اصفهان، شهر صنعت(2)
اصفهان، شهر صنعت(2)
اصفهان، شهر صنعت(2)
نويسنده: مهندس ليلا پهلوان زاده
درکارگاههاي سنتي،تعداد افراد کارگر محدود بود و ايجاد فضاهاي وسيع چندان الزامي نداشت.درپي انقلاب صنعتي، صنعت خانگي يعني صنعتي که نيرو و انرژي مورد نيازآن عمدتاً توسط انسان، حيوان، آب و يا باد تأمين مي گشت، به تدريج منسوخ شد.منابع نيروي جديد همچون ماشين بخار، برق و ساير انرژي هاي اين دوران، افزايش کارآيي هر کارگر و درنتيجه توليد را ميسرساخت. در پي اين تغيير، نياز به وجود نيروي کار متخصص پديدار گشت تا هر کارگر براي انجام فعاليتي خاص درنظر گرفته شود. به عبارت ديگر، موضوع تقسيم کار مطرح گرديد، چيزي که در صنايع قبل از اين دوران چندان محسوس نبود.بدين ترتيب، فضاهاي کارگاهي وسيعي ايجاد شد که بادر برگرفتن کارگران متخصص درزمينه هاي گوناگون، محصولات موردنظر را توليد مي کردند. اين انقلاب در کشورهاي زادگاهش، تبلوري فراوان يافت و زمينه ساز تغييرات فراواني در روش و نوع کار مردم، بالا بردن سطح زندگي و... گرديد،ليکن متأسفانه کشورما با تأخير زماني نسبتاً زيادي آن را تجربه نمود.
اين عوامل نوظهور همچون انقلاب صنعتي، عواملي تازه و نو و همچنين نيروي محرکه جديد(ماشين بخار، مولد برق و...)، پيدايش تقسيم کار و درنتيجه، تربيت نيروي متخصص براي انجام هر فعاليت، افزايش توليد، ماشين آلات جديد و...، هرکدام به نوبه خود بر معماري فضاي کارگاهي، تأثيري مستقيم داشت. براي مثال، ازدياد توليد و تعداد کارگران در پي افزايش خود، وسيع شدن ابعاد کارخانه را در برداشت و بدين ترتيب کارخانه هاي نوين، علاوه بر سالن هايي وسيع، براي پاسخگويي به نيازهاي اوليه کارگران خود، به فضاهاي جديدي همچون اداري، کارگاهي، نانوايي، کافه و... مجهز شدند که اينگونه کاربري هاي جديد به نحو چشمگيري در ساختار فضايي کارخانه تأثير گذارد.
از عوامل مؤثر ديگر بر معماري صنعتي نوين، ماشين آلات جديد بود که از يک سو اين ابزارهاي جديد به دليل نياز به امکان جابجايي در طول اضلاع فضاهاي دربرگيرنده خود، باعث ايجاد فضاهاي وسيع و طويل گشت، يعني ايجاد فضايي کاملاً عملکردي که مشخصه معماري نوين و بيگانه با معماري سنتي است؛و ازديگر سو، به واسطه تأسيسات جانبي خود همچون برج هاي خنک کننده، دودکش ها و... نمادهاي جديدي را با الهام از الگوهاي معماري سنتي بوجود آورد. مصالح نيز در اين دوران، تغييراتي فراوان يافت، چراکه ايجاد ساختمان هاي صنعتي نوين بدين سبک و سياق با مشخصات فوق الذکر، فقط درسايه ايجاد مصالحي نوين ميسر مي گشت؛ مصالحي که پاسخگوي نيازهاي فوق باشد. زيرا ديگر سازه هاي سنتي، جوابگوي ايجاد اين فضاهاي وسيع نبود. البته ذکر اين نکته ضروري است که در معماري پُرشکوه گذشته نمونه هاي فراواني مي توان يافت که فضاهاي وسيعي را مورد پوشش قرار مي داده اند. ليکن ساخت اينگونه بناها هم زمان بسياري را مي طلبيد، هم هزينه فراوان و هم درنهايت پاسخگوي ابعاد وسيع موردنظر نبود، ازاين رو، بايد از مصالحي جديد استفاده مي شد تا هدف موردنظر در حداقل زمان تأمين گردد. بدين ترتيب براي رفع نيازهاي اينگونه ساختمان ها،همزمان با ورود مهندسان و معماران خارجي براي طراحي واحدهاي صنعتي ايران،زمينه هاي ورود مصالح نوين به کشور ايران نيز فراهم گرديد و موجب شد که واژگان معماري ازقبيل دانه بندي، مصالح و... در ساخت اين فضاها تغيير نمايد. آجر که زماني در معماري سنتي به عنوان عامل اصلي ساخت بنا بکار برده مي شد، در اينجا نقشي زينتي يافت و براي پوشش تيرهاي آهني حمال بکار گرفته شد. در ساخت اين کارخانه ها، صنعتگر ايراني براي نخستين بار با مصالح نويني نظير فولاد، سيمان، چدن،بتن و... روبرو گشت، ليکن با قدرت و چيره دستي، مهارت خود را در ايجاد اين فضاها و سپس کاربرد آجر با جزئيات بسيارجهت پوشش ارائه داد و با اين عمل به بنا سنگيني، وقارو عظمت بخشيد. اين قبيل دستاوردها درنهايت منجر به پيدايش پلان آزاد، به عنوان يکي از دستاوردهاي معماري مدرن شد.
