شهيد حکيم، مبدع معادله اي جديدي براي برپايي حکومت مردمي در عراق(2)


 





 

از نظرعرفاني،شهيد آیت الله سید محمد باقر حکیم چه ويژگي هايي داشت؟
 

شهيد محراب مردي خداپرست بود، همواره به اقامه نمازهاي مستحب مي پرداخت. نمازهاي شب او ترک نمي شد.هنگامي که به سفر حج تمتع و حج عمره و يا زيارت مراقد ائمه اطهار(ع) مي رفت، همراهان و محافظان از شدت اعمال عبادي و طواف او و خواندن نماز و قرآن خسته مي شدند، اما، او هرگز احساس خستگي نمي کرد.براي دوستان دعا مي کرد، و براي دشمنان نيز که در کار و تلاش به او آسيب مي رساندند، تقاضاي بخشش مي کرد، در ماه هاي مبارک رمضان دوره هاي آموزشي در زمينه هاي عرفان و اخلاق برگزار مي کرد. به هرحال او در راهي که برگزيده بود ثابت و استوار ماند و هرگزخللي در آن به وجود نيامد. همه نزديکان و اطرافيان شهيد محراب گواهي داده اند که او شبانه روز تلاش مي کرد و حتي ازفرصت هايي که در مسير جاده تهران-قم (هر هفته سفر مي کرد) پيش مي آمد نيزاستفاده مي کرد. اين فرصت ها به مطالعه کتاب هاي علمي و سياسي و گزارش هاي روزمره اختصاص مي داد.ازخداوند مي خواست که در راه او شهيد شود و آرزو داشت پيکرش در راه خدا تکه پاره شود، خداوند نيز دعاي او را مستجاب کرد. چرا که خود را براي شهادت آماده کرده بود. او ضمن اينکه مجاهدي نستوه و انعطاف ناپذير بود. در عين حال مردي پرهيزگار بود و به اهل بيت عصمت و طهارت(ع) عشق مي ورزيد. بسيار روزه مي گرفت و نمازهاي مستحب به جاي مي آورد. درباره زندگي و نقش خاندان اهل بيت کتاب ارزشمند تأليف کرده است. برپايي مراسم عزاداري سرور شهيدان را تشويق و درآن شرکت مي کرد. هرگاه از مصيبت هاي اهل بيت سخن به ميان مي آمد به شدت گريه مي کرد. من معتقدم که خداوند متعال گام هاي شهيد محراب را استوار گردانيد و براي انجام کارهاي نيکو به اوکمک کرد و در نتيجه تلاش ها و نقش او بود که رژيم صدام تضعيف و سرنگون شد و ساختار عراق جديد برپا شد.

حضرتعالي در کنار اين شهيد بزرگوار هنگام اقامت درحوزه علميه نجف اشرف چه نقشي داشتيد؟
 

من نيزدرکنار برادرم در بيت پدرم آيت الله العظمي سيدمحسن حکيم پرورش يافتم. از دوران کودکي روابطمان دوستانه بود. اولين همکاري مشترک ما مسئوليت امور اجرايي دانشسراي علوم اسلامي در دهه ششم قرن بيستم بود که به من واگذار کرد. ازاين کاربسيار بهره بردم.به ويژه در زمينه ارزشيابي دانشجويان و طلاب علوم ديني و رسيدگي به پرونده آنان.افزون بر آن او را استاد خويش در کلاس هاي درس سطوح عالي فقه مي دانم. از سن جواني تا زمان شهادت در کنار او بودم و در بيشتر تشکيلات و طرح هاي سياسي و جهادي و فعاليت هاي اجتماعي که پايه گذاري کرد و يا درپايه گذاري آن شرکت داشت، حضور داشتم.

