آينده ي iPhone: ابري که اطراف iPhone را فرا گرفته است.


 





 
Cloud Computing يک عبارت پر سر و صدا است اما در واقع در طي 18 ماه آينده قرار است تأثير عمده اي بر سخت افزاري که ما مي خريم، بگذارد. اين داستان را در نظر بگيريد. اولين پخش کننده ي سيار موسيقي من يک واکمن که از نوار يا Tape استفاده مي کرد بود، بعد از آن يک پخش کننده ي سيار CD تهيه کردم، در انتهاي قرن گذشته چندين پخش کننده ي MiniDisc، يک پخش کننده MP3 خريدم و سپس در سال 2004 يک iPod تهيه کردم که داراي يک ديسک سخت 20 گيگابايتي و صفحه ي رنگي با رزولوشن 176×220 بود. سپس نسل پنجم 60 گيگابايتي iPod video به بازار آمد. بعد از آن، iPhone با 16 گيگابايت فضاي ذخيره سازي ارائه شد. فضاي ذخيره سازي اين مدل ها را بر روي يک نمودار ببريد تا يک افزايش ثابت و بعد از آن يک کاهش واضح را مشاهده کنيد.
اگر من مقدار حافظه کامپيوترم را روي يک نمودار رسم مي کردم اين نمودار افزايش مقدار حافظه از 1 مگابايت در کامپيوتر 386 اوليه ام تا 8 گيگابايت در پي سي بازي فعلي ام را نشان مي داد. همين موضوع در مورد مقدار فضاي ذخيره سازي، (از يک ديسک سخت 40 مگابايتي تا ديسک 1.5 ترابايتي)، رزولوشن صفحه نمايش، سرعت اتصال به اينترنت، سرعت پردازنده و تمام جنبه هاي کليدي مربوط به قدرت و کارآيي که طي 15 سال گذشته بدون وقفه افرايش پيدا کرده است، مصداق دارد.
وقتي من iPhone 3G را خريدم، 16 گيگابايت حداکثر مقدار فضاي در دسترس بود و اين مدل از حافظه فلش گران قيمت به جاي ديسک سخت iPod قبلي من استفاده مي کرد.
حتي حالا نيز شما فقط مي توانيد 32 گيگابايت بر روي يک 3G نصب کنيد (اگرچه iPod touch و iPad در مدل هاي 64 گيگابايتي نيز در دسترس هستند). هرچند اگر من يک iPhone جديد تهيه کنم به دنبال نسخه 32 يا 64 گيگابايتي نخواهم رفت؛ 16 گيگابايت برايم کافي است و اگر بتوانم مقداري پول نقد ذخيره کنم ممکن است براي خريد يک نسخه 8 گيگابايتي وسوسه شوم.
من بايد از Spotify Premium متشکر باشم. احتمالاً همانگونه که از تاريخچه ي ويژه ي پخش کننده هاي موسيقي من متوجه شده ايد، با توجه به توانايي حمل يک مجموعه ي نسبتاً کامل از فايل هاي موسيقي، چيزي که مي توانم براي گوش دادن انتخاب کنم برايم اهميت پيدا مي کند. بخش اعظم فضاي موجود بر روي iPhone يعني 11.04 گيگابايت توسط فايل هاي موسيقي اشغال شده است. پس از دو ماه استفاده از Spotify Premium که به من اجازه مي داد با پرداخت مبلغ 10 پوند در ماه به مجموعه ي بزرگي از موسيقي گوش کنم، آهنگ ها را به طور محلي بر روي تلفن cache کنم يا از طريق WiFi و 3G به صورت جرياني (streaming) به آنها گوش کنم، به اين فکر مي کنم که مي توانم از تلفني با فضاي ذخيره سازي کم تر استفاده کنم.
عکس هاي من از قبل به صورت آن لاين ذخيره شده اند، با استفاده از SugarSync از آن ها نسخه ي پشتيبان گرفته ام و از طريق برنامه هاي کاربردي iPhone و سايت وب به آن ها دسترسي دارم و تعدادي از آن ها را بر روي Flickr و Facebook ذخيره کرده ام. من ويدئوهاي زيادي بر روي iPhone تماشا نمي کنم اما کليپ هايي که نگاه مي کنم به واسطه ي وجود iPlayer، YouTube از data centerهاي راه دور به صورت جرياني بر روي تلفن نمايش داده مي شوند.