همگام با طراحي کارخانه هاي نوين، ساختارفضايي مزبور نسبت به گذشته تغييرات فراوان يافت و ازحالت درون گرا به برون گرا مبدل گشت.مسأله نما که در گذشته فقط به جداره هاي داخلي اختصاص داشت، دراين گونه معماري صنعتي نوين، جداره هاي خارجي را نيز پوشش داد. آجرکاري هاي بسيارظريف،بکارگيري عناصر و جرزهاي عمودي و افقي،پنجره هاي بلند و کم عرض حاوي نقوش چوبي و گاهي شيشه هاي رنگي،مشبک هاي بکار گرفته شده درلبه انتهايي برج ها و پاره اي از تزئينات بکار گرفته شده،نمونه هايي از تلاش هاي معماران و استادکاران ايراني براي پوشش اين سازه هاي نوين مي باشند.
ديگرنکته اي که ذکرآن ضروري است،نقش نهادهاي صنعتي اصفهان،درمکان يابي شهري ست.به عبارت ديگر،کارخانه هاي اصفهان علاوه بر تأمين نيازهاي صنعتي، نقشي ديگرنيز برعهده داشتند که عبارت بود از ايجاد تصويري از يک شهر نوين. اين بناها براي دستيابي به اين هدف بايد به گونه اي مطلوب در فضاهاي شهري جايگزين مي شدند تا علاوه براين که به عنوان قسمتي از زندگي شهري احساس و تجربه شوند،در چشم اندازکلّي شهر و درکنار گنبدها و مناره هاي تاريخي نيز،به صورت استعاره اي تازه جلوه گر گردند.ده کارخانه مهم اصفهان دردوسوي زاينده رود و در حاشيه آن شکل گرفتند.کارخانه هاي پشمباف، رحيم زاده و نختاب در حاشيه ي آن شکل گرفتند. کارخانه هاي ريسباف،شهرضاي جديد، زاينده رود، وطن، نور و صنايع پشم در حاشيه جنوبي زاينده رود. گرچه مکان يابي اوليه اين کارخانجات درحاشيه ي شهر و مستقل ازبافت آن بود،درپي گسترش روزافزون شهر به صورت جزئي از آن درآمد،فضاهايي نوين آفريد و کم کم به عنوان بخشي اززندگي در کنار ديگر عناصر شهري پذيرفته شد.
به طورکلّي مي توان گفت:
اين بناها که توسط افرادي همچون بهرنز، شونمان و...که مهندسان خود کارخانه ها بودند، احداث گرديدند،حاصل تأثير معماري کلاسيک و سنتي اند و مواردي همچون ايجاد ساختمان هاي سنگين،حجيم،برخورداري از نظم و قاعده، تلفيقي از تکنولوژي مدرن و سنن گذشته و پاره اي عوامل ديگر از مشخصات مهم اينگونه بناهاست،به عبارت ديگر، اين بناها ازنظر ترکيب کلّي برگرفته از معماري صنعتي کشورهاي زادگاه اين سبک و ازنظر تزئينات تحت تأثير سليقه استادکاران ايراني بوده اند.
