گروهك مسعود رجوي، امپراطوري پوشالي(2)
گروهك مسعود رجوي، امپراطوري پوشالي(2)
گروهك مسعود رجوي، امپراطوري پوشالي(2)
ـ انقلاب ايدئولوژيك مجاهدين و ازدواج مسعود رجوي با مريم عضدانلو (رجوي) همسر سابق مهدي ابريشمچي:
اولين اعلام رسمي و علني نام افراد مركزيت و رهبري كننده با ذكر مسؤوليت سازماني ايشان، بعد از انقلاب ايدئولوژيك در تاريخ 20 خرداد 1364 انجام گرفت. قبلا در تاريخ 19 اسفند 1363، دفتر سياسي كميته مركزي سازمان طي اطلاعيهاي مسعود و مريم رجوي را به عنوان رهبري نوين و سازمان اعلام كرد. در ضمن در اطلاعيه فوق، تصميم مبني بر "ازدواج فرخنده توحيدي و انقلابي مريم و مسعود" نيز اعلام شد. (مريم عضدانلو، پيشتر همسر مهدي ابريشمچي بود). در جريان انقلاب ايدئولوژيك خرداد 1364، مسعود رجوي به عنوان رهبر ايدئولوژيك سازمان مصرفي شد و در نتيجه، دفتر سياسي و بقيه مركزيت سازمان، منحل شد. در سازماندهي جديد، ابتدا هم عضويتها لغو شد، بعد هم مسؤولين سلب مسؤوليت شدند. اين افراد ميبايستي طبق سنت با امام جديد بيعت كنند و رده جديد بگيرند و به كار گماشته شوند. در حقيقت، مركزيت دموكراتيك سازمان منحل و مسعود رجوي به عنوان رهبر بلامنازع سازمان مجاهدين خلق معرفي شد. رجوي ديگر از همه مسؤوليتها، پاسخگويي و انتقادپذيري نيز مبرا اعلام شد. او ديگر در برابر خدا جوابگو بود و با خدا نيز در تماس قرار داده شد. مهدي ابريشمچي در اين رابطه ميگويد: «بعد از دست يافتن به اين رهبري، مسؤوليت همه ما با مسعود است و مسؤول مسعود، فقط خداست؛ يعني مسعود از ما حسابرسي ميكند و حساب مسعود با خداست». (1)
مسعود رجوي مسوول شوراي ملي مقاومت و مريم رجوي رييس جمهور دائم العمر شورا در اونيفورم فرماندهي ارتش آزاديبخش
ـ سوءاستفاده مسعود رجوي از بنيصدر و اختلاف اين دو بر سر جنگ عراق عليه ايران:
در تاريخ 7 مرداد 1360، ابوالحسن بنيصدر و مسعود رجوي با يك هواپيماي ربوده شده نظامي، از تهران فرار كرده، به پاريس وارد شدند. بعد از استقرار در پاريس، سلسله مصاحبههاي طرفين، جهت معرفي شورا، شروع شد. اگر به رسانههاي آن زمان مراجعه شود، در عكسهاي چاپ شده، اكثرا مسعود رجوي پشت سر بنيصدر نشسته است. علت اين بود كه نام بنيصدر به عنوان رييس جمهور بر كنار شده، در همه جا ميدرخشيد، ولي كسي سازمان مجاهدين خلق را نميشناخت؛ بدين علت، سازمان، از نام و اعتبار بنيصدر در اين تاريخ حسابي استفاده سياسي كرد. حضور بنيصدر در شورا آن قدر براي مجاهدين خلق مهم بود كه براي سفت كردن پاي ايشان در شورا، مسعود رجوي دختر او، يعني فيروزه بنيصدر را به عقد خود در آورد. اين ازدواج زماني انجام شد كه تازه چند ماه از مرگ اشرف ربيعي، همسر پيشين رجوي ميگذشت. در تاريخ هفتم مهر ماه 1360، برنامه "دولت موقت جمهوري دموكراتيك اسلامي ايران" توسط شوراي ملي مقاومت اعلام شد. اين برنامه را بنيصدر به عنوان رييس جمهور و رجوي به عنوان مسؤول شوراي ملي مقاومت امضا كردند. در 20 اسفند ماه 62، ابوالحسن بنيصدر كه مكرر با روابط رو به گسترش سازمان مجاهدين خلق با دولت عراق مخالفت كرده بود، طي نامهاي به مسعود رجوي اعلام جدايي كرد. بنيصدر در اين نام نوشته بود.