بنابراين چرا اين موضوع براي Apple يک مشکل به شمار مي رود؟ خوب، برايا ين بحث شما بايد به ذهن بسپاريد که اپل بخش اعظمي از درآمد خود را از راه فروش سخت افزار کسب مي کند و در دو ماهه ي دوم سال 2010 حدود 40 درصد از درآمد اين کمپاني حاصل از فروش iPhone، بيست و هشت درصد از محل فروش Mac و 14 درصد از iPod بوده و اين در حالي است که iTunes، نرم افزار و ساير سرويس هاي مختلف با 18 درصد درآمد را در نظر نگيريم. iTunes Store را نمي توان يک منبع ضرر به حساب آورد اما نمي توان مقدار پولي را که iPhone نصيب اين کمپاني مي کند با آن مقايسه کرد.
بنابراين، ابر و cloud computing دو نگراني براي Apple به بار مي آورد: اول، اگر الزامات سخت افزاري به حدي کاهش پيدا کند که شما فقط به توانايي اتصال نياز داشته باشيد فروش سخت افزار دشوار خواهد شد و فروش مدل هاي گران تر از اين هم دشوارتر مي شود. تفاوت قيمت بين مدل هاي 16 و 64 گيگابايتي iPad فقط منحصر به هزينه ي حافظه نخواهد شد، ماشين high-end پرسودتر خواهد بود. Apple براي پرهيز از دچار شدن به سرنوشت سازندگان PC نظير Dell که درگير رقابتي نفس گير شد و در نهايت در اين مبارزه ضرر کرد و کوشش کرد کامپيوترهاي خود را تا حد ممکن ارزان کند کوشش هاي سختي به عمل آورده است.
با اين تفاصيل، ذخيره سازي رسانه بر روي ابر بر موضوع ذخيره سازي اثر خواهد گذاشت؛ ممکن است من به يک 64GB iPhone 4G نيازي نداشته باشم، اما Apple هنوز هم با WiFi 802.11n سريع تر، يک دوربين بهتر و رزولوشن بالتر صفحه نمايش من را جلب مي کند. سرعت هاي فعلي اينترنت به معناي اين است که پردازش با استفاده از يک data center راه دور اهميت خود را از دست مي دهد. من ديوانه ي سخت افزار هستم؛ اما بسياري از افرادي که کم تر به سخت افزار اهميت مي دهند به دنبال يک وسيله ارزان تر هستند و فضاي ذخيره سازي تأثير بزرگي بر هزينه ابزار مبتني بر فلش خواهد داشت.
نکته اي که بيش تر باعث نگراني اپل است اين واقعيت است که سرويس هاي آن لاين از نرم افزارهاي سنتي بسيار بيش تر hardware-agnostic هستند. من 8223 فايل صوتي با حجم 54 گيگابايت را از iTunes گرفته ام و در حدود 22.5 روز به آن ها گوش کرده ام. گردآوري اين فايل ها حدود 6 سال طول کشيده و تمام اين فايل ها داراي ratings، genres، album art هستند و در صدها ليست پخش ذخيره شده اند. فرض کنيم يک تلفن Android از راه برسد و قرارداد من نيز رو به پايان باشد و من به دنبال قرارداد ديگري مي گردم. من واقعاً به توانايي انتقال تمام اين موسيقي ها و فوق داده ها به يک نرم افزار مديريت موسيقي علاقه دارم. اما اگر از Spotify استفاده کنم، مجبور هستم برنامه ي کاربردي spotify براي Android را تهيه و آن را نصب کنم: داده هاي من به آن منتقل خواهند شد زيرا آن ها حقيقتاً از راه دور بر روي سرورهاي Spotify مديريت مي شوند.
اين واقعيت را هم به مسائل ذکر شده اضافه کنيد که ايميل من از قبل بر روي Google اجرا مي شد و عکس هاي من به گونه اي آن لاين هستند که Android به راحتي مي تواند به آن ها دسترسي پيدا کند و شما مشاهده مي کنيد من مشتري هستم که تا وقتي يک سخت افزار بتواند آن لاين و به اينترنت متصل شود ارجحيتي براي آن ها قائل نيستم.
Jon Stokes نويسنده ي arstechnica.com( ArsTechnica) ماه گذشته مقاله اي نوشت که مرگ palm را اعلام کرده بود. شايد اين قضاوتي نادرست و نسنجيده باشد اما دليل اضمحلال آن به عوامل متعددي بستگي داشت که يکي از آن ها اين بود که WebOS آن به سرويس هاي مبتني بر وب ثالث نظير Google و facebook وابستگي شديدي داشت و به همين دليل سوئيچ کردن از Pre خيلي ساده بود.