البته به جزکارخانه هاي نساجي حاشيه زاينده رود،نهادهاي صنعتي ديگري نيز نظيرکارخانه قند،کبريت سازي و ديگر کارخانجات نساجي همچون پروين، آذر، شکوه و... در گوشه و کنار شهر اصفهان ساخته شدند؛ليکن به علّت قرارگيري در حاشيه شهر و دارا نبودن خصوصياتي همچون پتانسيل مکاني، تأثيرگذاري در منظر شهري، ويژگي هاي خاص معماري، قرارگيري بر روي مکان هاي تاريخي و بسياري از عوامل ديگر نظير آنچه در اين ده بناي صنعتي يافت مي شود،دراين نوشتار درج نشده اند. البته بعضي از اين نهادهاي صنعتي حاشيه اي نيز،درشکل کلّي شهر تأثير بسزايي داشتند. براي مثال، احداث کارخانه ذوب آهن، نقطه آغازي در تبديل اين شهر به يک قطب صنعتي به شمار مي رود که با جذب مهندسان و دانشجويان برتر دانشگاهها نقش مهمي در شکل گيري معماري اصفهان در دوره پهلوي دوم داشت.دراين دوره بسياري از تکنيک ها و طرح هاي اجرا شده در ذوب آهن که تلفيقي بود ازايده هاي مدرن و سنتي (مثل تلفيق بتن و آجر سنتي)،به عنوان يک الگو براي کلّ شهر اصفهان استفاده شد.مثلاً پس از آنکه براي نخستين بار در ذوب آهن، ترکيب بتن نميان (اکسپُز) و آجر در نما بکار رفت، نماي آجري به همراه بتن نمايان در ساختمان هاي ديگرشهرنيز رواج يافت و چهره ي شهررا دگرگون کرد.
موارد فوق،نمونه هايي از بکارگيري سازه ها و مصالح نوين و الگوهاي طراحي،در احداث نخستين کارخانه هاي معاصر ايران مي باشند؛بناهايي که تا جاي ممکن و باتوجه به تکنولوژي و امکانات در دسترس زمان خود، سعي بر آن داشتند تا فضايي ايجاد نمايند که هم ازلحاظ روابط فضايي، پاسخگوي نيازهاي عملکرد خود باشد و هم به واسطه قرارگيري اش در نقاط مهم شهري،درمنظرکلّي شهر تأثير نمايد؛همانند نقشي که دودکش هاي کارخانه ها،در عوض مناره هاي شهري ايفا مي نمود .ليکن متأسفانه اين گونه طراحي ابنيه صنعتي، برخلاف سايرکشورها،درايران رو به افول نهاد و ازسيرتکاملي خود بازماند،به گونه اي که ساختمان هاي صنعتي دوران کنوني در قالب سوله هاي ارزان قيمت،نه تنها جنبه هاي زيبايي شناختي را درنظر نگرفته اند، بلکه حتي در پاره اي موارد، پاسخگوي نيازهاي عملکردي خود نيز نمي باشند. متأسفانه در پي اين نزول، نه تنها تلاشي در راستاي رفع اين نقيصه،درمعماري ايراني صورت نپذيرفت،بلکه حتي نابودي آثار گذشته اينگونه معماري صنعتي بيش از پيش در سرلوحه کار قرار گرفت؛فضاهايي که به واسطه نوع طراحي خود و دارا بودن فضاهاي وسيع،پس از انجام عمليات مرمتي، قابليت هرگونه تقسيم بندي و تبديل به انواع کاربري ها را دارا مي باشند،در پي منافع عده اي سودجو و يا جهت رفع مشکلات اينگونه کارخانه ها- که اغلب پس از جنگ جهاني دوم با بازشدن مرزهاي ايران به روي واردات خارجي،حذف موانع گمرکي و...،ثابت ماندن تعداد کارگران با همان دستمزد تقريباً بالاي قبلي،افزايش بهاي مواد اوليه و پاره اي عوامل سياسي ديگر براي مدت ها تعطيل گرديدند-به يکباره ويران مي شوند و به اين ترتيب، نخستين نمونه هاي صنعتي معاصر به باد فنا مي روند.
-اشرف،احمد، 1359. «موانع تاريخي رشد سرمايه داري در ايران دوره قاجاريه». تهران، انتشارات زمينه.
-اولئاريوس،آدام. 1369. «سفرنامه اولئاريوس». ترجمه حسين کردبچه. جلد دوم. تهران:انتشارات کتاب براي همه.
-بروشورسازمان نوسازي و بهسازي استان اصفهان.
-بلنت،ويلفرد. 1384. «اصفهان مرواريد ايران». ترجمه موسوي فريدني. به کوشش محمد احمدي نژاد. اصفهان: نشر خاک.
-بهشتيان،عباس. 1351. «آثار باستاني گمنام»، عصارخانه هاي اصفهان. اصفهان: اداره کلّ اطلاعات استان اصفهان.
-بياني،خان بابا. 1353. تاريخ نظامي ايران در دوره صفويه.
-پيگولوسکايا،ياکولوفسکي،پطروشفسکي و ديگران. «تاريخ ايران».ترجمه ي کريم کشاورز.
-تاورنيه،ژان باتيست. 1369. «سفرنامه تاورنيه».ترجمه ابوتراب نوري.تهران: کتابخانه ي سنايي.چاپ چهارم.
