قـــرآن، ايجادي الهي و ابلاغي محمدي(صل‌الله‌عليه و آله و سلم)


 

نويسنده: محمدعلي حبيب‌الهيان
منبع : اختصاصی راسخون



 
این مقاله در مورد یک نظریه پیرامون مهمترین کتاب تاریخ بشریت یعنی قرآن کریم نگاشته شده است .این نظریه ابتدا توسط عده ای از نظریه پردازان غربی مطرح شده ،که در سال های اخیر آقای عبدالکریم سروش این دیدگاه را در محافل حوزویی و دانشگاهی به جریان انداخت .اساس این نظریه بر این مبنا است که الفاظ قرآن از خداوند متعال نیست ؛ بلکه قرآن کار مشترکی از خداوند و پیامبر اکرم صل الله علیه و آله وسلم است ؛ بدین صورت که خداوند ، مفاهیم و معانی را به رسول خود القاء نموده است و بعد ایشان برای آن معانی الفاظی را تنظیم نموده اند. در نگاه اولیه به این نظریه ، به خصوص برای ما که دوست دار رسول الله صل الله علیه و آله وسلم و خاندان ایشان هستیم؛شاید عمق فاجعه بار و خطرناک این دیدگاه روشن نشود. اما در اثر اندک نگاه عمیقانه به این نتیجه می رسیم که قبول نظریه در رابطه با قرآن کریم ،یعنی پذیرفتن این که احکام اسلام و قرآن در صورتی که سودمند بوده اند فقط برای مردم زمان پیامبر اکرم صل الله علیه و آله وسلم مفید و فایده مند بوده اند .اما انسان های امروز و فردا باید تفسیر جدیدی از وحی داشته باشند به طور مثال اگر صاحبان قدرت و ثروت و سردمداران جهانی خود را به عنوان منجی بشر معرفی کردند ؛کسی حق ایستادگی در مقابل آنان و نظم جهانی از دیدگاه آنان را ندارد؛ یا اگر در باب احکام کسی گفت : به جای نماز روزانه مقداری تفکر کنیم ؛حرف او پذیرفته شود،یا اگر کسی گفت پوشش و حجاب اسلامی سبب عقب افتادگی می شود؛ باید طبق تفسیر جدیدِ او از وحی ،حجاب را کنار گذاشت اما در مقابل این نظریه دیدگاهی وجود دارد که پشتوانه آن عقل و خود قرآن کریم است، و آن نظریه که مورد اتفاق همه مسلمین است این که : قرآن از نظر معنا و لفظ ساخته و پرداخته دست قدرت الهی است، بدون این که کسی ، حتی پیامبر اکرم صل الله علیه و آله وسلم ،گل سرسبد خلقت ، در ایجاد قرآن نقشی داشته باشد.اینک جواب هایی که به نظریه آقای سروش و در اثبات دیدگاه صحیح می آوریم را در ذیل به طور خلاصه اشاره می کنیم .
1. نظریه آقای سروش تنها یک ادعا است بدون این که دلیلی پشتوانه این دیدگاه باشد.
2. نظریه پردازان غربی و به دنبال آن ها آقای سروش به سبب مقایسه قرآن با تورات و انجیل چنین حکمی در رابطه با قرآن صادر کرده اند؛ که باید گفته شود مقایسه قرآن با انجیل و تورات که خود مسیحیان و یهودیان به آمیخته شدن آنها با مطالب خلاف واقع معترف هستند؛ امری خطا و دور از واقع است .
3. در بین همه فرق مسلمین، مسلم و قطعی است که قرپان از جهت معنا و لفظ نازل شده از طرف پروردگار متعال است .
4. ادعای فرهنگ پذیری قرآن از«فرهنگ زمانه» برخلاف مبانی قرآن و احکام اسلامی و مجاهدت ها و مبارزه های سرسختانه نبی مکرم صل الله علیه و آله وسلم با آداب و رسوم باطل عرب جاهلیت است .
5. کلمات و آیات قرآن گنجایش و تابِ پذیرش نظریه آقای سروش موسوم به «وحی الهی و تجربی »را ندارد. گویا نظریه پردازان و آقای سروش که از نظر خود در جایگاه و کسوت تحقیق و بررسی منصفانه و علمی نظریه می دهند به هیچ وجه به قرآن و آیات آن نگاه نکرده اند . از انبوه آیاتی که دلالت بر این مطلب می کنندکه قرآن از جهت معنا و لفـظ از خداوند متـعال است به مضامین موارد اندکی از باب نمونه اشاره می شود .
1-5. آیات فراوانی به این مطلب اشاره می کند که خداوند قرآن را به زبان عربی نازل کرده است. ناگفته پیداست که «عربی بودن» مربوط به لفظ است .
2-5 . آیات بسیارزیادی تصریح می کنند که وحی الهی ،«قرآن »،«کتاب» و «کلام» خداوند متعال است،که هر 3 کلمه یعنی قرآن،کتاب و کلام مشترک هستند در این که خداوند متعال معانی و الفاظ قرآن و ارتباط این دو با هم را خودش تنظیم و تعیین نموده است .
3-5 . کلمه ی«قل»که در دفعات بسیار متعدد در قرآن تکرار شده از بهترین دلایل بر صدق امانت داری و عدم دخل و تصرف پیامبر اکرم صل الله علیه و آله وسلم در وحی الهی است.
4-5 . آیات تحدی که از همگان می خواهند حتی اگر شده یک سوره مثل قرآن بیاورند بیانگر این مطلب هستند که ایجاد قرآن از جهت لفظ و معنا و ارتباط این دو با هم از عهده بشر خارج است .
5-5 . تهدید شدید پیامبر اکرم صل الله علیه و آله وسلم در آیات قرآن مبنی بر اینکه اگر ایشان در وحی الهی دخل و تصرفی کنند مورد مجازات الهی واقع می شوند نیز نشان گر این واقعیت است که حضرت در تنظیم معانی و الفاظ قرآن نقشی نداشته اند .
6-5 . دلایل بسیار دیگری در قرآن موجود است که به علت اختصار فقط به تیتر آنها اشاره می کنیم :«معنای تلاوت در قرآن»،«معنای قول ثقیل»،«تفسیر حروف مقطعه»،« وحیانی بودن سخن پیامبر صل الله علیه و آله وسلم »،«نسبت دادن انزال قرآن به خداوند»،«خطاب هایی مانند یا ایها النبی به پیامبر اکرم صل الله علیه و آله وسلم»،«نبود اختلاف و دوگانگی در قرآن» پس : با توجه به همه آنچه بیان شد ، برای انسان طالب حق و حقیقت روشن می شود که قرآن همان طور که در معنا و مفهوم متعلق به خداوند یکتاست از جهت لفظ هم فقط و فقط منتسب به خدای یگانه است و احدی در قرآن سهم و شراکتی ندارد.
گرچه قرآن از لب پیغمبر است
هرکه گوید حق نگفت،کافر است
ایـن همـه آوازهـا از شـه بـود
گـرچـه از حـلقـوم عبـدالله بـود
يکی از عمده ترین ارکان دین و مؤثرترین اصول مستحکم اعتقادی اسلام همانا جریان نبوت است .حقیقتی که جاهلان از یک سو و از سوی دیگر مغرضان همواره با آنان به ستیزه برخاسته و برای براندازی آن تلاش نموده اند .اگر چه تلاش ایشان بی حد و مرز بوده ولی در مقابل آن کسی قرار گرفته که فرموده :"یریدون لیطفوا نور الله بأفواههم و الله متمم نوره و لوکره الکافرون(1)"« آنان میخواهند نور خدا را با دهان خود خاموش کنند ولی خدا نور خود را کامل می کند هر چند کافران خوش نداشته باشند .»از جلوه های اصلی و باطنی نبوت و رسالت ، حقیقت وحی است که برترین مظهر این وحی الهی قرآن کریم است؛که از نخستین روزهای نزول مورد هجمه سخت و شدید دشمنان قرار گرفته،چنان که ابلاغ کننده وحی را دیوانه ، مجنون و شاعر نامیدند. از خود وحی تعبیر به افسانه و اسطوره کردند؛اما شاید توجه نداشتند که صاحب وحی فرموده بود :"انا نحن نزلنا الذکر و انا له الحافظون(2)"« ما قرآن را نازل کردیم و به طور قطع نگه دار آنیم »بیشتر کسانی که در قرون گذشته دست به تألیف و تحریف و تخریب اسلام می زدند روش آنها حمله آشکار و بی پرده و تهاجم روشن علیه اسلام و پیامبر اکرم صل ا... علیه و آله و سلم بود.این روش یک اسلوب ابتدائی، بسیط و بدون نقاب است که معمولاً مورد استقبال مخاطبان مسلمان قرار نمی گیرد و دارای بعد و تأثیر کمتری است .اما در قرون اخیر که با عدم استقبال مسلمانان از این گونه آثار و تبلیغات مسموم مواجه شدند ، ترفند ظریف و برنده تری را برگزیدند ؛و آن اسلوب منافقانه ی«آمیختن زهر در عسل » است.بدین سان که قالب اصلی کتاب ها و مقالات خویش را با ماسک بررسی علمی محض و بی طرفانه عرضه کرده و در جای جای آن به مدح و تجلیل از معارف اسلام و قرآن پرداختند،تا خوانندگان مسلمان را شیفته و مبهوت صداقت خود نمایند اما در لابلای آن زهر خویش را ریخته و شبهه مهم خویش را جهت تردید خوانندگان و سست نمودن باورهای دینی شان القاء کردند تا ایمان آنان را تضعیف کرده و از همه چیز قداست زدائی کنند .البته این روش الگوبرداری از مسیحیان ،یهودیان ،منافقان و معاندان معاصر پیامبر گرامی اسلام صل ا... علیه و آله و سلم است که قرآن کریم این اسلوب را چنین فاش فرموده است :"و قالت طائفه من اهل الکتاب آمنوا بالذی انزل علی الذین آمنو وجه النهار و اٌکفروا آخره لعلهم یرجعون و لا تؤمنوا الا لمن تبع دینکم(3)"و جمعی از اهل کتاب گفتند :( بروید در ظاهر )به آن چه بر مؤمنان نازل شده ، در آغاز روز ایمان بیاورید ؛و در پایان روز کافر شوید (و باز گردید)شاید آنها از (آئین خود) باز گردند ؛( زیرا شم را اهل کتاب و آگاه از بشارات آسمانی پیشین میدانند و این توطئه کافی است که آنها را متزلزل سازد ).در روزگار ما نیز عده ای روشن فکر نما در رابطه با وحی و قرآن از همین روش دوم سؤ استفاده می کنند و با ادعای پذیرش اصل وحی ، به بشری بودن بشیر آن فتوا داده و در نظر دارند قرآن آسمانی و الهی را زمینی و بشری معرفی کنند . این انحراف بزرگ و اعوجاج واقعاً خطرناک که برای دین و هویت اسلام تهدیدی جدی محسوب می شود ؛ پس از اینکه وحی را بشری جلوه داد به اینجا می انجامد که وحی از اشتباهات عصری و مصری(4) مصون نیست و این بدان معناست که اسلام و قرآن برای جامعه ی بشری هزاره سوم نافع و مفید نیست .این مقاله در نظر دارد به اختصار و فشرده به این نظریه که اخیراً از طرف آقای عبدالکریم سروش نیز(5)مطرح شده مبنی بر اینکه قرآن وحی الهی است که با الفاظی از طرف پیامبر اکرم صل ا... علیه و آله و سلم نه از جانب خداوند متعال ارائه شده پاسخ دهد و اثبات کند قرآن از ناحیه لفظ و معنا از طرف خداوند متعال بر پیامبر اکرم صل ا... علیه و آله و سلم نازل شده است . امید است با عنایت و فضل الهی مفید فایده برای خوانندگان محترم و گرامی باشد .در پایان بر خود لازم می دانم از استاد ارجمند و فرهیخته ، دانشمند محترم جناب حجت الاسلام و المسلمین آقای شیخ حمید الهی دوست(زیدعزه) که با ارشاد و راهنمائی های حکیمانة خود اینجانب را کمک و یاری نمودند صمیمانه تشکر و قدردانی نمایم .
فصل اول

