بلقیس
بلقیس
حس گم شدن، حس غریبی بود كه برای نخستین بار با شنیدن حكایت شهر بلقیس مرا در خود فرو برد. درست مانند كودكی كه پس از سال ها زندگی در میان خانواده متوجه شود، مادر حقیقی اش فرد دیگری است.
باور كردنی نیست، تو در اسفراین زندگی كنی، در حالی كه اسفراین حقیقی، آن سوتر، ویرانه ای باشد كه تو بارها و بارها از كنار آن گذشته ای و ویرانه هایش آنقدر برایت تكراری شده باشد كه فقط آن را چون دیگران قلعه بلقیس بخوانی. غافل از این كه این ویرانه ها، شهر تو، خانه تو و سرزمین مادری توست.
سرزمینی كه در روزگاران كهن، آوردگاه امیران و سلاطین این مرز و بوم بوده است و كوچه های ویرانش هنوز صدای سم ضربه سواران ساسانی، اشكانی، سلوكی، سلجوقی و تیموری را در حافظه خود مرور می كند.
سرزمینی كه هنوز فریادهای انوشیروان، سلطان محمود و سلطان مسعود غزنوی، سلطان محمد خوارزمشاه، محمود سبكتكین، سربداران، هارون الرشید، یعقوب لیث و عمر و لیث صفار، شاه اسماعیل و شاه طهماسب صفوی در فضایش طنین انداز است و خاكش از خونریزی های مغول و ازبك و افغان همواره مرطوب. دیاری كه در روزگاران كهن «سپهر آیین»اش می خواندند و اكنون «قلعه خرابه بلقیس».
انسان امروز، گاهی چنان با عزم راسخ به نابودی میراث چند هزار ساله اش بر می خیزد كه باور نكردنی است.
بلقیس با آسپرائین نیز یكی ازهزاران اثر ارزشمندتاریخی است كه ریشه در تمدن كهن ایران زمین دارد و حفظ و حراست آن قطعاً افتخاری برای فرد، فرد ایرانیان محسوب می شود.
در این میان پذیرش آسیب رساندن به این مجموعه، به واسطه ایجاد یك طرح عمرانی توسط یك دستگاه رسمی آن قدر سخت بود كه ما را برآن داشت تا به گفت وگو با رئیس اداره میراث فرهنگی خراسان شمالی بنشینیم.
محسن لشكری رئیس میراث فرهنگی خراسان شمالی درباره انتقال آب از سد «بیدواز» برای تأمین آب كشاورزی و احتمال آسیب به این اثر گفت: «حفر كانال پروژه انتقال آب از دو سمت در ابتدا و انتهای پروژه آغاز شده، به طوری كه از یك مسیر تا ابتدای حریم اثر، كانال حفر شده كه با رسیدن و برخورد به پی یك بنا متوقف شده است، اما از سوی دیگر هنوز به منطقه حریم نرسیده است و حفر آن ادامه دارد.»
وی افزود: «تا زمان بررسی و گمانه زنی دقیق از سوی كارشناسان پروژه احداث كانال در دو سوی محوطه باستانی متوقف است و در صورت تشخیص كارشناسان مبنی بر لطمه به اثر قطعاً مسیر این كانال تغییر می كند.»
رئیس میراث فرهنگی استان خراسان شمالی با اشاره به اهمیت این اثر اظهار داشت. در حال حاضر به آثار دوره صفوی دست یافته ایم اما پیش بینی می شود با گمانه زنی های دقیق قدمت این محوطه باستانی به دوران ساسانی برسد و از آنجا كه ممكن است این اثر ظرفیت ثبت جهانی داشته باشد باید با دقت مورد بررسی همه جانبه قرار گیرد.
محسن لشكری گفت: «اگر چه اداره میراث فرهنگی از لحاظ سازمانی متولی «میراث فرهنگی » است اما وارث آن محسوب نمی شود. بلكه وارث اصلی آن ملت ها هستند. وی مردم و دستگاه های دولتی را به حفظ میراث خود فراخواند و گفت: «فرهنگسازی در مدارس و صدا و سیما و رسانه ها باید منجر به آگاه شدن مردم در حفظ آثار باستانی شود.»
رئیس میراث فرهنگی این استان از تمامی دستگاه ها خواست، پیش از اقدام به هرگونه فعالیت عمرانی، ضمن بررسی همه جوانب، دغدغه حفظ و نگهداری از میراث فرهنگی را نیز داشته باشند.
محمدمحمدی مسئول میراث فرهنگی شهرستان اسفراین نیز به ثبت این اثر در سال ۸۰ اشاره كرد و در مورد نام گذاری آن به بلقیس افزود: « برخی معتقدند كه پس از فتح این شهر توسط مسلمانان، به علت آب و هوای خوب و سرسبزی آن با سرزمین «ملكه سبا» قیاس شده و آن را به بلقیس نسبت داده اند. برخی نیز دستور مرمت آن از سوی بلقیس خاتون مادر تیمور گوركانی را علت این نامگذاری می دانند. اما با توجه به عدم اشاره به نام بلقیس در متون تاریخی تاپیش از دوره قاجار و از آنجا كه غالباً در عهد ناصری، مردم به علت اسرار آمیز و رازگونه بودن شهرهای قدیمی و ارگ هایی كه در آن آثار تاریخی یا به عبارتی گنج كشف می شد، نام های اسطوره ای بر روی آنها می گذاشته اند به نظر می رسد. اطلاق نام بلقیس به جای اسپرایین مربوط به این دوره باشد.
محمدی مهمترین برنامه میراث فرهنگی در این منطقه را مرمت اضطراری، آسیب شناسی و تعیین حریم می داند و تصریح می كند: مساحت تقریبی اسفراین قدیم ۲۰۰ الی ۲۵۰ هكتار برآورد می شود و اكنون به عنوان بزرگترین سایت تاریخی در خراسان شمالی مطرح است.
