عناصر سازنده صمیمیت در ازدواج (خانواده1)
عناصر سازنده صمیمیت در ازدواج (خانواده1)
عناصر سازنده صمیمیت در ازدواج (خانواده1)
نويسنده: دکترغلامحسین معتمدی
وجه به طبیعت صمیمیت یا دوستی صمیمانه میان زن و مرد نخستین نکته مهم در رابطه آنهاست. یک رابطه مبتنی بر صمیمیت با دیگر روابط بر اساس شش عامل با اهمیت تفاوت می یابد. این عوامل عبارتند از شناخت، توجه، وابستگی دوطرفه، تقابل، اعتماد و تعهد.
بدون داشتن شناخت شخصی و گسترده و گاه محرمانه نمی توان از دوستی صمیمانه سخن راند. اطلاعاتی که طرفین در مورد تاریخچه زندگی و سلایق شخصی به هم می دهند و بسیاری از موضوعات خصوصی که با هم در میان می گذارند شناخت دوطرفه از یکدیگررا تکمیل می کنند و تعمق می بخشند.
نزدیکی و صمیمت همچنین موجب می شود که طرفین برای یکدیگر اهمیت داشته باشند و دلسوزی به خرج دهند و به هم توجه کنند و احساس همدلی بیشتری نسبت به یکدیگر نشان دهند. رابطه صمیمانه و دوستانه موجب می شود که زندگی دو نفر با هم آمیخته شود و اعمال هریک بر دیگری تاثیر گذارد. وابستگی دوجانبه به این ترتیب شکل می گیرد و نشان دهنده تاثیر دوجانبه طرفین بر هم و نیازی است که به یکدیگر دارند. این دلبستگی نیرومند، متنوع و اغلب دارای تداوم است و رفتارهای طرفین راشکل می دهد.
عامل بعدی سازنده صمیمیت یعنی تقابل به دنبال وابستگی دوجانبه شکل می گیرد. از اینجا به بعد طرفین یکدیگر را نه به صورت افراد مجزا بلکه به صورت یک زوج می بینند که خواسته ها و آمال مشترکی دارند و از درهم آمیختگی زندگی های هم باخبرند. در حقیقت در این مقطع است که «من»های مجزای طرفین تبدیل به یک «ما»ی مشترک می شود و برای نخستین بار از «زندگی ما، آینده ما، رابطه ما، خانه ما و...» سخن به میان می آید. این تبدیل «من»ها به یک «ما»ی مشترک یک نقطه عطف بااهمیت در تاریخ رابطه صمیمانه یا دوستی و عشق به شمار می آید. اعتماد عامل استحکام بخش بعدی یک رابطه صمیمی است. بدون اعتماد صحبت از عشق، دوستی و هرگونه همکاری یا تقابل درازمدت یک رابطه دوطرفه یا ازدواج غیرقابل تصور است. معمولا اعتماد زمینه ساز بروز و حضور عدالت و احساس برابری در رابطه است و فقدان آن موجب زوال تقابل و احساس نزدیکی و رشد بی اعتمادی می شود که مانند موریانه رابطه را از درون تخریب می کند یا از هم می پاشد.
و بالاخره واپسین عامل سازنده یک رابطه صمیمی، احساس تعهد و پایبندی به طرف مقابل است. زوجین متعهد می شوند که رابطه خود را تداوم بخشند و وقت کوشش و انرژی لازم برای تحقق این تداوم را تامین کنند و به اصل این رابطه وفادار باشند. فقدان تعهد، رابطه را از محتوای واقعی خود تهی می کند و مانع از بروز احساس مسئولیت در یک رابطه مشترک می شود که نه تنها برای سلامت رابطه ضروری است بلکه عاملی است که براساس آن می توان شخصیت هریک از طرفین را ارزیابی کرد. باید توجه داشت هنگامی که وارد قلمرو روابط نزدیک و صمیمانه از قبیل رابطه میان زن و مرد می شویم کیفیت بر کمیت ارجحیت دارد. لذا وجود صمیمیت در یک رابطه نزدیک و ارضای نیاز به احساس تعلق، انگیزه برای برقراری روابط دیگر را کاهش می دهد و دوام رابطه موجود را بیشتر می کند.
