مراتب توحید


 

نويسنده: محمد انور جعفری
منبع : اختصاصی راسخون



 
بحث توحید و مراتب آن یک مسئله بسیار مهم برای مسلمانان است که بسیاری از دانشمندان بزرگ علم کلام تلاشهای فراوان کرده اند و کتابهای زیادی تألیف نموده اند تا این علم بزرگ را به بشریت بشناسند و توحید اسلامی که بشارت دهنده آن آخرین فرستاده خدا محمّد مصطفی(ص) راه نجات همه انسانها است و این توحید پایه سعادت و عامل وحدت بین همه ای ادیان توحیدی بطور عموم و بطور اخصّ میان تمام مسلمانان است. درک و شناخت آن از جایگاه علم برخوردار است در این مقاله خود واژه توحید و مراتب آن که عبارت از توحید ذات و تعریف آن، و توحید در صفات و توحید افعالی و ویژگی های آن و توحید در عبادت و توحید عملی و توحید عرفانی و فرق احد
از خداوندمتعال و بخشنده و مهربان را شکر وسپاس بی نهایت دارم که به این بنده حقیر خود توفیق عنایت کرد که در مورد مراتب توحید مقاله ای را ارائه نمایم: مراتب توحید و اصل توحید یک امر الهی است که خداوند توسط همه پیامبران خود. کل بشر را به توحید و یگانگی و پرستش خود فرا خوانده است و خداوند همه ای موجودات و مخلوقات را براساس توحید آفریده شده است و همه مخلوقات خداوند یگانه را عبادت می کند از این جهت اشرف مخلوقات یعنی تمام انسانها باید بر اساس توحید حرکت و عمل نماید تا به آن اشرفیت خود و هدف آفرینش که رسیدن به کمال است برسد لذا برای تحقق این امر بزرگ اول ایمان به خدا و پیامبران الهی و آخرین پیامبر حضرت محمد(ص) است. و بعد نیاز به شناخت توحید و مراتب آن است و اگر این هدایت خداوند به آن جایگاه خود برسد تمام انسانها سعادتمند خواهد بود و اگر انسانها غیر توحید حرکت کنند از فطرت پاکشان که متعهد بر توحید و پرستش خداوند یگانه است خارج شده آن وقت در ظلمات و شقاوت خواهد بود. هر کاری در این دنیا اگر در راه خداوند و در جهت رضای خدا انجام نشود باعث بدبختی و هر کاری اگر در راه خدا و در جهت رضای او صورت گیرد باعث خوشبختی دنیا و آخرت است وسلام

واژه توحید

از نظر لغوی به معنای یگانه دانستن و یکتا شمردن بکار می رود و نیز به معنای یکی کردن هم نقل شده است.(1) (توحید از نظر اصطلاحی) عبارت است: 1.نفی تعدد: یعنی اعتقاد به حدانیت خداوند و نفی هرگونه تعدد و کثرت است) یعنی اینکه تنها خداوند خالق این جهان هستی است و فقط او مالک حقیقی جهان و هیچ گونه قدرت بالاتر غیر او وجود ندارد و تنها خدا قدرت مطلق است. 2.نفی ترکیبب: به معنای احدّیت و بسیط بودن خداوند و مرکب نبودن خداوند از اجزاء بالفعل و بالقوه است 3.اعتقاد به صفات ذات خداوند و نفی هرگونه صفات زائد بر ذات است و قرآن کریم ذات را بی نیاز از استدلال میداند. 4.توحید افعالی که در اصطلاح لسان فلاسفه آمده است یعنی خداوند در کارهایش به هیچ کسی و هیچ چیزی نیاز ندارد و هرکسی و هرچیزی در قدرت تکوینی و مالکیت حقیقی خداوند است. 5.تأثیر استقلالی یعنی مخلوقات در کارهایشان بی نیاز از خداوند نیستند و تأثیرهای در یکدیگر دارد که به اذن خداوند و در سایه نیروی خدا است و تنها مستقل خداوند است در همه جا و همه چیز است بدون احتیاج به دیگری در