مدیر میراث فرهنگی اسفراین در زمینه پیشینه تاریخی این محوطه گفت: «هرچند ما روایت های مندرج در كتب تاریخی را به عنوان یك سند می پذیریم و در منطقه اسفراین آثاری مربوط به هزاره سوم قبل از میلاد و دوران اشكانی و ساسانی كشف شده است اما مبانی علم باستان شناسی ایجاب می كند پیش از یقین كامل از اظهار نظر قطعی پرهیز شود.»
وی با اشاره به بازدید جلیل گلشن، مدیر كل دفتر حفظ و احیای محوطه های تاریخی میراث فرهنگی كشور، از این محوطه ابراز امیدواری كرد تا پایان امسال و یا اوایل سال جاری، گمانه زنی دقیقی برای مشخص شدن لایه های تاریخی این شهر صورت پذیرد.
محمدی محافظت آثار فرهنگی در خراسان شمالی را دشوار دانست و افزود: «تنها در محدوده شهرستان اسفراین بیش از ۲۰۰ محوطه تاریخی شناسایی شده كه دور ترین آن از شهراسفراین ۷۰ كیلومتر است.»
وی گفت: «هرچند در ۸ سال گذشته حفاری غیر مجاز در این منطقه گزارش نشده اما با توجه به وسعت و پراكندگی آثار، افزایش نیروی انسانی جهت حراست ازمنطقه ضروری به نظر می رسد.»
تاریخ مملو از روایاتی است كه همه حكایت از جور و ستم و به خاك و خون كشیدن این سرزمین است تا آنجا كه شاید كمتر منطقه ای را در سراسر ایران بتوان یافت كه اینگونه مورد تاخت و تاز قرار گرفته باشد.
مورخان، اسفراین را سرحد نیشابور یا جرجان (گرگان) گفته اند و اهمیت این شهر تا حدی بوده است كه تمامی راه های شهرهای شمال خراسان به سوی دریای خزر از اسفراین می گذشته است. به طوری كه شاید وجود راه دسترسی مناسب این شهر در روزگار قدیم، خود باعث در خطر قرار گرفتن آن شده باشد.
برخی مورخان راه اسفراین را بخشی از شاهراه قدیم جاده ابریشم دانسته اند و ملكوم در صفحه ۷۰ كتاب «پارتیان» نقشه ای از راه های عمده بازرگانی قدیم را رسم كرده كه بر جاده اسفراین انطباق دارد.
اسفراین را جزو نخستین مناطقی دانسته اند كه برخی از اقوام آریایی در هنگام ورود به ایران در آن ساكن شده اند.
مورخان و جغرافیدانان اسلامی از اسفندیار پسر گشتاسب به عنوان بنیانگذار این شهر نام برده اند. الحاكم مؤلف تاریخ نیشابور از تعلق خاطر قباد ساسانی به آن یاد كرده و نوشته است كه قباد اسفراین را «مهرجان» خطاب می كرده است. بیهقی نیز نام اسفراین را «اسپرآئین» خوانده و آن را مركب از «اسپر» به معنای سپر و «آئین» به معنای راه و روش دانسته است.
این شهر در عین كوچكی از آبادترین و معتبرترین بلاد روزگار خود به شمار می رفته است. «یا قوت حموی» در «معجم البلدان» از اسپرائین به عنوان شهری كوچك و محكم از نواحی نیشابور در نیمه راه جرجان نام برده و افزوده است: «... اسم قدیم آن مهرجان بوده و این اسم را یكی از پادشاهان به این محل داده است و مهرجان اكنون قریه ای است از اعمال اسپرائین.»
مستوفی «حمدا...» نیز در كتاب نزهت القلوب در توصیف این شهر چنین نوشته است: «... در مسجد شهر آنجا، كاسه ای بزرگ است. از روی دورش دوازده گز خیاطی و از آن بزرگتر كاسه پیش از این كسی نساخته است و بر جانب شمال آن شهر، قلعه ایست محكم، آن را صعلوك خوانند و قریب پنجاه دیه از توابع اسپرائین است و هوایش معتدل است. اما چون آب از رودخانه ای كه در پای قلعه است می آید و آنجا درخت جوز بسیار است، ناسازگار است و ولایت و توابع آن قنوات دارد و همه را محصول است از انگور و میوه و غله...»
همانطور كه ذكر شد اسفرائین در طول تاریخ به علت آبادی و موقعیت استراتژیك خود همواره مورد تهاجم واقع شده است و به دفعات از سوی مهاجمان تسخیر و مورد آسیب جدی قرار می گیرد.
تنها دوره ای كه اسفراین نسبتاً آرام بوده است، دوران پارتی ها و ساسانی هاست كه البته در این دوران نیز به علت عدم ثبات و جنگ های اقوام مختلف بارها دستخوش تحولات می شود.
در زمان پادشاهی اسكندر و جانشینان وی شهر اسفرائین در تصرف سلوكیان قرار داشته و از ظلم و ستم آن در امان نبوده است تا اینكه پارت ها از همین منطقه یعنی خراسان و شهرهایی نظیر درگز، اسفرائین، نیشابور و قوچان قیام می كنند و در این میان تا تثبیت پارتیان، اسفرائین از آسیب نبرد جانشینان اسكندر و پادشاهان پارت در امان نبوده است.
پس از پیروزی، پارت ها شهر صددروازه در دامغان امروزی را به عنوان پایتخت بر می گزینند و بعدها نیز به شوش و تیسفون عزیمت می كنند ولی هیچگاه خاستگاه خود یعنی خراسان را فراموش نمی كنند. تا آنجا كه برای محافظت شهرهای این منطقه از جمله اسفرائین از گزند اقوام مهاجم، اقدام به ساخت دیواری سراسری از كوه های بجنورد تا شرق دریای مازندران می كنند كه بقایای این دیوار كه قزل آلان یا مار سرخ نامیده می شود اكنون نیز موجود است. این دیوار در زمان ساسانیان نیز حفظ می شود و ساسانیان به دفعات به مرمت آن می پردازند.
