حباب نمی تواند وجود داشته باشد


 





 
اقتصاددانان، کارشناسان بازار و سیاستمداران برای توصیف هر افزایش قیمتی فراتر از آنچه که کسانی که خود را خبره می دانند سطح قیمت صحیح می خوانند، از واژه حباب استفاده می کنند.
همان طور که با نگاهی به اخبار و تحلیل ها در می یابیم، استفاده از این واژه این روزها به شدت رواج پیدا کرده است.
به عنوان مثال مت تایبی، نویسنده رولینگ استون در مقاله ای که در نقد عملکرد گلدمن ساکس نوشته ۲۹ بار از کلمه حباب استفاده کرده تا نشان دهد که این بانک یک ماشین حباب سازی بوده است. جان هیلسنرات نیز در گزارشی که در وال استریت ژورنال منتشر کرده بیش از ۲۸ بار از این کلمه استفاده کرده است.
این کلمه آنقدر استفاده شده که از ارزش افتاده است. ظاهرا «حباب» برای نویسندگان تنبلی که می خواهند چیزی را که از درکش عاجزند توصیف کنند به شدت به کار می آید. مساله ای که این نویسندگان در نظر نمی گیرند این است که تشکیل حباب از نظر منطقی ناممکن است؛ زیرا در هر مبادله ای دو طرف وجود دارد. در بازاری که گفته می شود دچار حباب است هر بار که به امید افزایش قیمت خریدی صورت می گیرد، فروشنده ای نیز وجود دارد که می خواهد از آن بازار خارج شود. در واقع طبق تعریف تمام معاملات تراز می شوند.
مدافعان مدرن تئوری حباب بسیاری از رکودهای تاریخ را با استفاده از این مفهوم توضیح می دهند. آن ها ادعا می کنند که بازارها بالاخره خود را تصحیح می کنند؛ بنابراین حباب می ترکد؛ اما این افراد این حقیقت بزرگ را در نظر نمی گیرند که به عنوان مثال سقوط بازار سهام در سال ۱۹۲۹ پس از آن اتفاق افتاد که اعلام شد تعرفه ها تغییر خواهد کرد. بعد از سقوط بورس نیز مالیات ها افزایش یافت و مداخلات دولت در اقتصاد آمریکا بسیار شدید شد.
تئوریسین هایی که همه چیز را با کمک مفهوم حباب تبیین می کنند معتقدند که سقوط ۱۹ اکتبر سال ۱۹۸۷ به این دلیل اتفاق افتاد که بازار از کنترل خارج شده بود. آن ها می گویند افزایش های قابل توجه قیمت ها در این بازار در طول دهه ۸۰ خبر از فروپاشی ۵/۲۴درصدی آن می داد. همان طور که انتظار می رود این افراد در تحلیل هایی که برای رکود سال ۸۷ ارائه می دهند، اصولا اقدام جیمز بیکرز، وزیر خزانه داری که منجر به کاهش ارزش دلار شد، تصویب تعرفه های جدید در کنگره و وضع مالیات های جدید را در نظر نمی گیرند.
اخیرا تئوریست هایی که بر مفهوم حباب مانور می دهند ادعا کرده اند که فروپاشی آنچه که خودشان حباب مسکن می نامند باعث برآمدن بدترین رکود پس از جنگ جهانی دوم شده است. البته این تئوریسین ها اعتراف نکرده اند که اصلی ترین معیار قیمت مسکن(شاخصی که دفتر فدرال امور مربوط به مسکن ارائه می کند) باید همچنان نشان دهد که قیمت مسکن در حال کاهش است تا بتوان ادعا کرد که حباب بازار مسکن ترکیده است.
از آن گذشته، تحلیل مسکن و نقش آن در اقتصاد باید ما را به این امر که چگونه اقتصادها روندی رو به عقب داشته اند هدایت کند. در حقیقت، کاهش ارزش دلار که باعث شد مسکن به طور اسمی جذاب تر شود باعث شده که سرمایه به سمت دارایی های غیرمولد برود و در نتیجه این امر اقتصاد ضربه شدیدی بخورد.
در این معنا رکودی که در سال ۲۰۰۸ آغاز شد نتیجه کاهش تقاضا در بازار مسکن نبود، بلکه نشانه آن بود. نمایندگان مردم در واشنگتن برای مردم انگیزه این را فراهم می آورند که پول خود را به دارایی های غیرمولدتر اختصاص دهند و بنابراین عجیب نیست که اقتصاد آمریکا رشد کندی داشته باشد. مقامات واشنگتن باید از سر راه کنار روند و اجازه دهند که بازار مسکن تا جایی که لازم است سقوط کند تا افراد سرمایه های خود را از دارایی های غیرمولد به دارایی های مولد انتقال دهند.
حقیقت ساده ای که اقتصاددانان معتقد به نقش حباب ها در رکود اقتصادی دائما نادیده می گیرد، این است که قانونی وجود ندارد که نشان دهد اگر بازارها بیش از حد رونق بگیرند باید فرو پاشند و هیچ دلیلی هم در دست نیست که انتظار داشته باشیم اگر سقوط بازارها شدید باشد، اوضاع کم کم بهبود می یابد. برای مثال، اتحاد جماهیر شوروی در بخش عمده ای از دهه بیست و جمهوری خلق چین را در نظر بگیرید. ساده تر بگویم هیچ دلیلی ندارد که فکر کنیم بازارهای گاو یا خرس تغییر جهت می دهند؛ بازارها تنها زمانی دگرگون می شوند که میزان مداخله دولت شدیدا تغییر کند.
کسانی که گفته می شود مغز متفکر های فدرال رزرو هستند می خواهند آنچه را که «حباب» می خوانند کنترل کنند. بن برنانکه رییس فدرال رزرو پیشنهاد داده که بانک مرکزی باید «از روش هایی به قانونگذاری و نظارت بپردازد تا ریسک پذیری بی مورد را محدود کرده و این اطمینان را ایجاد کند که در صورتی که در آینده باز هم حباب قیمتی بترکد سیستم باثبات باقی می ماند. بیل دادلی رییس فدرال رزرو نیویورک اظهار کرده است که «من در حال حاضر می توانم وجود پنج حباب را در اقتصاد تشخیص دهم».
در واقع برنانکه و دادلی هر دو فکر می کنند که بوروکرات های فدرال که پولشان را در بازار به خطر نینداخته اند می توانند متوجه شوند که بازار به زودی خود را تصحیح می کند در حالی که بزرگ ترین مدیران جهان از تشخیص این امر عاجزند. این افراد در نظر نمی گیرند که اگر تشخیص «حباب» تا بدین حد آسان بود، هیچ وقت حبابی نمی ترکید. مقامات فدرال رزرو در گذشته از پیش بینی حباب ها ناتوان بوده اند و در آینده هم نمی توانند از بازارهای در حال سقوط جلو بزنند.
در دنیای واقعی، از آنجا که تمام معاملات به توازن می رسند، حبابی وجود ندارد. در واقع، تنها حباب واقعی رواج استفاده از این واژه است. این واژه بی معنی باید ممنوع شود تا کارشناسان بتوانند تحلیل های واقعی از حرکات بازار به ما ارائه دهند.
جان تامنی با RealClearMarkets همکاری می کند و به طور مرتب برای فوربس مقاله می نویسد.
منبع:روزنامه دنیای اقتصاد ( www.donya-e-eqtesad.com )
ارسال توسط کاربر محترم سایت : omidayandh