مراتب توحید

یک توحید ذات: که عبارت است خداوند بی نظیر از هر جهت و مطلق از جمیع جهات است لیس کمثله شیء وهوالسمیع البصیر مانند او چیزی نیست و او شنوا و بینا است و توحید ذاتی اصطلاح رایج به این معنا آمده خداوند یگانه بوده و هیچ مثل و مانند ندارد و گاهی به معنای گسترده تر بکار رفته که شامل بساطت و سلب ترکیب می شود که مشتمل بر دو مطلب است: الف: خداوند یکتا است یعنی هستی مطلق است که در درون او اجزا راه ندارد ذات او از هر جهت بسیط است. ب: خداوند یکتا است یعنی هستی محض است لا شریک له و لیس له فی الاشیاء به معنا نفی برون ذاتی است و لذا فلاسفه برای اثبات توحید ذات ده تا برهان آوده است که برهان نظم و برهان فطرت دلالت بر اصل اثبات وجود خدا می کند وامام صادق (ع) برای اثبات تعددّ زیر که مجموعه ای ازتوحید ذات است برای آن دو برهان عقلی ونقلی اقامه کردند: الف: برهان عقلی آنچه ثانی ندارد در باب عدد داخل نیست ب: برهان نقلی حضرت علی(ع) فرمودند: 1- کسانی که خداوند را ثلاثه فکر کردند تکفیر کرده زیرا خداوند عدد بر نمی داردالحمدالله الأحد بالاتأویل عدالحمدالله الذی واحد لا بعد:زیرا هستی نامتناهی ازآن خداست و دیگر می فرماید: خداوند علم و ذات او بود در حالی که معلولی نبود و شنیدن ذات او بود و در حالی شنیدنی نبود دیدن وجود داشت که درحالی دیدن وجود نداشت و قدرت ذات او بود ودر حالی مخلوقی نبود و همه را خداوند آفرید) (2)معرفت ذات خداوند ارزش هر معرفتی به اندازة معروف آن است و لذا هیچ معرفتی همتای شناخت حق نمی شود فطرت هر انسانی به هستی خداوند شهادت می دهد و هر گونه برهان برای اثبات ذات اقامه شود به منزله تنبیه و احیای فطرت است و اثبات ذات نیازمند به برهان نیست و قرآن ذات را بی نیاز از استدلال می داند و فقط به اوصاف می پردازد مسئله دیگر این است که راههای معرفت واجب راههای جزئی برای شناخت واجب نا محدود است زیرا هر موجودی و هر شأن وجودی آیات از آیات الهی است و بهترین را جزئی از شناخت برای واجب ارتباط مستقیم و بلاواسطه انسان با خداوند است(3) و بررسی توحید ذات در قرآن نیز مورد توجّه قرار گرفته است و هر گونه تقسیم یا ترکیب بیرونی و همی و عقلی از جزء معارف است که قرآن کریم با آیات به آن تحکیم بخشیده است.(4) محمد بن علی می گوید: هرگاه صفتهای توصیف می کنیم با هر کدام صفت ضدش را نیز نفی می کنیم.
