خضر
همچنيـن گفته اند نامـش ارميا بـن حلشا, و از اسباط هارون بـوده است. ولـى اصح آن است كه اهل سير نقل كرده و آنچه كه از پيامبـر رسيـده كه نامـش بليا بن ملكان عامر بن ارفخشد بن سام بـن نوح مى باشد. بنابراين نام اصلـى وى خضر نبوده
همچنين گفته اند نامش ارميا بن حلشا, و از اسباط هارون بوده است. ولى اصح آن است كه اهل سير نقل كرده و آنچه كه از پيامبر رسيده كه نامش بليا بن ملكان عامر بن ارفخشد بن سام بن نوح مى باشد. بنابراين نام اصلى وى خضر نبوده بلكه به خاطر صفاتى كه در او بوده است به خضر معروف شده است.
بسيارى از ما نام خضر را شنيده ايم؛ چهره اى كه سابقه چندين هزار ساله دارد, چهره اى كه با پيامبر خدا يعنى حضرت موسى سفر دريايى داشت,چهره اى كه از بهترين ياران ذوالقرنين بوده است.
خداوند به او عمر طولانى داد تا بر طولانى بودن عمر امام زمان دليل و برهانى قوى باشد. او را نگه داشت تا انيس و مونس تنهايى امام زمان ما در زمان غيبت باشد.
خضر صاحب موسى بفتح خاء و بكسر آن و سكون ضاد و فتح و يا كسر آن. وى فرزند ماعيد بن عيص بن اسحاق است. و برخى گفته اند:
نامش ايليا فرزند ملكان بن قالع بن قالع بن ارفخشد بن سام بن نوح مى باشد. و در برخى شروح آمده كه نامش الياس بن ملكان بن ارفخشد بن سام بن نوح است.و گفته شده كه نامش ايليا بن عاميل بن شمالخين بن اريا بن علقما بن عيص بن اسحاق بن ابراهيم است.
همچنين گفته اند نامش ارميا بن حلشا, و از اسباط هارون بوده است. ولى اصح آن است كه اهل سير نقل كرده و آنچه كه از پيامبر رسيده كه نامش بليا بن ملكان عامر بن ارفخشد بن سام بن نوح مى باشد. بنابراين نام اصلى وى خضر نبوده بلكه به خاطر صفاتى كه در او بوده است به خضر معروف شده است.
ست. در بعضى اخبار آمده است كه خضر و ذوالقرنين پيامبر نبوده بلكه هر دو عالم بوند.
چنانچه بريد بن معاويه از امام باقر و صادق نقل مى كند كه حضرت فرمود: صاحب موسى خضر و ذوالقرنين پيامبر نبودند بلكه عالم بودند.
اما بسيارى از علما به استناد برخى آيات و روايات معتقدند كه حضرت خضر(ع) پيامبرى از پيامبران خدا بوده است.
علامه طريحى مى فرمايد: بسيارى از علما مى گويند وى پيامبر بوده و استدلال كرده اند به اينكه به موسى گفت: ((و ما فعلت عن امرى؛ هرگز اين كارها را از پيش خود انجام ندادم.)) علامه طباطبايى پس از آنكه مساءله عالم بودن خضر را مطرح مى كند, بعد مى فرمايد:
لكن آيات نازل شده در قصه خضر و موسى ظاهر در اين است كه وى پيامبر بوده است.
و آنگاه اضافه مى كند: آنچه كه از روايات نبوى و از طريق اهل بيت وارد شده چنانكه محمد بن عماره از امام صادق آورده به دست مىآيد كه خضر پيامبرى مرسل بوده است كه خداوند وى را به سوى قومش فرستاد.او نيز مردم را دعوت به توحيد و اقرار به انبيا و رسل و كتابهاى آسمانى نمود.
1 وى از جمله كسانى است كه به چشمه آب حيات دست پيدا كرده و مقدارى از آن را نوشيده است.
2 خضر(ع) هم اكنون زنده است و تا نفخ صور زنده خواهد بود. امام رضا(ع) فرمود: خضر از آب حيات نوشيد پس او زنده است تا نفخ صور دميده شود.
حلبى نيز در همين راستا آورده است كه: اجمع العلماء بالنقل على كون الخضر حيا باقيا الى
لان.
