150 هزار سال پيش؛ گروه جديد


 





 
سرنخ هاي ژنتيكي، باستان شناختي و زمين شناختي نشان مي دهد كه نياكان ما در اواخر دوره پليستوسن، به دنبال وقوع يك يا چند فاجعه زيست محيطي، در شرف نابودي كامل و رخت بر بستن از صحنه گيتي بوده اند. در يك برهه از زمان، تعداد انسان هاي نويني كه در جهان مي زيستند، احتمالا به كمتر از 10 هزار نفر كاهش يافته بود.

بازي با انقراض
 

چرخش عجيب سرنوشت باعث شد تا شرايط دشوار و خشني كه بشر را به حد انقراض كشاند، احتمالا منجر به يك رشد سريع فرهنگي شود و بدين طريق به اعتلاي رفتار آدمي- آن گونه كه امروز مي شناسيم- بيانجامد.
پروفسور "ديويد گلداستاين"(2)، زيست شناس مولكولي كالج دانشگاهي لندن، به شواهدي دست يافته است كه نشان مي دهند جمعيت بسيار كهني از بشر نوين، روزگاري به يك تنگناي زيستي(3) رسيدند. تنگناي زيستي حادثه است كه باعث مي شود تفاوت ها يا تنوعات ژنتيكي موجود در اعضاي يك جمعيت از موجودات زنده، كاهش يابد.
يكي از راه هاي وقوع اين پديده، فجايعي هستند كه باعث نابودي بخش بزرگي از يك جمعيت مي شوند. مقايسه ژن هاي انسان نوين در ميان مردمان نقاط گوناگون جهان، نشان مي دهد كه آنها تا حد زيادي شبيه به يكديگرند. اين مطلب ثابت مي كند كه اجداد همه انسان هاي زنده كنوني، متعلق به جمعيت كوچكي بوده اند كه توانسته بود به سلامت از يك تنگناي زيستي عبور كند. تنگناي مورد نظر كه مطرح كننده آن پرفسور گلداستاين بوده است، لزوما در محلي روي داده است كه انسان نوين در آن پاي به عرصه حيات گذارده بود.
بر اساس شواهد ژنتيكي موجود، تاريخ احتمالي اين حادثه به حدود يك صد هزار سال پيش مي رسد.

دوران كم آبي
 

در اين باره كه عامل وقوع اين تنگناي زيستي چه بوده است، اطلاعات چنداني در دست نيست. ولي دانشمندان در حال دستيابي به علتي معقول براي آن هستند. آنها مي توانند به كمك اندازه گيري نسبت ايزوتوپ‌هاي مختلف اكسيژن در هسته هاي يخ، به باز سازي دگرگوني هاي اقليمي در مسير زمان بپردازند. اين شواهد نشان داده اند كه در زماني ميان 190 تا 130 هزار سال پيش- دوره اي كه با عنوان " مرحله ششم ايزوتوپ هاي اكسيژن" معروف است- آفريقا رطوبت خود را از دست داد و تبديل به برهوتي تفته شد. چنين سرزميني ديگر منابع كافي براي حمايت از جمعيت هاي انسان نوين نداشت.
گلداستاين مي گويد: "من در موقعيتي نيستم كه بگويم چه چيزي موجب پديد آمدن اين تنگناي زيستي شد، ولي عامل مذكور مي توانسته است چيزي شبيه به آن] خشكسال[ بوده باشد. يك دگرگوني اقليمي در اين سطح را مي توان به عنوان مسئول بروز آن چه كه در شواهد ژنتيكي مشاهده مي شود، تلقي كرد."
حتي اين احتمال هست كه تنگناهاي ديگري هم روي داده و در حدي كوچك تر بر تنوع ژنتيكي قابل مشاهده در ميان انسان هاي نوين تاثير گذاشته باشد. به اعتقاد پرفسور "استنلي امبروس"، از دانشگاه ايالتي ايلي نوي شعبه اوربانا- كمپين، تقريبا هفتاد هزار سال پيش آتشفشان توبا(3) در جزيره سوماترا دچار فوران عظيمي شد كه به وقوع يك عصر يخبندان ناگهاني انجاميد.

يخبندان بزرگ
 

گوگرد فراواني كه بر اثر اين فوران آتشفشاني وارد اتمسفر زمين شد، نور خورشيد را به سوي فضاي بيروني منعكس كرد و موجب افت دما جهان شد. احتمال مي رود كه به دنبال اين رويداد، دماي قاره آفريقا تا 9 درجه سانتي گراد كاهش يافته شد. يخبندان حاصل، حدود 1400 سال به طول انجاميد.
امبروس مي گويد: "زماني طولاني بر همين منوال گذشت و هوا بي رحمانه سرد بود." ولي كار به اينجا خاتمه نيافت. مطمئنا دگرگوني حرارتي شديدي تا اين حد، باعث بروز خشكسالي وحشتناك ديگري شد. امبروس مي افزايد: "درياچه ها خشك شدند و شنزارها زمين را پوشاندند. از نظر ژئوفيزيك، سال به سال خشكسالي بدتر مي شد."