توحید صفات عبارت است از اینکه همه صفات خداوند به یک چیز باز می گردد که عین ذات خداوند است. یعنی او است عالم و قادر وحی.(5) و لذاحضرت علی(ع) در نهج البلاغه می فرماید: و کمال التوحید نفی الصفات عنه و سنّی ها خدا را مثل انسان حساب می کند و روشنفکران شان مثل این یتیمه که او کسی است مذهب وهابیگری را آورد و الان عربستان به سرطان مبتلا شده است آن شخص در کتابش می گوید: خداوند روز دوشنبه از عرش به زیر می آید و با بندگانش حرف می زند و دیگر می گوید: ذات ذات خداوند عین صفات مااست یعنی زاید بر ذات است. امّا شیعه می گوید: نه ذات خدا مثل صفات اوست و دلیلش روشن است برای اینکه اگر صفات خدا عین ذات نباشد مثل تری آب که در صورتی نباشد و لذا احتیاج به وصف پیدا می کند امّا خدا محتاج نیست ما خدای را خدا می دانیم که غنی علی الا طلاق باشد به هیچ کس محتاج نباشد و همه به او احتیاج داشته باشد.(6) و نقل شده که امام رضا(ع) بر بالای قبر از قبر خویشاوندان خود رفت و دستش را روی قبر گذاشت و سپس فرمود: خدایا قدرت آشکار گشته امّا چگونه ناآشکار است از این به تو جاهل گشته و تو را محدود تصور کرده اند و تصورشان برخلاف آن چیز استکه بدان توصیف می کنند و لذا نویسنده کتاب می گوید: منظورش اعتماد به قدرت بود از اوصاف ذات خداوند است. باز می فرماید: که خداوند نور است منظور این بوده که او نود دهنده و هدایت گراست و دیگر کلام امام که در سایه با الله منظور روح القدس است و فرشته مقّرب و صراط آن است که خدا بود و چیزی با او نبود تصمیم گرفت که پیامبران حجت و گواه است درود خدا بر آنان و آنان را آفرید و بیش از آن روح مقدس را آفرید.(7) امام صادق (ع) می فرماید: مردی نزد امام علی آمد و گفت: آیا خداوند توانا است که زمین را درکوچک تر از تخم مرغی جای دهد بدون اینکه کوچک بزرگ شود امام فرمود: خداوند توانااست اما قدرت بمحال تعلق نمی گیرد
توحید در افعال: عبارت است از همه کارها در دو جهان فعل خداوند است هر موجودی از ذات پاک خداوند است و در اصل وجود خدا وابسته به ذات او هستند در تأثیر و فعل خود نیز چنین هستند البته این معنا هرگز نفی قانون علّیت و عالم اسباب را نمی کند وطبق فرمایش امام صادق(ع) این است که خداوند خواسته است که همه کارها از طریق اسباب آن جاری گردد و نیز اعتقاد به توحید افعالی هرگز موجب اعتقاد به جبر و سلب آزادی از انسان نمی گردد و لذا ا نسان درانجام کارهایش خود مختار و آزاد است ولی تمام قدرت و نیرو و حتی آزادی اراده از سوی خداوند است قل الله خالق کل شئ و هو واحد القهار بگو خداوند یکی خالق همه چیز است و او یکتا و پیروز است(8)ا اله الا الله یعنی چه؟ یعنی لا مؤثر فی الوجود الاالله یعنی اینکه انسان باید عقیده داشته باشد و عامل باشد زیرا ممکن است عقیده باشد ولی عمل نباشد که هیچ کسی غیر خدا نمی تواند کار کند و اگر در این اسبابی هست اینها همه وسیله است خدا این سبب را قرار می دهد خدا مقلب القلوب است خدا مسبب الاسباب است هیچ چیز در این عالم جز به وسیله خدا و به اذن او نمی تواند تأثیر کند تمام وسیله ها بدون اراده خدا پوچند.(9)

