فدایي اسلام و سربلندي عراق


 





 

درآمد
 

روابط جواد العطارعضو پيشين مجلس اعلاي انقلاب اسلامي عراق، با شهيد محراب آيت الله سيدمحمدباقر حکيم روابطي ديرينه بود.ازهمين رو این گفت و گو بيان کننده گوشه اي از زندگي سراسر جهاد و مبارزه اين شهيد خستگي ناپذير است که از نظرتان مي گذرد.

از چه زماني با آيت الله سيد محمد باقر حکيم آشنا شديد؟
 

نظر به اينکه يکي از پيکارگران صحنه سياسي عراق هستم، از تاريخچه جهاد و مبارزات شهيد محراب آيت الله سيدمحمدباقر براي سرنگوني رژيم ديکتاتوري حزب بعث کاملاً شناخت دارم. شهيد محراب دراين مبارزه، با شهيد صدر همراه و همگام بوده است.اما،شهيد حکيم زماني شهرت يافت که رژيم صدام در پي انتفاضه بيستم ماه صفر سال 1977 او را دستگير و به اعدام محکوم کرد.
شهيد حکيم پس از رهايي از زندان به سوريه مهاجرت کرد، و ديري نپاييد که در جمهوري اسلامي ايران استقرار يافت. در تهران، من يکي از افرادي بودم که همراه انبوه اقشار گوناگون و گروه هاي مبارز عراقي از او استقبال گرم و پرشور و متناسب با شخصيت و تاريخچه مبارزاتي اش به عمل آورديم.

استقرار شهيد حکيم در تهران چه تأثيري بر يکپارچگي مخالفان عراقي داشت؟
 

هنگامي که شهيد محراب در تهران استقرار يافت «جماعت علماي مجاهد عراقي» را تأسيس کرد. همچنين آقايان آيت الله سيدمحمد تقي مدرسي و آيت الله شيخ محمد مهدي آصفي و آيت الله سيدمحمود هاشمي و تني چند ازعلماي عراقي در بنيانگذاري اين مجمع نقش داشتند.
شهيد محراب چند سال بعد، به منظور وحدت بخشيدن و يکپارچه ساختن احزاب سايسي و سازمان فعال عراقي در داخل و خارج از کشور، و گسترش و پيشبرد مبارزات جنبش اسلامي عراق تا سرنگوني رژيم حزب بعث،مجلس اعلاي انقلاب اسلامي عراق را تأسيس کرد. در حقيقت اقدام به تأسيس مجلس اعلا، تحولي چشمگير در مبارزات بر حق ملت عراق به وجود آورد.

به نظرشما سپاه بدر،شاخه نظامي مجلس اعلا چه تأثيري بر پيشبرد عمليات سياسي و نظامي جنبش اسلامي عراق در آن مرحله داشته است؟
 

درواقع تشکيل هسته هاي مسلح و پيگيري مبارزه مسلحانه، واکنشي بود به شرايط و نيازهاي آن روز حاکم بر عراق. به اين معني که جنبش هاي اسلامي و غيراسلامي مخالف عراقي، مبارزه مسلحانه در آن مرحله را يک اصل راهبردي نمي دانستند. بلکه بر اين باور بودند که براي توقف عمليات سرکوبگرانه و هجوم وحشيانه رژيم صدام به مردم بي دفاع عراق لازم است از ابزار نظامي استفاده نمايند. چرا که اين رژيم به طور بيرحمانه مردم را بر اساس هويت و شکل ظاهري به قتل مي رساند. افزون بر آن رژيم، برپايي مراسم عزاداري سرورشهيدان را منع کرده بود و به مردم اجازه زيارت مرقد ائمه اهل بيت(ع) را نمي داد.
به اين ترتيب تشکيل سپاه بدر واکنشي به خواسته هاي برحق مردم سرتاسر عراق بود. نخستين هسته هاي سپاه بدر توسط مجاهدان و مخالفان عراقي مستقر در باتلاق هاي جنوب به وجود آمد و ديري نپاييد که به مناطق فرات ميانه و کردستان عراق گسترش يافت. پس از آزادي کردستان عراق از چنگ رژيم حزب بعث، پيکار سپاه بدر ابعاد تازه نظامي و سياسي به خود گرفت. و دامنه عمليات مجاهدان عراقي براي آسيب رساني ارتش عراق و رژيم صدام وسيع ترشد.به موازات سپاه بدر، تشکيلات ديگري به نام «نيروهاي امام حسين(ع)» شاخه نظامي سازمان پيکار اسلامي در صحنه حضور فعال داشت و توانست ضربات کوبنده بر پيکر رژيم حزب بعث و مزدوران آن وارد کند. اما، دامنه فعاليت سپاه بدر وسيع تر بود و مجاهدان اين سپاه حرفه اي تر عمل کردند.