گذر به همكاري
 

به اعتقاد امبروس، تصادفي نيست كه در حوالي اين زمان، انسان هاي نوين در آفريقا دستخوش دگرگوني هاي شديدي در زمينه روش هاي سازماندهي جوامع خود شدند. احتمالا شرايط اقليمي خشني كه به دنبال وقوع زمستان آتشفشاني حاكم شد، بر آدميان فشاري وارد ساخت كه موجب سوق دادن آنان به سمت تعاون و همكاري با يكديگر شد و به دنبال آن گروه هاي كوچك غذاجو به جوامع بزرگ تر بدل شدند. امبروس اين تحول را "عبور از گروه به قبيله" مي نامد.

چرخش اجتماعي
 

به نظر مي رسد كه اين گذر، در برگيرنده سامانه هايي از تبادل هديه ميان مردمان دور از هم بوده است. ظاهرا مهره هاي ساخته شده از پوست تخم مرغ در اين سامانه ارسال هدايا، اشيايي پر اهميت محسوب مي شده اند. نظير همين رسم امروزه در ميان مردمان كونگ سان(4) آفريقاي جنوبي كه جامعه اي "شكارچي و گردآورنده غذا" هستند، رواج دارد. قديمي ترين نمونه هاي اين مهره ها را متعلق به 40 هزار سال پيش تاريخ يابي كرده اند. انسان هاي اوليه اين مهره ها را با مردماني كه تا حدود 200 كيلو متري دورتر از ايشان مي زيستند، مبادله مي كردند تا به اين ترتيب، اطمينان يابند كه در صورت نامساعدتر شدن شرايط، ياوري خواهند داشت. به اين طريق، انسان احتمال بقاي خود را بالا مي برد يا به عبارتي بهتر، "دامنه احتمال بقا را گسترش مي داد."
ابداع و نوآوري ديگري كه از 70 هزار سال پيش به بعد در آفريقا باب شد، دستيابي به فناوري ساخت نوعي از ابزارهاي سنگي بود كه آنها را "ميكروليت"(5) مي نامند. ميكروليت ها يا خرده سنگ ها، تيغه يا ورقه‌هاي سنگي ظريفي هستند كه وجه مشخصه عصر سنگ در ادوار بعدي آفريقا به شمار مي روند. اين ابزارها بسيار گوناگونند، زيرا هر كدام را براي كار خاصي مي ساخته اند.
امبروس فناوري هاي سنگي قبل از اين تاريخ را ادوات همه كاره و "هردمبيل" مي داند. در حالي كه ميكروليت ها نشان مي دهند كه انسان نوين براي هر كاري، به استفاده از ابزار صحيح و مناسب آن كار گرايش يافته بود.

و حركت ادامه دارد
 

به عقيده امبروس، ظهور اين مجموعه از ابزارهاي تخصصي جديد، بيانگر نوعي توانايي پيشرفته در زمينه طراحي و پيش بيني فعاليت هاست. همچنين در سامانه تبادل هدايا، ميكروليت ها را نيز به عنوان هديه رد و بدل مي كردند. انسان وارگان با اتخاذ راهبرد "گسترش دامنه بقا"، موفق شدند حوزه پركندگي خود را به خارج از منطقه آفريقا گسترش دهند و بر زيستگاه هاي جديدي كه فراروي آنان قرار مي گرفت، تسلط يابند.
امبروس مي گويد: "مردماني كه از منابع مطمئن برخوردارند، با يكديگر همكاري نمي كنند؛ بلكه به جوامعي درونگرا و محلي پسگرد مي يابند. ولي انسان هاي نوين توانستند به سرزمين هاي بيرون از موطن اوليه خود گام بگذارند و منابع غير قابل پيش بيني آنها را مورد بهره برداري قرار دهند."
انسان خردمند در حدود 90 هزار سال پيش به خاور نزديك راه يافت؛ 50 هزار سال پيش قدم به استراليا نهاد؛ 40 هزار سال پيش وارد اروپا شد و 12 هزار سال پيش سر از قاره آمريكا درآورد. ولي داستان تكامل بشر در همين جا خاتمه نمي يابد.
ما هنوز هم به روش هاي ظريف و پنهاني كه از چشم ما دورند، در حال تحول هستيم. شايد روزگاري، آيندگان بتوانند در اين باره كه ما چه جايگاهي در شجره خانواده انساني آنان داشته ايم، شرح مناسبي بيابند.
************

پي‌نوشت‌ها:
 

1- Homo sapien/ 2- David Goldstein/ 3- Bottleneck/ 4- Toba/ 5- Kungsan
 

منبع:نشريه دانشمند- ش563