ویژگی های توحید افعالی

1.تحقیق فعل به صدق اراده هر گاه خداوند فعل را اراده کند و بخواهد شیئ در خارج موجود باشد صرف اراده او برای آن شیئ است. 2.تخلف ناپذیری فعل از اراده تحقق فعل خدا که همان اراده تکوینی اوست تحقق بردار است و نه عصیان پذیر زیرا خداوند سبحان با اراده تکوینی خود هستی هر چیزی را می آفریند و با قدرت و قاهره خویش هرگونه مانعی را از جانب هر که و هر چه هرباشد بر می دارد. 3.«کمیت مبدأ فاعلی» بدون شک خدا مبدأ عالم امکان و خالق هستی است ولی این سؤال مطرح است که خدا عالم را از چه آفرید آیا از قبل چیزی بود که خدا آن را
دگر گون کرد و به صورت عالم امکان کنونی در آورد یا از هیچ از عدم آفرید و یا آیا جهان از شیئ آفریده شد و یا لاشیئ ولی جواب آن در کلام امیرالمؤمنان علی(ع) در خطبه ای نورانی حضرت فاطمه (س) آمده است که آفرینش جهان نه از شیئ است « و نه از لا شیئ » بلکه از لا من شیئ است.(10) 1.صدور به نحو: از ویژگی های فعل خدا صدور آن به نحو تجلّی است نه تجافی معنای صدور فعل به نحو تجافی این است که فعل مبدأ خود را جدا کرده و انتقال پیدا می کند به گونه دیگر در نزد او نیست، مانند نزول آیات به زمین رسید دیگر وجود های آن آسمان نیست. 2.صدور فعل به این نحو است که آنچه در نزد خداست در عین حال که اصل و حقیقت آن نزد او دقیق شده و نزول یافته و برای دیگران تجلّی کرده است.
3.اصل پیدایش هر چیزی در جهان و عالم امکان و نیز اطلاع و استمرار آن تابع اراده الهی است اگر خداوند چیزی را به طور محدود بخواهد آن شیئ به نحو موقت انجام می شود.و اگر امری را به طور مستمر اراده کند آن چیز به طور دائم محقق می گردد و لذا عاصم بن حمید از امام صادق (ع) روایت می کند که من سؤال کردم از امام گفتم خدا همیشه اراده دارد امام فرمود: داشتن اراده با وجودی مرادی است که خدا همیشه دانا و توانا بوده و سپس برای موجودات عالم امکان اراده کرده است ولذا صفوان بن یحیی از امام صادق (ع) می گوید: سؤال کردم که اراده از طرف خدا و طرف خلق است فرمود اراده در خلق همان آهنگ درونی است و از طرف خدا اراده همان پدید آوردن فعل و لذا اراده از جانب پروردگار به مخلوقات می باشد. و مخلوقات با داشتن اختیار باید حرکت کند. که اراده درونی مخلوقات است.
توحید در عبادت عبارت است که جز خدا نپرستیم و در برابر غیر او سر تسلیم فرو نمی آوریم توحید در عبادت لازمه توحید ذات و صفات است زیرا وقتی مسلّم شد که واجب الوجود تنها خدا ست و هر چیز غیر اوست همگی محتاج و نیازمند است. پس عبادت مخصوص اوست و او کمال مطلق است و غیر از او کمال مطلق وجود ندارد و عبادت هم برای رسیدن به کمال است بنابراین عبادت مخصوص خداوند و قرآن در توحید عبادت می فرماید: و لقد بعثنا فی کل امته رسول لأن اعبدوالله واجتنبوا الطاغوت 1.ما در هر امتی رسول فرستادیم که خدای یکتا را بپرستید و از طاغوت اجتناب کنید. و ما ارسلنا من قبل من رسول الا نوحی الله انه لا اله الا انا فاعبدون 2.