بهائيت , مذهب استعمار ساخته براي مقابله با اسلام(3)
بهائيت , مذهب استعمار ساخته براي مقابله با اسلام(3)
به طور طبيعي , مذهب استعمار ساخته اي چون بهائيت , نمي تواند برخلاف اهداف و نقشه ها و برنامه هاي استعمارگران حركت نمايد و كوچك ترين سرپيچي و تخلفي را بر خويش روا دارد.
بهائيت از ابتداي شكل گيري آلت دست قدرتهاي استعماري بوده و به صورت يك اهرم و ابزار مطمئن به بهره برداري هاي مختلف
با تعمق در اوراق تاريخ و رخدادهاي سياسي ديروز و امروز , به خوبي روشن مي شود كه اين مذهب استعمار ساخته در جلوه ها و نمودهاي بابيگري , ازليه و بهائي گري , اولا همواره مطيع محض و تسليم مطلق قدرتهاي خارجي بوده اند. ثانيا اين سرسپردگي و اطاعت و طفيلي گري در شرايط مختلف و بنا به مصالح ايجاد شده سياسي كه رويدادها و آمد و شد و جابجائي قدرتهاي سلطه جوي جهاني موجب پيدايش آن بوده اند , نسبت به هركدام از كشورهاي بيگانه و استعمارگر به ظهور و عينيت رسيده است .
نسل امروز ما به دليل فاصله داشتن از رويدادهاي دوران پيش از انقلاب و ضرورت افزايش بينش هاي سياسي نسبت به نقش كشورهاي بيگانه در « مذهب سازي » براي مقابله با پايگاه قدرتمند تشيع در ايران و وحدت صلابت خيز روحانيت با مردم , لازم است در آنچه به عنوان سندهاي روشن و انكارناپذير از پيوند و ارتباط بهائيت با كشورهاي خارجي و ماموريت هاي استعماري رهبران و عوامل اين فرقه شوم مطرح مي كنيم دقت و تعمق كافي مبذول دارند.
1 ـ پس از مرگ رهبر بهائيت « ميرزا حسينعلي نوري » معروف به « بهاالله » , فرزندش « عباس افندي » معروف به « عبدالبها » به جانشيني و رهبري رسيد و به مرور القابي چون « آقا » , « سركار آقا » , « ابن الله » و « ابن البها » را به خود اختصاص داد.
عباس افندي در امر سياست , نوكري و سرسپردگي را به حد كمال رساند. او در وابستگي و جاسوسي و خدمتگزاري به كشورها و دولت هاي بيگانه براساس تغيير اوضاع و شرايط عمل مي نمود و هرگز خيانتكاري هاي خود را به دولت و كشور خاصي محدود نمي نمود.
عباس افندي ابتدا با توجه به قدرت روسيه تزاري و نقشي كه آن دولت در شكل گيري و رشد و تقويت بهائيت داشت , به ارتباط نزديك و خدمتگزاري خالصانه به اين كشور اهتمام مي ورزيد. مريدان و پيروان بهائيت در عشق آباد روسيه از جايگاه و احترام ويژه اي برخوردار بودند و آزادانه فعاليت مي كردند و اين حمايت و منزلت تا آنجا اوج گرفت كه به تشويق ! و پشتيباني ! و كمك ! دولت روسيه , معبدي براي بهائيان در آنجا ساخته شد!
عباس افندي توسط يكي از پيروان و عناصر سطح بالاي بهائيت , اين پيام و فرمان را كه متن آن ضرورت حمايت از دولت روسيه تزاري و دعاگويي به جان امپراطور مي باشد , به بهائيان اعلام و ابلاغ مي نمايد :
« جمع دوستان به دعاي دوام عمر و دولت و ازدياد حشمت و شوكت اعليحضرت امپراطور اعظم الكساندر سوم و اولياي دولت قوي شوكتش اشتغال ورزيد , زيرا كه در الواح منيعه كه در اين اوقات از ارض مقدس عنايت و ارسال يافته مي فرمايند آنچه را كه ترجمه و خلاصه آن اين است : بايد اين طايفه مظلومه ابدا اين حمايت و عدالت دولت بهئيه روسيه را از نظر محو ننمايد و پيوسته تاييد و تسديد حضرت امپراطور اعظم و جنرال اكرم را از خداوند جل جلاله مسئلت نمايند . » (1 )
2 ـ با وقوع انقلاب در روسيه , دولت تزاري سقوط نمود و عباس افندي بيشتر به دامان انگليس درغلتيد و به سرسپردگي و جاسوسي اين قدرت استعماري شتاب بخشيد.
