چرا برخی دیر ازدواج می کنند؟


 

نويسنده: لیلا باقری - مهندس امیرعباس میرزاخانی




 
تحصیل، مدارک تکمیلی، کار، نداشتن آینده مطمئن و تامین زندگی، بالا رفتن سطح توقعات و تجملات و خیلی از مسائل دیگر باعث شده جوانان کمتر به ازدواج تن دهند و همچنان تجرد را از تاهل عاقلانه تر بدانند! اما کارشناسان معتقدند اگر از زمان ازدواج بگذرد، فرد بعد از هیجانات و میل شدید به ازدواج با یک سیر برگشتی به جایگاهی نه چندان مطلوب می رود. این جایگاه در آینده عامل بروز مشکلات متعددی می شود که منجر به بروز ناهنجاری های رفتاری خواهد شد.

● تنها و تن ها
 

حجت الاسلام "سید محمد حسن مخبر" محقق و پژوهشگر حوزه دین، یکی از مشکلات افرادی را که دیر تن به ازدواج می دهند، سپری شدن سن هیجان و میل به ازدواج برشمرد. وی می گوید: مسئله مورد توجه این است که به طور طبیعی وقتی سن از ۳۵-۳۰ سال به بالا می رود، توجه شخص به مسائل دیگری جلب می شود. از سوی دیگر آزادی و بی مسئولیتی که فرد در طول ۳۰ سال با آن زندگی کرده برایش عادت شده و حالا به سختی می تواند در مقابل همسر و احیانا فرزندان پاسخگو و متعهد باشد. به راحتی نمی تواند احساس تعهد و مسئولیت نسبت به خانواده داشته باشد و به همین دلیل تا حد ممکن از ازدواج خودداری می کند.
اما از طرفی میل و نیاز روانی و جنسی هم وجود دارد، به همین علت ممکن است جای دیگری بدنبال ارضای آن بگردند و اینجاست که غالبا دامنه تلاشش برای ارضای این نیازها به جامعه کشیده شده و در برخی موارد ناهنجاری های اجتماعی را موجب می شود یا به هرج و مرج جنسی منجر می گردد. البته روشن است که در تمام موارد کار به چنین جایی نمی انجامد.
این در حالی است که به گفته کارشناسان در موارد دیگر فرد بر حسب تجربیاتی که داشته سطح توقعش بالا رفته و به سختی می تواند همسری دلخواه خود انتخاب کند یا ممکن است گزینه هایی را که برای ازدواج انتخاب می کند دیگر حاضر به ازدواج با فردی به سن او نباشند.
بنابر این گزارش بعضی از این افراد با قاطعیت می گویند که دیگر نیازی به ازدواج ندارند. مخصوصا زنان، اگر به خودکفایی مالی هم رسیده باشند، ازدواج را برای همیشه از برنامه زندگیشان حذف می کنند و سعی می کنند آن را به فراموشی بسپرند. در صورتی که به گفته حجت الاسلام مخبر این نیاز و میل به ازدواج در او وجود دارد. فقط فرد با انکار نیازش آن را از ضمیر خود آگاه به ناخودآگاه فرستاده است. ممکن است در خودآگاهش نیاز به همسر وجود ندارد و سطح هشیاریش متوجه آن نباشد اما سطح ناهشیار و ناخودآگاه او تاثیرش را روی روان و رفتار فرد خواهد گذاشت.
این امر زمانی پر رنگ تر می شود که بدانیم مردها عموما نیازمند هستند کسانی به آنها تعلق خاطر داشته باشند تا خودشان را قدرتمند احساس کنند و "حسِ بودن" داشته باشند. و زنان هم عموما زمانی حس هویت می کنند که مورد توجه و علاقه کسی باشند. حالا آن زن و مردی که به این گونه نیازهای طبیعی شان پاسخ داده نمی شود فاقد حس رضایت از خود می شوند و غالبا دچار مشکلات روحی اعم از روانپریشی خواهند شد.
"انسان به آرامش روانی نیاز دارد اگر آرامش او در سطوح مختلف گرفته شود بی سروسامانی و طوفانی که از فقدان آن بوجود آمده، در او باقی خواهد ماند (حتی اگر سعی کند آن را نبیند و با آن مبارزه کند) و جایی به صورت نابهنجاری افسردگی و بیماری های روانی سر باز خواهد کرد. این تاثیرات روحی، عواملی چون افسردگی و احساس پوچی را به دنبال خواهد داشت."
مدرس دوره های آموزش خانواده در فرهنگسراهای تهران، ادامه می دهد: حال اگر این افراد در سن بالا موفق به ازدواج هم شوند، چون ازدواج یک جریان هماهنگ است و این افراد خیلی سخت می توانند با هم کنار بیایند و به هماهنگی برسند، روشن است که بعد از ازدواج شخص نمی تواند تمام آزادی های گذشته خود را که به آن عادت کرده است، حفظ کند بلکه باید بخشی از آن ها را برای حفظ آرامش خانواده فدا کند.
به عبارت دیگر زن و مرد هر کدام یک "من" فردی دارند که در دوره تجرد غالبا به ارضای نیاز ها و امیال آن می پردازند اما پس از ازدواج بخشی از این من فردی باید برای رسیدن به آرامش و هماهنگی و تفاهم به یک "ما" تبدیل شود. چنین زن و مردی که ازدواج دیر هنگامی داشته اند وقتی در کنار هم قرار می گیرند، غالبا نمی توانند "منِ فردی" شان را با "ما" آن هم به صورت مشترک به حالت تعادل در آورند و به همین دلیل اگر در زندگی دچار سرخوردگی نشوند، قطعا هزینه بالایی را برای زندگی شان خواهند پرداخت چرا که هرچه سن بالاتر رود و من فردی شخص آزادانه امیال خود را ارضاء کند این من فردی قوی تر خواهد شد.