3 خداوند به خضر(ع) توان و قدرت نيرومندى عطا كرده, چنانكه طريحى مى نو e سد: خداوند به خضر توان و قدرت بسيار بالايى عطا كرد.
و مسوول مقدمه الجيش ذىالقرنين بوده است.
4 از خصوصيات و ويژگيهاى خضر اين بوده كه به هر كجا مى نشسته آنجا سرسبز مى گشت. امام صادق(ع) فرمود: بر هيچ تخته خشكيده اى نمى نشست مگر آنكه سبز مى گشت و بر هيچ زمينى بىآب و علف قرار نمى گرفت مگر آن كه سرسبز مى گشت و به همين جهت خضر ناميده شد.
همچنين گفته شده كه هر گاه به نماز مى ايستاد اطرافش سرسبز مى گشت.
5 قرآن مجيد هر چند آشكارا نام او را نبرده است اما از او به عنوان عالم ياد كرده است و درسوره كهف در جريان ملاقات حضرت موسى با خضر چنين مى فرمايد: ((فوجدا عبدا من عبادنا آتيناه رحمه من عندنا و علمناه من لدنا علما)).
6 هر كجا نامش برده شود فورا حاضر مى گردد. امام رضا(ع) در باره اين ويژگى مى فرمايد: ((و انه ليحضر حيث ما ذكر فمن ذكره منكم فليسلم عليه))؛ هر كجا از او ياد شود همانجا حاضر مى شود, پس هر يك از شما به ياد او افتاد بر او سلام كند.
7 حضور همه ساله در مراسم حج.
همچنين امام رضا(ع) مى فرمايد: ((و انه ليحضر الموسم كل سنه فيقضى جميع المناسك و يقف بعرفه فيومن على دعاء المومنين))؛ همه ساله در مراسم حج حضور مى ياب و تمام مناسك حج را نيز انجام مى دهد, و در عرفات در كنار ساير حجاج خانه خدا مى ايستد و بر دعاى مومنين آمين مى گويد.
8 اندرزگويى و نصيحت پذيرى. از ديگر ويژگيهاى حضرت خضر(ع) اين است كه هم به ديگران توصيه و اندرز مى داده و هم دنبال آن بوده كه از نصايح و گفته هاى بزرگان و صالحان كمال بهره و استفاده را ببرد.
مثلا گاه مى بينيم كه معصومين (عليهم السلام) امثال امام صادق و امام باقر و امام زين العابدين وصاياى او را به موسى و اندرزهاى خضر را به ديگران براى ما نقل كرده اند. و گاهى هم روايت كرده اند كه خضر به محضرشان مى رفته و درخواست نصيحت و توصيه مى نموده مثلا به اميرالمومنين پيشنهاد كرد كه مرا به كارى راهنمايى كن كه اگر آن را انجام دهم خداوند مرا از آتش جهنم نجات دهد.
و دسته دوم رواياتى هستند كه از آنها چنين برمىآيد: علاوه بر اينكه معصومين صداى خضر را مى شنيدند شخص او را نيز مى ديدند و گاهى هم ياران امام با خضر ملاقات مى كردند.
و بارها ديده شده كه به حضور امامان رسيده و سوالاتى از آنان كرده كه در برخى موارد پاسخ پرسشها را به فرزند معصومشان واگذار كرده اند.
همانگونه كه روايت شده امام باقر در حج بودند مردى به حضور امام رسيد و دو زانو نشست و از آن حضرت سوالى كرد. امام باقر فرمودند از فرزندم جعفر(ع) بپرس.
و در آخر خبر آمده كه امام باقر فرمود: اين خضر است.
همچنين از ملاقاتهاى مكرر خضر با حضرت امير كه هم ميثم تمار او را ديده و هم شرطه الخميس شخص خضر را ديده بودند و به گمان اينكه او دشمن على است و از تاريكى شب آمده است استفاده كند تا على را ترور بنمايد. و همچنين از ملاقات و گفتگوى مكرر خضر با امام e ين العابدين در مدينه و در بين راه مكه و مدينه و از فرستادن امام صادق(ع) چوبى از درخت طوبى را جهت رفع تشنگى داود رقى به وسيله او و روايات متعدد ديگر استفاده مى شود.