چيدمان مقاله
 

ابتدا نظریه مورد بحث به صورت روشن و واضح برای خوانندگان محترم مطرح می شود .در ادامه پیشینه و سابقه ی تاریخی این دیدگاه نسبت به قرآن کریم بیان شده و برای مخاطبان عزیز آشکار می شود که این شبهه مانند اکثر شبهات وارد بر دین حرفی نو وامروزی نیست ؛ هر چند با الفاظی زیبا و بیانی شیوا قصد فریب خوانندگان را دارند . در مرحله سوم هدف و نتیجه القای این نظریه و اینکه چه آثار زیان بار و خطرناکی می تواند داشته باشد بیان می شود تا مخاطب گرامی از عمق فاجعه اطلاع و آگاهی پیدا کند . در آخرین مرحله به طور مختصر در حد و ظرفیت این مقاله ضمن رد نظریه مذکور،دیدگاه صحیح نسبت به قرآن کریم را بیان می کنیم . البته از آنجا که این نوشتار در جواب نظرات آقای عبدالکریم سروش نگاشته شده ،خوانندگان محترم باید توجه کامل داشته باشند که مقاله فقط در پاسخ اشکال و شبهه مورد نظر نوشته شده ، هر چند که آقای سروش در کنار بیان این شبهه شاید ده ها اشکال دیگر را نیز مطرح کرده اند که جواب همه این شبهات در جای خود توسط علما ی فرهیخته و دانشمند بیان شده است . پس مخاطبان گرامی نباید در آماج شبهه پراکنی از اصل بحث دچار غفلت و سردرگمی شوند(6).
فصل دوم