● فاصله سنی برای حفظ تعادل فکری
 

از سوی دیگر افراد، معیارها و نظرات متفاوتی را برای تعیین فاصله سنی خود با همسر آینده شان دارند. بعضی از معیارها صرفا شخصی و بعضی از آنها را عرف و فرهنگ جامعه به سلیقه شخصی آنها تحمیل می کند. به هر حال آنچه مهمتر از سن و سال و تفاوت سنی افراد به نظر می رسد، متعادل بودن سطح درک و فهم طرفین از زندگی مشترک و مشکلات آن است.
به گفته دکتر علیزاده، جامعه شناس و مدرس دانشگاه علوم اجتماعی تهران، فاصله سنی ۴-۳ سال بین دختران و پسران مناسب است. دختران به علت نوع تربیت و انتظاراتی که جامعه از دختران دارند، زودتر به بلوغ اجتماعی و عاطفی می رسند. این تفاوت سنی باعث متعادل و هم سطح شدن زن و مرد می شود. باید بلوغ فکری و شخصیتی هر دو نفر به یک سطح باشد.
وی ادامه می دهد: ازدواج در شرایطی که فاصله سنی زن از مرد خیلی زیاد باشد، در جامعه با مقاومت مواجه می شود و این مقابله اثر خودش را در زندگی زوج می گذارد. از طرفی فرضا اگر این اختلاف ۱۰ سال باشد و زن ۳۰ ساله و مرد ۴۰ ساله باشد، سن زن، زمان شور و نشاط است در حالی که مرد بیشتر گرایش و تمایل به آرامش دارد و خود این مساله ایجاد تضاد می کند.
حجت الاسلام مخبر هم در همین زمینه می گوید: همانطور که در روایات سن مشخصی برای ازدواج مشخص نشده، فاصله سنی مشخصی هم برای این امر نیست. این فاصله بیشتر متاثر از فرهنگ بومی، زمانی و مکان زندگی و... است. مثلا در بعضی از نقاط کشورمان هنوز هم برخی دختران راضی هستند با همسرانشان اختلاف سنی بیش از ۱۰ سال داشته باشند در صورتی که در کلان شهرها این فاصله سنی کمتر مورد قبول دختران است.
"قطعا نمی توان فاصله سنی حتمی و ضروری ای را برای ازدواج معین کرد. اما ۳تا۶ سال که فاصله بین بلوغ دختر و پسر است بر اساس بررسی های میدانی انجام گرفته بهترین فاصله ای است که رعایتش سودمند خواهد بود. "
حجت الاسلام مخبر همچنین یکی از مشکلات هم سن بودن زن و مرد را دارا بودن تجربه مدیریتی مشترک عنوان می کند و ادامه می دهد: این تجربه مدیریتی یکسان گاهی اوقات باعث بوجود آمدن مشاجره بین زن و شوهر می شود. چرا که هر دو در یک سطح تعادل قرار دارند و نمی خواهند مدیریت دیگری را بپذیرد. دوم اینکه زنان غالبا زودتر از مردان شکسته می شوند. زایمان بسیاری از انرژی های آنان را می کاهد و طراوت و شادابی آنان را تا حدی تحت الشعاع قرار می دهد. وجود فاصله سنی باعث می شود که زن طراوت و شادابیش نسبت به مرد حفظ شود.
اما دلیل دیگر این است که زنان زودتر از مردان به بلوغ عقلی می رسند گر چه مردان بعد از فاصله طبیعی بلوغ از سرعت رشد عقلانی بیشتری برخوردار می شوند و به همین دلیل رعایت این فاصله برای حفظ تعادل فکری زن و مرد مناسب است. البته از بین رفتن فاصله سنی میان زوجین ضرورتا به معنای مختل شدن زندگی نیست. موارد قابل توجهی هم وجود دارد که زن و شوهر همسن بوده اند یا حتی مرد کوچکتر بوده اما به این دلیل که میان هر دو نفر تعادل روانی و رفتاری و عقلی وجود داشته مشکلی بوجود نیامده است.

