‌آورد: اخبار از خبر سه امر متغاير را لازم دارد: خبر 1، خبر 2 و مخبرعنه خبر1؛ حال آنكه در گزاره معماي دروغگو سه امر متغاير وجود ندارد. پس اين گزاره نه صادق است و نه كاذب.
مؤلف با تفكيك تغاير بالذات و تغاير بالاعتبار اين راه حل را مورد نقد قرار ميدهد. اگر مراد از تغاير، تغاير بالذات باشد، قول به لزوم مراد متغاير در اخبار از خبر، غير قابل قبول است و اگر مراد تغاير بالاعتبار است، چرا نتوان گفت كه در معماي دروغگو چنين تغايري وجود دارد؟ خود مؤلف پس از نقد راه حل ياد شده، راه حل ديگري را ذكر نميكند.
نسخه‌يي از اين رساله (به عربي) در دفتر هفتم مجموعه شماره 500 كتابخانه مجلس شوراي اسلامي وجود دارد.

پي نوشت ها :
 

[1] . در تفصيل سخن در باب منطق دو بخشي سينايي، ر.ك: فرامرز قراملكي، احد، «الاشارات و التنبيهات سرآغاز منطق دو بخشي»، آيينه پژوهش، ش24.
[2]. نمونه‌يي از اين نسخ خطي تحت عنوان رسالة في‌الغلط و المغالط در كتابخانه مركزي آستان قدس رضوي، شماره 12145 وجود دارد.
[3] . آقا بزرگ تهراني، الذريعة الي تصانيف الشيعه، (بيروت، بي‌تا)، ج21، ص291.
[4] . در تفصيل سخن در خصوص ميرفضل‌الله استرآبادي، ر.ك: آقا بزرگ تهراني، طبقات الاعلام الشيعه، احياء الداثر من ‌القران العاشر، تحقيق علي نقي منزوي، (انتشارات دانشگاه تهران)، ص181، ـ امين، سيد محسن، اعيان الشيعه، تحقيق حسن امين، بيروت، ج8، ص401.
[5] . اصفهاني، ميرزا عبدالله، رياض العماء و حياض الفضلاء، به اهتمام سيد محمود مرعشي، قم، ج4، ص363 و 362؛ و ج5، ص117.
[6] . الذريعة، ج21، ص76.
[7]. اين رساله را در حال حاضر سيده ليلي حجازي به راهنمايي نگارنده تصحيح ميكند.
[8] . احياء الداثر، ص179.

منبع:www.mullasadra.org