روابط و همکاري شهيد محراب با دولت هاي همسايه چگونه بود؟
 

آيت الله حکيم هميشه سعي داشت با دولت هاي همسايه روابط دوستانه و همکاري داشته باشد. با وجودي که برخي از اين دولت ها از صدام و رژيم حزب بعث پشتيباني مي کردند، اما، شهيد محراب با سعه صدر و تلاش خستگي ناپذير توانست اين محاصره را بشکند،يا دست کم شيوخ خليج فارس را بي طرف کند. او همواره به کشورهاي همسايه سفر مي کرد، و با دولت هاي کويت و سوريه و امارات عربي متحده روابطي دوستانه داشت.هرچند مدت يک بار به کويت سفرمي کرد،و روابط او در سطوح رسمي و مردمي بسيار خوب و مؤثر بود، و در نتيجه اين رفت و آمدها توانست پشتيباني دولت و ملت کويت را از آرمان مردم عراق به دست بياورد. شهيد محراب براساس اصول و آرماني که به آن اعتقاد داشت مي کوشيد دوستان فراواني براي ملت عراق پيدا کند و يا دست کم مي کوشيد برخي دولت هاي منطقه همچون ترکيه و مصر را که حاضرنبودند از آرمان ملت عراق دفاع کنند،بيطرف کند. به هر حال شهيد محراب در مسير تلاش براي متقاعد کردن بسياري از دولت ها براي دفاع از ملت عراق گام هايي استوار برداشت.

تصميم بازگشت آيت الله حکيم به عراق پس از سرنگوني رژيم صدام بسيار دشوار بود. شهادت او چه پيامدهايي بر اوضاع سياسي عراق داشت؟
 

پس از سرنگوني رژيم حزب بعث، رهبري جنبش اسلامي عراق موقعيت را براي بازگشت به ميهن و پيوستن به ملت مناسب يافت. هرچند که بازگشت به ميهن مخاطره انگيز بود، و همين طور هم شد. شهيد محراب آيت الله سيدمحمدباقرحکيم با اين بازگشت،خون و جان خود را در راه اسلام و در راه سربلندي ملت عراق تقديم کرد. با وجودي که مي دانست اوضاع عراق خطرناک است.اما،به روشني درک کرده بود که ملت عراق پس از رهايي از رژيم صدام به حضور او نياز دارد. بنابراين،تصميم گرفت اين گام بزرگ را بردارد،و بازگشت او تأثيري مثبت بر صحنه سياسي داخلي عراق برجا گذاشت. همه ما شاهد استقبال گرم و بي نظير مردم بصره هنگام گذر او به شهر نجف اشرف بوديم.
شهيد محراب پيش از شهادت، روند سياسي بازسازي عراق را اداره مي کرد، و بر جزئيات پيکار سياسي عراق جديد نظارت داشت. امروزه دستاورد تلاش هاي خستگي ناپذير او را به روشني شاهديم.اما،به هر حال اين اراده و خواست خداوند بود که او را در رديف شهداي بزرگ راه آزادي قرار دهد. نبايد فراموش کرد که شهادت او مانند خون پاک شهيدان بزرگي همچون آيت الله سيدمحمدباقر صدر،و آيت الله سيدمحمد صادق صدر، و آيت الله سيدحسن شيرازي، و شهيد شيخ عارف بصري و خون ساير شهيدان تأثيري شگرف بر اوضاع سياسي عراق بر جاي گذاشت. شکي نيست که سرنگوني رژيم حزب بعث و آزادي و رهايي ملت مظلوم عراق حاصل برکات و دستاورد خون پاک همه شهيدان راه حق و آزادي است.