خضر(ع) با اهل بيت(ع) تماس حضورى داشته بلكه بسيارى اوقات كارهاى معصومين را نيز انجام مى داده است. اما نسبت به ساير مردم در زمان حيات معصومين گاه گاهى مورد رويت بوده است و اما در زمان غيبت, همانند خود امام زمان جز در موارد بسيار نادر, براى احدى قابل رويت و شناسايى نمى باشد.
حضرت فرمود: و اءنه لياءتينا فيسلم فنسمع صوته و لا نرى شخصه. آرى همو بود كه پس از رحلت پيامبر خدا به در خانه اهل بيت آمده و به آنان تسليت مصيبت رسول خدا را گفت و همو بود كه پس از شهادت مولى الموحدين اميرالمومنين با شتاب در حالى كه لااله الاالله مى گفت خود را به در خانه على رسانده و مى گفت:
خداى تو را رحمت كند اى اباالحسن تو اولين فردى بودى كه به اسلام گرويدى, و از نظر ايمان خالص ترين آنها, و از همه يقينت به خدا شديدتر و بيشتر از همه از خدا ترس داشتى ... على تو همانند كوهى بودى كه هرگز بادها و طوفانها او را از جاى تكان ندهد.
ابن عباس گويد: همگان سكوت كردند تا سخنانش تمام شد سپس خود گريه كرد و ياران رسول خدا را به گريه انداخت. سپس به دنبالش گشتند ولى او را نيافتند.
و همو بود كه پس از شهادت امام حسن(ع) در گوشه اى از مسجدالحرام در مصيبت آن حضرت اشعارى سوزناك مى خواند. ابن عباس گويد: روزى كه امام حسين(ع) به شهادت رسيد صدايى از گوشه خانه به گوشمان رسيد كه مى گفت:
صبر كنيد اى آل رسول الله! فرزندى كه خدا به پيامبر هديه كرد, كشته شد. جبرئيل امين نازل شد در حالى كه گريه و زارى مى كرد.
هنگامى كه حضرت سلام داد, خود را بر روى امام انداخته و بر سر مبارك على بوسه زد.
سپس دست حضرت را گرفته, بيرون رفتند. به سرعت دنبال آنها رفتيم, از حضرت در باره او پرسيديم, ايشان فرمود: اين برادرم خضر است ...
همچنين اصبغ نقل مى كند: بار ديگر در حالى كه ميثم تمار در كنار همان ستونى كه حضرت نماز مى خواند, ايستاده و نماز مى گزارد, به مثيم گفت: اى كسى كه در كنار ستون نماز مى گزارى! به صاحب خانه سلام مرا برسان و به او بگو كه من از او شروع كردم, اما او را در حال استراحت ديدم.
در خبر ديگرى آمده است: روزى على(ع) و خضر با هم ديدار كردند. على(ع) فرمود:
جمله حكمتآميزى بگوى. خضر گفت: چه زيباست تواضع ثروتمندان براى فقرا, براى رضاى خدا. على(ع) فرمود:
و بهتر از آن تكبر كردن فقرا بر ثروتمندان نشانه اعتماد و توكل به خداست,خضر گفت: اين سخن را بايد با آب طلا نوشت.
پيش خود گفتم: سبحان الله! در صحراى بىآب و علف, اين كودك چه مى كند. نزديك شده, بر او سلام گفتم. پاسخ مرا داد, پرسيدم: به كجا مى روى؟ به سوى خانه پروردگارم.
عزيزم, تو كودك هستى. نه حج واجبى بر تو هست و نه مستحبى.
اى پيرمرد آيا نديدى كه چه قدر كودكانى كه از من كوچكتر بودند و از دنيا رفتد.
توشه و مركبت كجاست؟
توشه ام تقواى من و مركب من دوپايم و هدفم مولايم است.
غذايى همراهت نمى بينم؟! اى شيخ آيا پسنديده است كه كسى تو را دعوت كند, آنگاه غذا از خانه بردارى؟! نه آن كس كه مرا به خانه اش دعوت كرده, او است كه سيرم كند و سيرابم گرداند.