عباس افندي و دارودسته اش كه در قلمرو دولت عثماني به سر مي بردند و به جاسوسي براي انگليس اشتغال داشتند , از طرف « جمال پاشا » فرمانده كل قواي عثماني به دليل افشا شدن جاسوسي اش به نفع دولت انگليس به اعدام محكوم مي شود. دولت انگليس با كسب خبر از اين واقعه به جانبداري از عباس افندي برمي خيزد و بنا به نقل خود بهائيان از اجراي اين حكم جلوگيري به عمل مي آورد :
« چون اين گزارش يعني حكم اعدام سركار آقا (عباس افندي ) به « لرد بالفور » وزير امور خارجه وقت رسيد , در همان يوم وصول , دستور تلگرافي به جنرال النبي سالار سپاه انگليز در فلسطين صادر و تاكيد اكيد نمود كه به جميع قوا در حفظ و صيانت حضرت عبدالبها , و عائله و دوستان آن حضرت بكوشد » (2 )
با ورود قواي انگليس به خاك عثماني , عباس افندي نجات مي يابد و به دليل جاسوسي ها و خدمات بزرگي كه براي دولت استعماري انگليس انجام داده بود نشان عالي « پهلواني » و لقب « سر » دريافت مي دارد!
عباس افندي نيز با دريافت اين نشانه و لقب « لياقت » ! براي « خيانت » ! و « جاسوسي » ! عليه اسلام و امت مسلمان , دست بر دعا برمي دارد و اين گونه براي پادشاه انگليس تقاضاي توفيقات رحمانيه ! مي كند :
« بارالها , سراپرده عدالت در اين سرزمين برپا شده است و من تو را شكر و سپاس مي گويم ... پروردگارا , امپراطور بزرگ ژرژ پنجم پادشاه انگلستان را به توفيقات رحمانيت مويد بدار و سايه بلند پايه او را بر اين اقليم جليل (فلسطين ) پايدار ساز » (3 )
دولتمردان انگليس پس از مرگ عباس افندي نيز نمي توانند احساسات خود را نسبت به خدمات و ماموريت هاي استعماري اين مهره مطيع و خاضع و گوش به فرمان پنهان دارند و به همين دليل براي تسلي خاطر بازماندگان و تشويق و ترغيب آنان به تداوم راه او , نمايندگان اين دولت از جمله « هربرت ساموئل » حضور يافتند و مرگ او را به اين طريق تسليت گفتند :
« وزير مستعمرات حكومت اعليحضرت پادشاه انگلستان مستر وينستون چرچيل ... تقاضا نمود مراتب همدردي و تسليت حكومت اعليحضرت پادشاه انگلستان را به جامعه بهائي ابلاغ نمايد... و ايكونت النبي نيز... اعلام نمود به بازماندگان فقيد سر عبدالبها عباس افندي و جامعه بهائي تسليت صميمانه مرالله ابلاغ نماييد... فرمانده كل قواي اعزامي مصر جنرال كنگرويو نيز تلگراف ذيل را مخابره نمود : متمني است احساسات عميقه مرا به خاندان فقيد سرعباس بهائي ابلاغ نماييد . » (4 )
3 ـ بهائيت علاوه بر روسيه و انگليس , در دامان « اسرائيل » نيز رشد و نمو يافت و بدين ترتيب حلقه هاي اتصال به دولت هاي بيگانه و اسلام ستيز را تكميل نمود. پس از تشكيل دولت غاصب اسرائيل , چهارمين رهبر بهائيت يعني « شوقي افندي » از به وجود آمدن اين دولت غاصب توسط انگليس استقبال نمود و طي تلگرافي در 9 ژانويه 1951 (1330 هـ ش ) مي نويسد :
« ... تحقيق به سنواتي كه درباره تاسيس حكومت اسرائيل از فم مطهر شارع امرالهي و مركز ميثاق صادر و حاكي از پيدايش ملت مستقلي در ارض اقدس پس از معني دو هزار سال مي باشد ... » (5 )
شوقي افندي پس از استقبال از تاسيس دولت اسرائيل , چند وظيفه مهم براي شوراي بين المللي بهائيان كه خود بنيانگذار آن بود تعيين مي نمايد كه اولين وظيفه , ايجاد رابطه با اسرائيل است :
« ... اول آن كه با اوليا حكومت اسرائيل , ايجاد روابط نمايد . » (6 ) او در ابلاغ دومين وظيفه , رابطه و مذاكره با دولت غاصب اسرائيل را از عوامل مهم در ايجاد و گسترش تشكيلات بهائيت معرفي مي كند :
« ثالثا با اولياي كشوري (اسرائيل ) در باب مسائل مربوطه به احوال شخصيه داخل مذاكره شود و چون اين شورا كه نخستين موسسه بين المللي و اكنون در حال جنين است توسعه يابد , عهده دار وظايف ديگري خواهد شد و به مرور ايام به عنوان محكمه رسمي بهائي شناخته شده سپس به هيئتي مبدل مي گردد كه اعضايش از طريق انتخاب معين مي شوند . » (7 )
شوقي افندي به منظور جلب حمايت هاي اسرائيل نسبت به محكمه رسمي بهائيان , شناخت و حقانيت دولت اسرائيل را اعلام مي نمايد و ايجاد رابطه نيكو و قوي با اين دولت را توصيه مي كند! او طي نقش ده ساله اش و به عنوان بيست و چهارمين هدف مهم , حمايت از اسرائيل را بر همه دولت هاي جهان ترجيح مي دهد و به بهائيان فرمان مي دهد كه به تشكيل محافل روحاني و ملي بر مبناي قوانين و مقررات دولت اسرائيل اقدام نمايند :
« در ارض اقدس , بر حسب قوانين و مقررات حكومت جديدالتاسيس ... اين گونه محافل را به وجود آوريد . » (8 ) و حال آن كه در تشكيل همين محافل در كشورهاي ايران , عراق , انگلستان و آلمان , رعايت قوانين و مقررات اين دولت ها را مطرح نمي كند!