-تحويلدار،ميرزا حسين خان. 1342. «جغرافيايي اصفهان». به کوشش منوچهر ستوده. تهران:انتشارات مؤسسه مطالعات و تحقيقات اجتماعي.
-جمال زاده،محمدعلي. 1357. «گنج شايگان».تهران:دنياي کتاب.
-حکيم،محمدتقي خان، 1305. «گنج دانش».تهران.
-ديماند،س.«راهنماي صنايع اسلام». ترجمه ي عبدا... فريار،انتشارات علمي و فرهنگي.
-ديوفوالا. 1361.«سفرنامه». ترجمه فره وشي. ناشر:کتابفروشي خيام.
-روزنامه ي فرهنگ.ک شماره43. مورخ جمادي الأول.
-رنه دالماني، هانري. «سفرنامه ي از خراسان تا بختياري». ترجمه همايون فره وشي.
-زکي،محمدحسن. 1366. «صنايع در ايران».ترجمه محمدعلي خليلي. تهران: اقبال.
-سانسون، م. 1366. «سفرنامه ي سانسون« (وضع کشور ايران در زمان شاه سليمان صفويه). ترجمه تقي تفضلي. تهران.
-سيوري، راجر. 1363. «ايران عصر صفوي». ترجمه احمد صبا. تهران: انتشارات کتاب.
-شاردن، ژان. 1345. «سياحت نامه شاردن». ترجمه محمد عباسي. تهران: اميرکبير.
-شاردن،ژان، 1375. «سفرنامه شاردن». ترجمه اقبال يغمايي. جلد4. تهران: انتشارات توس.
-شرلي منوارينگ. 1330هـ.ق. «سفرنامه شرلي منوارينگ». ترجمه آوانس خان مساعدالسلطنه. تهران.
-شريف زاده،سيد عبدالمجيد. بهار و تابستان1372. «شعربافي». مجله ميراث فرهنگي.شماره هشتم و نهم. سازمان ميراث فرهنگي کشور.
-شفقي،سيروس. 1385. «بازار بزرگ اصفهان.اصفهان»: سازمان فرهنگي تفريحي شهرداري و مرکز اصفهان شناسي و خانه ملل.
-شيخ الإسلام، علي. آبان- دي1380. «سپيده دم صنعت». مجله دانش نما، شماره83-81، ويژه نامه بررسي علل تخريب کارخانه هاي نساجي اصفهان.
-عميد،حسن. 1371. فرهنگ عميد. تهران: اميرکبير.
-فشاهي،محمدرضا، 1360. «تکوين سرمايه داري در ايران(1905-1796)». تهران:انتشارات گوتنبرگ.
-فقيه،نسرين.«آغاز معماري صنعتي ايران». تهران،موزه هنرهاي معاصر تهران.
-فلور، ويلم. 1371. «اتحاديه هاي کارگري و قانون کار در ايران». ترجمه ابوالقاسم سري. تهران: انتشارات توس.
-کرزن،جرج. ن. 1362. «ايران و قضيه ايران»، جلد دوم. ترجمه ي غ. وحيد مازندراني. تهران: انتشارات علمي و فرهنگي، چاپ دوم.
-کمپفر، انگلبرت. 1363. «سفرنامه کمپفر». ترجمه کيکاووس جهانداري. تهران: خوارزمي.
-معتضد، خسرو. 1366. «حاج امين الضرب و تاريخ تجارت و سرمايه گذاري صنعتي درايران».تهران: جانزاده.
-مؤيد، محمد. آبان-دي1380. «سپيده دم صنعت». مجله دانش نما،شماره83-81، ويژه نامه بررسي علل تخريب کارخانه هاي نساجي اصفهان.
-مهندسان مشاورپلشير.آبان-دي1380. «سپيده دم صنعت». مجله دانش نما، شماره83-81، ويژه نامه بررسي علل تخريب کارخانه هاي نساجي اصفهان.
-ميرزا سميعا.1368. «تذکره الملوک». به کوشش دبيرسياقي.تهران:اميرکبير. چاپ سوم.
-مينورسکي. 1368. «تعليقات مينورسکي بر تذکره الملوک». ترجمه ي مسعود رجب نيا. به کوشش دبير سياقي. تهران: اميرکبير،چاپ سوم.
-نوايي،عبدالحسين. 1370. «ايران و جهان». جلد اول. تهران: هما. چاپ سوم.
-ويلسن.ج کريستي. 1366. «تاريخ صنايع ايران».ترجمه ي عبدا... فريار. تهران: پديده، چاپ دوم.
-هدايت، مخبرالسلطنه. 1360. «گزارش ايران». تهران: بي نا.