«مؤید ثابتی» در كتاب تاریخ نیشابور از حضور قباد در اسپرائین و ازدواج وی در این شهر سخن به میان آورده كه بعدها با پناهنده شدن قباد به سرزمین «هیاطله» و رسیدن خسرو انوشیروان به پادشاهی به علت اینكه مادر وی اسفراینی محسوب می شده است این شهر مورد توجه بیشتری قرار می گیرد.براساس آنچه در فتوح البلدان ذكر شده است اسپرآئین در سال ۳۱ هجری قمری به وسیله عبدالله بن عامر فتح و مردم آن مسلمان می شوند. اما پس از آن با روی كار آمدن بنی امیه، عباسیان، طاهریان، صفاریان، آل زیار، دیلمیان و سامانیان پیوسته مورد آزار و اذیت و در معرض زیاده خواهی ها و جنگ افروزی های سران و سلاطین این دوره از تاریخ قرار می گیرند تا آنكه در سال ۱۲۹ هجری قمری، ابومسلم از بلاد خراسان و از شهر مرو در برابر ظلم و جور قیام می كند و پس از پیروزی، نیشابور در همسایگی اسفرآئین را مركز خود قرار می دهد كه تاریخ حكایت از پیوستن سریع مردم شهرهای خراسان به قیام ابومسلم را دارد.
بعدها در سال ۳۸۴ هجری قمری، محمود غزنوی در خراسان مستقر شد. وی كه خراسان را به عنوان پاداش خدمتش از نوح بن منصور سامانی دریافت كرده بود، بعد از جنگ های پی در پی و طولانی با حكام سامانی توانست سلسله غزنوی را پایه گذاری كند كه این جنگ ها خود مستلزم هزینه هایی همچون خرابی و ویرانی شهرهای خراسان بود. پس از استقرار سلطان محمود غزنوی مردم شهرهایی همچون اسفراین و نیشابور اندكی آرام گرفتند و طعم زندگی را چشیدند تا بدانجا كه در این زمان یكی از اهالی اسفراین به نام ابوالعباس فضل بن احمد اسفراینی به مقام وزارت دست یافت و نزدیك به دو دهه در این سمت باقی ماند.
هر چند از این زمان می توان به عنوان آرامش قبل از توفان یاد كرد، چرا كه با شكست سلطان مسعود غزنوی در سال ۴۳۱ ه تركان سلجوقی خراسان را فتح كردند و دوباره قتل و غارت در آن آغاز شد. در این زمان سلاجقه در حوالی نیشابور و اسفراین دست به كشتار بزرگی زدند و پس از احاطه كامل بر خراسان به تقسیم شهرهای ایران پرداختند. طغرل از نیشابور به ملك ری رفت و نیشابور و اسفراین را به فردی بیجو نام واگذاشت.
همزمان با حكومت سلاجقه، حسن صباح در بلاد قزوین، دست به تشكیل اسماعیلیه زد. وی كه ابتدا این حركت را پنهانی انجام می داد كم كم آن را از الموت به نقاطی از خراسان گسترش داد. در دوره پادشاهی آلب ارسلان و جلال الدین ملكشاه سلجوقی، خواجه نظام الملك توسی به وزارت رسید.
او كه خود زاده خطه خراسان بود، توانست با درایت و هوشمندی خود به ساماندهی اوضاع كشور كمك كند، اما فعالیتهای او در سركوب «حسن صباح» راه به جایی نبرد و دیری نپایید كه وی در راه سفر به بغداد توسط یكی از طرفداران اسماعیلیه به قتل رسید.
اسماعیلیان قلعه های فتح ناپذیری را در سراسر ایران ساختند و از آنجا كه پس از الموت در خراسان تمركز یافته بودند، به ساخت قلاعی در این خطه از جمله اسفراین اقدام كردند كه بقایای برخی از آنان در ارتفاعات شاه جهان و دژ صعلوك، بیدوار و... هنوز مشهود است. ساخت این قلعه ها خود سرآغاز كشمكش ها و جنگ هایی بود كه مجدداً گریبان اسفراین را گرفت و پیكر آن را نحیف و نحیف تر كرد.
پس از مرگ سلطان ملك شاه سلجوقی در سال ۴۸۵ هـ سلطان سنجر سلجوقی بر خراسان حكومت كرد، اما كشته شدن وی در جنگ قطران دوباره موجب گرفتاری و خونریزی در این ناحیه و وارد آمدن صدماتی به اسفراین و دیگر مناطق خراسان شد، چرا كه تا سالها بر سر تصاحب آن در بین سرداران سلطان سنجر درگیری و جنگ بود.
اغتشاش و بی سر و سامانی در این مقطع زمانی فرصتی ایجاد كرد تا خوارزمشاهیان بتوانند با حمله به خراسان آن را فتح كنند كه این دوره نیز خود سرآغازی بر تباهی این سرزمین است.
در كتاب سیرت جلال الدین تألیف محمد نسوی به تفصیل پیرامون كشتار مردم اسفراین در این دوره سخن به میان آمده است: «تاج الدین قمر بر نیشابور مستولی شد... یلان قوش ایلچی پهلوان بر سبزوار و بیهق... و شخصی دیگر از اسفهسالاران كه نظام الدین علی لقب داشت، اسفراین و بندواریا و توابع آن را مستخلص كرد و دیگری اسفهسالار ابوحسن قلعه صعلوك را ملك كرد و میان او و نظام الدین حربهای متوالی واقع شد و خلقی بسیار در میانه تلف شد...»
آنچه تا به اینجا از فجایع اسفراین گفته شد، در برابر فجایع بعدی به حساب نمی آید، چرا كه با هجوم مغول به خراسان این مرثیه تازه آغاز می شود.
در زمان سلطان محمد خوارزمشاه خراسان می رفت تا اندكی آرام گیرد كه با ظهور چنگیزخان مغول اوضاع دگرگون شد.
با حمله چنگیز به ایران، سلطان محمد خوارزمشاه یارای مقاومت در خود ندید و فرار را ترجیح داد. ابتدا به اسفراین و سپس به استرآباد گریخت.
در این زمان مغولان پس از كشتار و تخریب شهرهای بسیار بر خراسان مسلط شدند و باز حكایت تقسیم شهرها در میان سرداران مغول بود و فروزان شدن آتش ظلم آنها برای سالیان سال در منطقه.