تبيين نظريه وحي الهي تحربي
 

مؤلف : در ابتدا از ساحت مقدس خداوند متعال و پیامبر اکرم صل ا... علیه و آله و سلم عذر خواهی می‌نمایم زیرا به ناچار باید عین کلمات و نظرات در یک نقد علمی بیان شود تا اینکه تصویر روشنی از نظریه و جواب آن برای خوانندگان محترم ترسیم شود .« طوطی مقلد کجا و زنبور مولد کجا ؟»این نظریه که مبنای بحث قرار گرفته و به نام « نظریه وحی الهی تجربی»شهرت یافته ، از طرف برخی دانشمندان غربی و به دنبال آنها از سوی آقای عبدالکریم سروش مطرح شده است .ایشان گفته اند: سخنان پیـامبران الهی و آیـاتی را که به عنـوان وحی و کتاب های مقـدس برای مردم تلاوت می کردند« عین وحی » نبوده است ، بلکه واقعاً خداوند به آنان وحی و معارفی را القاء کرده است ، اما آنان با توجه به شرایط مـکان و زمان و فرهنگ قوم و قبیلة خود و روحیات شخصی خـود «برداشت شخصی »و« تجربـه خویش را از وحی »به زبان آورند.بنابراین آیات کتابهـای مقدس متـن ناب وحی نیـست ، بلکه « بازتاب وحی در تجربة بشری »است وکتابهای مقدس نمی تواند از خطا معصوم باشند . برفرض محال اگر هم گفته شود که این کتاب ها از خطا مصون هستند حداقل باید پذیرفت که این کتـاب ها تفسیـر وحی الهی برای همان زمان نـزول وحی بـوده و امروزه این تفسیر از وحی نمی تواند برای جامعه بشری راه گشـا و مشکل گشا باشد ؛ بلکه اگر قرار باشد گفته شـود الفاظ کتابهای مقدس به ويژه قرآن نیز از طرف خداست و الفاظ هم وحی الهی است و کلمه به کلمه آن مهم و نقش تعیین کننده دارد مشکل ساز و دردسرساز می شود .«مونتگمری وات » درباره حضرت محمد صل ا... علیه و آله و سلم مطلبی می نویسد که سازگار با همین نظریه است :«گفتن اینکه محمد(صل ا... علیه و آله و سلم)در عقاید خود یک دل و راستگو بوده ،دلیل آن نیست که معتقدات وی همه درست بوده است ، ممکن است کسی در موضوعی یک دل باشد ولی اشتباه کند .برای نویسندگان مغرب زمین نشان دادن این که محمد(صل ا... علیه و آله و سلم ) ممکن است اشتباهاتی کرده باشد چندان دشوار نیست(7)»(8)بر پایه این تحلیل از وحی،صداقت پیامبران هم چون حضرت عیسی«علیه السلام»و حضرت محمد صل ا... علیه وآله و سلم منافاتی با اشتباه بودن آیات کتاب های مقدس آن ها ندارد .در راستای تبیین همین نظریه ،آقای سروش می نویسد :« محمد (صل ا... علیه و آله و سلم)کتابی بودکه خدا نوشت و محمد(صل ا... علیه و آله و سلم) کتاب وجود خود را که می خواند قرآن می‌شد محمد(صل ا... علیه و آله و سلم)را خدا تألیف کرد و قرآن را محمد(صل ا... علیه و آله و سلم)و قرآن کتاب خدا بود. همچنان که زنبور را خدا آفرید وعسل را زنبوروعسل فرآورده وحی بود.(9)»آقای سروش در این کلمات چگونگی دریافت وحی از طرف پیامبراکرم صل ا... علیه و آله و سلم و کیفیت ابلاغ وحی به مردم را تشبیه به فرایند عسل سازی زنبور عسل می کند . یعنی همانطور که زنبور عسل بر اثر غريـزه الهی و خدادادی شـهد گل ها و گیاهان را برگرفته ، بر اثرعملیات های بیوشیمیک این شهد را تبدیل به عسل شیرین و گوارا می کند ؛ رسول خدا صل ا... علیه و آله و سلم نیز وحی را از مخزن آن گرفته و با توجه به آن نفس پاک و بی آلایش خود ، این وحی را در قالبی از الفاظ متناسب با مخاطبان و فرهنگ آنان و روحیات شخصی و قومی و قبیله ای خود بیان می کند .آقای سروش در ادامه این طور بیان می کند :« پیداست که زنبور در این عسل سازی موضوعیت و مدخلیت تام دارد ، نه اینکه عسل را از یکسو در او بریزند تا از سوی دیگر پس دهد. طوطی مقلد کجا و زنبور مولد کجا ؟» سخن حافظ کجا که :
در پس آینه طوطی صفتم داشته اند
آنچه استاد ازل گفت بگو می گویم
و سخن مولانا کجا که :
گیـرم ایـن وحی نبی گنـجور نیـست
هم کم از وحـی دل زنبـور نیـست(10)در جائی دیگر آقای سروش بدین بیان نظر خود را تشریح می کند:« بنا به روایات سنتـی ،پیامبر(صل ا... علیه و آله و سلم)تنها وسیـله بود . او پیـامی را که از طریق جبرئیل بر او نازل شده بود ،منتقل می کرد.اما به نظر من پیامبر(صل ا... علیه و آله و سلم) نقشی محوری در تولید قرآن داشته است(11).تا اینجا این نظریه به طور تقریبی واضح و روشن شد و حاصل آن اینکه ،الفاظ و کلمات قرآن وحی الهی نیست و بلکه محصول دست بشر و در نتیجه مکان مند و زمان مند و خطا پذیر است .این نکته مجدداً لازم به ذکر است که آقای سروش و دیگران هنگام بیان این نظریه شاید ده ها مورد از اشکالات دیگر را بیان کرده اند که مخاطب زیراکه هنگام خواندن متن کامل این نظریه که در کتاب های آقای سروش یا مصاحبه ها و یا نامه های ایشان به علما و اندیشمندان آمده است ، باید دقت کند در فضای ایجاد شده به سبب بیان پی در پی اشکالات مختلف غرق نشود و هر اشکال را جدا از اشکال دیگر مورد نقد و بررسی قرار داده وگرنه ممکن است بالاخره دچار تردیدی شود و با خود بگوید :«این همه اشکال ! اگر اکثر آنها هم درست نباشد لااقل تعداد اندکی از این اشکالات درست و وارد است .» اگر این توجه و دقت اعمال نشود و کمی تردید و شک برای خواننده ایجاد شود ، بیان کننده اشکال و شبهه به اهداف خود رسیده است.اما از آنجا که یک مقاله گنجایش بررسی تک تک اشکالات را ندارد ، فقط به بررسی نظریه مذکور پرداخته می شود و سایر اشکالات که در جای خودش به صورت دقیق و علمی از طرف علما و بزرگان پاسخ داده شده ، به محل خودش واگذارده می شود .اما به جهت اطلاع بخشی از از سایر اشکالات که در کنار این نظریه مطرح شده است .چندسطر دیگر از کلمات آقای سروش را می آوریم :«زبان و کلام و واژه ها و جمله ها که جای خود دارند و ظرف هایی بشری هستند که مظروف های وحیانی را در خود جای می دهند و همه از خزانه ی عقل و خیال پیامبر(ص)بر می خیزند و معانی بی صورت را در آغوش می کشند .پیامبر اسلام(ص)در دو حصارِ ناگزیر ،پیامبری می کرد ؛ یکی حصار صور،که بر مکشوف های بی صورت او حد و حصر می نهاد و لامکان را تخته بند مکان می کردند و دیگری حصارِ عرف که عدالت و سیاست او را صورت و صفت محلی و عصری می دادند و بدان ها جامة تنگ قوانین قبیلگی می پوشاندند.همین است که شارحان را به ترجمه فلسفی،عرفانی و فرهنگی آنها دعوت می کند. همین که خدا(یا پیامبر) به زبان عربی سخن می گوید و عرف اعراب را امضاء می کند ،پیشاپیش محدودیت های بسیاری را پذیرفته است . هیچ دلیلی قائم نشده است که زبان عربی توانا ترین زبان ممکن است و مفاهیم فربه را می‌تواند در تنگنای خود جای دهد .گزاره ها گرچه از پیامبر است ،اما تصورات و مفاهیم از زبان است .و این تصورات و مفاهیم مهر محدودیت های خود را بر تصدیقات او می نهند .همین طور است عرف و آداب زمانه ی پیامبر(صل ا... علیه و آله و سلم)، که به هیچ رو بهترین آداب موجود و متصورِ ممکن نبودند ، اما اکثرشان از طرف شارع مهر تصویب پذیرفتند و صفت احکام الله گرفتند . وحی پیامبر به زبان عربی است و زبان عربی آئینه و برآیندِ فرهنگ و تجربه جمعیِ قوم عرب است (و هر زبانی چنین است ، زبان خصوصی و آسمانی نداریم .)و همین فرهنگ است که ماده می‌شود برای صورت وحی .و آیا زنبور عسل که از گل ها و گیاهان محیط خود تغذیه می کند و بر آنها صورت عسل می پوشاند ، گویا ترین تصویر از پیامبران نیست که از مواد و مصالح محدود زمان و مکان خود بهره می برند و آنها را در تجربه وحیانی خویش به خدمت می گیرند و خاک را زر می کنند ؟راه را دراز نباید رفت . دو مفهوم« نزول »و«بشریت»را باید عمیقاً در فهم معنای وحی منظور کرد و همه چیز آن را سراپا «بشری» دانست .این عین تعلیم و ارشاد قرآن است. هم روزگارانِ پیامبران با انکار و شگفتی می گفتند :« ما لهذا الرسول یاکل الطعام و یمشی فی الاسواق »« این چه پیامبری است که (چون ما) غذا می خورد و در کوچه و بازار قدم می زند ؟» (فرقان/7 )انتظار داشتند که پیامبر چون فرشته باشد، نه بخورد و نه نکاح کند .امروزیان هم می‌گویند این چه پیامبری است که غذای فرهنگ می خورد و در کوچه و بازار تاریخ قدم می زند ؟ منطق هر دو یکی است هر دو پیامبر را فراتر از «بشریت»می خواهند. بشریتی که تاریخی و زبانی و فرهنگی است ،و مگر فرشته بشود تا از آنها بگریزد . بلی پیامبر بشری فوق العاده بود . به زبان دینی« ولی »خدا بود ، لیکن ولی بودن ، نافی بشر بودن نیست .ظرف بشریت آن قدر فراخ است که ولایت و نبوت را هم در خود جای می دهد. شهد کلام او گواهی می دهد که او نحل عالم قدس بود( نه طوطی سدرة المنتهی).اختیارات او هم فراخ بود ، هر چه می اندیشید و می گفت ، صحه ی خدا بر آن بود . مگر او به رکعات نمازهای واجب نیفزود(مسند احمد حنبل ، وسائل الشیعه حر عاملی)؟ مگر نگفت :« اگر موجب سختی نبود ، مسواک زدن را برای هر نماز واجب می کردم»(سنن ترمزی )؟مگر نگفت :« اگر بگویم هر سال به حج بروید ،آنگاه حج همه ساله واجب خواهد شد.»(صحیح مسلم) ؟ این ها که حکم های حکومتی و موقت نبود ،یعنی او با همه بشریت اش خود را مقبول خدامی دانست و در بشریت او ، ایجاب و تحریم ، صفت الهی می گرفت .(12) این گونه نگریستن به اسلام و و احکام و قرآن ، فهم« پدیده قرآن »را سهولت می بخشید . و زحمت تکلفات و تأویلات نالازم و نا سالم را سبک می کند و قرآن را همچون متنی بشری ـ تاریخی در برابر ما می گشاید .و پست و بلند جغرافیای آسمانی آن را به تبع پست و بلند جغرافیای زمینی تبیین می کند. دیگر شگفت زده نمی شویم اگر ببینیم تقویم قرآن «تقویم قمری» است و روزه را بر همه آدمیان در ماه رمضان واجب می کند( بقره)،یا برای دیدن صنع خدا همه آدمیان را به تأمل در ساختمان«شتر»دعوت می کند( غاشیه)، یا برای همه آدمیان از ایلاف « قریش»سخن می گوید( قریش) یا از میان همه آدمیان«ابو لهب»را لعنت می کند(مسد)یا سیه چشمان بهشتی را در خیمه های عربی می نشاند( الرحمن) یا سخن از زنده به گور کردن دختران عرب می گوید.(تکویر)یا این همه به ایمان آوردن « جنیان »می پردازد .(جن) یا از همسران پیامبر و سبک سری شان خبر می دهد .(تحریم) یا عقاید اعراب در باب دختران خدا را بیان می کند(نجم) که همه رنگ و بوی عربی و قومی و شخصی دارند .و سخت به خطه ی حجاز وابسته اند و شاید کمی آن سوتر ، دل کسی را نرباید و اشتهای کسی را تیز نکنند(13) .
فصل سوم