شهادت آيت الله حکيم چه بازتابي بر صحنه سياسي عراق داشته است؟
 

به خدا سوگند،شنيدن خبر شهادت آيت الله حکيم به شدت من و دوستداران آن مرد بزرگ را شوکه کرد. گمان نمي کنم کسي او را دوست نداشته باشد. چرا که او از دوران کودکي حيات و جان خود را وقف دفاع از حريم اسلام، حوزه علميه و مرجعيت ديني کرد. سال هاي طولاني اي از عمر خود را در زندان و درغربت و دور از وطن سپري نمود. من يکي از افرادي هستم که براي ديدار و گفت و گو با او افتخار مي کردم. بارها با او در مجلس اعلاي انقلاب اسلامي عراق، و در جلسات بسيار مهم مانند جلسه ارزيابي فعاليت هاي سياسي و جلسه آماده سازي همايش ملي مخالفان عراقي که در سال 1992 در استان صلاح الدين کردستان عراق برگزار شد، ساعت ها طول مي کشيد. در ديدار با شهيد محراب پيش از برگزاري همايش لندن سعي کردم ديدگاه او را در رابطه با اين همايش جديد جويا شوم،به ويژه اينکه متوجه شده بوديم که موضع جامعه بين المللي در زمينه کمک به ملت عراق براي سرنگوني صدام تکريتي تغيير کرده و متحول شده است. به هر حال من به نمايندگي از سوي سازمان پيکار اسلامي عراق جلسات طولاني با آيت الله حکيم داشتم و اوضاع و راهکارهاي يکپارچگي مبارزه را با او بررسي کرده و هماهنگي هاي لازم را به عمل مي آوردم.

رفتار شهيد محراب با مهاجران و آوارگان عراقي چگونه بود؟
در واقع درب خانه او بر روي همه عراقي ها بازبود.همواره از افراد مختلف و هيئت هاي گوناگون استقبال به عمل مي آورد.به سخن آنها گوش مي داد،و مي کوشيد مشکلات آنان را حل کند.ميان شهرهاي گوناگون ايران مانند قم و مشهد و اصفهان و اردوگاه هاي مهاجران و پناهجويان عراقي در حال رفت و آمد بود،و مشکلات آنان را رسيدگي مي کرد.ازمسئولان جمهوري اسلامي تقاضا مي کرد به مسائل و مشکلات مهاجرين عراقي چه در زمينه بهداشت و يا مسکن و آموزش و پرورش توجه نمايند.در مجلس اعلاي انقلاب اسلامي عراق واحدي را به نام واحد خدمات اجتماعي به وجود آورد که وظيفه آن رسيدگي به مشکلات و نيازهاي مهاجرين عراقي بود.شايد او تنها شخصيت عراقي بود که از اردوگاه هاي اسراي عراقي به طورمستمربازديد به عمل مي آورد،و آنها را نسبت به سرنوشت خودشان و آينده ميهن شان اميدوار مي ساخت. تلاش مي کرد آنان را از اسارت آزاد کند.دراين تلاش کاملاً موفق بود، و توانست هزاران اسير عراقي را آزاد کند. در تاريخ اسلام جز در زمان پيامبر اکرم(ص) سابقه نداشت که اسيراني آزاد شوند.پيامبراکرم اسيران قريش را به شرط سواد آموزي ده تن از مسلمانان آزاد مي کرد.
به هر حال شهيد محراب توانست مسئولان جمهوري اسلامي را متقاعد کند که اسيران عراقي برادران و فرزندان ما هستند، آنها را به زور وادار به جنگ کرده اند. از مسئولان ايران خواست با آزادي اسيران جنگي موافقت کنند.سرانجام تعداد زيادي از اسيران برخلاف قوانين و مقررات بين المللي آزاد گشتند.درآن زمان رژيم حزب بعث در واکنش به اين اقدام انساني اعتراض کرد. اما، اين مرد با صلابت به اعتراض بعثي هاي عراق بي اعتنايي کرد، و مسئولان جمهوري اسلامي نيزاوضاع و شرايط آن روز عراق را درک مي کردند.
افزون بر مهاجران و پناهجويان و اسيران عراقي مقيم ايران،شهيد محراب آيت الله حکيم براي مهاجرين عراقي مقيم سوريه و کشورهاي اروپايي نيز اهميت قايل بود.او همواره با آنان،به ويژه در موسم حج و ساير مناسبت هاي ديني و ملي ديدار داشت، و به آنان سفارش مي کرد هويت اسلامي و اصالت ملي و تربيت اسلامي خود و خانواده هاي خود را حفظ نمايند.او خود را شريک غم و اندوه هموطنان عراقي اش مي دانست. و جانش را در راه رهايي و نجات آنان از دست داد.
منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره42-41