-همايي شيرازي اصفهاني، ج. 1384. «تاريخ اصفهان(مجلد هنر و هنرمندان)»، به کوشش ماهدخت بانوهمايي. تهران: پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي.
-هولستر، ارنست.1382. «تصويرهاي ارنست هولستر از عهد ناصري». پديدآورنده: مرکز اسناد و مدارک ميراث فرهنگي. پژوهشگر:پريسا دمندان(نفيسي). تهران: سازمان ميراث فرهنگي کشور(پژوهشگاه)، مرکزاسناد و مدارک ميراث فرهنگي.
نشريه دانش نما ،شماره 162-161.
اين عوامل نوظهور همچون انقلاب صنعتي، عواملي تازه و نو و همچنين نيروي محرکه جديد(ماشين بخار، مولد برق و...)، پيدايش تقسيم کار و درنتيجه، تربيت نيروي متخصص براي انجام هر فعاليت، افزايش توليد، ماشين آلات جديد و...، هرکدام به نوبه خود بر معماري فضاي کارگاهي، تأثيري مستقيم داشت. براي مثال، ازدياد توليد و تعداد کارگران در پي افزايش خود، وسيع شدن ابعاد کارخانه را در برداشت و بدين ترتيب کارخانه هاي نوين، علاوه بر سالن هايي وسيع، براي پاسخگويي به نيازهاي اوليه کارگران خود، به فضاهاي جديدي همچون اداري، کارگاهي، نانوايي، کافه و... مجهز شدند که اينگونه کاربري هاي جديد به نحو چشمگيري در ساختار فضايي کارخانه تأثير گذارد.
از عوامل مؤثر ديگر بر معماري صنعتي نوين، ماشين آلات جديد بود که از يک سو اين ابزارهاي جديد به دليل نياز به امکان جابجايي در طول اضلاع فضاهاي دربرگيرنده خود، باعث ايجاد فضاهاي وسيع و طويل گشت، يعني ايجاد فضايي کاملاً عملکردي که مشخصه معماري نوين و بيگانه با معماري سنتي است؛و ازديگر سو، به واسطه تأسيسات جانبي خود همچون برج هاي خنک کننده، دودکش ها و... نمادهاي جديدي را با الهام از الگوهاي معماري سنتي بوجود آورد. مصالح نيز در اين دوران، تغييراتي فراوان يافت، چراکه ايجاد ساختمان هاي صنعتي نوين بدين سبک و سياق با مشخصات فوق الذکر، فقط درسايه ايجاد مصالحي نوين ميسر مي گشت؛ مصالحي که پاسخگوي نيازهاي فوق باشد. زيرا ديگر سازه هاي سنتي، جوابگوي ايجاد اين فضاهاي وسيع نبود. البته ذکر اين نکته ضروري است که در معماري پُرشکوه گذشته نمونه هاي فراواني مي توان يافت که فضاهاي وسيعي را مورد پوشش قرار مي داده اند. ليکن ساخت اينگونه بناها هم زمان بسياري را مي طلبيد، هم هزينه فراوان و هم درنهايت پاسخگوي ابعاد وسيع موردنظر نبود، ازاين رو، بايد از مصالحي جديد استفاده مي شد تا هدف موردنظر در حداقل زمان تأمين گردد. بدين ترتيب براي رفع نيازهاي اينگونه ساختمان ها،همزمان با ورود مهندسان و معماران خارجي براي طراحي واحدهاي صنعتي ايران،زمينه هاي ورود مصالح نوين به کشور ايران نيز فراهم گرديد و موجب شد که واژگان معماري ازقبيل دانه بندي، مصالح و... در ساخت اين فضاها تغيير نمايد. آجر که زماني در معماري سنتي به عنوان عامل اصلي ساخت بنا بکار برده مي شد، در اينجا نقشي زينتي يافت و براي پوشش تيرهاي آهني حمال بکار گرفته شد. در ساخت اين کارخانه ها، صنعتگر ايراني براي نخستين بار با مصالح نويني نظير فولاد، سيمان، چدن،بتن و... روبرو گشت، ليکن با قدرت و چيره دستي، مهارت خود را در ايجاد اين فضاها و سپس کاربرد آجر با جزئيات بسيارجهت پوشش ارائه داد و با اين عمل به بنا سنگيني، وقارو عظمت بخشيد. اين قبيل دستاوردها درنهايت منجر به پيدايش پلان آزاد، به عنوان يکي از دستاوردهاي معماري مدرن شد.
