اشعاری در وصف چهارمین شهید محراب


 





 

آن شهيد...
 

شد سال روز عالمي آزاده و نيکو سرشت
ما از فراقش غرق غم او نزد مولا در بهشت
عالمي عالمي مقام ونيکو نستوه و حليم
ترک اين دنيا نمود وسويت آمد اي کريم
گشت مهمانت چو شد درراه قرآنت فدا
همنشين گرديد با مولا به جنت آن فهيم
آيت الله اشرفي اصفهاني شمس دين
راه حق پيمود وبود اوبت شکن هم چون زعيم
طي زعمرش گشت هشتاد وسه سال با افتخار
جان بکف درغرب ميهن بهرحق بي خوف وبيم
فاضل ودانش پژوه وعارف وشيرين سخن
هم خطيب وهم فصيح وهم حبيب وهم نعيم
ساجد ونيکو سرشت ومظهر آزادگي
يار مظلومان وخصم ظلم واشرار لئيم
عالمان را بود استاد وبزرگان را بزرگ
خادم آل محمد هم اديب وهم قسيم
ساعي وکوشا بسي در پيشبرد انقلاب
پيشگام وبا شهامت پاي برجا وفهيم
حامي جمهوري اسلامي ومستضفان
جاهد وبي شائبه درزهد وسختي ها حليم
شصت سال يارامام وحامي دين مبين
چون حبيب ابن مظاهر پاسداراين حريم
پيشواي باختران وافتخاراصفهان
عادل ونيکو سرشت وهم چو ازهارشميم
درنماز جمعه وقت خطبه خصم بي حيا
گشت چون ابن ملجم دون حمله ور برآن فخيم
منفجر نارنجکش بنمود واو پرپرچو گل
چون علي محراب شد رنگين زخون آن عظيم
هر طرف گرديد برپا مجلس سوگ وعزا
زين مصيبت شيعيان را سوز وغم هاي اليم
تا ابد اسلام وقرآن از فراقش داغدار
تا قيامت پر نگردد جاي اين مرد رحيم
گرچه شد خاموش اين شمع فروزان کمال
مقصد وراهش مصمم تر شود طي مستقيم
انقلاب ما خدايي است متکي برفرد نيست
هر علمداري فتد گيرد علم ديگر سليم
زين فداکاري وايثار در تحيرغرب وشرق
شرمگين وخوار طرفداران شيطان رجيم
تسليت برشيفتگان وبر مصيبت ديدگان
چون (بشير) مي نالد ازاين ماتم عظما نسيم
*******

چشم و چراغ راه عشق
 

جوشد از محراب حق بار ديگر
لجه ، لجه خون سردار دگر
عارفان را تن، غباري بيش نيست
جان، جزاينش نيست زنگار دگر
خون گل شويد غبار چهر جان
نک جلا دادند رخسار دگر
خفته درخون درکنار مرتضي(ع)
نک اناالحق ميزند منصورعشق
با سر ببريده بردار دگر
«اشرفي» بي خويشتن گشت اين زمان
ازحضور سرخ ديدار دگر
مژده کاين چشم وچراغ راه عشق
روشني بخشيدمان بار دگر
باز مي تازيم تا ماوراي يار
ما سواران با علمدار دگر
بيرقي بردوش ومقصد کوي دوست
گرچه دريامان خلد خار دگر
*******

آذرخش وشب
 

اي يلان صف شکن اسطوره شد ايثارتان
کوه آهن آب شد درعرصه پيکارتان
تندر تکبيرتان طوفان سرخ روزگار
نعره هاي نورجاري از گل رگبارتان
گونه را درشط خون شوييد رو در روي خصم
تا شود گلگون تر از روي شفق رخسارتان
درخروش خشم تان اي فاتحان شهر خون
دود شد دردشت آتش دشمن بسيار تان
آذرخش تيرتان ديواره هاي شب شکست
شعله زد خورشيد گل در گلشن پندارتان
درکنارخون آتش روزه مداران نوش باد
شهد شيرين شهادت گربود افطارتان
مژده اي هابيليان چون ديده تاريخ ديد
درپگاه خون سرقابيليان برادرتان
بايد اي ياران به سوي قبله گاه قدس تاخت
با سمند نور مي تازد به شب سرادرتان
وارثان خاک خورشيد شما روح خداست
آن که کرد از خواب سنگين قرون بيدارتان
*******

درسوگ چهارمين شهيد محراب
 

درسايه هماي حسيني
پاينده باد نام خميني
بار دگر زگردش گردون
اين گرد گرد گنبد وارون
قبل ازطلوع ماه محرم
ماه شهادت وشرف وخون
شد نيلگون سپهرمدور
باريد خون زديده گردون
از سفله گان مرتد مي شوم
وزجانيان ملحد وملعون
باريد سنگ فتنه وآشوب
شد باز باب حيله وافسون
از فتنه منافق بي دين
از کيد بعث ويانکي وصهيون
گلنار گشت دامن محراب
چون جام لاله دردل هامون
از خون سرخ اشرفي آنکو
درسينه داشت لؤلؤ مکنون
آن عارف علوم الهي
کشاف راز والقمر ونون
شايسته عالمي که به عالم
باشد مقامش ازملک افزون
والا معلمي که جهاني
برخلق وخوي او شده مفتون
تاره برد بحضرت معبود
آراست سرو قامت موزون
وقت نماز جمعه به محراب
زينت فزود با رخ گلگون
آماج تيرشد تن پاکش
زين غم سپهر گشت دگرگون
بنشست هاله بررخ مهتاب
افسرده گشت چهره نپتون
درغم نشاند باختران را
شد غرق رنج امت دل خون
واحسر تا کزين غم جانکاه
جوشيد خون زسينه کارون
نورخدا بگفته رهبر
درتيره خاک غم شده مدفون
(مرداني) اين شهادت عظمي
درپيشگاه قادر بي چون
بهره لقاء دين پيمبر
باشد بس مبارک وميمون
جاويد باد نهضت قرآن
معدوم باد دشمن مغبون
درسايه هماي حسيني
پاينده باد نام خميني
منبع:ماهنامه شاهد یاران، شماره 44