ازدواج وچهار مرحله تحول مردان


 

تهيه و تنظيم : داود هراتيان




 
به محض پايان يافتن هيجان ها، مقدمات و مراسم ازدواج، افکار ونگراني هاي مبهمي در ذهن مردان، براي چگونگي شروع زندگي مشترک خود، به وجود مي آيد.افکاري مانند «واقعاً از حالا به بعد من وهمسرم بايد با هم باشيم. بچه دار شويم و تا دم مرگ با هم زندگي کنيم.؟!» حقيقت اين است که آن ها به راحتي نمي توانند تمامي تعهدات، مسؤوليت ها ووظايف يک زندگي را به دوش بکشند وبراي خوگرفتن به اين زندگي جديد، بايد از چهارمرحله بگذرند.

مرحله اول ؛ زندگي شيرين و رؤيايي
 

اين مرحله يک يا دو سال ابتدايي زندگي مشترک آغاز مي شود. دراين زمان زن خانه شيرين ترين روزها تجربه مي کند . البته اين مساله يک قانون کلي نيست، چراکه بعضي زوج ها درزمان کمتر وبعضي ديگر مدت طولاني تري دراين حالت باقي مي مانند. دراين دوره مردان با نمايش نقش اصلي در زندگي وحکم سرپرستي وحمايت از همسراشان وبيان جملاتي چون «من آقاي خانه هستم وتوهمسرمني!» خود را نشان مي دهند وهمسران جوان شان از اين احساسات عاشقانه ودلنشين لذت مي برند تا وقتي که اولين بچه به دنيا مي آيد.

مرحله دوم؛ شروع مشکلات اوليه
 

دراين زمان که حدود دو تاسه سال بعد از شروع زندگي مشترک ايجاد مي شود مردان احساس مي کنند که همسرشان تمام اختيارات و آزادي شخصي آن ها را تصاحب کرده اند و زندگي شان تحت دستورات وحمايت همسر پيش مي رود. دراين جاست که آن ها براي «اثبات آزادي خود» ناسازگاري، بي احترامي به همسر وبهانه جويي را آغاز مي کنند. روانشناسان به اين مرحله «بحران سال سوم» مي گويند زماني که مردان با گفتار ورفتارهاي مخفيانه،پايه واساس زندگي خود را روبه فروپاشي سوق مي دهند.

مرحله سوم، جنگ و فرار از خانه
 

دراين مرحله؛ مردان با ايجاد بحث هاي بي دليل، پرخاشگري ومحکوم کردن همسران خود، خانه را تبديل به ميدان جنگ مي کنند ودربيشتر مواقع براي اثبات آزادي خود ، در پي عشق و زندگي جديدي هستند . آن ها دراين مرحله تشنه ي آزادي هستند.البته تأکيد مي شود که اين مساله تنها وقتي بر زندگي تأثير گذار است که زوجين، هر دو بر اختلافات دامن زده وهيچ کدام قدمي براي صبوري واصلاح يکديگر پيش نمي برند. دراين ميان اگر بچه يي داشته باشند . اين ناهنجاري هاي محيط خانواده ي او را آزار مي دهد .بعضي از شوهران اين رفتار ها را تنها براي بهانه گيري نشان مي دهند درحالي که واقعاً قصد ترک خانواده ي خود را ندارند.اما مشکل اين جاست که ديگر آن اعتماد واحترام سابق را در کانون خانواده نخواهند داشت وهمواره با اتهامات وافکاري که خودشان باعث شکل گيري درذهن همسرشان شده اند روبه رو مي شوند.

مرحله چهارم،زندگي دوباره شيرين مي شود!
 

متأسفانه پس از گذشتن از سه مرحله ي قبل است که مردان با نشستن گرد پيري برموهاي خود، سرانجام مي فهمند که همسرشان را در ابتداي سال هاي جواني با انداختن حلقه و سوگند براي تداوم عشق وزندگي مشترک برگزيده اند وبهترين زن دنياست! آن ها با احساس حقارت وفروتني از عمق وجود به دنبال عشق ديرينه ي خود مي گردند ودرپي اين هستند که دوباره همان وظايف و مسووليت هاي ابتداي زندگي مشترک را در زندگي بر پا کنند.بهترين دوران وقتي است که با بزرگ شدن فرزندان و ديدن نوه هاي خود، سال هاست که درشادماني وخوشبختي زندگي خود را ادامه داده اند.
منبع:نشريه 7 روز زندگي،شماره 109.