«البته همانطور كه نوشتهايد دو نظر وجود دارد: يكي نظر سرنگوني رژيم به بهاي جلب همكاري و استفاده از خارج را جايز ميشمارد و يك نظر جايز نميشمارد. اين جانب جانبدار نظر دوم هستم. هر چه ميخواهيد بنويسيد، اما چه كسي گول ميخورد كه مسأله اصلي كه شما را به نوشتن اين نامه برانگيخته، مسأله همكاري با عراق براي سرنگوني رژيم است. از اين راه رژيم [آيت الله] خميني سرنگون نميشود، با كمال تأسف تثبيت ميشود». (2)
ـ اطلاعيه 4 فروردين 1363 شوراي ملي مقاومت در مورد جدايي بني صدر
انتقال مجاهدين از اروپا به عراق و ملاقات رجوي با صدام:
در تاريخ 23 ارديبهشت 1365، بعد از يك دست شدن شورا و خروج افراد مزاحم از آن، بالاخره و طي بيانيهاي، انتقال مسؤول شورا از اروپا به خاك كشور عراق را اعلام كرد: «شوراي ملي مقاومت اين انتقال را براي گسترش و سازماندهي نيروهاي مسلح انقلاب از نزديك، امري لازم و آخرين گام براي عبور به خاك ميهن ميداند». قبل از اين انتقال همگي اعضاي شورا كه مخالف رابطه شورا و مجاهدين با دولت عراق بودند، از شورا بيرون رفته بودند. در اين تاريخ ايران ششمين سال جنگ با دشمن خارجي عراق را ميگذراند. در تاريخ 17 خرداد 1365، مسعود رجوي وارد فرودگاه بغداد شد و مورد استقبال يك هيأت عالي رتبه عراقي قرار گرفت و چند روز بعد با صدام حسين ملاقات كرد. (3)
-ملاقات مسعود رجوي با صدام حسين در بغداد
تحليل مجاهدين از جنگ و فوت امام و انتخاب مريم رجوي به عنوان رييس جمهور مادام العمر:
تحليل سازمان مجاهدين خلق اين بود كه جنگ و فوت آيتالله خميني به موجوديت رژيم بستگي دارد و بدون اين دو، رژيم نميتواند حتي يك روز تاب بياورد و سرنگون خواهد شد، ولي جنگ تمام شد، [آيتالله] خميني هم فوت كرد و آب هم از آب تكان نخورد. سازمان نيز كه شورا را كنار گذاشته بود و با تشكيل ارتش آزاديبخش در سال 1366 نعره جنگ جنگ تا پيروزي ميكشيد، بعد از شكست فضاحت بار عمليات فروغ جاويدان [عمليات مرصاد] در مرداد ماه 1367 و نا اميد شدن از سرنگوني رژيم، دوباره به شورا روي آورد و كوشيد دوباره به اروپا باز گردد و فعاليت سياسياش را از سرگيرد؛ ولي از آنجا كه به دليل افشاي ماهيت ضد دموكراتيكش، سازمان يا گروه ديگري نميخواست خود را دربست در اختيار مجاهدين بگذارد، گسترش شورا از درون روابط سازمان و از ميان اعضاي سازمان آغاز شد. در واقع، سازمان مجاهدين خلق از اين سرفصل، اعضاي خودش را به صورت مستقيم به شوراي ملي مقاومت تزريق كرد. در سال 1372 در اجلاس شوراي مقاومت ملي اعلام شد كه اعضاي شورا از 109 به 235 نفر افزايش يافته. در ليست اعضاي جديد نيز به وضوح مشاهده ميشد كه سازمان مجاهدين دوباره اعضاي خود را به نام اعضاي شورا جا زده است. در همين اجلاس بودكه مريم رجوي، به عنوان رييس جمهور آينده ايران انتخاب (انتصاب) شد. (4)