بنابراين Apple بايد چکار کند؟ خوب، اين کمپاني به فراهم کردن سرويس هاي آن لاين بهتري نياز دارد. دير يا زود، Apple بايد از خواب غفلت بيدار شود و اين موضوع را در نظر بگيرد، با هزينه ي 59 پوند در ماه، MobileMe چيزي است که مي تواند يک مورد بسيار بهتر باشد که کار خود را با ارائه موسيقي، خريد lala، که يک شرکت آمريکايي پخش جرياني موسيقي بود آغاز کرد. نکته اي که در اين جا مطرح است اين است که Apple فروش موسيقي را دوست دارد و در حال حاضر بزرگ ترين فروشنده موسيقي در ايالات متحده آمريکا است و مدل Spotify که به شدت بر تبليغات متکي است نمي تواند جذابيتي داشته باشد. احتمال بيش تري وجود دارد که سرويسي به ما ارائه شود که از طريق آن بتوانيم به تمام موسيقي هاي موجود بر روي iPhone خود گوش کنيم، و اگر فايل ها را در اختيار نداشته باشيم آن ها را از طريق هوا ارسال کنيم.

بنابراين سرمايه گذاري بر روي سرويس هاي آن لاين به منظور رقابت با Google کار عاقلانه اي نيست: انجام اين کار براي Apple ارزشي ندارد. گوگل بسيار بزرگ تر از چيزي است که بتوانيد تصور کنيد. مذهب و مسلک جديد اپل، برنامه هاي کاربردي است.
در سال هاي گذشته من حدود 50 پوند براي برنامه هاي کاربردي iPhone خود هزينه کرده ام و نمي توانم از آن ها بگذرم؛ اين کاري است که اگر به Android يا Windows Phone 7 سوئيچ کنم مجبور به انجام آن هستم. با عدم تمايل اپل به ضعيف کردن پلتفرم iPhone(iPad) و iPod touch هر دو iPhone OS را اجرا مي کنند) و ادامه ي اصرار بر اين که برنامه هاي کاربردي iPhone براي runtimeهاي cross-platformي نظير کامپايلر Flash-to-iPhone ساخته نشده اند، اپل سعي مي کند مشوق هايي براي کدنويسان ايجاد کند تا برنامه هاي کاربردي متفاوتي براي iPhone توليد کنند. اين کار نه تنها موجب فروش اين برنامه ها از طريق iTunes و کسب درآمد براي اپل مي شود بلکه افراد را از وب باز دور و آن ها را در استفاده از iPhone با تجربه اي منحصر به فرد مواجه مي کند. اين موضوع بر روي iPhone من نيز کار مي کند، به عنوان مثال من برنامه کاربردي IMDB را به سايت IMDB ترجيح دهم.
اين يک استراتژي خوب است و به نظر نمي رسد براي مدتي تحت فشار قرار گيرد: گوگل ممکن است اجازه نصب برنامه هاي کاربردي بر روي Android را بدهد اما با آزاد گذاشتن توليد کنندگان سخت افزار سيستم خود را تکه تکه کرده است بنابراين کدنويسان به سختي مي توانند Android را هدف بگيرند و برنامه هاي مناسب آن را بنويسند.
وب براي گوگل کار مي کند زيرا بخش اعظمي از استفاده از وب به جست و جو بر روي گوگل مربوط مي شود و در نتيجه داده ها و آگهي هاي بيش تري نصيب آن مي شود. هدف گوگل نرم افزار يا فقط نرم افزار نيست بلکه سخت افزار نيز خواهد بود و بر قيمت و حق انتخاب حمله ور خواهد شد. آن هايي که در دهه ي 80 از پيشتازان اين حوزه بوده اند به ياد خواهند آورد که مايکروسافت از همين تاکتيک استفاده مي کرد. در نتيجه عجيب نيست که در پايان آوريل، Eric Schmidt مدير ارشد اجرايي گوگل در کنفرانسي گفت که گوگل مي خواهد ابزاري که از سيستم عامل Chrome استفاده مي کنند به حدي ارزان باشند که بتوان آن ها را کاملاً دور انداخت.
منبع:ماهنامه ي کامپيوتري بزرگراه رايانه، شماره ي 131.