اختلاف جنگجویان مغول بر سر حكمرانی بر شهرها به حدی بود كه هیچ یك پیروز میدان نبودند و به همین دلیل نیز تنها به حمله و قتل و غارت در شهرهای یكدیگر می پرداختند. این مسأله در دوره سلطان ابوسعید به حد اعلای خود رسید و در این زمانه اسفراین روزگار سختی را می گذراند. در تاریخ نیشابور در توصیف این موقعیت آمده است: «پریشانی و بدبختی مردم خراسان در این ایام حد و اندازه نداشت. هیچ روزی نبود كه عده ای از لشگریان وحشی مغول به شهر، قریه و یا قصبه ای هجوم نیاورند و جان و مال و عیال و اولاد مردم را با لهیب خانمانسوز شمشیر خود به قتل و غارت نگیرند.»
تا آنكه در سال ۷۳۹ هجری پس از ۱۵۰ سال حكومت مغولان در زمان یكی از امرای مغول به نام «طغاتیمور» قیام سربداران آغاز می شود و با آغاز این نهضت در باشتین ابتدا مردم در سبزوار و چند شهر دیگر به پا می خیزند و سپس در اسفراین مردم به هواخواهی مسعود سربدار، محمود امیرمغول را سرنگون می كنند.
در زمان سربداران، اسفراین برای مدتی دوباره رونق می گیرد و به عنوان یكی از مراكز حكومتی سربداران محسوب می شود. به طوری كه در این زمان، سربداران در اسفراین به ضرب سكه می پردازند كه این مسأله در كتاب خروج و عروج سربداران تألیف جان ماسون اسمیت به ترجمه یعقوب آژند تصریح شده است.
اما همانطور كه قابل پیش بینی است این آرامش پایدار نمی ماند و اسفراین بعدها در سال ۷۸۲ هجری قمری مورد حمله تیمور واقع و تخریب می شود و پس از آن نیز سال ها مورد ظلم سلاطین تیموری قرار می گیرد.
در عصر صفوی ودر زمان حكومت شاه اسماعیل، شاه طهماسب و شاه عباس اسفراین مجدداً بارها و بارها مورد تعرض و چپاول ازبك ها قرار می گیرد و هر بار جنگ های خونینی بین صفویان و ازبك ها برقرار می شود.
در زمان شاه طهماسب صفوی اسفراین توسط عبیدخان ازبك فتح می شود. در این سالیان چند بار از اسفراین توسط صفوی ها پس گرفته می شود و مجدداً به دست ازبك ها می افتد. دیگر از اسفراین چیزی باقی نمانده است و در اكثر كتاب های تاریخی از این پس به جای شهر اسفراین از قلعه اسفراین نامبرده شده است.
اما ضربه نهایی در زمان سلطنت شاه عباس وارد می شود. در این دوره اسفراین به دست چند تن از حاكمان صفوی اداره می شود، از جمله ابومسلم خان كه در این زمان اسفراین توسط عبدالمؤمن خان ازبك محاصره می شود.
مؤلف عالم آرای عباسی این حادثه را اینگونه روایت كرده است: «عبدالمؤمن خان ازبك در این سال كمر همت به تسخیر سایر محال خراسان بسته، با لشگر پرخاشجوی بر سر قلعه اسفراین آمده، آن را محاصره نمود. ابومسلم خان با جمعی از غازیان استاجلو و كراد و غیره كه در آن قلعه جمع آمده بودند به حفظ و حراست قلعه و استحكام برج و بارو پرداخته و در لوازم قلعه داری می كوشیدند و عبدالمؤمن خان ازبك در تسخیر حصار اسفراین سعی بسیار نموده و توپ ها نصب كرده و تا چهار ماه مدت محاصره امتداد یافته، چند مرتبه یورش عظیم واقع شده و محصوران قلعه مردانگی ها كرده و در هر یورش جمعی كثیر از بهادران اوزبكیه مقتول گشته و خندق قلعه از اجساد قتیلان انباشته گردید. چنانچه موازی چهار هزار كس از اوزبكیه تخمیناً در جنگ آن قلعه نابود شدند و در هر مرتبه عبدالمؤمن خان را شعله غضب افروخته تر می گشت و بیشتر از پیش سعی در فتح و تسخیر قلعه می نمود و چون حضرت اعلی (شاه عباس) از مشاغل ضروریه چند روزی فرصت رفتن خراسان نیافتند. بعد از انجام این مهام كه اندیشه استخلاص محصوران قلعه اسفراین داشتند، خبر تسخیر آن رسید.
مجملاً بعد از چهار ماه كه ابومسلم خان زد و خورد نمود و قلعه را نگاه داشت، كار بر محصوران تنگ شد و در یورش اخیر كه طاقت و توان در ایشان نمانده بود، اوزبكیه بر بروج عروض نموده و بر قلعه مستولی شدند و دست به قتل و غارت برآورده و بر متنفسی ابقاء نمی كردند.»
تاریخ این اتفاق را در سال ۱۰۰۶ هجری قمری گفته اند، سالی كه اسفراین دیگر روی آبادی ندید و كم كم اسم افسانه ای بلقیس بر روی خرابه های شهر قدیمی سپهرآئین گذاشته شد.
هر چند در این زمان مردم اندكی در قلعه زندگی می كردند و بعدها نیز توسط شاه عباس قلعه از تصرف ازبك ها نجات یافت اما دیگر اسفراین جزو شهرهای آباد و پرجمعیت خراسان به شمار نرفت.
اما این پایان ماجرا نبود. چرا كه اسفراین بعد در اواخر دوران شاه طهماسب و ابتدای حكومت نادر یعنی در سال ۱۷۳۱ هـ.ق مجدداً توسط افاغنه ویران شد.
آنچه بعدها در تاریخ از اسفراین نامبرده شد منظور اسفراین جدید است.
آنچنان كه در زمان فتحعلی خان قاجار در سفرنامه فریزر سیاح انگلیسی در سال ۱۸۲۱درج شده است وی كه در این سال از خراسان عبور می كرده اشاره به اسفراین می كند و در نزدیكی آن از شهری قدیمی و مخروبه با دو مناره یاد می كند.