عمق خطرناک،نظریه وحي الهي تجربي
 

شاید در نگاه ابتدائی و اولی به این نظریه گفته شود هدف نظریه پرداز خدمت به دین مبین اسلام و ایجاد و اضافه کردن فضیلتی بس عظیم به فضائل بی انتهای نبی مکرم اسلام صل ا... علیه و آله و سلم است. اما پس از واکاوی و دقت نظر روشن می شود ، پشت پرده این فضیلت سازی مسئله ای بس فاجعه بار وجود دارد و آن تبدیل شدن اسلام ناب محمدی صل ا... علیه و آله و سلم به اسلامی منطبق بر فرهنگ لیبرال دموکراسی غربی است .برخی نظریه پردازان غربی و به دنبال آنان روشن فکر نمایان مسلمان با اینکه اصل نزول وحی به پیامبر اکرم صل ا... علیه و آله و سلم را می پذیرند ؛ اما درصد القای این نکته هستند که قرآن برداشت شخصی پیامبر اکرم صل ا... علیه و آله و سلم از وحی الهی است و این برداشت مناسب با آن زمان و مکان جزیرة العرب بوده و از این رو می تواند جواب گوی نیاز مردمان آن عصر و زمان باشد و این طور نیست که الفاظ قرآن نیز واو به واو وحیانی و الهی باشند .زیرا امروز عصر تکنولوژی و بشر نیاز به الفاظ و تفسیری نو از وحی الهی دارد که با هزاره ی سوم سازگار باشد .در اینجا که باید حرف این نظریه پردازان را با دقت و تأمل بررسی کرد. معنای صحیح حرف ایشان این است که اگر بعضی مردم هزاره سوم ، احکام و مقررات حکیمانة اسلام که همه برای سعادت بشر تنظیم شده را خواستند به دلخواه خود طور دیگر تفسیر و اجرا کنند مانعی ندارد .اگر عده ای از مردمان امروز بگویند به جای نماز صبح پنج دقیقه تفکر بهتر است ؛ یا اینکه عدل در این است که آنان که قدرت بیشتر دارند از منافع بیشتری بهره مند شوند ، هر چند ضعیفان را زیر چرخ های توسعه خرد کنند ؛یا اینکه فرهنگ عفاف وحیاء باعث عقب افتادگی ملت ها می شود و فلسفه عفاف وحجاب برای این بوده که شعورگذشتگان کم بوده است؛یا اینکه فرهنگ شهادت طلبی مساوی با خشونت است و گفته شود همه این موارد قرائت های صحیح و جدید از وحی و دین است . این نقطه همان وادی و پرتگاه بسیار خطرناک است . هر اندازه بیشتر روی این نگاه و نظر فکر شود عمق فاجعه بار آن ملموس تر و روشن تر می شود .از این رو هدف این مقاله اثبات این مطلب است که الفاظ قرآن نیز همانند معنای آن وحی الهی است و از آنجا که دین اسلام آخرین دین الهی است الفاظ قرآن به همین صورت کنونی تا قیامت باقی و ثابت می ماند .البته شایان ذکر است که دین مبین اسلام دارای دو دسته قوانین است .یک دسته قوانین ، ثابت و بدون تغییر هستند و دسته دیگر ، قوانینِ غیر ثابت و متغیرند که این ویژگی مهم دین مقدس اسلام سبب این می شود که در همه اعصار این دین الهی جواب گوی تمامی نیازهای بشریت باشد(14)
فصل چهارم