بيا و همراه من سوار شو تا مشاعر را درك كنى يعنى به حج برسى . از ما تلاش در راه رفتن و از او ما را رساندن, آيا فرمايش خدا را نشنيدى كه مى گويد:
و كسانى كه در راه ما تلاش كردند, راه هايمان را به آنها نشان مى دهيم, و به تحقيق كه خداوند با نيكوكاران است. گويد: گرماگرم صحبت بوديم كه جوانى خوش سيما در حالى كه پيراهن سفيدى بر تن داشت, از راه رسيد. دست به گردن آن پسر انداخت و به او سلام كرد. من به طرف آن جوان رفتم و عرضه داشتم: به حق آن كسى كه خلق تو را نيكو گردانيد, اين پسر كيست؟ گفت: آيا او را نمى شناسى؟ اين على بن الحسين فرزند على بن ابى طالب است. گويد: بلافاصله آن جوان را رها كردم و به طرف آن پسر رفتم و گفتم به پدرانت تو را سوگند مى دهم بگوى اين جوان كيست؟ اين برادرم خضر است و هر روز نزد ما مىآيد و بر ما سلام مى كند.
به حق پدرانت قسمت مى دهم كه به من خبر دهى, چگونه بدون توشه اين دشت و بيابان را به پشت سر مى گذارى؟ آرى با توشه اين راه را طى مى كنم و اما توشه راهم چهار چيز است. چيستند؟
تمام دنيا در نظر و زير سلطه خدا مى باشد و تمامى خلق, بندگان خدا و كنيزان و خانواده او هستند و تمام رزق و روزى را به دست او مى بينم, همچنين فقط قضاء و مشيت الهى را در تمام زمين قابل نفوذ مى دانم.
گفتم!عجب توشه اى دارى و تو اى زين العابدين با اين توشه از گذرگاههاى آخرت طى مى كنى چه رسد به گذرگاههاى دنيا.
و آن كارهايى كه ساير معصومين در زمان حضور از جمله امام صادق به عهده خضر واگذار مى كردند,يقينا در زمان غيبت امام زمان به او واگذار خواهد شد.ازقبيل, رسيدن به فرياد درماندگان در بيابانها و گم شدگان و غير آن. و از همه مهمتر آن است كه خداوند به وسيله خضر,امام زمان را در ايام غيبت از تنهايىبيرون آورده,مونس آن حضرت خواهد بود.
امام رضا مى فرمايد: ((و سيونس الله به وحشه قائمنا فى غيبته و يصل به وحدته))؛ و در آينده خداوند به وسيله او وحشت قائم ما را در ايام غيبتش به انس مبدل خواهد كرد و يار آن حضرت در تنهايى خواهد بود.
سدير صيرفى ضمن حديث مفصلى از امام صادق(ع) در اين جهت, مى فرمايد: و اما عبد صالح يعنى خضر به درستى كه خداوند هرگز عمر او را طولانى ننمود تا اينكه نبوتى برايش مقدر كرده باشد و نه به جهت كتابى كه بر او نازل شود و نه به جهت شريعتى كه با آن, شريعت پيامبر را نسخ كرده باشد و نه براى امامتى كه بندگان را به پيروى از او ملزم كند و نه براى طاعتى كه خداوند براى او فرضى كرده باشد, بلكه چون در علم خدا گذشته بود كه تقديرى در عمر حضرت قائم در ايام غيبت خواهد داشت و نيز در علم او انكار اين جهت از امت گذشته بود, خواست تا عمرحضرت قائم به درازاى عمر عبد صالح يعنى خضر طولانى شود. و اين زنده نگه داشتن و طولانى كردن عمر خضر جز براى استدلال نمودن به عمر حضرت قائم و براى ابطال حجت منكرين هيچ دليل ديگرى ندارد.
پاسخ مى دهيم از آنجايى كه قرآن مى فرمايد: ((كل نفس ذائقه الموت)) مرگ بر همه مقدر شده, بنابراين خضر هم خواهد مرد اما چه وقت, اين را بايد از روايات و اقوال مفسرين به دست آورد.