ارسال توسط کاربر محترم سایت : mashhadizadeh
باور كردنی نیست، تو در اسفراین زندگی كنی، در حالی كه اسفراین حقیقی، آن سوتر، ویرانه ای باشد كه تو بارها و بارها از كنار آن گذشته ای و ویرانه هایش آنقدر برایت تكراری شده باشد كه فقط آن را چون دیگران قلعه بلقیس بخوانی. غافل از این كه این ویرانه ها، شهر تو، خانه تو و سرزمین مادری توست.
سرزمینی كه در روزگاران كهن، آوردگاه امیران و سلاطین این مرز و بوم بوده است و كوچه های ویرانش هنوز صدای سم ضربه سواران ساسانی، اشكانی، سلوكی، سلجوقی و تیموری را در حافظه خود مرور می كند.
سرزمینی كه هنوز فریادهای انوشیروان، سلطان محمود و سلطان مسعود غزنوی، سلطان محمد خوارزمشاه، محمود سبكتكین، سربداران، هارون الرشید، یعقوب لیث و عمر و لیث صفار، شاه اسماعیل و شاه طهماسب صفوی در فضایش طنین انداز است و خاكش از خونریزی های مغول و ازبك و افغان همواره مرطوب. دیاری كه در روزگاران كهن «سپهر آیین»اش می خواندند و اكنون «قلعه خرابه بلقیس».
●اسفراین، بزرگترین سایت تاریخی خراسان شمالی
انسان امروز، گاهی چنان با عزم راسخ به نابودی میراث چند هزار ساله اش بر می خیزد كه باور نكردنی است.
بلقیس با آسپرائین نیز یكی ازهزاران اثر ارزشمندتاریخی است كه ریشه در تمدن كهن ایران زمین دارد و حفظ و حراست آن قطعاً افتخاری برای فرد، فرد ایرانیان محسوب می شود.
در این میان پذیرش آسیب رساندن به این مجموعه، به واسطه ایجاد یك طرح عمرانی توسط یك دستگاه رسمی آن قدر سخت بود كه ما را برآن داشت تا به گفت وگو با رئیس اداره میراث فرهنگی خراسان شمالی بنشینیم.
محسن لشكری رئیس میراث فرهنگی خراسان شمالی درباره انتقال آب از سد «بیدواز» برای تأمین آب كشاورزی و احتمال آسیب به این اثر گفت: «حفر كانال پروژه انتقال آب از دو سمت در ابتدا و انتهای پروژه آغاز شده، به طوری كه از یك مسیر تا ابتدای حریم اثر، كانال حفر شده كه با رسیدن و برخورد به پی یك بنا متوقف شده است، اما از سوی دیگر هنوز به منطقه حریم نرسیده است و حفر آن ادامه دارد.»
وی افزود: «تا زمان بررسی و گمانه زنی دقیق از سوی كارشناسان پروژه احداث كانال در دو سوی محوطه باستانی متوقف است و در صورت تشخیص كارشناسان مبنی بر لطمه به اثر قطعاً مسیر این كانال تغییر می كند.»
رئیس میراث فرهنگی استان خراسان شمالی با اشاره به اهمیت این اثر اظهار داشت. در حال حاضر به آثار دوره صفوی دست یافته ایم اما پیش بینی می شود با گمانه زنی های دقیق قدمت این محوطه باستانی به دوران ساسانی برسد و از آنجا كه ممكن است این اثر ظرفیت ثبت جهانی داشته باشد باید با دقت مورد بررسی همه جانبه قرار گیرد.
محسن لشكری گفت: «اگر چه اداره میراث فرهنگی از لحاظ سازمانی متولی «میراث فرهنگی » است اما وارث آن محسوب نمی شود. بلكه وارث اصلی آن ملت ها هستند. وی مردم و دستگاه های دولتی را به حفظ میراث خود فراخواند و گفت: «فرهنگسازی در مدارس و صدا و سیما و رسانه ها باید منجر به آگاه شدن مردم در حفظ آثار باستانی شود.»
رئیس میراث فرهنگی این استان از تمامی دستگاه ها خواست، پیش از اقدام به هرگونه فعالیت عمرانی، ضمن بررسی همه جوانب، دغدغه حفظ و نگهداری از میراث فرهنگی را نیز داشته باشند.
محمدمحمدی مسئول میراث فرهنگی شهرستان اسفراین نیز به ثبت این اثر در سال ۸۰ اشاره كرد و در مورد نام گذاری آن به بلقیس افزود: « برخی معتقدند كه پس از فتح این شهر توسط مسلمانان، به علت آب و هوای خوب و سرسبزی آن با سرزمین «ملكه سبا» قیاس شده و آن را به بلقیس نسبت داده اند. برخی نیز دستور مرمت آن از سوی بلقیس خاتون مادر تیمور گوركانی را علت این نامگذاری می دانند. اما با توجه به عدم اشاره به نام بلقیس در متون تاریخی تاپیش از دوره قاجار و از آنجا كه غالباً در عهد ناصری، مردم به علت اسرار آمیز و رازگونه بودن شهرهای قدیمی و ارگ هایی كه در آن آثار تاریخی یا به عبارتی گنج كشف می شد، نام های اسطوره ای بر روی آنها می گذاشته اند به نظر می رسد. اطلاق نام بلقیس به جای اسپرایین مربوط به این دوره باشد.
محمدی مهمترین برنامه میراث فرهنگی در این منطقه را مرمت اضطراری، آسیب شناسی و تعیین حریم می داند و تصریح می كند: مساحت تقریبی اسفراین قدیم ۲۰۰ الی ۲۵۰ هكتار برآورد می شود و اكنون به عنوان بزرگترین سایت تاریخی در خراسان شمالی مطرح است.
مدیر میراث فرهنگی اسفراین در زمینه پیشینه تاریخی این محوطه گفت: «هرچند ما روایت های مندرج در كتب تاریخی را به عنوان یك سند می پذیریم و در منطقه اسفراین آثاری مربوط به هزاره سوم قبل از میلاد و دوران اشكانی و ساسانی كشف شده است اما مبانی علم باستان شناسی ایجاب می كند پیش از یقین كامل از اظهار نظر قطعی پرهیز شود.»