همگام با طراحي کارخانه هاي نوين، ساختارفضايي مزبور نسبت به گذشته تغييرات فراوان يافت و ازحالت درون گرا به برون گرا مبدل گشت.مسأله نما که در گذشته فقط به جداره هاي داخلي اختصاص داشت، دراين گونه معماري صنعتي نوين، جداره هاي خارجي را نيز پوشش داد. آجرکاري هاي بسيارظريف،بکارگيري عناصر و جرزهاي عمودي و افقي،پنجره هاي بلند و کم عرض حاوي نقوش چوبي و گاهي شيشه هاي رنگي،مشبک هاي بکار گرفته شده درلبه انتهايي برج ها و پاره اي از تزئينات بکار گرفته شده،نمونه هايي از تلاش هاي معماران و استادکاران ايراني براي پوشش اين سازه هاي نوين مي باشند.
ديگرنکته اي که ذکرآن ضروري است،نقش نهادهاي صنعتي اصفهان،درمکان يابي شهري ست.به عبارت ديگر،کارخانه هاي اصفهان علاوه بر تأمين نيازهاي صنعتي، نقشي ديگرنيز برعهده داشتند که عبارت بود از ايجاد تصويري از يک شهر نوين. اين بناها براي دستيابي به اين هدف بايد به گونه اي مطلوب در فضاهاي شهري جايگزين مي شدند تا علاوه براين که به عنوان قسمتي از زندگي شهري احساس و تجربه شوند،در چشم اندازکلّي شهر و درکنار گنبدها و مناره هاي تاريخي نيز،به صورت استعاره اي تازه جلوه گر گردند.ده کارخانه مهم اصفهان دردوسوي زاينده رود و در حاشيه آن شکل گرفتند.کارخانه هاي پشمباف، رحيم زاده و نختاب در حاشيه ي آن شکل گرفتند. کارخانه هاي ريسباف،شهرضاي جديد، زاينده رود، وطن، نور و صنايع پشم در حاشيه جنوبي زاينده رود. گرچه مکان يابي اوليه اين کارخانجات درحاشيه ي شهر و مستقل ازبافت آن بود،درپي گسترش روزافزون شهر به صورت جزئي از آن درآمد،فضاهايي نوين آفريد و کم کم به عنوان بخشي اززندگي در کنار ديگر عناصر شهري پذيرفته شد.
به طورکلّي مي توان گفت:
اين بناها که توسط افرادي همچون بهرنز، شونمان و...که مهندسان خود کارخانه ها بودند، احداث گرديدند،حاصل تأثير معماري کلاسيک و سنتي اند و مواردي همچون ايجاد ساختمان هاي سنگين،حجيم،برخورداري از نظم و قاعده، تلفيقي از تکنولوژي مدرن و سنن گذشته و پاره اي عوامل ديگر از مشخصات مهم اينگونه بناهاست،به عبارت ديگر، اين بناها ازنظر ترکيب کلّي برگرفته از معماري صنعتي کشورهاي زادگاه اين سبک و ازنظر تزئينات تحت تأثير سليقه استادکاران ايراني بوده اند.
البته به جزکارخانه هاي نساجي حاشيه زاينده رود،نهادهاي صنعتي ديگري نيز نظيرکارخانه قند،کبريت سازي و ديگر کارخانجات نساجي همچون پروين، آذر، شکوه و... در گوشه و کنار شهر اصفهان ساخته شدند؛ليکن به علّت قرارگيري در حاشيه شهر و دارا نبودن خصوصياتي همچون پتانسيل مکاني، تأثيرگذاري در منظر شهري، ويژگي هاي خاص معماري، قرارگيري بر روي مکان هاي تاريخي و بسياري از عوامل ديگر نظير آنچه در اين ده بناي صنعتي يافت مي شود،دراين نوشتار درج نشده اند. البته بعضي از اين نهادهاي صنعتي حاشيه اي نيز،درشکل کلّي شهر تأثير بسزايي داشتند. براي مثال، احداث کارخانه ذوب آهن، نقطه آغازي در تبديل اين شهر به يک قطب صنعتي به شمار مي رود که با جذب مهندسان و دانشجويان برتر دانشگاهها نقش مهمي در شکل گيري معماري اصفهان در دوره پهلوي دوم داشت.دراين دوره بسياري از تکنيک ها و طرح هاي اجرا شده در ذوب آهن که تلفيقي بود ازايده هاي مدرن و سنتي (مثل تلفيق بتن و آجر سنتي)،به عنوان يک الگو براي کلّ شهر اصفهان استفاده شد.مثلاً پس از آنکه براي نخستين بار در ذوب آهن، ترکيب بتن نميان (اکسپُز) و آجر در نما بکار رفت، نماي آجري به همراه بتن نمايان در ساختمان هاي ديگرشهرنيز رواج يافت و چهره ي شهررا دگرگون کرد.