اين حمايت هاي آشكار و قوي از دولت اسرائيل , باعث مي شود كه يكي از عناصر مهم سياسي و حقوقي دولت اسرائيل به نام « نرمان نيويج » بهائيت كه يك مسلك و مذهب ساختگي و فاقد حقيقت وحي و بعثت الهي و ارسال پيامبر و كتاب آسماني است را در رديف اسلام و مسيحيت و يهوديت قرار دهد و آن را يك « دين جهاني و بين المللي » ! بنامد :
« اكنون فلسطين را نبايد في الحقيقه منحصرا سرزمين سه ديانت محسوب داشت , بلكه بايد آن را مركز و مقر چهار ديانت به شمار آورد , زيرا امر بهائي كه مركز آن حيفا و عكاست و اين دو مدينه زيارتگاه پيروان آن است , به درجه اي از پيشرفت و تقدم نائل گشته كه مقام ديانت جهاني و بين المللي را احراز نموده است , و همان طور كه نفوذ اين آئين درسرزمين مذكور روز به روز رو به توسعه و انتشار است , در ايجاد حسن تفاهم و اتحاد بين المللي اديان مختلفه عالم نيز عامل بسيار موثري به شمار مي آيد . » (9 )
اين پيوند و رابطه تنگاتنگ باعث گرديد كه اسرائيل در كشورهاي اسلامي از وجود بهائيان حداكثر بهره برداري را عليه اسلام و وضعيت ممالك و سرزمين هاي اسلامي و مسلمانان به عمل آورد , به گونه اي كه در اين كشورها , بهائيان در تشكيلات « موساد » راه يافتند و به صورت عوامل شيفته حاكميت اسرائيل و مخالف و دشمن اسلام و اتحاد مسلمانان به جاسوسي پرداختند!
4 ـ با توجه به نقش تعيين كننده آمريكاي جهانخوار در بهره برداري هاي گوناگون از تمام اهرمها و عوامل براي مقابله با رشد روزافزون « اسلام گرايي » در جهان و محوريت « انقلاب اسلامي » و « نظام جمهوري اسلامي ايران » در گسترش معنويت زلال اسلام و قوانين و تعاليم و ارزشها و هنجاري هاي اسلامي در چهارگوشه جهان , طبيعي و قابل انتظار بود كه آمريكا از بهائيت به عنوان يك حربه و اهرم براي عناد و دشمني با انقلاب و نظام اسلامي بهره برداري كند و با روشهاي گوناگون پيوند خود با اين مذهب استعمار ساخته را استحكام بخشد و به حمايت همه جانبه از بهائيان اهتمام ورزد.
ارتباط بهائيت با آمريكا به گذشته هاي دور برمي گردد و همين پيشينيه و سابقه , تداوم آن پس از پيروزي انقلاب اسلامي را به همراه داشت .
عباس افندي رهبر بهائيت در سالهاي قبل از 1300 هجري شمسي يعني در اواخر عمر خود سفرهايي به اروپا و آمريكا مي كند و تحت تاثير افكار جديدي كه در اين كشورها عليه دين به وجود آمده بود , عناوين و تعاليم تازه اي به نام تعاليم دوازده گانه بهائيت به وجود مي آورد. او در ديدار با جمعي از سوداگران آمريكايي ابتدا اعلام مي كند كه : « نور انسانيت را در نهايت جلوه و ظهور در چهره آنان مشاهده مي نمايد. » , و سپس خطاب به آنان مي گويد :
« از براي تجارت و منفعت ملت آمريكا , مملكتي بهتر از ايران نه , چه كه مملكت ايران مواد ثروتش همه در زير خاك پنهان است . اميدوارم كه ملت آمريكا سبب شوند كه آن ثروت ظاهر گردد . » (10 )
اين اشتياق و تمايل و رابطه و پيوند ادامه داشت و سرانجام پس از پيروزي انقلاب اسلامي با حمايت هاي بي دريغ آمريكا از اين فرقه ضاله استمرار يافت .