وی با اشاره به بازدید جلیل گلشن، مدیر كل دفتر حفظ و احیای محوطه های تاریخی میراث فرهنگی كشور، از این محوطه ابراز امیدواری كرد تا پایان امسال و یا اوایل سال جاری، گمانه زنی دقیقی برای مشخص شدن لایه های تاریخی این شهر صورت پذیرد.
محمدی محافظت آثار فرهنگی در خراسان شمالی را دشوار دانست و افزود: «تنها در محدوده شهرستان اسفراین بیش از ۲۰۰ محوطه تاریخی شناسایی شده كه دور ترین آن از شهراسفراین ۷۰ كیلومتر است.»
وی گفت: «هرچند در ۸ سال گذشته حفاری غیر مجاز در این منطقه گزارش نشده اما با توجه به وسعت و پراكندگی آثار، افزایش نیروی انسانی جهت حراست ازمنطقه ضروری به نظر می رسد.»
اسفراین در گذر تاریخ
تاریخ مملو از روایاتی است كه همه حكایت از جور و ستم و به خاك و خون كشیدن این سرزمین است تا آنجا كه شاید كمتر منطقه ای را در سراسر ایران بتوان یافت كه اینگونه مورد تاخت و تاز قرار گرفته باشد.
مورخان، اسفراین را سرحد نیشابور یا جرجان (گرگان) گفته اند و اهمیت این شهر تا حدی بوده است كه تمامی راه های شهرهای شمال خراسان به سوی دریای خزر از اسفراین می گذشته است. به طوری كه شاید وجود راه دسترسی مناسب این شهر در روزگار قدیم، خود باعث در خطر قرار گرفتن آن شده باشد.
برخی مورخان راه اسفراین را بخشی از شاهراه قدیم جاده ابریشم دانسته اند و ملكوم در صفحه ۷۰ كتاب «پارتیان» نقشه ای از راه های عمده بازرگانی قدیم را رسم كرده كه بر جاده اسفراین انطباق دارد.
اسفراین را جزو نخستین مناطقی دانسته اند كه برخی از اقوام آریایی در هنگام ورود به ایران در آن ساكن شده اند.
مورخان و جغرافیدانان اسلامی از اسفندیار پسر گشتاسب به عنوان بنیانگذار این شهر نام برده اند. الحاكم مؤلف تاریخ نیشابور از تعلق خاطر قباد ساسانی به آن یاد كرده و نوشته است كه قباد اسفراین را «مهرجان» خطاب می كرده است. بیهقی نیز نام اسفراین را «اسپرآئین» خوانده و آن را مركب از «اسپر» به معنای سپر و «آئین» به معنای راه و روش دانسته است.
این شهر در عین كوچكی از آبادترین و معتبرترین بلاد روزگار خود به شمار می رفته است. «یا قوت حموی» در «معجم البلدان» از اسپرائین به عنوان شهری كوچك و محكم از نواحی نیشابور در نیمه راه جرجان نام برده و افزوده است: «... اسم قدیم آن مهرجان بوده و این اسم را یكی از پادشاهان به این محل داده است و مهرجان اكنون قریه ای است از اعمال اسپرائین.»
مستوفی «حمدا...» نیز در كتاب نزهت القلوب در توصیف این شهر چنین نوشته است: «... در مسجد شهر آنجا، كاسه ای بزرگ است. از روی دورش دوازده گز خیاطی و از آن بزرگتر كاسه پیش از این كسی نساخته است و بر جانب شمال آن شهر، قلعه ایست محكم، آن را صعلوك خوانند و قریب پنجاه دیه از توابع اسپرائین است و هوایش معتدل است. اما چون آب از رودخانه ای كه در پای قلعه است می آید و آنجا درخت جوز بسیار است، ناسازگار است و ولایت و توابع آن قنوات دارد و همه را محصول است از انگور و میوه و غله...»
همانطور كه ذكر شد اسفرائین در طول تاریخ به علت آبادی و موقعیت استراتژیك خود همواره مورد تهاجم واقع شده است و به دفعات از سوی مهاجمان تسخیر و مورد آسیب جدی قرار می گیرد.
تنها دوره ای كه اسفراین نسبتاً آرام بوده است، دوران پارتی ها و ساسانی هاست كه البته در این دوران نیز به علت عدم ثبات و جنگ های اقوام مختلف بارها دستخوش تحولات می شود.
در زمان پادشاهی اسكندر و جانشینان وی شهر اسفرائین در تصرف سلوكیان قرار داشته و از ظلم و ستم آن در امان نبوده است تا اینكه پارت ها از همین منطقه یعنی خراسان و شهرهایی نظیر درگز، اسفرائین، نیشابور و قوچان قیام می كنند و در این میان تا تثبیت پارتیان، اسفرائین از آسیب نبرد جانشینان اسكندر و پادشاهان پارت در امان نبوده است.
پس از پیروزی، پارت ها شهر صددروازه در دامغان امروزی را به عنوان پایتخت بر می گزینند و بعدها نیز به شوش و تیسفون عزیمت می كنند ولی هیچگاه خاستگاه خود یعنی خراسان را فراموش نمی كنند. تا آنجا كه برای محافظت شهرهای این منطقه از جمله اسفرائین از گزند اقوام مهاجم، اقدام به ساخت دیواری سراسری از كوه های بجنورد تا شرق دریای مازندران می كنند كه بقایای این دیوار كه قزل آلان یا مار سرخ نامیده می شود اكنون نیز موجود است. این دیوار در زمان ساسانیان نیز حفظ می شود و ساسانیان به دفعات به مرمت آن می پردازند.
