وکيل تام الاختيار امام راحل(3)


 





 

درمورد وجه علمي شخصيت شهيد اشرفي اصفهاني هم بفرماييد.
 

ايشان عالم بسيار مهم ومعتبري بود.مجتهد مسلم ومسلط برعلوم ديني، فقه واصول بود ومن کم تر ديده ام اهل علم اين قدر اشتغال داشته باشند؛ امام هم همين طور بودند.
شهيد اشرفي هميشه درحال مطالعه بودند.هر وقت ما از در حجره ايشان را مي گذشتيم ، مي ديديم که پيرمرد، کتابي جلويش گذاشته است ودارد مطالعه مي کند.کم تر وقتي را به هدر مي داد وشما نگاه کنيد که يک نفر، يک سال پاي درس مرحوم حائري بنشيند، ازآن طرف ده سال پاي درس آيت الله صدر وحجت وخوانساري ودوازده سال هم پاي درس مرحوم آقاي بروجردي باشد.
درصورتي که خودش هم از هر نظر فاضل بود وبهترين آثار از ايشان باقي مانده، از جمله کتابي را نوشته است به نام مجمع الشتات درهفت جلد که کتاب مهم و معتبري است.برهان قرآن را نوشته است. وخطبه هاي نماز جمعه هاي ايشان را هم به چاپ رسانده اند.اين ها حاکي از اين است که شهيد اشرفي از نظرعلمي جايگاه بالايي داشته اند.
يکي از ويژگي هاي بارز شهيد محراب پرهيزگاري و وارستگي ايشان بوده است، آن چنان که امروز هم با نگاه کردن به عکس ها وتصاوير باقي مانده از آن بزرگوار ، اين وارستگي را به خوبي در چهره شان مي بينيم.
بله وما اين ها را به عينه ديده بوديم وبهترين چيزي که مي شود، ازآن طريق، شهيد اشرفي اصفهاني را شناخت، همانا، سخنان امام است.حضرت امام (ره) آدمي خيلي دقيقي بودند،يعني ميلي متري و دقيق حرف مي زدند .من درعمرم هيچ نديده ام که درخدمت امام بوده باشم وخداي نکرده گزافه گويي کنند وبي خودي از کسي تعريف کنند.جملات وکلمات شان هميشه حساب شده بود.
اگر ما واقعاً بخواهيم شخصيت شهيد اشرفي اصفهاني را بشناسيم يکي از روي کتاب ها و بحث ها وکارهاي شان وخدمات به جبهه جامعه است وديگر از حرف هاي امام که مي فرمايند:" اين جانب به مرحوم شهيد آيت الله عطاء الله اشرفي اصفهاني ارادت داشتم.ومدت شصت سال ايشان را به زهد، تقوا، ورع و خودسازي مي شناختم. اين مرد چنين آدمي بود وامام، ايشان را مصداق بارز اين آيه دانسته اند:"من المؤمنين رجال صدقو ما عاهدوا الله عليه فمنهم من قضي نحبه ومنهم من ينتظر وما بدلوا تبديلاً".
عده اي از مومنين هستند که آن چه درباره شان وعده کرده بود انجام شد، آن پيمان هايي که خدا با آن ها بسته بود، اين ها به پيمان شان و وظيفه شان عمل کردند...
آن وقت امام درباره ي ايشان مي فرمايند خدا اين منافقين را لعنت کند که دست شان به خون اين شهدا وشهيد اشرفي اصفهاني آغشته شده، به خون مردي که در طول عمرش، حتي موري ازاو صدمه نديده واين کلمات حاکي ازاين است که شهيد، خيلي مراتب شان بالا بوده است.