نظریه وحی الهی تجربی ،در آینه ی تاریخ
 

این نظریه که الفاظ قرآن از خداوند متعال نیست بلکه ساخته و پرداختة ذهن پیامبر اکرم صل ا... علیه و آله و سلم است ، به دو تن از رؤسا و علما ی سنی مذهب نسبت داده شده است .یکی از این دو نفر «مُعمّر بن عُباد السُلمی » از رؤسای مذهب معتزله است که در قرن سوم زندگی می کرده است .که راوندی درباره او گفته : « و کان( ای معمر ) یزعم ان القرآن لیس من فعل الله و لا هو صفه له فی ذاته کما تقول العوام و لکنه من افعال الطبیعه»(15) نفر دوم شخصی است به نام«عبدالله ابن کلاب»که رئیس گروه کلابیه است .این نظریه به علت عقاید این دو نفر در بحث کلام خداوند به این دو نفر نسبت داده شده است و شاید در حقیقت و واقع حتی آنها نیز به چنین مطلبی معتقد نبوده اند که الفاظ قرآن از پیامبر اکرم صل ا... علیه و آله و سلم است؛ زیرا در هیچ یک از کلمات و نظرات ایشان تصریح به این عقیده نشده است. اما سر این که نسبت مذکور چگونه به این دو نفر داده شده در این است که بعضی از مستشرقین و اسلام شناسان غریی وقتی عقاید و نظرات این دو عالم سنی را بررسی می کرده اند نتیجه گرفته اند که ایشان به این نظریه عقیده داشته اند و بعد از این عمل مستشرقین عده ای از نویسندگان مسلمان بدون تحقیق در این مطلب این نظریه را بطور قطع و یقین به این دو نفر نسبت داده اند .در هر صورت روشن است که این نظریه ریشه در گذشته دارد و این طور نیست که نظریه ای امروزی و جدید باشد هر چند ممکن است رنگ و لعاب آن بسیار امروزی باشد . به طوری که همگان را شیفته و مجذوب نظریه و پردازندگان آن کند . اما این مسئله که تاریخچه نظریه روشن شود فوایدی دارد که به چند مورد اشاره می شود :
1. برای همگان روشن می شود کسانی که در مقابل اسلام ناب صف آرائی کرده اند هیچ حرف تازه ای ندارند بلکه همان اشکالات واهیِ اسلاف خویش را در رنگ و لعابی امروزی عرضه می کنند تا شاید بتوانند اسلام حقیقی را از مسیر خود منحرف کنند .
2. دین مقدس اسلام محکم و آسیب نا پذیر است . همان طور که صاحب این دین یعنی خداوند متعال صمد است و هیچ نقص ، کمبود و سستی در او راه ندارد دین او نیز خالی از گژی و انحراف است که اگر این طور نبود قرن ها پیش دشمنان این آیین را به موزه ی تاریخ فرستاده بودند .
3. مسلمین دل گرمی شدیدی به دین و دینداری خود پیدا می کنند زیرا مشاهده می کنند از دین و آئینی محکم و استوار برخوردارند که با وجود دشمنی ها و عداوتهای کینه توزان در طول تاریخ هم چنان صلابت خود را حفظ نموده و هیچ حرف جدیدی در نقض این دین مطرح نشده ، بلکه همان معدود اشکالات گذشته است که در زمان خود جواب کامل و محکم را دریافت نموده اند .
فصل پنجم

وحياني بودن الفاظ قرآن ،(ردّ نظريه‌ي وحي الهي تجربي)
 

