حاملگي کاذب


 

نويسنده: دکتر شهرام خرازي ها




 
يکي از جالب ترين مسائلي که گاهي برخي از زنان در سنين باروري و حتي نزديک به دوران يائسگي با آن روبه رو مي شوند،«حاملگي کاذب»است. در اين حالت فرد فکر مي کند حامله است در حالي که در عمل چنين موضوعي صحت ندارد. اين عارضه به طور معمول يا بازتاب نياز عاطفي -هيجاني بيمار به داشتن فرزندي است که به دليل وجودش بتواند بنيان ازدواج خود را حفظ کند يا به خود بقبولاند که توانايي حامله شدن را دارد. به ويژه، خانم هاي نازا برخي اوقات به سبب فشارهاي رواني فراوان ناشي از بچه دار نشدن اسير مسأله «آبستني کاذب»مي گردند.
در کشور ما بسياري از خانواده ها به طور سنتي از عروس جوان که به تازگي وارد حيطه زندگي شان شده، انتظار دارند که ظرف مدت کوتاهي پس از ازدواج فرزندي به دنيا بياورد. به ويژه ، در جوامع روستايي که تأکيد برباردار شدن زودهنگام دختران پس از ازدواج امري است جا افتاده و مرسوم، اين بانوان از همه جهات زير فشار هستند تا هر چه زودتر حامله شده و با تولد نخستين فرزند دوام و ثبات زندگي مشترک نوين شان را تضمين کنند. اگر در خانواده اي اعتقاد غلط به چنين مسائل واهي بسيار محکم بوده و نوعروس هم به دلايلي آبستني اش به تعويق افتد،«حاملگي کاذب»يکي از چند مشکل رواني است که امکان بروز آن فزوني مي گيرد. در برخورد با چنين بيماراني در صورتي که پزشک نتواند دگرگوني هاي جسمي مشخص کننده بارداري را در اعضاي لگني پيدا کند، تشخيص«حاملگي کاذب»به ذهن خطور مي کند و چنانچه آزمايش هاي تشخيص حاملگي منفي باشد يا وجود آبستني به وسيله سونوگرافي اثبات نشود، تشخيص اين عارضه تائيد مي شود. در زنان مبتلا به «حاملگي کاذب»برخي از علائم بارداري بروز مي کند. شروع خونريزي قاعدگي و مدت آن نظم طبيعي خود را از دست داد و کاهش مي يابد. حتي، بندرت ممکن است با خونريزي قاعدگي آمنوره روبه رو شوند
پستان ها معمولاً سفت شده و شروع به بزرگ شدن مي کند. حتي گاهي احتمال دارد که از نوک سينه ها شير(گالاکتوره)يا آغوز(ماده مغذي مفيد روزهاي اول بعد از زايمان)خارج شود. محدوده تيره رنگ حول و حوش نوک پستان ها هم درست مثل يک بارداري طبيعي تيره تر مي گردد. يکي از مهم ترين تغييرات جسمي در خانم هاي مبتلا افزايش اندازه دور شکم است که گه گاه به حدي مي رسد که پزشک را هم در تشخيص دچار اشتباه و شک و ترديد مي کند . اين افزايش اندازه معمولاً ناشي از تجمع چربي در شکم، احتباس گازهاي گوارشي در روده ها يا وجود مايع در شکم(آسيت)است . برخلاف آبستني طبيعي که ناف حالت فرورفته خود را از دست داده و با پوست اطراف همسطح مي شود يا حتي به طرف بيرون برجستگي پيدا مي کند، در «حاملگي کاذب»ناف فرورفتگي طبيعي خود را حفظ مي کند.
هر خانمي در طول دوران حاملگي حدود 11/5کيلوگرم افزايش وزن پيدا مي کند . بالا رفتن وزن طي سه ماهه اول يک آبستني طبيعي به طور معمول0/7تا1/4کيلوگرم است. در طول سه ماهه دوم و سوم، وزن گيري به نسبت يکنواخت بوده و سرعت آن 0/48کيلوگرم در هر هفته است . در مبتلايان به «حاملگي کاذب»آهنگ افزايش وزن سريع تر بوده که اين خود يکي از دلايل بزرگ شدن شکم در آنها است.
زنان درگير «حاملگي کاذب»به طور معمول بيشتر علائم يک بارداري طبيعي مانند استفراغ و تهوع صبحگاهي را تجربه مي کنند؛ اما، با شدت و اغراق بيشتر؛ اين بيماران به تصور خود حتي حرکات جنين را هم حس مي کنند؛ اما، به طور شايع زودتر، از زماني که در حاملگي طبيعي انتظار مي رود. اين احساس معمولاً مربوط به حرکا ت دودي منظم روده اي يا انقباضات عضلاني جداره شکم است؛ ولي، گاهي به قدري قابل توجه است که حتي پزشک را فريب مي دهد.
معاينه دقيق اين زنان بيشتر به تشخيص صحيح منجر مي شود، بدون آنکه مشکل بزرگي پيش آيد، زيرا رحم کوچک را با معاينه دو دستي مي توان لمس کرد.