نيشابورى از ثعلبى نقل مى كند كه گفته مى شودحضرت نمى ميرد, مگر در آخرالزمان بعد از آنكه قرآن بالا مى رود. و همچنين از نيشابورى نقل گرديد كه:
آخرين كسى از بنىآدم از دنيا مى رود, الياس و خضر است. و از امام رضا(ع) نقل شد كه فرمود:
منبع:http://www.mahdawiat.com
بسيارى از ما نام خضر را شنيده ايم؛ چهره اى كه سابقه چندين هزار ساله دارد, چهره اى كه با پيامبر خدا يعنى حضرت موسى سفر دريايى داشت,چهره اى كه از بهترين ياران ذوالقرنين بوده است.
خداوند به او عمر طولانى داد تا بر طولانى بودن عمر امام زمان دليل و برهانى قوى باشد. او را نگه داشت تا انيس و مونس تنهايى امام زمان ما در زمان غيبت باشد.
نام و نسب
خضر صاحب موسى بفتح خاء و بكسر آن و سكون ضاد و فتح و يا كسر آن. وى فرزند ماعيد بن عيص بن اسحاق است. و برخى گفته اند:
نامش ايليا فرزند ملكان بن قالع بن قالع بن ارفخشد بن سام بن نوح مى باشد. و در برخى شروح آمده كه نامش الياس بن ملكان بن ارفخشد بن سام بن نوح است.و گفته شده كه نامش ايليا بن عاميل بن شمالخين بن اريا بن علقما بن عيص بن اسحاق بن ابراهيم است.
همچنين گفته اند نامش ارميا بن حلشا, و از اسباط هارون بوده است. ولى اصح آن است كه اهل سير نقل كرده و آنچه كه از پيامبر رسيده كه نامش بليا بن ملكان عامر بن ارفخشد بن سام بن نوح مى باشد. بنابراين نام اصلى وى خضر نبوده بلكه به خاطر صفاتى كه در او بوده است به خضر معروف شده است.
آيا خضر پيامبر بوده است ؟
ست. در بعضى اخبار آمده است كه خضر و ذوالقرنين پيامبر نبوده بلكه هر دو عالم بوند.
چنانچه بريد بن معاويه از امام باقر و صادق نقل مى كند كه حضرت فرمود: صاحب موسى خضر و ذوالقرنين پيامبر نبودند بلكه عالم بودند.
اما بسيارى از علما به استناد برخى آيات و روايات معتقدند كه حضرت خضر(ع) پيامبرى از پيامبران خدا بوده است.
علامه طريحى مى فرمايد: بسيارى از علما مى گويند وى پيامبر بوده و استدلال كرده اند به اينكه به موسى گفت: ((و ما فعلت عن امرى؛ هرگز اين كارها را از پيش خود انجام ندادم.)) علامه طباطبايى پس از آنكه مساءله عالم بودن خضر را مطرح مى كند, بعد مى فرمايد:
لكن آيات نازل شده در قصه خضر و موسى ظاهر در اين است كه وى پيامبر بوده است.
و آنگاه اضافه مى كند: آنچه كه از روايات نبوى و از طريق اهل بيت وارد شده چنانكه محمد بن عماره از امام صادق آورده به دست مىآيد كه خضر پيامبرى مرسل بوده است كه خداوند وى را به سوى قومش فرستاد.او نيز مردم را دعوت به توحيد و اقرار به انبيا و رسل و كتابهاى آسمانى نمود.
ويژگيهاى خضر(ع)
1 وى از جمله كسانى است كه به چشمه آب حيات دست پيدا كرده و مقدارى از آن را نوشيده است.
2 خضر(ع) هم اكنون زنده است و تا نفخ صور زنده خواهد بود. امام رضا(ع) فرمود: خضر از آب حيات نوشيد پس او زنده است تا نفخ صور دميده شود.
حلبى نيز در همين راستا آورده است كه: اجمع العلماء بالنقل على كون الخضر حيا باقيا الى
لان.
3 خداوند به خضر(ع) توان و قدرت نيرومندى عطا كرده, چنانكه طريحى مى نو e سد: خداوند به خضر توان و قدرت بسيار بالايى عطا كرد.
و مسوول مقدمه الجيش ذىالقرنين بوده است.