پس از پيروزي انقلاب اسلامي ايران در فاصله سالهاي 1361 تا 1373 يعني در طول دوازده سال , نمايندگان آمريكا شش قطعنامه به تصويب رساندند كه در آنها به جانبداري و حمايت از بهائيت پرداختند.
صدور اين قطعنامه ها عليه جمهوري اسلامي ايران و به حمايت دلسوزانه ! و بشردوستانه ! از فرقه استعماري بهائيت و دين و مذهب ناميدن آن و خواستار آزادي فعاليت هاي گمراه كننده و انحراف آفرين بهائيان ايران شدن , پس از سال 1373 نيز تداوم يافت .
رسانه هاي گروهي آمريكا نيز به حمايت هاي گسترده تبليغي براي بهائيت مي پردازند تا در كنار اقدامات دولت و مجلس نمايندگان آمريكا , زمينه ها و بسترهاي لازم را براي تحقق اهداف سلطه جويانه خود توسط بهائيان فراهم آورند.
آنچه از نظر گذشت به صراحت و روشني پيوند و ارتباط متقابل و تنگاتنگ بهائيت با كشورهاي استعماري روسيه , انگلستان , اسرائيل و آمريكا را به اثبات مي رساند و از عمق فجايعي كه به دست اين قدرتهاي ضد بشر به نام حمايت از حقوق بشر به وجود آمده است خبر مي دهد و خباثت هاي دروني و ماهيت هاي شيطاني اين قدرتهاي ستمگر و فسادگستر را تا آنجا آشكار و عريان مي سازد كه انسان هاي آزادانديش و صاحبان عقل و خردهاي سالم نيز در مي يابند كه « دين سازي » و « پيامبرآفريني » و جعل آموزه ها و تعاليم و احكام تحت عنوان « وحي » و ارائه آنها به جوامع انساني , يك خيانت و فاجعه دردناك و تلخ و آزاردهنده براي بشريت مي باشد.
پينوشتها:
1 ـ مصابيح هدايت , عزيزالله سليماني , ج 2 , ص 282 ـ بهائيت در ايران , دكتر زاهد زاهداني , مركز اسناد انقلاب اسلامي , ص 222
2 ـ شوقي افندي , قرن بديع , ج 3 , ص 297 , نقل از بهائيت در ايران , دكتر زاهد زاهداني , ص 225
3 ـ همان منبع , ص 225
4 ـ همان منبع , ص 226
5 ـ انشعاب در بهائيت , اسماعيل رائين , موسسه تحقيقي رائين , ص 169
6 ـ همان منبع , ص 170
7 ـ همان منبع , ص 170
8 ـ همان منبع , ص 170
9 ـ همان منبع , ص 171 ـ170
10 ـ بهائيت در ايران , دكتر زاهد زاهداني , مركز اسناد انقلاب اسلامي , ص 226
عباس افندي يكي از رهبران بهائيت به دليل جاسوسي و خيانت هاي بزرگي كه براي دولت استعماري انگليس انجام داده بود , نشان عالي « پهلواني » و لقب « سير » دريافت نمود و پس از دريافت اين نشان و لقب « لياقت » ! براي « خيانت » ! و « جاسوسي » ! عليه اسلام و امت مسلمان , دست بر دعا برداشت و براي پادشاه انگليس تقاضاي توفيقات رحمانيه ! نمود
پيوند و رابطه تنگاتنگ « اسرائيل » با « بهائيت » باعث شد كه صهيونيست ها در كشورهاي اسلامي از وجود بهائيان حداكثر بهره برداري را عليه اسلام و مسلمانان به عمل آورند , به گونه اي كه بهائيان با راه يافتن به تشكيلات « موساد » به صورت عوامل شيفته حاكميت اسرائيل و دشمن اسلام و اتحاد مسلمانان , به جساوسي به نفع بيگانگان پرداختند!
بهائيت علاون بر روسيه و انگليس و اسرائيل , تحت حمايت هاي آشكار « آمريكا » نيز قرار گرفت و به صورت يك ابزار و اهرم كارآمد در دست سازمان جاسوسي آمريكا , در خدمت و سرسپردگي به اين كشور استعماري از هيچ خيانت و جنايتي دريغ نورزيد
ارسال توسط کاربر محترم سایت : mohammad_43
/ج
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}