مريم رجوي دستور آتش عمليات فروغ جاويدان (مرصاد) را مي دهد
نيروهاي ارتش آزاديبخش در آغاز عمليات فروغ جاويدان (مرصاد)
ـ مجاهدين خلق و رابطه آن با شوراي ملي مقاومت و ارتش آزاديبخش:
ارتش آزاديبخش و شوراي ملي مقاومت (NCR)، در حقيقت اسامي مستعار سازمان مجاهدين خلق ايران (MKO) است و سازمان مجاهدين خلق به تناسب شرايط سياسي از اين اسامي براي پيشبرد مقاصد سياسياش استفاده ميكند. در شرايط كنوني و در كشورهاي غربي، سازمان مجاهدين خلق ايران، عمده فعاليتهاي سياسي، ديپلماتيك، مالي و تبليغي خود را تحت پوشش شوراي ملي مقاومت انجام ميدهد؛ شورايي كه در عمل وجود خارجي ندارد (5)
ـ عمليات فروغ جاويدان (مرصاد)؛ هاشمي رفسنجاني: « ما در را باز كرديم تا همه را درون كيسه كنيم و درش را ببنديم».
مقارن ايام پذيرش قطعنامه 598 از سوي ايران كه سازمان مجاهدين در بلاتكليفي شديدي به سر ميبرد، رجوي توانست صدام حسين را متقاعد كند كه قبل از بسته شدن كامل مرزها و اجراي قطعنامه598 سازمان ملل، به سازمان مجاهدين اجازه آخرين حمله به خاك ايران را بدهد. براي صدام حسين، اين لشكركشي در آخرين روزهاي جنگ، يك ريسك بود كه در آن در هر حال او بازنده نبود. اگر مجاهدين خلق ميتوانست پيروز شود و حكومت اسلامي را براندازد، صدام يك نيروي وفادار و مستعد خود را در خاك همسايه داشت و به آرزويي كه در تمام دوران جنگ داشت ميرسيد؛ در صورتي هم كه سازمان شكست ميخورد، باز هم براي صدام اهميت نداشت و وضع تغييري نميكرد. در اوايل مرداد 1367، رجوي نشستي با شركت همه نيروها در قرارگاه اشرف برگزار كرد. در اين نشست، رجوي نقشه راهها و جادهها را از مرز ايران و عراق تا تهران بر روي نقشه نشان داد. او حتي محل اقامت خود را در شهر تهران مشخص كرد و ادعا كرد كه مردم به محض ورود ما به ايران، به ياري ما ميشتابند و به ارتش آزديبخش ميپيوندند.
در روز 3 مرداد 1367، نيروهاي مجاهدين از محور سرپل ذهاب وارد ايران شدند و به سرعت تا نزديكي شهر "كرند" پيش رفتند. علت عدم درگيري تا اين محل با نيروهاي ايران، يكي اين بود كه توپخانه عراق تا بعد از سرپل ذهاب از پيشروي مجاهدين حمايت فعال ميكرد. ديگر اينكه، طبق گفتههاي بعدي ]آقاي هاشمي] رفسنجاني، حكومت اسلامي، آگاهانه براي ارتش آزاديبخش مسعود رجوي تله گذاشته بود. به بيان خود رفسنجاني: «ما در را باز كرديم تا همه را درون كيسه كنيم و درش را ببنديم».