تمام عوامل قوام بخش رابطه نزدیک میان زوجین و ازدواج در یک بستر فرهنگی مشخص صورت می گیرد که متغیرهای آن در کیفیت و چگونگی آن رابطه موثر هستند. هنجارهای فرهنگی در جوامع مختلف تفاوت دارند و در هریک از این جوامع نیز تغییر می یابند. مثلا در ایالات متحده امریکا تعداد افرادی که ازدواج می کنند کاهش یافته است و از سوی دیگر زمان دوره قبل از ازدواج افزایش یافته است. همچنین تقریبا نصف ازدواج ها به طلاق منتهی می شوند. نتیجه این تغییرات آن است که امروزه تقریبا اکثر نوجوانان و کودکان امریکایی در خانه هایی زندگی می کنند که در آن تنها یک والد(مادر یا پدر) حضور دارد. از سوی دیگر رشد اقتصادی، اجتماعی، افزایش فردگرایی و تکنولوژی مدرن نیز تاثیرات خاص خود را بر استحکام و دوام ازدواج گذاشته است. به عنوان مثال نسبت زن به مرد یکی از این متغیرهاست.
در جوامعی که نسبت زنان در دسترس برای ازدواج زیادتر باشد رفتارهای سنتی و محافظه کارانه در رابطه با ارتباط زن و مرد کاهش یافته، سست تر می شود و برعکس. تجربیات قبلی افراد در رابطه با اشخاص مهم زندگی عامل دیگر شکل گیری نوع روابط بعدی است. تعاملات کودکان در هنگام کودکی با والدین (پدر و مادر یا جانشین آنها) موجب می شود که سبک های متفاوت دلبستگی یا تعلق خاطر به وجود آید. کسی که در دوران نوزادی و کودکی از مادر و پدری پذیرا، مهربان، مسئول و مراقب برخوردار است و در این رابطه در دوران کودکی احساس ایمنی می کند، در روابط بعدی نیز با احساس ایمنی درونی وارد رابطه می شود. سبک تعلق خاطر یا دلبستگی این فرد سبک ایمن خوانده می شود. این افراد در رابطه با دیگران شادند و از توانایی اعتماد کردن برخوردارند و می توانند به دیگران تکیه کنند. متقابلا دیگران نیز در رابطه با آنان چنین ویژگی هایی را لمس می کنند.
در مقابل کسی که از نعمت وجود مادر یا پدری مهربان، مراقب، دلسوز و دارای احساس مسئولیت برخوردار نبوده و مثلا مادری فاقد ثبات احساسی و نامطمئن و بیمناک داشته سبک دلبستگی یا تعلق خاطر مضطرب یا دوسویه از لحاظ احساسی را اتخاذ می کند.
سومین سبک دلبستگی یا تعلق خاطر، سبک اجتنابی است. کسانی که در دوران نوزادی یا کودکی توجه لازم به آنها مبذول نشده یا با اکراه ارائه شده و مادرانی طرد کننده و دشمن خو و پرخاشگر داشته اند، انتظار وقوع احساس یا چیزی خوب و خوشایند در رابطه با دیگران را ندارند. لذا از بقیه فاصله می گیرند. اینها در روابط بعدی اغلب سوءظن دارند و نسبت به دیگران خشمگین می شوند و نمی توانند به آسانی به آنان اعتماد کنند. در پایان باید اشاره کرد که رابطه میان دو نفر مانند گیاهی است که احتیاج به توجه و مراقبت دارد. صرف وجود یک رابطه خوب در ابتدای دوستی یا ازدواج بقای همیشگی آن را تضمین نمی کند. طرفین باید نگاهی پویا به رابطه فیمابین داشته باشند و رابطه را به مثابه یک هستی ارگانیک در نظر بگیرند که باید دائما از آن مراقبت و بر روی آن کار آگاهانه صورت گیرد. همان طور که یک گیاه اگر از نور، آب و تغذیه و رسیدگی محروم بماند خشک می شود و می پوسد، رابطه نیز به کوشش آگاهانه طرفین و احساس مسئولین آنان نیاز دارد تا زنده بماند و رشد کند و تداوم یابد. رابطه نیز مانند یک موجود زنده مراحل رشد مختلفی را سپری می کند که نوع برخورد با آن در هر دوره و مرحله ای با مرحله قبلی متفاوت است و عدم توجه به ظرافت برخورد با عناصر سازنده و پویای آن و غفلت از انجام فعالیت های لازم برای تداوم آن موجب نابسامانی و یا خاتمه یافتن آن می شود.