به طور خلاصه به برخی از مطالب گذشته اشاره می کنیم تا اینکه نتیجه بهتری حاصل شود .اولاً گفته شد آقای سروش معتقد است خداوند وحی را برای رسول خود ارسال کرد و پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم برای ابلاغ وحی به بندگان خدا الفاظی را تنظیم نمود تا آن معانی وحیانی را به سمع و نظر انسان ها برساند و از آن جا که نبی مکرم صل الله علیه و آله و سلم بشری مانند سایر انسانها بود خواه ناخواه حالات روحی و شخصی آن حضرت ، آداب اجتماعی مکانی و زمانی ، زبان عربی و تأثیرگذار در تنظیم الفاظ وحی هستند و از این رو آقای سروش این طور نتیجه می گیرد که این الفاظ قالبی برای بیان آن معانی وحیانی می باشد که متعلق به آن عصر و زمان است و قرآن فعلی با این الفاظ نمی تواند جواب گوی نیازهای بشر امروز باشد . ثانیاً بيان شد ما در صدد اثبات این مطلب هستیم : همچنان که معانی وحی از خداوند متعال است، الفاظ وحی نیز از طرف خداوند رسیده ، بدون اینکه پیامبر عزیز صل الله علیه و آله و سلم کلمه و یا حتی حرفی به قرآن اضافه یا کم نموده باشند و پس از اثبات به این نتیجه می رسیم که تمام احکام الهی که از متن همین الفاظ قرآن خارج می شوند ؛با نظر به سعادت تمام بشریت از زمان نزول قرآن تا آخرالزمان و قیامت توسط خداوند حکیم ودانا تنظیم و ابلاغ شده و همین احکام می تواند پاسخ گوی نیازهای دنیوی و اخروی انسان هزاره سوم و حتی انسان هزاره های بعد باشد . قبل از اینکه دلایل بر ابطال نظریه مذکور تجربی بیان شود ، تذکر این نکته لازم به نظر می رسد که ردّ این نظریه به دو روش امکان پذیر است.یکی روش فلسفی و عقلی محض و دیگری روش عقلی همراه با استفاده از آیات قرآن کریم می باشد و از آنجا که نظریه مورد بحث ارتباط شدید با معتقدات و چگونگی ایمان آحاد جامعه دارد و با توجه به نامأنوس بودن اصطلاحات فلسفی با اذهان اکثریت افراد جامعه این مقاله در مقام پاسخ به این نظریه از روش دوم استفاده نموده است و علاقمندان به مباحث فلسفی در خصوص این نظریه را دعوت می کنیم کتاب گران سنگ استاد فرزانه حضرت آیت الله عبدالله جوادی آملی (دامت برکاته) با عنوان« وحی و نبوت»از انتشارات اسراء که بعد از مطرح شدن این نظریه توسط ایشان به رشته تحریر درآمده را مطالعه نمایند تا جایگاه وحی نبوت از دیدگاه عقل به طور کامل روشن شود .اکنون ایرادات و اشکالات به اين نظریه را به سمع و نظر خوانندگان محترم می رسانیم .
از مهمترین اشکالات این که نظریه مذکور صرف یک ادعا است بدون اینکه هیچ دلیلی برحقانیت این دیدگاه مطرح شود و این مسئله اعتبار علمی نظریه را زیر سئوال می برد .نظریه پردازان یک فرض نا صحیح را به عنوان یک گزارة قطعی و حتمی در نظر گرفته و بر پایه ی آن نتیجه ای اشتباه و مغالطه آمیز را به مخاطبان خود ارائه داده اند .آقای سروش و هم فکرانشان، پیامبراکرم صل الله علیه و آله و سلم را در حد یک بشر معمولی و عادی پائین آورده اند و حتی به آخرین آیه شریفه ی سوره کهف« قل انما أنا بشر مثکلم » تمسک کرده اند و بعد به این مقدمه اشتباه مقدمه ای دیگر اضافه کرده اند که هر بشری خواه ناخواه تحت تأثیر حالات روحی و شخص ، آداب اجتماعی محیط، فرهنگ ، زبان خود می باشد و پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم هم در گفتار مانند سایر افراد هستند و بنابراین قرآن مصون ازخطا و اشتباه و رنگ پذیری از زمان و مکان خود نیست.در جواب ایشان می گوئیم همین آیه شریفه که به آن استدلال نموده اید بعد و شأن دیگری غیر از بشریت ، برای برای همه پیامبران به خصوص پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم مطرح می کند ؛ که سایرانسان ها در این جایگاه با پیامبران شریک نیستند و آن جایگاه الهی و مافوق بشری پیامبران است که ایشان را لایق دریافت وحی الهی می کند .در ادامه همان آیه شریفه می فرماید :«انما أنا بشر مثکلم یوحی الیّ انما الهکم اله واحد»(16)که این مسئله ی«وحی الیّ» چنان فاصله ای بین پیامبران و سایر انسانها ایجاد می کند که این دو طیف از بشر دیگر قابل مقایسه با هم نیستند .و اینکه پیامبران علاوه بر بشریت از یک بعد الهی هم برخوردار هستند از دیدگاه عقل نیز در جای خود اثبات شده است
عامل عمده ای که مستشرقان غربی و به تبع آنها آقای سروش را برآن داشته که چنین نظریه ای را مطرح کنند ،رنج درونی ممتد و زخم کهنه ای است که از کتابهای مقدس عهد عتیق و جدید در دل دارند .آنان در مواجهه با صدها مورد تناقض و اشتباهات موجود در فقرات تورات و انجیل و دیگر کتابها و رساله های عهد عتیق و جدید تهاجم اشکال های مخالفان انجیل و تورات بر این گونه نقاط ضعف وعدم توانائی پاسخ گوئی کلیسا ها به آن اشکال های مهم که خطر سقوط عهدین را از درجه آسمانی بودن و وحیانی بودن در پی داشت چاره ای جز آن که با ارائه این تئوری ، اشکال ها و خطا ها و تناقص های موجود در نص عهدین را ناشی از« بشری بودن دریافت های پیامبران» بدانند تا اصل وحیانی بودن و الهی بودن کلیات معارف تورات و انجیل هم چنان محفوظ بماند. در واقع از بد حادثه اینجا به پناه آمدند.اما قیاس قرآن کریم با عهدین تحریف شده ی کنونی باطل و حداقل جاهلانه یا این که مغرضانه و خصمانه است از این رو علماء و دانشمندان مسلمان در طول چهارده قرن گذشته هیچ گاه دچار این مشکل نبودند و نیازی به فرار و پناه بردن به این تئوری را نداشتند و همواره ازمنطقی محکم و کوبنده در برابر سیل تهاجمات دشمنان اسلام و قرآن بهره مند بوده اند .
از ضروريات (17) بین تمامی فرقه های مسلمان در تمامی ادوار و قرون اسلامی از صدر اسلام تا کنون این مسئله بوده که قرآن هم از لحاظ معنا و محتوا و هم از لحاظ متن و و الفاظ ساخته و پرداخته دست قدرت الهی است و هیچ نقشی برای غیر خداوند در تنظیم آیات وجود ندارد .همین اعتقاد جازم مسلمانان به وحیانی بودن کل آیات قرآن اعم از محتوا و کلمات آن است که موجب اهتمام بی نظیر به این کتاب آسمانی گشته و هم چون پروانه گان در طول تاریخ به دور این خورشید الهی حلقه زده و با اقتباس از انوار آن ، نورها گرفته و جوامع خویش و جهان را روشن کرده اند .
از جمله ادعاهای نظریه پردازان«وحی الهی تجربی»اثر پذیری قرآن کریم از« فرهنگ زمانه »است ؛که مطالبی را از کتاب مستشرقان و قرآن به سمع و نظر خوانندگان می رسانیم .« قرآن کریم ضمن این که خطاب خداوند به پیامبر گرامی اسلام صل ا... علیه و آله و سلم می باشد . بخشی از آیاتش نیز نوعی دیالوگ با مخاطبان و معاصران آن حضرت بوده است .از این رو خداوند برخی از پرسش هایی را که مردم جزیرة العرب از پیامبر می پرسیدند،جواب ها را با« یسئلونک»به صورت آیات قرآنی به حضرت وحی می کرد . چنان که برای تعیین تکلیف الهی مردم در حوادث و وقایعی که در جامعه پیش می آمد، خداوند گزارش آن حادثه و تکلیف الهی را در قرآن گزارش می داد ،که این حوادث اجتماعی در حدود 460 مورد به عنوان شأن نزول آیات قرآن در تاریخ اسلام ثبت شد .همچنین از واژه های رایج و ضرب المثل های عرب جهت انتقال پیامهای الهی را در آیات قرآن استفاده گردید .این اندازه حضور فرهنگ زمانه در یک کتاب آسمانی نه تنها عیب نیست ،(زیرا قرآن برای هدایت مردم نازل شده و باید با زبان مردم سخن بگوید تا بتواند به هدف خود که هدایت اس نائل شود . گرنه نقض غرض حاصل می شود)بلکه نشان ارتباط وثیق و حضور فعال کتاب آسمانی در صحنه حیاط اجتماعی است . آنچه ضد ارزش است ، تأثیر گذاری عقاید جاهلی و آداب و سنت های ضالمانه قومیِ عرب بر معارف قرآن و تأیید آنها توسط آیات قرآن است .ولی نگاه منصفانه به انبوه عقاید خرافی و آداب و سنت های جاهلی عرب که مورد اعتراض شدید آیات قرآن قرار گرفته ،و مبارزه های خستگی ناپذیر پیامبر اسلام صل ا... علیه و آله و سلم با همان عقاید و آداب و سنتها، که منجر به آن همه شکنجه ها و آزارها و تبعیدها و کشتن یاران وی شد ، شاهد صدقی است که آن حضرت و آیات قرآن ذره ای روی سازش نشان نداده و تا آخر عمر از مبارزه دست نشستند .(18)
از بهترین دلایل بر ردّ تئوری وحیانی نبودن الفاظ قرآن مراجعه به این کتاب شریف وآسمانی است . هر وجدان بیدار و آگاه در مواجه با قرآن کریم ، تصدیق می کند که اگر چه این کتاب عزیز از زبان پیغمبر عظیم الشأن اسلام است ؛اما گوینده و اصلی کسی غیر ازآن حضرت است،که آن کس به جزء خداوند متعال نیست .گویا نظریه پردازان غربی وآقای سروش به کلی چشم خود را بر هم نهاده اند و در مورد قرآن چنین حکمی صادر کرده اند .اگر کسی به قرآن نگاه ننموده و چنین نظری پیرامون این کتاب بدهد خیلی موجب تعجب انسان نمی شود . ولی مدعیان این دیدگاه با یک پز و پرستیژ علمی و ادعای اینکه بعد از تحقیقات کامل و جامع در مورد اسلام به چنین ایده ای معتقد شده اند بسی تعجب و شگفت انسان را بر می انگیزانند(19). قرآن کریم مملو و سرشار است از دلایل ، قرائن و اشاراتی که این کتاب آسمانی از جهت لفظ و معنا و محتوا ، صُنع و ساختة دست قدرت الهی است .اراده ذات باری تعالی به این تعلق گرفته که برای هیچکس حتی با اذن خود خداوند متعال در تدوین قرآن عزیز نقشی وجود نداشته باشد ؛ تا راه برای هر بهانه جوئی بسته و حجت بر همگان تمام شود .در این مقاله فقط به دلایلی از قرآن بسنده می کنیم . اما لازم به ذکر است قرائن و اشاراتی که مبنی بر وحیانی بودن الفاظ قرآن در این کتاب شریف موجود است بسیار زیاد است به گونه ای که به طور تقریبی این نشانه ها در تمامی صفحات این ثقل اکبر خودنمائی می کنند.نویسندة مقاله به پیشنهاد استاد راهنمای بزرگوار تصمیم به خواندن یک دوره ختم قرآن گرفته تا اینکه دلایل قرآنی مبنی بر وحیانی بودن الفاظ قرآن را استخراج کنم . اما بعد از شروع به خواندن که از اواسط قرآن آغاز نموده بودم ؛ دیدم که جمع آوری قرائن و اشارات به سبب کثرت و انبوه آنها بسیار مشکل است از این رو از این کار منصرف شدم . اما فقط از باب نمونه به صفحه 492 از قرآن هایی که به خط « طه » در دسترس همگان است اشاره می کنم . ضمیر« کاف » هشت مرتبه در آیات 35 ،45،44،43،42،41 از این صفحه تکرار شده که همگی خطاب خداوند متعال به فرستادة عزیز خود میباشد . فعل با صیغة« مخاطب » دو بار در آیه 40 صفحه مذکور آمده است که هر دو خطاب خداوند متعال به رسول گرامی اسلام صل الله علیه و آله وسلم است .فعل امر با صیغة « مخاطب » نیز دو مرتبه در آیات 43 و 45 بیان شده است ؛ که خطاب کننده و امر دهنده خداوند و مخاطب و مأمور به نبی مکرم صل الله علیه و آله وسلم می باشند .در آیه 40 به وسیله « همزه استفهام »سؤالی مطرح شده است که پرسش کننده خداوند متعال است و سوال شونده پیغمبر گرامی اسلام صل الله علیه و آله وسلم است .در همین آیه 40 ضمیر« انت » خطاب خداوند متعال به رسول اعظم صل الله علیه و آله وسلم است . آیا با توجه به این همه شاهد می شود گفت :الفاظ قرآن کریم خطاب خداوند به پیامبر گرامی اسلام صل الله علیه و آله وسلم نیست ؟ فعل با صیغة « متکلم »هشت مرتبه در آیات 36 ،38 ،41 ،42 ،45 و 46 از همین صفحه 492 آمده است .از جهت ادبیات عرب فاعل همه این هشت فعل خداوند متعال است .پس متکلم و گوینده کلام خداوند است و رسول خدا صل الله علیه و آله وسلم فقط این تکلم الهی را به گوش بشریت می رسانند و به اندازه سر سوزن در این الفاظ تغییر نمی دهند . همچنین ضمیر متکلم« نا »پنج بار در آیات 41 ، 42، 45، 46، 47، این صفحه ذکر شده است ؛که متکلم خداوند باری تعالی است . به نظر نویسنده توجه و امعان نظر به همین یک صفحه از قرآن برای ثابت نمودن اینکه الفاظ قرآن عین معانی از طرف خداوند کریم است کافی و وافی است .علاوه بر ظاهر الفاظ روح قرآن نیز شاهد و گواه است که هر مسلمان خدا جویی که از فطرت خود منحرف نشده باشد در مواجهه با قرآن و انس با آن متوجه این نکته است که این الفاظ از حلقوم یک بشر نیست . اینکه برخی از دلائل قرآنی که بیانگراین مطلب هستند که پیامبر خدا صل الله علیه و آله وسلم در تنظیم الفاظ وحی نقش نداشته اند بلکه ایشان مبلغ واو به واو الفاظ وحی بوده اند و تنها خداوند بی شریک است که این الفاظ را این چنین مانندگوهر و الماس و زمردکنار هم چیده است ،را از محضرخوانندگان محترم می گذرانیم.