«مؤید ثابتی» در كتاب تاریخ نیشابور از حضور قباد در اسپرائین و ازدواج وی در این شهر سخن به میان آورده كه بعدها با پناهنده شدن قباد به سرزمین «هیاطله» و رسیدن خسرو انوشیروان به پادشاهی به علت اینكه مادر وی اسفراینی محسوب می شده است این شهر مورد توجه بیشتری قرار می گیرد.براساس آنچه در فتوح البلدان ذكر شده است اسپرآئین در سال ۳۱ هجری قمری به وسیله عبدالله بن عامر فتح و مردم آن مسلمان می شوند. اما پس از آن با روی كار آمدن بنی امیه، عباسیان، طاهریان، صفاریان، آل زیار، دیلمیان و سامانیان پیوسته مورد آزار و اذیت و در معرض زیاده خواهی ها و جنگ افروزی های سران و سلاطین این دوره از تاریخ قرار می گیرند تا آنكه در سال ۱۲۹ هجری قمری، ابومسلم از بلاد خراسان و از شهر مرو در برابر ظلم و جور قیام می كند و پس از پیروزی، نیشابور در همسایگی اسفرآئین را مركز خود قرار می دهد كه تاریخ حكایت از پیوستن سریع مردم شهرهای خراسان به قیام ابومسلم را دارد.
بعدها در سال ۳۸۴ هجری قمری، محمود غزنوی در خراسان مستقر شد. وی كه خراسان را به عنوان پاداش خدمتش از نوح بن منصور سامانی دریافت كرده بود، بعد از جنگ های پی در پی و طولانی با حكام سامانی توانست سلسله غزنوی را پایه گذاری كند كه این جنگ ها خود مستلزم هزینه هایی همچون خرابی و ویرانی شهرهای خراسان بود. پس از استقرار سلطان محمود غزنوی مردم شهرهایی همچون اسفراین و نیشابور اندكی آرام گرفتند و طعم زندگی را چشیدند تا بدانجا كه در این زمان یكی از اهالی اسفراین به نام ابوالعباس فضل بن احمد اسفراینی به مقام وزارت دست یافت و نزدیك به دو دهه در این سمت باقی ماند.
هر چند از این زمان می توان به عنوان آرامش قبل از توفان یاد كرد، چرا كه با شكست سلطان مسعود غزنوی در سال ۴۳۱ ه تركان سلجوقی خراسان را فتح كردند و دوباره قتل و غارت در آن آغاز شد. در این زمان سلاجقه در حوالی نیشابور و اسفراین دست به كشتار بزرگی زدند و پس از احاطه كامل بر خراسان به تقسیم شهرهای ایران پرداختند. طغرل از نیشابور به ملك ری رفت و نیشابور و اسفراین را به فردی بیجو نام واگذاشت.
همزمان با حكومت سلاجقه، حسن صباح در بلاد قزوین، دست به تشكیل اسماعیلیه زد. وی كه ابتدا این حركت را پنهانی انجام می داد كم كم آن را از الموت به نقاطی از خراسان گسترش داد. در دوره پادشاهی آلب ارسلان و جلال الدین ملكشاه سلجوقی، خواجه نظام الملك توسی به وزارت رسید.
او كه خود زاده خطه خراسان بود، توانست با درایت و هوشمندی خود به ساماندهی اوضاع كشور كمك كند، اما فعالیتهای او در سركوب «حسن صباح» راه به جایی نبرد و دیری نپایید كه وی در راه سفر به بغداد توسط یكی از طرفداران اسماعیلیه به قتل رسید.
اسماعیلیان قلعه های فتح ناپذیری را در سراسر ایران ساختند و از آنجا كه پس از الموت در خراسان تمركز یافته بودند، به ساخت قلاعی در این خطه از جمله اسفراین اقدام كردند كه بقایای برخی از آنان در ارتفاعات شاه جهان و دژ صعلوك، بیدوار و... هنوز مشهود است. ساخت این قلعه ها خود سرآغاز كشمكش ها و جنگ هایی بود كه مجدداً گریبان اسفراین را گرفت و پیكر آن را نحیف و نحیف تر كرد.
پس از مرگ سلطان ملك شاه سلجوقی در سال ۴۸۵ هـ سلطان سنجر سلجوقی بر خراسان حكومت كرد، اما كشته شدن وی در جنگ قطران دوباره موجب گرفتاری و خونریزی در این ناحیه و وارد آمدن صدماتی به اسفراین و دیگر مناطق خراسان شد، چرا كه تا سالها بر سر تصاحب آن در بین سرداران سلطان سنجر درگیری و جنگ بود.
اغتشاش و بی سر و سامانی در این مقطع زمانی فرصتی ایجاد كرد تا خوارزمشاهیان بتوانند با حمله به خراسان آن را فتح كنند كه این دوره نیز خود سرآغازی بر تباهی این سرزمین است.
در كتاب سیرت جلال الدین تألیف محمد نسوی به تفصیل پیرامون كشتار مردم اسفراین در این دوره سخن به میان آمده است: «تاج الدین قمر بر نیشابور مستولی شد... یلان قوش ایلچی پهلوان بر سبزوار و بیهق... و شخصی دیگر از اسفهسالاران كه نظام الدین علی لقب داشت، اسفراین و بندواریا و توابع آن را مستخلص كرد و دیگری اسفهسالار ابوحسن قلعه صعلوك را ملك كرد و میان او و نظام الدین حربهای متوالی واقع شد و خلقی بسیار در میانه تلف شد...»
آنچه تا به اینجا از فجایع اسفراین گفته شد، در برابر فجایع بعدی به حساب نمی آید، چرا كه با هجوم مغول به خراسان این مرثیه تازه آغاز می شود.
در زمان سلطان محمد خوارزمشاه خراسان می رفت تا اندكی آرام گیرد كه با ظهور چنگیزخان مغول اوضاع دگرگون شد.
با حمله چنگیز به ایران، سلطان محمد خوارزمشاه یارای مقاومت در خود ندید و فرار را ترجیح داد. ابتدا به اسفراین و سپس به استرآباد گریخت.
در این زمان مغولان پس از كشتار و تخریب شهرهای بسیار بر خراسان مسلط شدند و باز حكایت تقسیم شهرها در میان سرداران مغول بود و فروزان شدن آتش ظلم آنها برای سالیان سال در منطقه.