منبع:روزنامه جام جم: دوشنبه 5 تیر 1385
ارسال مقاله توسط کاربر محترم سايت : mohammad_43
بدون داشتن شناخت شخصی و گسترده و گاه محرمانه نمی توان از دوستی صمیمانه سخن راند. اطلاعاتی که طرفین در مورد تاریخچه زندگی و سلایق شخصی به هم می دهند و بسیاری از موضوعات خصوصی که با هم در میان می گذارند شناخت دوطرفه از یکدیگررا تکمیل می کنند و تعمق می بخشند.
نزدیکی و صمیمت همچنین موجب می شود که طرفین برای یکدیگر اهمیت داشته باشند و دلسوزی به خرج دهند و به هم توجه کنند و احساس همدلی بیشتری نسبت به یکدیگر نشان دهند. رابطه صمیمانه و دوستانه موجب می شود که زندگی دو نفر با هم آمیخته شود و اعمال هریک بر دیگری تاثیر گذارد. وابستگی دوجانبه به این ترتیب شکل می گیرد و نشان دهنده تاثیر دوجانبه طرفین بر هم و نیازی است که به یکدیگر دارند. این دلبستگی نیرومند، متنوع و اغلب دارای تداوم است و رفتارهای طرفین راشکل می دهد.
عامل بعدی سازنده صمیمیت یعنی تقابل به دنبال وابستگی دوجانبه شکل می گیرد. از اینجا به بعد طرفین یکدیگر را نه به صورت افراد مجزا بلکه به صورت یک زوج می بینند که خواسته ها و آمال مشترکی دارند و از درهم آمیختگی زندگی های هم باخبرند. در حقیقت در این مقطع است که «من»های مجزای طرفین تبدیل به یک «ما»ی مشترک می شود و برای نخستین بار از «زندگی ما، آینده ما، رابطه ما، خانه ما و...» سخن به میان می آید. این تبدیل «من»ها به یک «ما»ی مشترک یک نقطه عطف بااهمیت در تاریخ رابطه صمیمانه یا دوستی و عشق به شمار می آید. اعتماد عامل استحکام بخش بعدی یک رابطه صمیمی است. بدون اعتماد صحبت از عشق، دوستی و هرگونه همکاری یا تقابل درازمدت یک رابطه دوطرفه یا ازدواج غیرقابل تصور است. معمولا اعتماد زمینه ساز بروز و حضور عدالت و احساس برابری در رابطه است و فقدان آن موجب زوال تقابل و احساس نزدیکی و رشد بی اعتمادی می شود که مانند موریانه رابطه را از درون تخریب می کند یا از هم می پاشد.
و بالاخره واپسین عامل سازنده یک رابطه صمیمی، احساس تعهد و پایبندی به طرف مقابل است. زوجین متعهد می شوند که رابطه خود را تداوم بخشند و وقت کوشش و انرژی لازم برای تحقق این تداوم را تامین کنند و به اصل این رابطه وفادار باشند. فقدان تعهد، رابطه را از محتوای واقعی خود تهی می کند و مانع از بروز احساس مسئولیت در یک رابطه مشترک می شود که نه تنها برای سلامت رابطه ضروری است بلکه عاملی است که براساس آن می توان شخصیت هریک از طرفین را ارزیابی کرد. باید توجه داشت هنگامی که وارد قلمرو روابط نزدیک و صمیمانه از قبیل رابطه میان زن و مرد می شویم کیفیت بر کمیت ارجحیت دارد. لذا وجود صمیمیت در یک رابطه نزدیک و ارضای نیاز به احساس تعلق، انگیزه برای برقراری روابط دیگر را کاهش می دهد و دوام رابطه موجود را بیشتر می کند.
