خشونت عليه کودکان رايج ولي ناپيدا


 

نويسنده :يلدا کمالي نيا




 
کودکان در طول تاريخ زندگي بشر هميشه به شکلي مورد آزار و اذيت قرار گرفته اند که بخش عمده آن از سوي والدين و نزديکان درجه يک مانند خواهر و برادر بوده است. اين آزارها از زنده به گور کردن دختران در دنياي پر از وهم و خرافه گذشته هاي دور آغاز شده و هنوز در دنياي مدرن امروز به بهانه تاديب، اصلاح و تنبيه ادامه دارد. به رغم تاريخ طولاني کودک آزاري نگاه واقع بينانه به اين پديده در سال هاي 1860 تا 1946 توسط يک پزشک فرانسوي به نام «تاريد» در حالي شکل گرفت که طي گزارشي از معلوليت جسمي 32کودک آزار ديده ، پرده برداشت. به عقيده کارشناسان، کودک آزاري تجاوز به حقوق قانوني کودکان و رساندن آسيب بدني و رواني به آنهاست. يونيسف نيز سوء رفتار يا رفتار مسامحه گرانه و نادرست با کودکان را کودک آزاري معرفي مي کند. در ماده 4 بند يک پيمان جهاني کودک آمده است:«والدين و سرپرستان در برابر اشتباه هاي کودکان از رو ش هاي نامناسب تنبيه و سرزنش استفاده نکنند.»
در ماده 30 پيمان نامه نيز آمده است:«هيچ کس حق آزار و اذيت کودکان را ندارد و کساني که با کودکان بدرفتاري کنند طبق قانون بايد مجازات شوند.» در تعاليم بزرگان ما بسيار درباره تربيت، تکريم، توجه، تحسين و محبت به کودکان و پرهيز از رفتار خشونت بار با آنها، سخن به ميان آمده است. حضرت علي (ع)مي فرمايند:کودک امانت خداست، به امانت خدا جز در سايه حکم خدا نمي توان دست درازي کرد. در نگاه اول کودک آزاري را مي توان تنبيه بدني(کتک زدن)به منظور ادب کردن يا مجازات معنا کرد، اما به جهت عدم شناخت کودک آزاري در کشورمان نه تنها تعريف روشني از آن در دست نيست، بلکه با وجود موارد بي شمار کودکان آسيب ديده هنوز تحقيقات علمي و منسجمي نيز در اين زمينه صورت نگرفته است. از طرفي قوانين موجود در جهت حمايت از کودک نيز کامل نيست. هيچ انجمن و نهادي هم براي حمايت و نگهداري از کودک آزار ديده وجود ندارد و معمولا اين کودکان مجددا به والدين آزارگر سپرده مي شوند. مطالعات انجام شده نشان مي دهد، اگر چه کودکان از هر جنس، قشر و رده سني در معرض خطر کودک آزاري قرار دارند، اما در اين ميان خشونت خانگي بيش از هر عامل ديگري کودک را در معرض آسيب و آزار جسمي قرار داده است. کارشناسان اجتماعي معتقدند، ناهنجاري هاي اجتماعي از قبيل فقر، کمبود امکانات زندگي، مصرف مواد مخدر و اعتياد، محيط خانوادگي، بيکاري و طلاق، خانواده را به انوع آسيب هاي اجتماعي مبتلا مي کند تا آنجا که نه تنها از زندگي احساس لذت و رضايت نکرده، بلکه در حالت درماندگي، نوک پيکان سرخوردگي و وحشت را به سوي کودک نشانه مي روند. اين امر در اشکال کتک زدن، پرت کردن، وادار کردن به کارهاي سخت، لگد زدن ، داغ کردن، سيلي زدن، با تهديد ايجاد وحشت کردن و يا اقداماتي مانند حبس کردن، گرسنه نگه داشتن و ...بروز مي کند. بر اساس تحقيقات 15درصد کودکان به هنگام تنبيه بدني از سوي والدين دچار جراحت و مصدوميت مي شوند. به عقيده کارشناسان، در کودک آزاري، تنها صدمات فيزيکي مطرح نيست، بلکه آسيب هاي رواني آن به مراتب اثري طولاني تر و عميق تر دارد و از اين رو تمامي کودکاني که تحت آزار شديد والدين بوده اند، بايد تحت درمان «بازگشت سلامت رواني» قرار گيرند تا فشارها و آسيب هاي عاطفي و رواني که در شرايط مختلف تحمل کرده اند، جبران و برطرف شود. چنانچه قرباني کودک آزاري شناسايي يا جنبه هاي آسيب رواني جدي گرفته نشود، کودک آزار ديده در آينده به فردي ضد اجتماعي تبديل مي شود و در صدد انتقام جويي برمي آيد. به گفته يک کارشناس، بيش از 85درصد موارد کودک آزاري در خانه و از سوي والدين صورت مي گيرد. از اين رو به نظر مي رسد اگر والدين با شيوه هاي تربيتي و آموزشي آشنا باشند و از تنبيه بدني به عنوان تنها راه تاديب کودک خود استفاده نکنند، شايد ديگر شاهد اين فجايع تلخ نباشيم.
منبع:نشريه ي دنياي سلامت، شماره ي 53.