اختلاف جنگجویان مغول بر سر حكمرانی بر شهرها به حدی بود كه هیچ یك پیروز میدان نبودند و به همین دلیل نیز تنها به حمله و قتل و غارت در شهرهای یكدیگر می پرداختند. این مسأله در دوره سلطان ابوسعید به حد اعلای خود رسید و در این زمانه اسفراین روزگار سختی را می گذراند. در تاریخ نیشابور در توصیف این موقعیت آمده است: «پریشانی و بدبختی مردم خراسان در این ایام حد و اندازه نداشت. هیچ روزی نبود كه عده ای از لشگریان وحشی مغول به شهر، قریه و یا قصبه ای هجوم نیاورند و جان و مال و عیال و اولاد مردم را با لهیب خانمانسوز شمشیر خود به قتل و غارت نگیرند.»
تا آنكه در سال ۷۳۹ هجری پس از ۱۵۰ سال حكومت مغولان در زمان یكی از امرای مغول به نام «طغاتیمور» قیام سربداران آغاز می شود و با آغاز این نهضت در باشتین ابتدا مردم در سبزوار و چند شهر دیگر به پا می خیزند و سپس در اسفراین مردم به هواخواهی مسعود سربدار، محمود امیرمغول را سرنگون می كنند.
در زمان سربداران، اسفراین برای مدتی دوباره رونق می گیرد و به عنوان یكی از مراكز حكومتی سربداران محسوب می شود. به طوری كه در این زمان، سربداران در اسفراین به ضرب سكه می پردازند كه این مسأله در كتاب خروج و عروج سربداران تألیف جان ماسون اسمیت به ترجمه یعقوب آژند تصریح شده است.
اما همانطور كه قابل پیش بینی است این آرامش پایدار نمی ماند و اسفراین بعدها در سال ۷۸۲ هجری قمری مورد حمله تیمور واقع و تخریب می شود و پس از آن نیز سال ها مورد ظلم سلاطین تیموری قرار می گیرد.
در عصر صفوی ودر زمان حكومت شاه اسماعیل، شاه طهماسب و شاه عباس اسفراین مجدداً بارها و بارها مورد تعرض و چپاول ازبك ها قرار می گیرد و هر بار جنگ های خونینی بین صفویان و ازبك ها برقرار می شود.
در زمان شاه طهماسب صفوی اسفراین توسط عبیدخان ازبك فتح می شود. در این سالیان چند بار از اسفراین توسط صفوی ها پس گرفته می شود و مجدداً به دست ازبك ها می افتد. دیگر از اسفراین چیزی باقی نمانده است و در اكثر كتاب های تاریخی از این پس به جای شهر اسفراین از قلعه اسفراین نامبرده شده است.
اما ضربه نهایی در زمان سلطنت شاه عباس وارد می شود. در این دوره اسفراین به دست چند تن از حاكمان صفوی اداره می شود، از جمله ابومسلم خان كه در این زمان اسفراین توسط عبدالمؤمن خان ازبك محاصره می شود.
مؤلف عالم آرای عباسی این حادثه را اینگونه روایت كرده است: «عبدالمؤمن خان ازبك در این سال كمر همت به تسخیر سایر محال خراسان بسته، با لشگر پرخاشجوی بر سر قلعه اسفراین آمده، آن را محاصره نمود. ابومسلم خان با جمعی از غازیان استاجلو و كراد و غیره كه در آن قلعه جمع آمده بودند به حفظ و حراست قلعه و استحكام برج و بارو پرداخته و در لوازم قلعه داری می كوشیدند و عبدالمؤمن خان ازبك در تسخیر حصار اسفراین سعی بسیار نموده و توپ ها نصب كرده و تا چهار ماه مدت محاصره امتداد یافته، چند مرتبه یورش عظیم واقع شده و محصوران قلعه مردانگی ها كرده و در هر یورش جمعی كثیر از بهادران اوزبكیه مقتول گشته و خندق قلعه از اجساد قتیلان انباشته گردید. چنانچه موازی چهار هزار كس از اوزبكیه تخمیناً در جنگ آن قلعه نابود شدند و در هر مرتبه عبدالمؤمن خان را شعله غضب افروخته تر می گشت و بیشتر از پیش سعی در فتح و تسخیر قلعه می نمود و چون حضرت اعلی (شاه عباس) از مشاغل ضروریه چند روزی فرصت رفتن خراسان نیافتند. بعد از انجام این مهام كه اندیشه استخلاص محصوران قلعه اسفراین داشتند، خبر تسخیر آن رسید.
مجملاً بعد از چهار ماه كه ابومسلم خان زد و خورد نمود و قلعه را نگاه داشت، كار بر محصوران تنگ شد و در یورش اخیر كه طاقت و توان در ایشان نمانده بود، اوزبكیه بر بروج عروض نموده و بر قلعه مستولی شدند و دست به قتل و غارت برآورده و بر متنفسی ابقاء نمی كردند.»
تاریخ این اتفاق را در سال ۱۰۰۶ هجری قمری گفته اند، سالی كه اسفراین دیگر روی آبادی ندید و كم كم اسم افسانه ای بلقیس بر روی خرابه های شهر قدیمی سپهرآئین گذاشته شد.
هر چند در این زمان مردم اندكی در قلعه زندگی می كردند و بعدها نیز توسط شاه عباس قلعه از تصرف ازبك ها نجات یافت اما دیگر اسفراین جزو شهرهای آباد و پرجمعیت خراسان به شمار نرفت.
اما این پایان ماجرا نبود. چرا كه اسفراین بعد در اواخر دوران شاه طهماسب و ابتدای حكومت نادر یعنی در سال ۱۷۳۱ هـ.ق مجدداً توسط افاغنه ویران شد.
آنچه بعدها در تاریخ از اسفراین نامبرده شد منظور اسفراین جدید است.
آنچنان كه در زمان فتحعلی خان قاجار در سفرنامه فریزر سیاح انگلیسی در سال ۱۸۲۱درج شده است وی كه در این سال از خراسان عبور می كرده اشاره به اسفراین می كند و در نزدیكی آن از شهری قدیمی و مخروبه با دو مناره یاد می كند.
ارسال توسط کاربر محترم سایت : mashhadizadeh
/ج
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}