به نظرتان، انسان هاي والا، چگونه به چنين درجاتي مي رسند؟
 

مهم ترين نکته، پاکي نطفه است.هر نطفه اي لياقت ندارد، از اول بايد آن نطفه پاک باشد. پدر ايشان مرحوم ميرزا اسدالله اشرفي، عالم بزرگي بوده که دراصفهان معروف است.شهيد از چنين خانواده اي بوده است وشما توجه کنيد که کسي که از طفوليت درصراط دين، درس هاي ديني وحوزه هاي علمي قدم بگذارد ، اين ديگر پيداست، هدف وراه اين است وبدي نمي تواند به وجود او رسوخ پيدا کند. بيش ترين چيزهايي که به انسان صدمه مي زند يا پول است،يا مال يا زندگي مرفه ورفقاي ناباب. اين ها زندگي شان خيلي عادي بوده است واز نظرمادي مرفه نبوده اند .ثانياً چون درخانواده اي که اهل علم بودزندگي مي کردند، محيط شان محيط درستي بوده وبزرگ ترها به خوبي مراقب آن ها بوده اند. ازاول هم دراين جهت قدم برداشتند، مثلاً در بيست سالگي درحوزه علميه اصفهان که حوزه پاکي بود وهمراه با طلبه ها وعلما بودند.بعد از آن هم در قم با آيت الله حائري ارتباط داشتند.
اين ها ناشي از عنايت خداوند، نطفه پاک، لياقت،در راه راست قدم برداشتن، خود داري وخودسازي است.مثلاً ايشان درکرمانشاه به مقامي رسيده بود که با آن که پول هاي کلاني زير دست شان بود، اما باز هم از نظر زندگي، خوراک وپوشاک، همان وضعيت زمان طلبگي را حفظ کردند. اين ها عنايت و فضل خداست که خداوند به هر کسي نمي دهد.روايت داريم که: "ان الجهاد باب لابواب الله؛ جهاد يک بابي از باب هاي خدا است." ونيز: " ان الجهاد باب لابواب الجنه؛ يکي از درهاي بهشت اسمش باب المجهادين است" اما اين در فتحه الله لخاصه المجاهدين است. يعني اين در راه خدا براي افراد خاص بازمي کند، براي خاص الخاص هاي اولياء يعني براي همه اولياء؛ هم باز نمي کند.
همه اولياء اين نصيب را ندارند، فقط آن هايي که خاص الخاص ومخصوص هستند: فتحه الله لخاصه اوليائه.اين دررا به روي مرحوم شهيد اشرفي اصفهاني، مرحوم قاضي طباطبائي، مرحوم دستغيب، مرحوم صدوقي، مرحوم مدني وهمه شهداي انقلاب و اسلام، از صدر اسلام تا حالا، مي گشايند.

درمورد وجه عرفاني شهيد اشرفي اصفهاني بفرماييد.
 

شخصيت عرفاني شهيد، به گونه اي بود که چهره اش يک چهره خدايي بود.و وقتي به ايشان نگاه مي کردي، به ياد خدا مي افتادي، آدم هايي هستند که دم از دنيا مي زنند ودرعمل درراه ثروت وقدرت قدم برمي دارند، ولي ايشان عمل شان هم عرفاني بود .يک آدم متواضع ومخلص که براي خدا زندگي مي کرد و هوي وهوس به وجودش راهي نداشت.

با وجود آن همه سال انس والفت با شهيد اشرفي اصفهاني واين که آن قدر از سجاياي ايشان مي دانستيد، وقتي خبر شهادت ايشان را شنيديد،چه احساسي داشتيد؟
 