ما پیش از تو هیچ پیامبری نفرستادیم مگر اینکه به او وحی کردیم که معبودی غیر خدا نیست و فقط خدا را عبادت کنید و ان الله ربی و ربکم فاعبدوه و هذا الصراط المستقیم خداوند پروردگار من و شما است او را بپرستید.(11) و در مقابل هرکسی و ناکسی سر تسلیم فرود نیاورید و عبادت صد درصد برای خدا باشد و به چنین شخصی موحد می گوید و به این توحید عبادی می گوید والا اگر غیر خدا در قلب انسان حکومت کند قرآن می گوید: والذین کفرو اولیاؤهم الطاغوت و لذا کسانی که زندگی منهای خدا دارند یعنی توحید عبادی ندارند اینها بت پرستند و طاغوت ها در دلشان حکم فرماست در حالی که قلب جای خداست و قلب مؤمن عرش الرّحمن است اگر کسی بخواهد به جای برسد باید علایق را از دلش بیرون کند باید محبت و عشق خدا به درون و قلب انسان برسد تا انسان به جای برسد والا اگر ریاست و هوی و هوس و حب دنیا دلش را پر کرده باشد این شخص به جای نمی رسد و موحد نیست و لذا قرآن می فرماید: تو بت پرستی أفَرَأیتَ مِن أتَخَذَ الله هواه و أضِلَهُ ها الله علی علم ای بشر که هوی و هوس بردلت حکم فرماست نگو دروغ می گویی تو بت پرستی الم اعهد الیکم یا بنی آدم الا تعبدوا الشیطان انه لکم عدو مُبین ای بدبخت مگر در عالم ازل ما به فطرتت عهد نبستیم که بت پرست نباشید شیطان پرست نباشید چرا به دنیا آمدی فراموش کردی؟ چرا شیطان پرست شدی الا تعبدوا الشیطان چه کسی شیطان پرست است و آن کسی که از خواسته‌ها و راهنمای شیطان پیروی می کند شیطان پرست است.(12) « توحید عملی بخش دیگر از توحید عبادی است »
بعد از مراحل سه گانه و چهارگانه توحید که در محور توحید نظری بود در اینجا سخن از توحید نظری بود در این جا سخن از توحید عملی که عبادت است. یعنی انسان چه کند تا خط مشی زندگی او موحدانه باشد. توحید نظری متضمن تأمین اندیشه و گزارش عملی سالک است و توحید عملی تأمین حسن انگیز و گرایش عملی اوست و معبود سالک بدون این دو بال ممکن نیست. «اهمیت توحید عملی» از نظر ترتیب منطقی اگرچه توحید عملی در مرحله چهارم قرار دارد ولی آنچه در شؤن مختلف در وجود بشر متجلی است و در رأس آن توحید عبادی است نوعاً عده ای معبودهای دروغین را به جای معبودهای واقعی بر مردم تحمیل می کنند. فرعون می گفت: « ما علمت للکم من إله غیری». من جز خویشتن برای شما معبودی نمی دانم. اذعان فرعون در مراحل و.معبود شدن بود که هدف زیر سلطه قرار دادن مردم نه واجب الوجود و خالق عالم بودن و لذا سامری هم به خیال خود برای مردم معبود ساخت و مدعی واجب الوجود و خالق بودن گوساله نبود و او می گفت: هذا آلیمعکم و الیه موسی» این خدای شما و خدای موسی است. عده ای نیز به معبودهای دروغین چون هوای نفس پست طاغوت گرایش پیدا می کردند و خودشان را فدا کردند در راه غلط. «بخش دیگر گستردگی توحید عملی است»