● نقش عرف در سن ازدواج
 

بعضی از دختران طی جریان های عاطفی و یا بر حسب علاقه شخصی تن به ازدواج با مردانی می دهند که فاصله سنی قابل توجهی با آنان دارند. این نوع ازدواج ها که اخیرا تعدادشان رو به افزایش است گاهی ممکن است با انگیزه های تامین مالی هم صورت گیرد.
حجت الاسلام مخبر در رابطه با مشکلاتی که ممکن است بر سر راه این ازدواج ها باشد، می گوید: اگر مرد از زن بزرگتر باشد، مثلا ۱۰ سال تفاوت سنی داشته باشند مثلا یک خانم ۲۰ ساله با مرد ۳۰ ساله ازدواج کند، اگر ۱۰ سال بعد را در نظر بگیریم، سن ۳۰ سال برای زن زمانی است که تازه برخی از همسالانش ازدواج می کنند و ۴۰ سال برای مرد زمانی است که تعداد قابل توجهی از همسالانش دیگر از ازدواج کردن منصرف شده اند. افراد در این سنین روحیات متفاوت دارند. مرد ۴۰ ساله شخصی آرام است و زن ۳۰ ساله شاد و پر نشاط و ... چه بسا که بسیاری مردان و زنان در چنین وضعیتی تحمل این سطح از اختلاف رفتار همسرشان با توقعات خود را ندارند. یاد آور می شوم اقتضائات زندگی امروز با آنچه در دو سه نسل قبل وجود داشته بسیار متفاوت است و آدمها از زندگی شان توقعات دیگری دارند که موجب چنین فاصله ای از گذشته می گردد و گرنه در سالیان پیش چنین ازدواجهایی نه تنها مرسوم بلکه مطلوب نیز بوده است.

● وقتی سن زنان بیشتر باشد...
 

در جامعه ما خیلی عرف نیست که زن از مرد بزرگتر باشد. خانواده ها عموما نمی پسندند عروسشان بزرگتر یا حتی همسن پسرشان باشد. همین عوامل بر روی زندگی زوج خواه ناخواه تاثیر خود را می گذارد. اما علاوه بر مشکلات فرهنگی این زندگی ممکن است با مشکلات دیگری هم مواجه شود. حجت الاسلام مخبر در این رابطه می گوید: بازهم زمان گذشته را در نظر نگیریم. امروزه اگر زن از مرد بزرگتر باشد. مثلا مرد ۲۵ ساله با زن ۳۰ ساله ازدواج کند ۱۰ سال بعد که مرد ۳۵ ساله شد و عشق و زندگی و زن را بهتر فهمید، همسر او ۴۰ ساله است و با توجه به سنش بیشتر حواسش معطوف به امور دیگری مانند فرزندان خواهد بود. چه بسا که از نظر جنسی هم توان پاسخگویی به تمام هیجانات همسر را نداشته باشد. کافی است در این زمان دو زایمان هم داشته باشد چرا که هر زایمانی انرژی های زن را تا جایی کاهش می دهد که برای جبران آن حداقل ۴ سال زمان نیاز است...
با توجه به آنچه ابراز شد ـ که مطمئنا تمام آنچه که باید، نبود ـ حفظ تعادل سنی میان زن و مرد یکی از شرایط مهم و مطلوب تشکیل خانواده است اما مهمتر از تفاوت سنی، سطح تعادل فکری است که می بایست میان زن و مرد برقرار باشد و این صرفا با اختلاف سن و کوچک بودن زن از مرد ایجاد نمی شود...

پي نوشت ها :
 

۱- کاظمیپور، شهلا، «تحول سن ازدواج در ایران و عوامل جمعیتی موثر بر آن» پژوهش زنان، ۱۳۸۴، شماره ۳، ص۱۰۵ .
2- همان، ص ۱۰۵.
3- میشل، آندره (جامعهشناسی خانواده و ازدواج) ترجمه فرنگیس اردلان- انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۵۴
4-، ص۱۴۲.
5- کاظمیپور، ص۱۰۶ .
6- میشل آندره، ص۱۴۶ .
7- گود، ویلیام، جی (خانواده و جامعه) ترجمه ویدا ناصحی، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب ۱۳۵۲، ص ۹۷ .
8- آستین افشان، پروانه (بررسی روند تحولات سن ازدواج و عوامل اجتماعی، جمعیتی موثر بر آن طی سالهای ۱۳۵۵ تا ۱۳۵۷.)
9- محمودیان، حسین (سن ازدواج درحال افزایش) بررسی عوامل پشتیبانی، مجله علوم اجتماعی سال ۱۳۸۳، شماره ۲۴، ص ۴۳.
10- (تحلیلی بر ازدواج در ایران) تهران، مرکز آمار ایران، مهر ماه ۱۳۸۳، ص ۱۷.
 

ارسال توسط كاربر محترم:hojat20