موارد فوق،نمونه هايي از بکارگيري سازه ها و مصالح نوين و الگوهاي طراحي،در احداث نخستين کارخانه هاي معاصر ايران مي باشند؛بناهايي که تا جاي ممکن و باتوجه به تکنولوژي و امکانات در دسترس زمان خود، سعي بر آن داشتند تا فضايي ايجاد نمايند که هم ازلحاظ روابط فضايي، پاسخگوي نيازهاي عملکرد خود باشد و هم به واسطه قرارگيري اش در نقاط مهم شهري،درمنظرکلّي شهر تأثير نمايد؛همانند نقشي که دودکش هاي کارخانه ها،در عوض مناره هاي شهري ايفا مي نمود .ليکن متأسفانه اين گونه طراحي ابنيه صنعتي، برخلاف سايرکشورها،درايران رو به افول نهاد و ازسيرتکاملي خود بازماند،به گونه اي که ساختمان هاي صنعتي دوران کنوني در قالب سوله هاي ارزان قيمت،نه تنها جنبه هاي زيبايي شناختي را درنظر نگرفته اند، بلکه حتي در پاره اي موارد، پاسخگوي نيازهاي عملکردي خود نيز نمي باشند. متأسفانه در پي اين نزول، نه تنها تلاشي در راستاي رفع اين نقيصه،درمعماري ايراني صورت نپذيرفت،بلکه حتي نابودي آثار گذشته اينگونه معماري صنعتي بيش از پيش در سرلوحه کار قرار گرفت؛فضاهايي که به واسطه نوع طراحي خود و دارا بودن فضاهاي وسيع،پس از انجام عمليات مرمتي، قابليت هرگونه تقسيم بندي و تبديل به انواع کاربري ها را دارا مي باشند،در پي منافع عده اي سودجو و يا جهت رفع مشکلات اينگونه کارخانه ها- که اغلب پس از جنگ جهاني دوم با بازشدن مرزهاي ايران به روي واردات خارجي،حذف موانع گمرکي و...،ثابت ماندن تعداد کارگران با همان دستمزد تقريباً بالاي قبلي،افزايش بهاي مواد اوليه و پاره اي عوامل سياسي ديگر براي مدت ها تعطيل گرديدند-به يکباره ويران مي شوند و به اين ترتيب، نخستين نمونه هاي صنعتي معاصر به باد فنا مي روند.
پينوشتها:
1.بهرنز (Behrenz)، معمارآلماني که درسالهاي1909-1908ميلادي کارخانه توربين سازي «آ.ا.گ» را دربرلين طراحي نمود و تأثيرفراواني بر معماري بناهاي صنعتي دوره1309-1299هـ.ش. ايران داشت.
2. شونمان (Schunemaal)، از مأموران دولت آلمان درخلال جنگ جهاني اول و پس از آن در ايران است.
-اشرف،احمد، 1359. «موانع تاريخي رشد سرمايه داري در ايران دوره قاجاريه». تهران، انتشارات زمينه.
-اولئاريوس،آدام. 1369. «سفرنامه اولئاريوس». ترجمه حسين کردبچه. جلد دوم. تهران:انتشارات کتاب براي همه.
-بروشورسازمان نوسازي و بهسازي استان اصفهان.
-بلنت،ويلفرد. 1384. «اصفهان مرواريد ايران». ترجمه موسوي فريدني. به کوشش محمد احمدي نژاد. اصفهان: نشر خاک.
-بهشتيان،عباس. 1351. «آثار باستاني گمنام»، عصارخانه هاي اصفهان. اصفهان: اداره کلّ اطلاعات استان اصفهان.
-بياني،خان بابا. 1353. تاريخ نظامي ايران در دوره صفويه.
-پيگولوسکايا،ياکولوفسکي،پطروشفسکي و ديگران. «تاريخ ايران».ترجمه ي کريم کشاورز.
-تاورنيه،ژان باتيست. 1369. «سفرنامه تاورنيه».ترجمه ابوتراب نوري.تهران: کتابخانه ي سنايي.چاپ چهارم.
-تحويلدار،ميرزا حسين خان. 1342. «جغرافيايي اصفهان». به کوشش منوچهر ستوده. تهران:انتشارات مؤسسه مطالعات و تحقيقات اجتماعي.
-جمال زاده،محمدعلي. 1357. «گنج شايگان».تهران:دنياي کتاب.
-حکيم،محمدتقي خان، 1305. «گنج دانش».تهران.
-ديماند،س.«راهنماي صنايع اسلام». ترجمه ي عبدا... فريار،انتشارات علمي و فرهنگي.
-ديوفوالا. 1361.«سفرنامه». ترجمه فره وشي. ناشر:کتابفروشي خيام.