جهان تکوین

عالم هستی یعنی تحکویناً بنده خداست و تمام اشیاء به این بندگی شهادت می دهد و آیات قرآن نیز بر این مطلب دلالت دارد. از جمله« و لَهُ أسلم من فی السموات والأرض طوعاً و کرها»ً هرکس در آسمانها و زمین است خواه ناخواه سر به فرمان خدا نهاده است. «ان کل من فی السموات والأرض الا انی الرحمن» عبداً نیست کسی در آسمانها و زمین جز اینکه بنده وار به سوی خدای رحمان می آید». و در بخش دیگر آیات سخن از تسبیح رحمان تکوین که می فرماید: آسمانهای هفت گانه و زمین و هر کسی در آن ها است خداوند را تسبیح می کند و در بخش دیگر عالم تشریح است. عبارت است از آن چه در تکامل بشر سهم بیشتر دارد و لذا عبودیت آن در مدار عالم تشریح است چون کمال انسانی تنها در پرتو عبودیت تشریعی او حاصل می شود و از سوی دیگر انسان مختار است که عبد خدا باشد یا عبد غیر خدا عبودیت محور همه کمالات انسانی قرار گرفته است و بعضی از آیات حکایت از پیوند کمالات معنوی با عبودیت اشاره دارد. الحمدالله الذی علی عبده الکتاب ستایش خدای را که این کتاب قرآن را بر بنده خویش فرستاد و در متن آیه از اوصاف رسول اکرم (ص) به وصف عبودیت آن حضرت اشاره دارد و همین وصف ممتاز محور نزول قرآن برآن حضرت واقع شده است پس عبودیت در گروی اختیار برای رسیدن به حق و شناخت صراط مستقیم و رسیدن به کمال واقعی است.(13)
توحید عرفانی که عبارت است از اتحاد که بالاتر از مرحله ی توحید است. اتهاد به این معنا نیست که عبد با مولا یکی شود و اتحاد به این معنا امری محال و چنین پندار باطل است سیرسلوک نیز به این معنا نیست و لذا گروهی از یهودیان پنداشتند که خدا در چیزی یا کسی حلول کرده است و این نظر و افکار شرک و کفرمی باشد و لذا مراد از اتحاد شهودی است نه و جودی و به این معنا است که انسان سالک سراسر جهان را آیت و نشانه و مظهر آن بداند و برای غیر رسمی از هستی قائل نباشد و همه صدای او را بشنود و اثر او را ببیند این موسی پیامبراست از درخت انّنی أنا الله لا اله الأ أنا شنید. معنایش این نیست که درخت خداست بلکه معنایش سلب أنایت است از خود و اثبات الوهیت برای حق است به این معنا که درخت خود را نمی بیند و از خود سخن نمی گوید یلکه درخت آینه کلام حق است و آینه کلام حق بودن نیز اختصاص به درخت ندارد. سراسر جهان تسبیح و تکبیر خداوند می گوید: بر این اساس هرموجودی از خود و دیگران نفی انایت می کند و لذا سالک در مرحله توحید کار جدیدی نمی کند و فقط کارهای قبل را انجام می دهد اما وقتی از مرحله توحید بگذرد به مرتبه اتحاد برسد یعنی از لا تجعل مع الله المأ آخر عود کند و لا تدع مع الله الماً آخر برسد نبوت به وحدت شهود و نه وحدت وجود می رسد عارف در این مقام موجودات دیگر را نمی نگرد و صدای آشنا را نمی شنود و فقز صدای خداوند را می شوند و برای غیر خدا اسمی قائل نیست و مطلب دیگر پایان پذیری شهود مرحله تسلیم پایان بخش مراتب علمی است ولی در توحید و اتحاد بالاتر از همه وحدت جز مراحل شهود است که «تمام شدنی» و مطالب دیگر فنا است که پس پیمودن مراحل پیشین، سالک به مقام فناء فی الله می رسد و در مقام فناء که دارالقرار و مقصد سیر و سلوک سائران و عارفان است. سالک نه تنها غیر و مای سوی الله را نفی می کند بلکه اصلاً و حتی خودش را می بیند تا آن را نفی کند. مطلب مهم دیگر نکات تکمیلی است. اگر چند سودمند است و ممکن است قبلاً به بعضی از آن ها اشاره شده باشد. 1- صعود سالک و اصل به قله کمال همان مبدأ فاعلی و قابلی که در گروی مراحل صعود یعنی همان صراط المستقیم است، می باشد. اما مبدأ فاعلی یعنی هو الاول و مبدأ غایی یعنی هوالاخر. 2- رهبری تحریک نفس را قوه ی ادراکی بر عهده دارد و به طوری که اگر تحریک آن به استثناء عقل عملی باشد امامت آن را عقل نظری به عهده دارد و اگر تحریک منهای شهوت و غضب بود رهبری آن خیال یا وهم بر عهده داشت. 3- اگر چه فنای مورد بحث از جهت علمی فناست و لاکن از جهت وجودی بقاء خواهد بود و لذا نتیجه این می شود که چه در مسیر هم اواره با عمل و معرفت باشد فنامی شوی و چه در غیر آن و چیزی ماندنی نیست و همه مخلوقات فنا می شود و در انسان بستگی به شناخت راه درست و عمل کردن آن همراه با عقل دارد.
1.فرق احد و واحد درتوحید
واژه ی احد واحد هر دو از ریشه وحدت گرفته شده. فرق بینشان این است که احد نه تنها در باطن ذهن و نه در خارج ذهن کثرت پذیر نمی باشد و داخل در اعداد نمی شود. 2- واحد در باطن ذهن و نه در خارج ذهن کثرت پذیر است زیرا هر واحدی دومی و سومی دارد که این به آدم زاد و غیر آن اطلاق می شود. به فرض عقل و لذا واحد در مورد خداوند هوالله الواحد القهار اطلاق شده است. واحد برشمارش حساب به کار می رود و خود واژه واحد بیرون از شمارش است. پس واحد عدد نیت و ریشه ای برای همه اعداد است و معنا حقیقی واحد این می شود که واحد یکی است دومی ندارد. داخل در اعداد نیست و خودش ریشه اعداد است.(14) و نکته مهم این که احد در زبان امام صادق(ع) می فرماید: « واحد آن است که در همه زبان ها خداوند به یگانگی خوانده شود. امام صادق(ع) می فرماید: « هرکسی قل هو الله احد را یکبار با اخلاص بخواند گویی یک سوم قرآن را ختم کرده و یک تورات و انجیل و زبور را خوانده است.(15)