در اين عمليات كه سازمان مجاهدين آن را عمليات فروغ جاويدان و رژيم [جمهوري اسلامي] آن را عمليات مرصاد ميناميد، رجوي خود شخصا، طبق معمول، شركت نداشت و از داخل خاك عراق، عمليات را هدايت ميكرد. فرمان آتش را نيز مريم رجوي و البته از محل امني در خاك عراق صادر كرد. (6)
سازمان مجاهدين در رابطه با فوت [آيتالله] خميني در تحليلهايش بسيار سرمايهگذاري كرده بود. مسعود رجوي در "جمعبندي يك ساله مقاومت" در سال 1361 گفته بود: «در صورتي كه چنين چيزي فوت [آيتالله] خميني اتفاق بيفتد، وظيفه بلادرنگ ما اين است كه از هرجا شده، هر طرف كه شده بتازيم يعني تدارك قيام را ببينم». با اعلام فوت [آيتالله] خميني در تمام قرارگاههاي ارتش، فضاي آماده باش اعلام شد. يك هفته بعد از آن همه شور والتهابي كه فوت آيتالله خميني و امكان حمله به ايران در قرارگاهها برانگيخته بود، رجوي نشستي برگزار كرد و اعلام كرد: «اگر حال بخواهيم تهاجم به سرنگوني دشمن كنيم، پيروزي از آن ماست؛ اما چون دشمن بيدار است و طبق اخبار و اطلاعات به دست آمده در آماده باش صد در صد به سر ميبرد، شايد در اين جنگ، ما تلفات بدهيم. چند روزي صبر ميكنيم تا رژيم، اين آمادگي را از سر بگذارند. دوباره خواب رود تا ما سر فرصتي بتوانيم دشمن را در خواب، غافلگير كنيم ...».
مرجان ملك (سمت راست) و حوري شالچي دو تن از اعضاي تيم هاي عملياتي خمپاره انداز در سال 1380
ـ شكنجه هاي مرسوم در زندانهاي مسعود رجوي و فتواي سيلي
1ـ رجوي خود شخصا به عنوان رهبر مذهبي، فتواي سيلي زدن را صادر كرده. وي در نشست طلاق روز 27 شهريور 1370، در قرارگاه اشرف گفته است: «بريده، آزاد است هر كاري بكند؛ هر حرفي بزند، اما اگر بريده، بخواهد خميني گرايي را مبلغ باشد، از جانب من دو سيلي محكم بر بناگوش او بنوازيد». 2ـ شلاق زدن 3ـ حبس در سلول انفرادي 4ـ تحميل گرسنگي به زندانيان 5ـ قطع آب گرم حمام در زمستان 6ـ حبس در سلول مملو از پشه، سوسك و ... 7ـ اتاق فوتبال كه در آنجا زنداني را مثل توپ فوتبال با مشت و لگد به هم پاس ميدهند. 8ـ دهليز قبر: اين گونه است كه زنداني را بين دو سطح چوبي قرار داده، به وسيله چرخاندن اهرمهاي آن و نزديك كردن دو سطح، فشار كشندهاي به همه اعضاي بدن زنداني وارد ميكنند. 9ـ صحنهسازي اعدام يعني بردن زنداني به ميدان تير و شليك به اطراف سر و بدن او (9)
ـ زندان ابوغريب و زندانيان امانتي
افراد متقاضي جدا شدن از سازمان، پس از طي مراحل دادگاهيشان، بسته به نوع مسؤوليت و محكوميتشان در سازمان به 2 تا 10 سال حبس محكوم ميشوند. براي مثال، كسي كه فقط عضو ساده سازمان بوده، به 2 سال و معاون عضو ستاد 10 سال حبس ميگيرد. اين افراد، دوران حبس را بايد در زندانهاي سازمان به سر ميبرند. بعد از طي دوران محكوميت، فرد را تحويل مقامات عراقي ميدهند. آنها نيز اين افراد را به يكي از زندانهاي عراق از جمله "ابوغريب" ميفرستند. زندان ابوغريب در منطقهاي به همين نام در 20 كيلومتري جنوب بغداد واقع است. اين زندان از جمله زندانهاي مخوف عراق است كه محل نگهداري شرورترين و جنايتكارترين مجرمين عراقي است. اين زندان از سال 1377 ، قريب به 100 تن از جداشدگان مجاهدين خلق را در خود جاي داده بود. زندانيان مجاهد، بين زندانيان ابوغريب به "زندانيان امانتي" معروف بودند. چون جنايتي مرتكب نشده بودند (10)