4 از خصوصيات و ويژگيهاى خضر اين بوده كه به هر كجا مى نشسته آنجا سرسبز مى گشت. امام صادق(ع) فرمود: بر هيچ تخته خشكيده اى نمى نشست مگر آنكه سبز مى گشت و بر هيچ زمينى بىآب و علف قرار نمى گرفت مگر آن كه سرسبز مى گشت و به همين جهت خضر ناميده شد.
همچنين گفته شده كه هر گاه به نماز مى ايستاد اطرافش سرسبز مى گشت.
5 قرآن مجيد هر چند آشكارا نام او را نبرده است اما از او به عنوان عالم ياد كرده است و درسوره كهف در جريان ملاقات حضرت موسى با خضر چنين مى فرمايد: ((فوجدا عبدا من عبادنا آتيناه رحمه من عندنا و علمناه من لدنا علما)).
6 هر كجا نامش برده شود فورا حاضر مى گردد. امام رضا(ع) در باره اين ويژگى مى فرمايد: ((و انه ليحضر حيث ما ذكر فمن ذكره منكم فليسلم عليه))؛ هر كجا از او ياد شود همانجا حاضر مى شود, پس هر يك از شما به ياد او افتاد بر او سلام كند.
7 حضور همه ساله در مراسم حج.
همچنين امام رضا(ع) مى فرمايد: ((و انه ليحضر الموسم كل سنه فيقضى جميع المناسك و يقف بعرفه فيومن على دعاء المومنين))؛ همه ساله در مراسم حج حضور مى ياب و تمام مناسك حج را نيز انجام مى دهد, و در عرفات در كنار ساير حجاج خانه خدا مى ايستد و بر دعاى مومنين آمين مى گويد.
8 اندرزگويى و نصيحت پذيرى. از ديگر ويژگيهاى حضرت خضر(ع) اين است كه هم به ديگران توصيه و اندرز مى داده و هم دنبال آن بوده كه از نصايح و گفته هاى بزرگان و صالحان كمال بهره و استفاده را ببرد.
مثلا گاه مى بينيم كه معصومين (عليهم السلام) امثال امام صادق و امام باقر و امام زين العابدين وصاياى او را به موسى و اندرزهاى خضر را به ديگران براى ما نقل كرده اند. و گاهى هم روايت كرده اند كه خضر به محضرشان مى رفته و درخواست نصيحت و توصيه مى نموده مثلا به اميرالمومنين پيشنهاد كرد كه مرا به كارى راهنمايى كن كه اگر آن را انجام دهم خداوند مرا از آتش جهنم نجات دهد.
آيا خضر(ع) را مى توان ديد؟
و دسته دوم رواياتى هستند كه از آنها چنين برمىآيد: علاوه بر اينكه معصومين صداى خضر را مى شنيدند شخص او را نيز مى ديدند و گاهى هم ياران امام با خضر ملاقات مى كردند.
و بارها ديده شده كه به حضور امامان رسيده و سوالاتى از آنان كرده كه در برخى موارد پاسخ پرسشها را به فرزند معصومشان واگذار كرده اند.
همانگونه كه روايت شده امام باقر در حج بودند مردى به حضور امام رسيد و دو زانو نشست و از آن حضرت سوالى كرد. امام باقر فرمودند از فرزندم جعفر(ع) بپرس.
و در آخر خبر آمده كه امام باقر فرمود: اين خضر است.
همچنين از ملاقاتهاى مكرر خضر با حضرت امير كه هم ميثم تمار او را ديده و هم شرطه الخميس شخص خضر را ديده بودند و به گمان اينكه او دشمن على است و از تاريكى شب آمده است استفاده كند تا على را ترور بنمايد. و همچنين از ملاقات و گفتگوى مكرر خضر با امام e ين العابدين در مدينه و در بين راه مكه و مدينه و از فرستادن امام صادق(ع) چوبى از درخت طوبى را جهت رفع تشنگى داود رقى به وسيله او و روايات متعدد ديگر استفاده مى شود.
خضر(ع) با اهل بيت(ع) تماس حضورى داشته بلكه بسيارى اوقات كارهاى معصومين را نيز انجام مى داده است. اما نسبت به ساير مردم در زمان حيات معصومين گاه گاهى مورد رويت بوده است و اما در زمان غيبت, همانند خود امام زمان جز در موارد بسيار نادر, براى احدى قابل رويت و شناسايى نمى باشد.