توحید اسماء

معنای اسماء و صفات الهی از دیدگاه فقهی کلامی عرفانی مورد بحث قرار گرفته است و هریک از فقیه متکلم و عارف اصطلاح و معنای خاصی را از آن ارائه داده است. مثلاً فقیه میگوید: هنگام ذبح حیوان اسم خدا را بر زبان باید جاری کرد و یا بدون کسب طهارت
نمی توان اسم خداوند را لمس کرد و در مباحث اعتقاد و کلامی این سؤال مطرح می شود که آیا اسم عین مسما است و توضیح این مطلب متوفق بر چند اصطلاح است. 1- اسم در مباحث خدا شناسی منظور از آن همان است که در قرآن کریم آن را به عنوان اسماء الحسن یاد شده است ولله اسماء الحسن فادعوه بها. 2- و دیگر عبارت است از ذات همراه با تعینی از تعینات و کمالی از کمالات و این معنا غیر از معنای لغوی است که اعم از اینکه دلالت کند برذات بدون وصف یا دلالت بر ذات همراه با وصف 3- اسم الاسم عبارت است از مفهوم ذهن که از ذات حکایت کند و برای هر احکام خاص در علوم مختلف به کار رفته است مانند: حکمت کلام و عرفان و آنچه به خارج بر می گردد جنبه شهودی دارد به عرفان مربوط است و در حقیقت برای اسماء چهار مرحله است. 1- اسم الفعل 2- اسم المفهوم 3- اسم العین 4- اسم العین که اعیان خارجی است. اسماء الهی در قرآن کریم و بیش از یکصد و بیست که اعم از ذات صفات و افعال برای خداوند سبحان ذکر شده است. از جمله تنها در آیه الکرسی بسیاری از اسماء الهی که مشتمل بر اسم اعظم می باشد آمده است و لذا اسماء الهی عبارت است از: 1- صمد که به داشتن علیم است 2- حفیظ حافظ است 3- حق 4- المستغین 5- رب 6- رحمان 7- تعالی 8- الرحیم 9- الذاری 10- الرزاق 11- الرقیب 12- الرؤوف 13- المؤمن 14- العزیز 15- الجبار 16- المتکبر 17- سید 18- السبوح 19- الشهید 20- الصادق 21- الصانع 22- الطاهر 23- العدل 24- العفو 25- الغفور 26- الغیاث 27- الفاطر 28- الفتاح 29- الخالق 30- القدیم 31- الملک 32- القدوس 33- القریب 34- الالقیوم 35- الباقض 36- الباسط 37- قاضی الحاجات 38- المجید 39- المولی 40- المنان 41- المجد 42- المبین 43- العمور 44- الکریم 45- الکبیر 46- الکاسف 47- الوتر 48- النور 49- الکافی 50- الوهاب 51- الناصر 52- الواسع 53- الورود 54- الهادی 55- الوکیل 56- الوارث 57- الباعث 58- الجلیل 59- الجواد 60- الدیان 61- الخبیر 62- الشکور 63- الطیف و لذا تمام اسماء الهی دارای معنای خاصی است در این تحقیق توفیق نبود که تمامی اسماء را معنایش را بیان نمایم و این اسماء دارای رمز و رازهای خاصی است که اهل معرفت و تقوا به درک آن ها پی می برد و آن ها را به عنوان ذکر استفاده می کند.(16)

پي نوشت ها :
 

1. آموزش عقاید، مصباح یزدی دوری: ص 135. المورد، روحی بعلبکی دوری: ص 358
2. التوحید، شیخ صدوق، باب 11- ص181
3. توحید در قرآن ، جواد آملی ایت ا...دوره ای ص 2042072010و203
4. همان، ص 223تا 2221
5. اصول اعتقادات، اصغر قائمی،ص 44.
6. جهاد با نفس، حسین مظاهری،415تا494.
7. توحید، آیت ا...دسغیب،ص106.
8. اصول اعتقادات ، اصغر قائمی، ص 118و 119.
9. جهاد با نفس، آیت ا...الله مظاهری، ص 499.
10. اصول کافی کلینی، ج- 1- ص 317تا307.
11. اصول اعتقادات، اصغر قائمی، ص46تا 45.
12. جهاد با نفس، حسین مظاهری ، ص 496تا 495، ج1،
13. توحید درقرآن ، جواد آملی، ص 515و 216.
14.توحید درقرآن، جواد آملی، ص 221تا222.
15. التوحید شیخ صدوق (ص) 181- 33باب (3) و باب (4) 101تا113.
16. التوحید، شیخ صدوق، باب اسماء ص 325تا 283.

فهرست منابع
1.آملی، جواد، مراحل اخلاق درقرآن، قم: نشر اسراء، سال نشر 1385.
2.آملی، جواد، توحیددر قرآن، قم: نشراسراء،سال نشر 1385.
3.البعلکی، روحی، الموارد، مترجم محمد مقدس، تهران: میدان استقلال انتشارات امیرکبیر.
4.دستغیب، عبدالحسین، قم توحید، انتشارات اسلامی، سال نشر تابستان 1381.
5.کلینی، اصول کافی، مترجم محمد باقر کمره ای تهران:انتشارات اسوه،وابسته به سازمان اوقاف، سال نشر 1383.
6.مظاهری، حسین،جهاد بانفس، قم: انتشارات معصومی، سال نشر بهار1379
7.مصباح یزدی، آموزش عقاید، قم ناشر: انتشارات امیرکبیر. سال نشر تابستان 1383
8.قائمی، اصغر، اصول اعتقادات،قم: نشر راویان، سال نشر پاییز 1380.
9.شیخ صدوق، التوحید، مترجم محمد علی سلطانی ناشر تهران: ارمغان طوبی .