1-5 .عربیّت قرآن
 

به تصریح خود قرآن کریم زبان آنچه بر پیامبر اکرم صل الله علیه و آله وسلم نازل شده است عربی است .در سوره شوری آیه هفت می خوانیم :« و کذالک اوحینا الیک قرآناً عربیاً »(و این گونه قرآنی عربی را بر تو وحی کردیم). از آقای سروش و هم اندیشان ایشان که مدعی هستند فقط معانی بدون صورت و الفاظ بر رسول خدا صل الله علیه و آله وسلم نازل شده ،سؤال می کنیم آیا معانی نیاز به زبان عربی یا زبان دیگر دارند . ؟!زبان عربی، انگلیسی، فارسی، عربی وقتی مطرح می شوند که قرار باشد معانی با الفاظ گره بخورند .پس اینکه در آیات بسیاری خداوند به نازل کردن کتابی با زبان عربی تصریح و تأکید می نماید ، نشان از آن دارد که قرآن از جهت لفظ و معنا نازل شده از طرف ذات اوست(20)

2-5 . کتاب بودن قرآن
 

قرآن کریم در موارد زیاد از «کتاب بودن »(21)خودش یاد نموده است و فرموده است که این کتاب نازل شده از طرف خداوند متعال است .به طور مثال آیه یک از سوره ابراهیم این چنین می فرماید :« الرکتاب انزلناه الیک لتخرج الناس من الظلمات الی النور»(الر،(این)کتابی است که بر تو نازل کردیم ، تا مردم را از تاریکی ها(یِ شرک و ظلم و جهل) به سوی روشنائی(ایمان ، عدل و آگاهی )درآوری)حضرت آیت الله جوادی آملی( دامت برکاته )می فرمایند: « به یقین کتاب عبارت ازمجموعه معانی و مفاهیم خاص و الفاظ و عبارات مخصوص است که بر آن معانی دلالت می کند .به همان گونه که میان یک زبان ، متعارف و متداول است .»(22) بنابراین اطلاق کتاب به معانی مجرد و جدا از الفاظ صحیح نیست و در هر کتابی هماهنگی سه بَعدِ معنا ، لفظ و هم آهنگی این دو با هم لازم است وگرنه اطلاق کتاب نادرست و خطاست .البته بعد چهارمی نیز برای هر کتاب باید در نظر گرفت که آن کتابت ونوشتن الفاظ است ، که حضرت آیت الله جوادی آملی(دامت برکاته )در این رابطه می فرمایند: « بدیهی است که کتاب و کلام در آن اضلاع سه گانه مشترک اندکه با وجود آن استناد کتاب و یا کلام به ایجاد کننده و آفریننده آن درست است ؛ولی عنوان کاتب امر دیگری است که گاهی بر نویسنده و کسی که قلم را بر کاغذ سطر می کند،گرچه منشأ صدور و ایجاد آن نباشد اطلاق می شود.»(23)

3-5 . قرآن بودنِ قرآن
 

تعبیر « قرآن »(24) بارها در این کتاب شریف آمده است .« قرآن »یعنی چیز که خوانده شده و در لفظ آمده است ، و چیزی که خوانده و تلفظ نشود ، گرچه دارای معنا و مفهوم باش« قرآن » گفته نمی شود .در سوره قیامت آیات شانزدهم به بعد می خوانیم : « لا تحرک به لسانک لتجعل به ـ ان علینا جمعه و قرآنه ـ فاذا قرأناه فاتبع قرآنه »(زبانت را به خاطر عجله برای خواندن آن ( قرآن )حرکت مده ، چرا که جمع کردن و خواندن آن بر عهده ماست . پس هر گاه آن را خواندیم ، از خواندن پیروی کن .)در این آیه به خوبی روشن است که وحی و قرآن بر پیامبر اکرم خوانده شده است . خواندن در جایی معنا می دهد که معانی همراه الفاظ باشند .

4-5 قرآن کلام خداوند
 

قرآن کریم به تصریح بیان می کند که این کتاب کلام خداوند متعال است .« کلام » نیز مانند « کتاب » و« قرآن » در پیشگاه همه عقلا دارای همان جهات سه گانة پیشین است .از این رو عقلاءمعنای بدون لفظ ، لفظ بدون معنا ، وهمچنین لفظ بی ارتباط با معنا را ،« کلام » نمی گویند . البته ممکن است به سبب جمود و اکتفا به لفظ تنها « کلام »گفته شود ؛ اما مسلم و قطعی است که « کلام » بدون لفظ هیچ گاه ممکن و قابل تصور نیست .پس زمانی که در آیه شش سوره توبه این چنین می خوانیم که « و ان احد من المشرکین استجارک فاجره حتی یسمع کلام الله » و(اگر یکی از مشرکان از تو پناهندگی بخواهد به او پناه ده تا کلام خدا را بشنود) مسلم و قطعی است که خداوند همراه با معنا ، لفظ را نیز به پیامبر خود وحی نموده است .از این رو چون در نزد مشرکان و کافران به صورت قطعی محرز بود که خداوند با پیامبرصل الله علیه و آله وسلم سخن گفته ، دسته ای از این سفیهان گفتند : پس چرا خدا با ما سخن نمی گوید« و قال الذین لا یعلمون لولا یکلمنا الله »(25) (افراد ناآگاه گفتند ؛« چرا خدا با ما سخن نمی گوید؟!) یاد سپاری: اگر خوانندگان محترم و گرامی بتوانند تمام آیات مربوط به« عربیت »،« کتاب »،« قرآن »و«کلام »را در قرآن کریم ملاحظه کنند بسیار مفید فایده است و به طور کامل برای عزیزان روشن می شود که امکان ندارد غیر از خداوند متعال در تنظیم الفاظ و معانی قرآن نقش وتأثیر داشته باشد .

5-5 .آیات قلاقل
 

در قرآن کریم آیات بسیار زیادی وجود دارد که کلمه « قُل »در آنها به چشم می خورد . که به آیات «قلاقل» مشهور هستند .این آیات به روشنی دلالت می کنند بر اینکه آیات صورت داده و قالب یافته از سوی پیامبر اکرم صل الله علیه و آله وسلم نیست ؛چرا که معنا ندارد . نبی گرامی صل الله علیه و آله وسلم عبارت پردازی کرده باشند ولی کلمه ی «قل »به معنای« بگو »را نیز در آیات آورده باشند . زیرا در عرف محاوره وگفتگو ، گفتن کلمه« بگو »از طرف شخص ناقل پیام بی معنا و لغو است ؛ مگر اینکه شخص ناقل پیام برای خود حق ِهیچ تصرفی در کلام متکلم اصلی قائل نباشد . بیان کلمه« قل »اوج امانت داری پیامبر اعظم صل الله علیه و آله وسلم در انتقال الفاظ وحی الهی به بندگان خداست .