بي نهايت متأثرشدم،حتي تصورش هم برايم مشکل بود .يک پيرمرد،يک مجتهد ويک انسان مخلص خدا، يک دفعه بدنش تکه تکه شود؛ آن هم در محراب. وقتي چنين اتفاقي بيفتد، آدم بي نهايت بهت زده مي شود. متحيراز اين که چه چيزهايي از ما گرفته شد ودشمن چگونه اين چهره ها را گلچين مي کرد.
بي اختيار نشستم وخاطراتم را با آن عزيز مرور کردم، ياد اين که هر وقت خدمت ايشان مي نشستم، از حرف ها ونگاه هاي شان خيلي استفاده مي کردم.ازاين که اين مرد واقعاً هر چه مي گويد دلي است. هميشه احساس مي کرديم که حرف هاي او از خودش نيست وخداگونه حرف مي زند وخيلي برما اثرمي گذاشت.همواره،خدا خدا مي کردم که ايشان به منطقه نارمک بيايند ومن بتوانم خدمت شان برسم.هميشه به ايشان احساس نزديکي مي کردم.
آدم وقتي به يک نفرعلاقه مند باشد، به اونزديک است.ديگر،آن هم علاقه باطني ونه از روي حب پول ومقام که بگويد اين شخص ،مقامي دارد و وابسته به جايي است، بلکه به اين دليل که اين مرد، مردخداست وانسان خالصي است .اين مرداست که واقعاً هرچه مي گويد خدايي است،حرف زدنش ونگاه کردنش هم خداگونه است.
خدا رحمت کند وجود اين گونه بزرگان فضل و رحمت خداست برما. من بارها درجلسات روحانيت شرق که از زمان مرحوم امام خميني(ره)،براي پيش برد اهداف انقلاب شکل گرفت والان هم اين جلسه ها را داريم وآقا زاده شهيد اشرفي اصفهاني هم دراين جلسه شرکت مي کند، من با آقايان صحبت مي کنم که ما واقعاً زمان معصومين نبوده ايم. که آن ها را ببينيم، فقط توصيف شجاعت شان وزهد شان را شنيده ودر روايت هاي تاريخي ديده ايم اما شکرخدا، که ما درزمان امام زنده بوديم واين چهره ها وحضرت امام را ديديم. ديديم که واقعاً معناي ايثار، شجاعت وشهادت يعني چه؟ اين ها عناياتي از طرف خدا بود. برما. حالا خب لياقت شهادت را نداشتيم وشايد صلاح خداوند چنين بود که ما زنده باشيم.بالاخره عده اي بايد باشند که اين راه ها را ادامه دهند، ولي واقعاً خوش براحوال شهدا. من بارها گفته ام که واقعاً شهدا برنده شدند وبه لقاء الله پيوستند.
الحمدالله به چه مقام بزرگي دست يافتند .ان شاء الله که خداوند به ما هم توفيق دهد.وخدا رحمت کند مرحوم امام را اين ها زحمت کشيدند وهيچ چيز از انقلاب نخواستند نه امام، نه شهيد اشرفي اصفهاني ونه ديگر شهداي محراب. نه مقامي، نه خانه اي ونه پولي مي خواستند حتي وقتي خود مرحوم امام از دنيا رفتند، حاج احمد آقا فرستاد که آقا، بياييد زندگي امام را بررسي کنيد، ببينيد،امام آن زماني که رهبر نبوده چه اموالي داشته وحالا چه چيزهايي ازايشان باقي مانده است؟ امام ده سال وچهارماه رهبر اين مملکت بودند.تمام طلاهاي اين مملکت،کاخ ها و بانک ها تحت اختيارشان بود.آن وقت ببينيد،دراين ده سال وچهارماه چه ذخيره کردند؟زندگي آن موقع شان چه بوده است؟

وقتي که آمدند وبررسي کردند ، ديدند که امام تا آخرين روز حيات پربرکت شان اجاره نشين بوده اند.
 

شما نگاه کنيد، يک رهبر بيايد چند سال آن جور زندان وتبعيد را تحمل کند وفرزندش شهيد شود وهيچ چيز هم از اين انقلاب نخواهد؛نه خانه ونه پول. حتي وقتي به امام مي گفتند رهبر امام ناراحت مي شدند ومي فرمودند:" به من بگوييد خدمت گزار بهتر است از اين که بگوييد رهبر." خب، امثال امام واين مردها مثل اشرفي اصفهاني واقعاً درطول تاريخ کم هستند.

درواقع،ازطريق شناخت حضرت امام (ره) مي شود اشرفي اصفهاني ها را شناخت واز طريق ياران امام مي شود ايشان را شناخت.
 

بله، اين ها وابسته به هم هستند.من اين را مي خواهم بگويم که دشمن کورخوانده، يعني خيال مي کند که مي تواند اين نظام را براندازد، ولي نمي تواند .اين نظام پايه اش خيلي قرص است شما نگاه کنيد امام با آن نيت ونيز مرحوم اشرفي اصفهاني وصدوقي با اين نيت ها هيچ چيز از اين انقلاب نخواستند. فقط خالصاً ،مخلصاً وبراي رضاي خدا اين کارها را انجام دادند.
همه ما مي دانيم که خداوند متعال به افرادي که در اين نظام،حکومت وانقلاب، شهيد شدند وخدمت کردند يا الان خدمت مي کنند پاداش فراوان مي دهد وشهدا جاي شان دربهترين جاي بهشت است.

همه ما جيره خوارشهدا هستيم.
 

بله، همين طوراست.اگر شهداء نبودند، ما هيچ نبوديم وهيچ نداشتيم.
ان شاءالله که خدا قبول کند واين حرف ها هم در گوشه اعمال ما باشد. مرحوم شهيد اشرفي اصفهاني روزقيامت ، همان طور که در دنيا به ما لطف داشت،درآن جا هم يک توجهي به ما کند، التماس دعا از شما وهمه مردم.
منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 44