بانوان درگير مسائل و مشکلات روحي و بيماري هاي اعصاب و روان بيش از ديگر گروه ها زمينه و استعداد تجربه کردن «حاملگي کاذب»را دارند. به خصوص مبتلايان به اضطراب، وسواس، افسردگي و ...مصرف داروهاي روان فزا، به ويژه «فنوتيازين»ها از قبيل کلرپرومازين (لارگاکتيل)،تيوريدازين، پرفنازين، و...مي تواند به بزرگي پستان ها، قطع خونريزي قاعدگي، خروج شير از پستان و ظهور عوارض افزايش هورمون پرولاکتين منجر شود. واضح است که مشکل رواني زمينه اي نيز در اثر دگرگوني هاي جسماني پيچيده تر مي شود. همه اين عوامل دست به دست هم داده و زمينه ظهور«حاملگي کاذب»را فراهم مي آورد. با توجه به عوامل عاطفي-هيجاني درگير در بروز اين عارضه گوشزد کردن عدم حاملگي براي بيمار ناخوشايند بوده و در واقع ممکن است آزار دهنده نيز باشد. مبتلايان به سرعت در قبال تشخيص صريح فقدان بارداري جبهه گرفته، حتي ممکن است مطب پزشک يا بيمارستان را ترک کرده و موضوع را مسکوت بگذارند و تا حدودي هم پرخاشگر شوند . پزشک معالج معمولاً در صدد کشف زمينه عاطفي-هيجاني که حاملگي را براي بيمار الزامي کرده است، برمي آيد.
در برخي از موارد لازم است پزشک پيش از بازگو کردن حقيقت مسأله، با بيمارش چند جلسه مصاحبه رو در رو داشته باشد تا بتواند آرام آرام و به ملايمت عدم آبستني را برايش جا بيندازد. بعضي از بيماران نيز به روان درماني حمايتي مبتني برواقعيت نياز دارند.
زنان مضطرب و مبتلا به اختلالات روحي ممکن است سال ها براين باور باقي بمانند که حامله اند. احتمال عود و برگشت علائم «حاملگي کاذب»بالا است . در کمال تعجب بايد گفت که گاهي حاملگي دروغين يا حتي «زايمان کاذب»(Couyade)در مردان نيز ديده مي شود. در اين موارد معمولاً شوهر يک خانم آبستن ادعا مي کند که خود او برخي از علائم حاملگي را احساس مي کند!!
اين اختلال ممکن است در ماه هاي اول حاملگي همسر بيمار روي داده و مرد از تهوع و استفراغ صبحگاهي و نيز غالباً از دندان درد شکايت کند. اين شکايات بيشتر ظرف چند هفته از بين مي رود و به نظر مي رسد از اضطراب و نگراني بيش از حد در مورد حاملگي همسر ناشي مي گردد. علائم ممکن است در زمان وضع حمل همسر و نيز بيشتر به فرم انقباض هاي دردناک شکمي ظاهر شده و به سرعت پس از زايمان همسر از بين برود. البته، مردهاي مجرد نيز ممکن است به حاملگي يا زايمان کاذب دچار شوند؛ اما در کل، آمارها حاکي از آن است که مردان متأهلي که انتظار تولد فرزند خود را مي کشند، بيشتر دچار چنين عوارضي مي شوند.
يک بررسي جديد نشان مي دهد کما بيش به همان ميزاني که مادران جديد پس از تولد يک کودک ممکن است به افسردگي دچار شوند، پدران جديد هم در معرض ابتلا، به افسردگي هستند. اين تحقيق که روي 5هزار خانواده صورت گرفته حاکي از آن است که حدود14درصد مادران و 10درصد پدران علائم شديد تا متوسط افسردگي پس از زايمان را نشان مي دهند. والدين مورد بررسي در اين تحقيق پرسشنامه هايي را پر مي کردند و از نظر وجود علائم افسردگي مورد مصاحبه قرارمي گرفتند. «بررسي نشان داد که پدران افسرده مشکل دارند.»متخصصان اطفال در بهترين موقعيت براي شناسايي افسردگي والدين پس از تولد فرزند هستند. اما در اغلب موارد اين کار را انجام نمي دهند .«پزشکان اغلب به وضع رواني مادر پس از زايمان توجه دارند؛ اما، وضعيت رواني پدر را ناديده مي گيرند. پدران معمولاً پس از تولد فرزندشان احساس شادي مي کنند؛ اما، اين احساس شادي ممکن است بسته به وضعيت خانواده به تدريج از بين برود. اين امر مي تواند هنگامي رخ دهد که مادر بسيار کنترل کننده باشد و بچه را تنها براي خودش بخواهد. همچنين ممکن است پدران در صورتي که فراموش کنند همسرشان در اين دوره کمتر به روابط زناشويي علاقه مند است، به ناکامي عاطفي و جنسي دچار شوند. اگر زن احساس مادرانه بسيار شديدي از خود بروز دهد، پدر ممکن است خود را در حاشيه و بي مصرف احساس کند.«اين افسردگي در پدر به يک الگوي رفتاري شناخته شده منتهي مي شود، او خود را در کار غرق مي کند و به تفريحات مردانه اي مانند تماشاي مسابقات ورزشي روي مي آورد و منزوي مي گردد.»
منبع:نشريه دنياي سلامت، شماره52