اولين اعلام رسمي و علني نام افراد مركزيت و رهبري كننده با ذكر مسؤوليت سازماني ايشان، بعد از انقلاب ايدئولوژيك در تاريخ 20 خرداد 1364 انجام گرفت. قبلا در تاريخ 19 اسفند 1363، دفتر سياسي كميته مركزي سازمان طي اطلاعيهاي مسعود و مريم رجوي را به عنوان رهبري نوين و سازمان اعلام كرد. در ضمن در اطلاعيه فوق، تصميم مبني بر "ازدواج فرخنده توحيدي و انقلابي مريم و مسعود" نيز اعلام شد. (مريم عضدانلو، پيشتر همسر مهدي ابريشمچي بود). در جريان انقلاب ايدئولوژيك خرداد 1364، مسعود رجوي به عنوان رهبر ايدئولوژيك سازمان مصرفي شد و در نتيجه، دفتر سياسي و بقيه مركزيت سازمان، منحل شد. در سازماندهي جديد، ابتدا هم عضويتها لغو شد، بعد هم مسؤولين سلب مسؤوليت شدند. اين افراد ميبايستي طبق سنت با امام جديد بيعت كنند و رده جديد بگيرند و به كار گماشته شوند. در حقيقت، مركزيت دموكراتيك سازمان منحل و مسعود رجوي به عنوان رهبر بلامنازع سازمان مجاهدين خلق معرفي شد. رجوي ديگر از همه مسؤوليتها، پاسخگويي و انتقادپذيري نيز مبرا اعلام شد. او ديگر در برابر خدا جوابگو بود و با خدا نيز در تماس قرار داده شد. مهدي ابريشمچي در اين رابطه ميگويد: «بعد از دست يافتن به اين رهبري، مسؤوليت همه ما با مسعود است و مسؤول مسعود، فقط خداست؛ يعني مسعود از ما حسابرسي ميكند و حساب مسعود با خداست». (1)
مسعود رجوي مسوول شوراي ملي مقاومت و مريم رجوي رييس جمهور دائم العمر شورا در اونيفورم فرماندهي ارتش آزاديبخش
ـ سوءاستفاده مسعود رجوي از بنيصدر و اختلاف اين دو بر سر جنگ عراق عليه ايران:
در تاريخ 7 مرداد 1360، ابوالحسن بنيصدر و مسعود رجوي با يك هواپيماي ربوده شده نظامي، از تهران فرار كرده، به پاريس وارد شدند. بعد از استقرار در پاريس، سلسله مصاحبههاي طرفين، جهت معرفي شورا، شروع شد. اگر به رسانههاي آن زمان مراجعه شود، در عكسهاي چاپ شده، اكثرا مسعود رجوي پشت سر بنيصدر نشسته است. علت اين بود كه نام بنيصدر به عنوان رييس جمهور بر كنار شده، در همه جا ميدرخشيد، ولي كسي سازمان مجاهدين خلق را نميشناخت؛ بدين علت، سازمان، از نام و اعتبار بنيصدر در اين تاريخ حسابي استفاده سياسي كرد. حضور بنيصدر در شورا آن قدر براي مجاهدين خلق مهم بود كه براي سفت كردن پاي ايشان در شورا، مسعود رجوي دختر او، يعني فيروزه بنيصدر را به عقد خود در آورد. اين ازدواج زماني انجام شد كه تازه چند ماه از مرگ اشرف ربيعي، همسر پيشين رجوي ميگذشت. در تاريخ هفتم مهر ماه 1360، برنامه "دولت موقت جمهوري دموكراتيك اسلامي ايران" توسط شوراي ملي مقاومت اعلام شد. اين برنامه را بنيصدر به عنوان رييس جمهور و رجوي به عنوان مسؤول شوراي ملي مقاومت امضا كردند. در 20 اسفند ماه 62، ابوالحسن بنيصدر كه مكرر با روابط رو به گسترش سازمان مجاهدين خلق با دولت عراق مخالفت كرده بود، طي نامهاي به مسعود رجوي اعلام جدايي كرد. بنيصدر در اين نام نوشته بود.«البته همانطور كه نوشتهايد دو نظر وجود دارد: يكي نظر سرنگوني رژيم به بهاي جلب همكاري و استفاده از خارج را جايز ميشمارد و يك نظر جايز نميشمارد. اين جانب جانبدار نظر دوم هستم. هر چه ميخواهيد بنويسيد، اما چه كسي گول ميخورد كه مسأله اصلي كه شما را به نوشتن اين نامه برانگيخته، مسأله همكاري با عراق براي سرنگوني رژيم است. از اين راه رژيم [آيت الله] خميني سرنگون نميشود، با كمال تأسف تثبيت ميشود». (2)