6-5 . آیات تحدّی
 

در قرآن کریم چندین آیه وجود دارد که همگان از جن و انس را به مبارزه طلبیده ، تا این که مثل قرآن را بیاورند .درسوره اسراء آیه هشتاد و هشت می خوانیم : «قل لئن اجتمعت الانس و الجن علی ان یاتوا بمثل هذا القران لا یاتون بمثله و لوکان بعضهم لبعض ظهیرا»(بگو: اگر انسان ها و جنیان اتفاق کنند که همانند این قرآن را بیاورند همانند آن را نخواهند آورد هرچند یکدیگر را در این کار کمک کنند) . از ظاهر این آیه به خوبی استفاده می شود که برای هیچ کس غیر خداوند متعال امکان پذیر نیست که این چنین ، معانی عالی و بلند را با الفاظ به این زیبایی پیوند دهد .توجه نمودن به تعبیر«هذا القرآن » بسیار راه گشاست ؛ زیرا در مباحث قبل گفته شد که قرآن یعنی آنچه در لفظ آمده و تلفظ شده است،که از آیه شریفه نتیجه گیری میشود .آوردن این معانی وحیانی در قالب چنین الفاظی برای هیچ کس غیر از خداوند متعال امکان پذیر نیست .

7-5 . تهدید پیامبر نسبت به تغییر در قرآن
 

گاهی خداوند متعال پیامبر خود، هموکه جهان را به طفیل وی خلق نموده،در قرآن تهدید می کند .در آیات 44 به بعد سوره الحاقه می خوانیم :«و لو تقول علینا بعض الا قاویل لاخذنا منه بالیمین ثم لقطعنا من الوتین فما منکم من احد عنه حاجزین »(اگر او سخنی دروغ بر ما می بست ؛ ما او را با قدرت می گرفتیم سپس رگ قلبش را قطع می کردیم ، و هیچ کس از شما نمی توانست از(مجازات )او مانع شود .) یک وجه این لحن شدید و تهدید هولناک به سبب هشدار به سایر انسان هاست ، که حریم قرآن را حفظ کنند ؛ زیرا کلامی است که حتی پیامبر خدا صل الله علیه و آله وسلم و اشرف مخلوقات در آن نقشی نداشته اند و تمام آن خطاب مستقیم مولا با بندگان می باشد. با توجه به آنچه گفته شد و موارد بسیار زیاد دیگری مانند مباحث «معنای تلاوت در قرآن »،«حروف مقطعه »،«نطق وحیانی پیامبر صل الله علیه و آله وسلم »،«نسب انزال به خداوند» ،«محافظت خداوند از قرآن »،«نبود اختلاف در قرآن » ،«خطاب های قرآن به پیامبر صل الله علیه و آله وسلم مانند یا ایها النبی»و موارد دیگر که به سبب اختصار از توضیح و بسط آنها خودداری می کنیم ، به وضوح برای انسان طالب حق و حقیقت روشن می شود که قرآن از جهت لفظ و معنا فقط و فقط به خداوند متعال می تواند منتسب باشد و احدی غیر از او در آن سهم و شراکتی ندارد
گرچه قرآن از لب پیغمبر است
هرکه گوید حق نگفت،کافر است
ایـن همـه آوازهـا از شـه بـود
گـرچـه از حـلقـوم عبـدالله بـود

پي نوشت ها :
 

1.حجر/ 9
2. صف /8
3.آل عمران/ 72-73
4.مکانی و زمانی
5.همانطورکه در ادامه خواهد آمد این شبهه متعلق به آقای سروش نیست و ایشان با الفاظی جدید و در قالب این شبهه را که بیشتر توسط عده ای مطرح شده و جواب آن نیز در کتب اسلامی قدیمی بیان شده را دومرتبه به جریان انداخته است.
6.تکرار اتهام و بیان اشکالات به صورت پی در پی از به روز ترین متدها برای تخریب و ترور حقایق در دنیای امروزاست .
7. مونتگمری وات ، محمد صل ا... علیه و آله و سلم پیامبر و سیاستمدار ، ترجمه دارالترجمه ایران ص 20
8. ر. ک. زمانی ، محمد حسن , مستسرقان و قرآن ص 182
9.ر. ک . مننتظری ، حسینعلی ، سفیر حق و صفیر وحی ، ص 72
10. همان ص 122
11. مصاحبه آقای سروش با رادیو هلند ، این مصاحبه در سایت http://radiozamaaneh.com/idea/2008/post6-23.htm1 موجود است
12. ر. ک. منتظری ، حسینعلی ص 142 تا ص 145
13. پیشین ص 151 و ص 152
14. برای اطلاع بیشتر نسبت به این ویژگی دین مبین اسلام به کتاب بسیار زیبا و جذاب« اسلام ونیازهای زمان ، تألیف شهید بزرگوار آیت الله مرتضی مطهری رجوع شود .
15.ر. ک . معرفت ،محمد هادی ،التفسیر الاثری الجامع ص 61
16. کهف/ 110 ( بگو من فقط بشری هستم مثل شما ؛(امتیازم این است که )به من وحی می شود که تنها معبودتان معبود یگانه است)
17. ضروری دین به مسائلی گفته می شود که تمام مذاهب و فرق اسلامی اعم از شیعه و سنی و کلیه منشعاب این دو گروه بر آن اتفاق نظر دارند به طور مثال نماز یا مسئله حجاب از ضروریات مورد اتفاق همة مسلمین است
18. ر.ک .زمانی،محمد حسن، مستشرقان و قرآن ص 183، برای اطلاع بیشتر به همین کتاب ص 165 تحت عنوان« فرهنگ زمانه » مراجعه شود
19. درضرب المثل های فارسی وقتی کسی یک حرفی می زند که از حقیقت خیلی فاصله دارد می گویند:«یک حرفی بزن که بگنجد»در مورد این نظریه مذکور هم، ظاهر الفاظ قرآن بگونه ای هستندکه به هیچ وجه برنمی تابندکه از غیر خداوند متعال باشند و ظاهرالفاظ گنجایش و ظرفیت و انعطاف برای پذیرش این نظریه را ندارند
20. از باب نمونه برای ملاحظه آیاتی که به عربی بودن قرآن اشاره می کنند می توان به این آدرسها مراجعه نمود : شعرا /19یوسف /2 ، طه /113زخرف /3 نحل /102 ، رعد /37 ، زمر 27و 28
21.برای ملاحظة برخی آیاتی که بر کتاب بودن قرآن دلالت دارند به آدرس های زیر مراجعه شود : حجر /1، نحل /64 و 89 کهف /1 و27، شعرا / 2 ، نمل / 1، قصص /2
22. ر .ک .جوادی آملی ،عبدالله ، وحی و نبوت ف ص 112
23. ر.ک .پیشین ، ص 113
24. برای ملاحظه برخی از آیات که در آنها تعبیر« قرآن »آمده است به آدرس های زیر مراجعه شود .بقره /185 نساء/ 82، انعام /19، اعراف /204،حجر /1،اسراء /9( شاید در حدود 70 مرتبه این تعبیر در آیات موجود می باشد)
25. بقره /118

فهرست منابع
1. قرآن کریم ، ترجمه ی مکارم شیرازی، ناصر، قم ، اسوه ، 1384
2. اژه ای ، جواد ، وحی و جایگاه پیامبر اکرم(ص) ، تهران، سمپاد ، 1387
3. جوادی آملی، عبدلله، وحی و نبوت ، قم ،اسرا، 1388
4. زمانی ، محمد حسن ، مستشرقان و قرآن ، قم ، بوستان کتاب 1385
5. معرفت ، محمد هادی، التفسیر الاثری الجامع ، ج ا ، ذوی القربی ، 1387
6. منتظری ، حسینعلی ، سفیر حق و صفیر وحی ، تهران، خرد آوا، 1387