-روزنامه ي فرهنگ.ک شماره43. مورخ جمادي الأول.
-رنه دالماني، هانري. «سفرنامه ي از خراسان تا بختياري». ترجمه همايون فره وشي.
-زکي،محمدحسن. 1366. «صنايع در ايران».ترجمه محمدعلي خليلي. تهران: اقبال.
-سانسون، م. 1366. «سفرنامه ي سانسون« (وضع کشور ايران در زمان شاه سليمان صفويه). ترجمه تقي تفضلي. تهران.
-سيوري، راجر. 1363. «ايران عصر صفوي». ترجمه احمد صبا. تهران: انتشارات کتاب.
-شاردن، ژان. 1345. «سياحت نامه شاردن». ترجمه محمد عباسي. تهران: اميرکبير.
-شاردن،ژان، 1375. «سفرنامه شاردن». ترجمه اقبال يغمايي. جلد4. تهران: انتشارات توس.
-شرلي منوارينگ. 1330هـ.ق. «سفرنامه شرلي منوارينگ». ترجمه آوانس خان مساعدالسلطنه. تهران.
-شريف زاده،سيد عبدالمجيد. بهار و تابستان1372. «شعربافي». مجله ميراث فرهنگي.شماره هشتم و نهم. سازمان ميراث فرهنگي کشور.
-شفقي،سيروس. 1385. «بازار بزرگ اصفهان.اصفهان»: سازمان فرهنگي تفريحي شهرداري و مرکز اصفهان شناسي و خانه ملل.
-شيخ الإسلام، علي. آبان- دي1380. «سپيده دم صنعت». مجله دانش نما، شماره83-81، ويژه نامه بررسي علل تخريب کارخانه هاي نساجي اصفهان.
-عميد،حسن. 1371. فرهنگ عميد. تهران: اميرکبير.
-فشاهي،محمدرضا، 1360. «تکوين سرمايه داري در ايران(1905-1796)». تهران:انتشارات گوتنبرگ.
-فقيه،نسرين.«آغاز معماري صنعتي ايران». تهران،موزه هنرهاي معاصر تهران.
-فلور، ويلم. 1371. «اتحاديه هاي کارگري و قانون کار در ايران». ترجمه ابوالقاسم سري. تهران: انتشارات توس.
-کرزن،جرج. ن. 1362. «ايران و قضيه ايران»، جلد دوم. ترجمه ي غ. وحيد مازندراني. تهران: انتشارات علمي و فرهنگي، چاپ دوم.
-کمپفر، انگلبرت. 1363. «سفرنامه کمپفر». ترجمه کيکاووس جهانداري. تهران: خوارزمي.
-معتضد، خسرو. 1366. «حاج امين الضرب و تاريخ تجارت و سرمايه گذاري صنعتي درايران».تهران: جانزاده.
-مؤيد، محمد. آبان-دي1380. «سپيده دم صنعت». مجله دانش نما،شماره83-81، ويژه نامه بررسي علل تخريب کارخانه هاي نساجي اصفهان.
-مهندسان مشاورپلشير.آبان-دي1380. «سپيده دم صنعت». مجله دانش نما، شماره83-81، ويژه نامه بررسي علل تخريب کارخانه هاي نساجي اصفهان.
-ميرزا سميعا.1368. «تذکره الملوک». به کوشش دبيرسياقي.تهران:اميرکبير. چاپ سوم.
-مينورسکي. 1368. «تعليقات مينورسکي بر تذکره الملوک». ترجمه ي مسعود رجب نيا. به کوشش دبير سياقي. تهران: اميرکبير،چاپ سوم.
-نوايي،عبدالحسين. 1370. «ايران و جهان». جلد اول. تهران: هما. چاپ سوم.
-ويلسن.ج کريستي. 1366. «تاريخ صنايع ايران».ترجمه ي عبدا... فريار. تهران: پديده، چاپ دوم.
-هدايت، مخبرالسلطنه. 1360. «گزارش ايران». تهران: بي نا.
-همايي شيرازي اصفهاني، ج. 1384. «تاريخ اصفهان(مجلد هنر و هنرمندان)»، به کوشش ماهدخت بانوهمايي. تهران: پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي.
-هولستر، ارنست.1382. «تصويرهاي ارنست هولستر از عهد ناصري». پديدآورنده: مرکز اسناد و مدارک ميراث فرهنگي. پژوهشگر:پريسا دمندان(نفيسي). تهران: سازمان ميراث فرهنگي کشور(پژوهشگاه)، مرکزاسناد و مدارک ميراث فرهنگي.
نشريه دانش نما ،شماره 162-161.
/ج
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}