ـ اطلاعيه 4 فروردين 1363 شوراي ملي مقاومت در مورد جدايي بني صدر
انتقال مجاهدين از اروپا به عراق و ملاقات رجوي با صدام:
در تاريخ 23 ارديبهشت 1365، بعد از يك دست شدن شورا و خروج افراد مزاحم از آن، بالاخره و طي بيانيهاي، انتقال مسؤول شورا از اروپا به خاك كشور عراق را اعلام كرد: «شوراي ملي مقاومت اين انتقال را براي گسترش و سازماندهي نيروهاي مسلح انقلاب از نزديك، امري لازم و آخرين گام براي عبور به خاك ميهن ميداند». قبل از اين انتقال همگي اعضاي شورا كه مخالف رابطه شورا و مجاهدين با دولت عراق بودند، از شورا بيرون رفته بودند. در اين تاريخ ايران ششمين سال جنگ با دشمن خارجي عراق را ميگذراند. در تاريخ 17 خرداد 1365، مسعود رجوي وارد فرودگاه بغداد شد و مورد استقبال يك هيأت عالي رتبه عراقي قرار گرفت و چند روز بعد با صدام حسين ملاقات كرد. (3)
-ملاقات مسعود رجوي با صدام حسين در بغداد
تحليل مجاهدين از جنگ و فوت امام و انتخاب مريم رجوي به عنوان رييس جمهور مادام العمر:
تحليل سازمان مجاهدين خلق اين بود كه جنگ و فوت آيتالله خميني به موجوديت رژيم بستگي دارد و بدون اين دو، رژيم نميتواند حتي يك روز تاب بياورد و سرنگون خواهد شد، ولي جنگ تمام شد، [آيتالله] خميني هم فوت كرد و آب هم از آب تكان نخورد. سازمان نيز كه شورا را كنار گذاشته بود و با تشكيل ارتش آزاديبخش در سال 1366 نعره جنگ جنگ تا پيروزي ميكشيد، بعد از شكست فضاحت بار عمليات فروغ جاويدان [عمليات مرصاد] در مرداد ماه 1367 و نا اميد شدن از سرنگوني رژيم، دوباره به شورا روي آورد و كوشيد دوباره به اروپا باز گردد و فعاليت سياسياش را از سرگيرد؛ ولي از آنجا كه به دليل افشاي ماهيت ضد دموكراتيكش، سازمان يا گروه ديگري نميخواست خود را دربست در اختيار مجاهدين بگذارد، گسترش شورا از درون روابط سازمان و از ميان اعضاي سازمان آغاز شد. در واقع، سازمان مجاهدين خلق از اين سرفصل، اعضاي خودش را به صورت مستقيم به شوراي ملي مقاومت تزريق كرد. در سال 1372 در اجلاس شوراي مقاومت ملي اعلام شد كه اعضاي شورا از 109 به 235 نفر افزايش يافته. در ليست اعضاي جديد نيز به وضوح مشاهده ميشد كه سازمان مجاهدين دوباره اعضاي خود را به نام اعضاي شورا جا زده است. در همين اجلاس بودكه مريم رجوي، به عنوان رييس جمهور آينده ايران انتخاب (انتصاب) شد. (4)
مريم رجوي دستور آتش عمليات فروغ جاويدان (مرصاد) را مي دهد
نيروهاي ارتش آزاديبخش در آغاز عمليات فروغ جاويدان (مرصاد)
ـ مجاهدين خلق و رابطه آن با شوراي ملي مقاومت و ارتش آزاديبخش:
ارتش آزاديبخش و شوراي ملي مقاومت (NCR)، در حقيقت اسامي مستعار سازمان مجاهدين خلق ايران (MKO) است و سازمان مجاهدين خلق به تناسب شرايط سياسي از اين اسامي براي پيشبرد مقاصد سياسياش استفاده ميكند. در شرايط كنوني و در كشورهاي غربي، سازمان مجاهدين خلق ايران، عمده فعاليتهاي سياسي، ديپلماتيك، مالي و تبليغي خود را تحت پوشش شوراي ملي مقاومت انجام ميدهد؛ شورايي كه در عمل وجود خارجي ندارد (5)
ـ عمليات فروغ جاويدان (مرصاد)؛ هاشمي رفسنجاني: « ما در را باز كرديم تا همه را درون كيسه كنيم و درش را ببنديم».