تمام عوامل قوام بخش رابطه نزدیک میان زوجین و ازدواج در یک بستر فرهنگی مشخص صورت می گیرد که متغیرهای آن در کیفیت و چگونگی آن رابطه موثر هستند. هنجارهای فرهنگی در جوامع مختلف تفاوت دارند و در هریک از این جوامع نیز تغییر می یابند. مثلا در ایالات متحده امریکا تعداد افرادی که ازدواج می کنند کاهش یافته است و از سوی دیگر زمان دوره قبل از ازدواج افزایش یافته است. همچنین تقریبا نصف ازدواج ها به طلاق منتهی می شوند. نتیجه این تغییرات آن است که امروزه تقریبا اکثر نوجوانان و کودکان امریکایی در خانه هایی زندگی می کنند که در آن تنها یک والد(مادر یا پدر) حضور دارد. از سوی دیگر رشد اقتصادی، اجتماعی، افزایش فردگرایی و تکنولوژی مدرن نیز تاثیرات خاص خود را بر استحکام و دوام ازدواج گذاشته است. به عنوان مثال نسبت زن به مرد یکی از این متغیرهاست.
در جوامعی که نسبت زنان در دسترس برای ازدواج زیادتر باشد رفتارهای سنتی و محافظه کارانه در رابطه با ارتباط زن و مرد کاهش یافته، سست تر می شود و برعکس. تجربیات قبلی افراد در رابطه با اشخاص مهم زندگی عامل دیگر شکل گیری نوع روابط بعدی است. تعاملات کودکان در هنگام کودکی با والدین (پدر و مادر یا جانشین آنها) موجب می شود که سبک های متفاوت دلبستگی یا تعلق خاطر به وجود آید. کسی که در دوران نوزادی و کودکی از مادر و پدری پذیرا، مهربان، مسئول و مراقب برخوردار است و در این رابطه در دوران کودکی احساس ایمنی می کند، در روابط بعدی نیز با احساس ایمنی درونی وارد رابطه می شود. سبک تعلق خاطر یا دلبستگی این فرد سبک ایمن خوانده می شود. این افراد در رابطه با دیگران شادند و از توانایی اعتماد کردن برخوردارند و می توانند به دیگران تکیه کنند. متقابلا دیگران نیز در رابطه با آنان چنین ویژگی هایی را لمس می کنند.
در مقابل کسی که از نعمت وجود مادر یا پدری مهربان، مراقب، دلسوز و دارای احساس مسئولیت برخوردار نبوده و مثلا مادری فاقد ثبات احساسی و نامطمئن و بیمناک داشته سبک دلبستگی یا تعلق خاطر مضطرب یا دوسویه از لحاظ احساسی را اتخاذ می کند.
سومین سبک دلبستگی یا تعلق خاطر، سبک اجتنابی است. کسانی که در دوران نوزادی یا کودکی توجه لازم به آنها مبذول نشده یا با اکراه ارائه شده و مادرانی طرد کننده و دشمن خو و پرخاشگر داشته اند، انتظار وقوع احساس یا چیزی خوب و خوشایند در رابطه با دیگران را ندارند. لذا از بقیه فاصله می گیرند. اینها در روابط بعدی اغلب سوءظن دارند و نسبت به دیگران خشمگین می شوند و نمی توانند به آسانی به آنان اعتماد کنند. در پایان باید اشاره کرد که رابطه میان دو نفر مانند گیاهی است که احتیاج به توجه و مراقبت دارد. صرف وجود یک رابطه خوب در ابتدای دوستی یا ازدواج بقای همیشگی آن را تضمین نمی کند. طرفین باید نگاهی پویا به رابطه فیمابین داشته باشند و رابطه را به مثابه یک هستی ارگانیک در نظر بگیرند که باید دائما از آن مراقبت و بر روی آن کار آگاهانه صورت گیرد. همان طور که یک گیاه اگر از نور، آب و تغذیه و رسیدگی محروم بماند خشک می شود و می پوسد، رابطه نیز به کوشش آگاهانه طرفین و احساس مسئولین آنان نیاز دارد تا زنده بماند و رشد کند و تداوم یابد. رابطه نیز مانند یک موجود زنده مراحل رشد مختلفی را سپری می کند که نوع برخورد با آن در هر دوره و مرحله ای با مرحله قبلی متفاوت است و عدم توجه به ظرافت برخورد با عناصر سازنده و پویای آن و غفلت از انجام فعالیت های لازم برای تداوم آن موجب نابسامانی و یا خاتمه یافتن آن می شود.
منبع:روزنامه جام جم: دوشنبه 5 تیر 1385
ارسال مقاله توسط کاربر محترم سايت : mohammad_43
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}