رابطه خضر با اهل بيت(ع)
حضرت فرمود: و اءنه لياءتينا فيسلم فنسمع صوته و لا نرى شخصه. آرى همو بود كه پس از رحلت پيامبر خدا به در خانه اهل بيت آمده و به آنان تسليت مصيبت رسول خدا را گفت و همو بود كه پس از شهادت مولى الموحدين اميرالمومنين با شتاب در حالى كه لااله الاالله مى گفت خود را به در خانه على رسانده و مى گفت:
خداى تو را رحمت كند اى اباالحسن تو اولين فردى بودى كه به اسلام گرويدى, و از نظر ايمان خالص ترين آنها, و از همه يقينت به خدا شديدتر و بيشتر از همه از خدا ترس داشتى ... على تو همانند كوهى بودى كه هرگز بادها و طوفانها او را از جاى تكان ندهد.
ابن عباس گويد: همگان سكوت كردند تا سخنانش تمام شد سپس خود گريه كرد و ياران رسول خدا را به گريه انداخت. سپس به دنبالش گشتند ولى او را نيافتند.
و همو بود كه پس از شهادت امام حسن(ع) در گوشه اى از مسجدالحرام در مصيبت آن حضرت اشعارى سوزناك مى خواند. ابن عباس گويد: روزى كه امام حسين(ع) به شهادت رسيد صدايى از گوشه خانه به گوشمان رسيد كه مى گفت:
صبر كنيد اى آل رسول الله! فرزندى كه خدا به پيامبر هديه كرد, كشته شد. جبرئيل امين نازل شد در حالى كه گريه و زارى مى كرد.
علاقه شديد خضر به على(ع)
هنگامى كه حضرت سلام داد, خود را بر روى امام انداخته و بر سر مبارك على بوسه زد.
سپس دست حضرت را گرفته, بيرون رفتند. به سرعت دنبال آنها رفتيم, از حضرت در باره او پرسيديم, ايشان فرمود: اين برادرم خضر است ...
همچنين اصبغ نقل مى كند: بار ديگر در حالى كه ميثم تمار در كنار همان ستونى كه حضرت نماز مى خواند, ايستاده و نماز مى گزارد, به مثيم گفت: اى كسى كه در كنار ستون نماز مى گزارى! به صاحب خانه سلام مرا برسان و به او بگو كه من از او شروع كردم, اما او را در حال استراحت ديدم.
در خبر ديگرى آمده است: روزى على(ع) و خضر با هم ديدار كردند. على(ع) فرمود:
جمله حكمتآميزى بگوى. خضر گفت: چه زيباست تواضع ثروتمندان براى فقرا, براى رضاى خدا. على(ع) فرمود:
و بهتر از آن تكبر كردن فقرا بر ثروتمندان نشانه اعتماد و توكل به خداست,خضر گفت: اين سخن را بايد با آب طلا نوشت.
امام زين العابدين و حضرت خضر(ع)
پيش خود گفتم: سبحان الله! در صحراى بىآب و علف, اين كودك چه مى كند. نزديك شده, بر او سلام گفتم. پاسخ مرا داد, پرسيدم: به كجا مى روى؟ به سوى خانه پروردگارم.
عزيزم, تو كودك هستى. نه حج واجبى بر تو هست و نه مستحبى.
اى پيرمرد آيا نديدى كه چه قدر كودكانى كه از من كوچكتر بودند و از دنيا رفتد.
توشه و مركبت كجاست؟
توشه ام تقواى من و مركب من دوپايم و هدفم مولايم است.
غذايى همراهت نمى بينم؟! اى شيخ آيا پسنديده است كه كسى تو را دعوت كند, آنگاه غذا از خانه بردارى؟! نه آن كس كه مرا به خانه اش دعوت كرده, او است كه سيرم كند و سيرابم گرداند.