مقارن ايام پذيرش قطعنامه 598 از سوي ايران كه سازمان مجاهدين در بلاتكليفي شديدي به سر ميبرد، رجوي توانست صدام حسين را متقاعد كند كه قبل از بسته شدن كامل مرزها و اجراي قطعنامه598 سازمان ملل، به سازمان مجاهدين اجازه آخرين حمله به خاك ايران را بدهد. براي صدام حسين، اين لشكركشي در آخرين روزهاي جنگ، يك ريسك بود كه در آن در هر حال او بازنده نبود. اگر مجاهدين خلق ميتوانست پيروز شود و حكومت اسلامي را براندازد، صدام يك نيروي وفادار و مستعد خود را در خاك همسايه داشت و به آرزويي كه در تمام دوران جنگ داشت ميرسيد؛ در صورتي هم كه سازمان شكست ميخورد، باز هم براي صدام اهميت نداشت و وضع تغييري نميكرد. در اوايل مرداد 1367، رجوي نشستي با شركت همه نيروها در قرارگاه اشرف برگزار كرد. در اين نشست، رجوي نقشه راهها و جادهها را از مرز ايران و عراق تا تهران بر روي نقشه نشان داد. او حتي محل اقامت خود را در شهر تهران مشخص كرد و ادعا كرد كه مردم به محض ورود ما به ايران، به ياري ما ميشتابند و به ارتش آزديبخش ميپيوندند.
در روز 3 مرداد 1367، نيروهاي مجاهدين از محور سرپل ذهاب وارد ايران شدند و به سرعت تا نزديكي شهر "كرند" پيش رفتند. علت عدم درگيري تا اين محل با نيروهاي ايران، يكي اين بود كه توپخانه عراق تا بعد از سرپل ذهاب از پيشروي مجاهدين حمايت فعال ميكرد. ديگر اينكه، طبق گفتههاي بعدي ]آقاي هاشمي] رفسنجاني، حكومت اسلامي، آگاهانه براي ارتش آزاديبخش مسعود رجوي تله گذاشته بود. به بيان خود رفسنجاني: «ما در را باز كرديم تا همه را درون كيسه كنيم و درش را ببنديم».
در اين عمليات كه سازمان مجاهدين آن را عمليات فروغ جاويدان و رژيم [جمهوري اسلامي] آن را عمليات مرصاد ميناميد، رجوي خود شخصا، طبق معمول، شركت نداشت و از داخل خاك عراق، عمليات را هدايت ميكرد. فرمان آتش را نيز مريم رجوي و البته از محل امني در خاك عراق صادر كرد. (6)
نقشه عمليات فروغ جاويدان (مرصاد)
سازمان مجاهدين در رابطه با فوت [آيتالله] خميني در تحليلهايش بسيار سرمايهگذاري كرده بود. مسعود رجوي در "جمعبندي يك ساله مقاومت" در سال 1361 گفته بود: «در صورتي كه چنين چيزي فوت [آيتالله] خميني اتفاق بيفتد، وظيفه بلادرنگ ما اين است كه از هرجا شده، هر طرف كه شده بتازيم يعني تدارك قيام را ببينم». با اعلام فوت [آيتالله] خميني در تمام قرارگاههاي ارتش، فضاي آماده باش اعلام شد. يك هفته بعد از آن همه شور والتهابي كه فوت آيتالله خميني و امكان حمله به ايران در قرارگاهها برانگيخته بود، رجوي نشستي برگزار كرد و اعلام كرد: «اگر حال بخواهيم تهاجم به سرنگوني دشمن كنيم، پيروزي از آن ماست؛ اما چون دشمن بيدار است و طبق اخبار و اطلاعات به دست آمده در آماده باش صد در صد به سر ميبرد، شايد در اين جنگ، ما تلفات بدهيم. چند روزي صبر ميكنيم تا رژيم، اين آمادگي را از سر بگذارند. دوباره خواب رود تا ما سر فرصتي بتوانيم دشمن را در خواب، غافلگير كنيم ...».
نشست طلاق و كشف تاريخي مسعود رجوي
جنگ خمپاره ها و ترور شهيدان صياد شيرازي و لاجوردي
مرجان ملك (سمت راست) و حوري شالچي دو تن از اعضاي تيم هاي عملياتي خمپاره انداز در سال 1380
ـ شكنجه هاي مرسوم در زندانهاي مسعود رجوي و فتواي سيلي
1ـ رجوي خود شخصا به عنوان رهبر مذهبي، فتواي سيلي زدن را صادر كرده. وي در نشست طلاق روز 27 شهريور 1370، در قرارگاه اشرف گفته است: «بريده، آزاد است هر كاري بكند؛ هر حرفي بزند، اما اگر بريده، بخواهد خميني گرايي را مبلغ باشد، از جانب من دو سيلي محكم بر بناگوش او بنوازيد». 2ـ شلاق زدن 3ـ حبس در سلول انفرادي 4ـ تحميل گرسنگي به زندانيان 5ـ قطع آب گرم حمام در زمستان 6ـ حبس در سلول مملو از پشه، سوسك و ... 7ـ اتاق فوتبال كه در آنجا زنداني را مثل توپ فوتبال با مشت و لگد به هم پاس ميدهند. 8ـ دهليز قبر: اين گونه است كه زنداني را بين دو سطح چوبي قرار داده، به وسيله چرخاندن اهرمهاي آن و نزديك كردن دو سطح، فشار كشندهاي به همه اعضاي بدن زنداني وارد ميكنند. 9ـ صحنهسازي اعدام يعني بردن زنداني به ميدان تير و شليك به اطراف سر و بدن او (9)
ـ زندان ابوغريب و زندانيان امانتي
افراد متقاضي جدا شدن از سازمان، پس از طي مراحل دادگاهيشان، بسته به نوع مسؤوليت و محكوميتشان در سازمان به 2 تا 10 سال حبس محكوم ميشوند. براي مثال، كسي كه فقط عضو ساده سازمان بوده، به 2 سال و معاون عضو ستاد 10 سال حبس ميگيرد. اين افراد، دوران حبس را بايد در زندانهاي سازمان به سر ميبرند. بعد از طي دوران محكوميت، فرد را تحويل مقامات عراقي ميدهند. آنها نيز اين افراد را به يكي از زندانهاي عراق از جمله "ابوغريب" ميفرستند. زندان ابوغريب در منطقهاي به همين نام در 20 كيلومتري جنوب بغداد واقع است. اين زندان از جمله زندانهاي مخوف عراق است كه محل نگهداري شرورترين و جنايتكارترين مجرمين عراقي است. اين زندان از سال 1377 ، قريب به 100 تن از جداشدگان مجاهدين خلق را در خود جاي داده بود. زندانيان مجاهد، بين زندانيان ابوغريب به "زندانيان امانتي" معروف بودند. چون جنايتي مرتكب نشده بودند (10)
پي نوشت ها :
1- مجاهدين خلق در آيينه تاريخ صفحات 79-65
2- مجاهدين خلق در آيينه تاريخ صفحات 164-139
3- مجاهدين خلق در آيينه تاريخ صفحات 186-185
4- مجاهدين خلق در آيينه تاريخ صفحات 192-186
5- مجاهدين خلق در آيينه تاريخ صفحه 221
6- مجاهدين خلق در آيينه تاريخ صفحات 230-229
7- مجاهدين خلق در آيينه تاريخ صفحه 252
8- مجاهدين خلق در آيينه تاريخ صفحه 256
9- مجاهدين خلق در آيينه تاريخ صفحات 384-383
10- مجاهدين خلق در آيينه تاريخ صفحه 407
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}