بيا و همراه من سوار شو تا مشاعر را درك كنى يعنى به حج برسى . از ما تلاش در راه رفتن و از او ما را رساندن, آيا فرمايش خدا را نشنيدى كه مى گويد:
و كسانى كه در راه ما تلاش كردند, راه هايمان را به آنها نشان مى دهيم, و به تحقيق كه خداوند با نيكوكاران است. گويد: گرماگرم صحبت بوديم كه جوانى خوش سيما در حالى كه پيراهن سفيدى بر تن داشت, از راه رسيد. دست به گردن آن پسر انداخت و به او سلام كرد. من به طرف آن جوان رفتم و عرضه داشتم: به حق آن كسى كه خلق تو را نيكو گردانيد, اين پسر كيست؟ گفت: آيا او را نمى شناسى؟ اين على بن الحسين فرزند على بن ابى طالب است. گويد: بلافاصله آن جوان را رها كردم و به طرف آن پسر رفتم و گفتم به پدرانت تو را سوگند مى دهم بگوى اين جوان كيست؟ اين برادرم خضر است و هر روز نزد ما مىآيد و بر ما سلام مى كند.
به حق پدرانت قسمت مى دهم كه به من خبر دهى, چگونه بدون توشه اين دشت و بيابان را به پشت سر مى گذارى؟ آرى با توشه اين راه را طى مى كنم و اما توشه راهم چهار چيز است. چيستند؟
تمام دنيا در نظر و زير سلطه خدا مى باشد و تمامى خلق, بندگان خدا و كنيزان و خانواده او هستند و تمام رزق و روزى را به دست او مى بينم, همچنين فقط قضاء و مشيت الهى را در تمام زمين قابل نفوذ مى دانم.
گفتم!عجب توشه اى دارى و تو اى زين العابدين با اين توشه از گذرگاههاى آخرت طى مى كنى چه رسد به گذرگاههاى دنيا.
نقش حضرت در زمان غيبت
و آن كارهايى كه ساير معصومين در زمان حضور از جمله امام صادق به عهده خضر واگذار مى كردند,يقينا در زمان غيبت امام زمان به او واگذار خواهد شد.ازقبيل, رسيدن به فرياد درماندگان در بيابانها و گم شدگان و غير آن. و از همه مهمتر آن است كه خداوند به وسيله خضر,امام زمان را در ايام غيبت از تنهايىبيرون آورده,مونس آن حضرت خواهد بود.
امام رضا مى فرمايد: ((و سيونس الله به وحشه قائمنا فى غيبته و يصل به وحدته))؛ و در آينده خداوند به وسيله او وحشت قائم ما را در ايام غيبتش به انس مبدل خواهد كرد و يار آن حضرت در تنهايى خواهد بود.
راز عمر خضر براى استدلال به امام زمان
سدير صيرفى ضمن حديث مفصلى از امام صادق(ع) در اين جهت, مى فرمايد: و اما عبد صالح يعنى خضر به درستى كه خداوند هرگز عمر او را طولانى ننمود تا اينكه نبوتى برايش مقدر كرده باشد و نه به جهت كتابى كه بر او نازل شود و نه به جهت شريعتى كه با آن, شريعت پيامبر را نسخ كرده باشد و نه براى امامتى كه بندگان را به پيروى از او ملزم كند و نه براى طاعتى كه خداوند براى او فرضى كرده باشد, بلكه چون در علم خدا گذشته بود كه تقديرى در عمر حضرت قائم در ايام غيبت خواهد داشت و نيز در علم او انكار اين جهت از امت گذشته بود, خواست تا عمرحضرت قائم به درازاى عمر عبد صالح يعنى خضر طولانى شود. و اين زنده نگه داشتن و طولانى كردن عمر خضر جز براى استدلال نمودن به عمر حضرت قائم و براى ابطال حجت منكرين هيچ دليل ديگرى ندارد.
سرانجام
پاسخ مى دهيم از آنجايى كه قرآن مى فرمايد: ((كل نفس ذائقه الموت)) مرگ بر همه مقدر شده, بنابراين خضر هم خواهد مرد اما چه وقت, اين را بايد از روايات و اقوال مفسرين به دست آورد.
نيشابورى از ثعلبى نقل مى كند كه گفته مى شودحضرت نمى ميرد, مگر در آخرالزمان بعد از آنكه قرآن بالا مى رود. و همچنين از نيشابورى نقل گرديد كه:
آخرين كسى از بنىآدم از دنيا مى رود, الياس و خضر است. و از امام رضا(ع) نقل شد كه فرمود:
منبع:http://www.mahdawiat.com
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}