شهيد محراب در برانگيختن انتفاضه نيمه شعبان سال 1991 چه نقشي داشت؟
 

ترديد نيست که آيت الله سيدمحمدباقر حکيم در برانگيختن انتفاضه نيمه شعبان در سرتاسرعراق نقش مهم و اساسي ايفا کرد. اين انتفاضه خود جوش بود و هنگامي که آغاز شد پشتيباني از آن اجتناب ناپذير بود، درپي آغازاين قيام همگاني ستادهاي عملياتي تشکيل شد و مجلس اعلاي انقلاب اسلامي عراق و رزمندگان سپاه بدر بي درنگ به حال آماده باش درآمدند،و تحرکات سريعي درچارچوب چند محور آغاز شد که مهم ترين آنها عبارتند از:
محورتلاش براي استقرارشخصيت هاي سياسي و رزمندگان سپاه بدر درمناطق گوناگون عراق
شهيد محراب من را با اختيارات کامل به عراق اعزام کرد و بي درنگ درشهربصره استقرار يافتم و از نزديک رويدادها را پيگيري مي کردم و به مسئوليت هايي که به عهده من واگذار مي شد عمل مي کردم.در چارچوب اين مأموريت آقاي شيخ محمدتقي مولي فرمانده پيشين سپاه بدر را به منطقه کردنشين شمال عراق اعزام کردم تا با هماهنگي گروه هاي کرد اوضاع را پيگيري کند. درهمان حال ساير شخصيت هاي اعزامي را در مناطق گوناگون عراق مستقر کردم.ازسوي ديگر رزمندگان سپاه بدر وارد خاک عراق شدند تا از مردم بپاخاسته درشهرهاي بصره، عماره، کوت و ديالي پشتيباني به عمل آورند.درهمان حال نمايندگاني به شهرهاي نجف اشرف و کربلا و ناصريه اعزام شدند که تعدادي از آنها به شهادت رسيدند.درادامه اين مأموريت صدها تن از رزمندگان سپاه بدر به صورت گروهي و علني در هورهاي (باتلاق هاي) جنوب عراق و در محورهاي الجزيره واقع ميان رودخانه هاي دجله و فرات استقراريافته و يا به صورت سري به شهرهاي جنوب عراق انتقال يافتند.
محور پيگيري اخبار لحظه لحظه رويدادهاي انتفاضه و تلاش براي انعکاس آنها در افکار عمومي از سوي دفاتر و نهادهاي مجلس اعلاي انقلاب اسلامي عراق به منظور پيگيري و پشتيباني سياسي و تبليغاتي حرکت مردم به پاخاسته عراق و در پرتو اين محورگفت وگوهاي فراواني با محافل سياسي و ديپلماتيک انجام شد و جزئيات اوضاع و رويدادهاي آن روز عراق با تحليل و گزارش هاي مستند به اطلاع آنان رسانده و به اين محافل تأکيد شد که اين انتفاضه سراسري ثابت کرد که رژيم صدام مشروعيت ندارد و همه مردم با او مخالفند. مشروح اين ديدارها و گفت و گوها از سوي رسانه هاي خبري انتشاريافت.دراين ميان،شهيد محراب با تحرکات سياسي و تبليغاتي دامنه دارکه به راه انداخت بر ياوه گويي دشمنان مردم عراق خط بطلان کشيد،و ميليون ها آواره عراقي در کشورهاي گوناگون جهان را براي افشاي جنايات صدام در سرکوب انتفاضه از نظر تبليغاتي و سياسي و فرهنگي بسيج کرد.
برپايي نهادهاي ياري رساني و کمک به مردم عراق،اعم ازافرادي که براي سرکوبي به خارج از کشور مهاجرت کردند و يا آنان که در سايه فشار و ارعاب در کشورشان ماندند.شايان ذکراست که اين نهادها تا زمان سقوط رژيم حزب بعث به کارشان ادامه دادند.

چرا انتفاضه سرکوب و ناکام شد و چه عواملي در سرکوبي آن نقش داشتند؟
 

شهيد محراب براين باوربود که انتفاضه هرگز سرکوب نشده است. او همواره تأکيد مي کرد که انتفاضه تا سرنگوني رژيم صدام ادامه خواهد داشت.اما،نبايد فراموش کرد که رژيم حزب بعث با شيوه هاي گوناگون وبا بدترين و زشت ترين روش ها با انتفاضه به مقابله برخاست.واحدهاي نظامي رژيم با سلاح هاي گوناگون مردم را کشتار کردند. نيروهاي امريکايي که با رژيم عراق در حال جنگ بودند به ارتش صدام اجازه دادند با هلي کوپترو تانک مردم به پاخاسته را سرکوب کنند. اين درحالي است که نيروهاي امريکايي پس از اخراج ارتش عراق از کويت به او اجازه استفاده از سلاح هاي سنگين و نيروهاي هوايي را نمي دادند.
عامل ديگري که باعث ناکامي انتفاضه شد اين است که انتفاضه به صورت خودجوش آغازشده و فاقد رهبري يکپارچه و منظم بود. چرا که شرايط وحشتناک و خفقان آور عراق و اقدامات سرکوبگرانه رژيم صدام اجازه نمي داد که مردم به پاخاسته،پيرامون يک رهبري حرکت کنند. با اين وجود مرحوم آيت الله العظمي سيدابوالقاسم خويي اين مسئوليت را برعهده گرفت،و کميته عالي براي اداره امور شهرهاي عراق تشکيل داد. اين کميته به دلايلي نقش رهبري مردم عراق در رويارويي با رژيم صدام را نداشته است.نشانه ديگري که موجب تضعيف انتفاضه شد،عدم هماهنگي عملياتي ميان شهرهاي آزاد شده بود. کمبود اسلحه و مهمات و گلوله و سوخت و وسايل ارتباطي ازعوامل ديگري بودند که در زمينه ناکامي قيام يکپارچه مردم نقشي تعيين کننده داشتند.

گفته شده است که شهيد محراب در جريان انتفاضه نيمه شعبان سال 1991 وارد خاک عراق شد،و با يونيفرم نظامي انتفاضه را رهبري کرد؟
 

اين طورنيست.شهيد محراب در آغاز انتفاضه وارد خاک عراق نشد،اما،پس ازگذشت مدتي از واحدهاي نظامي سپاه بدر و گروه هاي جهادگر مستقر در مناطق مرزي داخل عراق بازديد به عمل آورد. همچنين با مردمي که در جريان انتفاضه به کشورهاي منطقه رفته و آواره شده بودند ديدار کرد.
شهيد محراب در کلاس هاي درس کدام يک از مراجع تقليد و اساتيد حوزه علميه نجف اشرف علوم ديني را فرا گرفت.
او درمحضر درس فقهاي بزرگ حوزه علميه نجف اشرف به ويژه امام سيدابوالقاسم خويي و آيت الله العظمي شهيد سيدمحمدباقرصدرتلمذ کرد.

آيا به مرحله اجتهاد هم رسيد و کدام يک از مراجع بزرگ تقليد به ايشان اجازه اجتهاد دادند؟
 

آري آيت الله سيدمحمدباقر حکيم به مرحله اجتهاد رسيد و جناب آيت الله شيخ مرتضي آل ياسين در سال هاي دهه ششم قرن گذشته براي ايشان مجوز اجتهاد صادر کرد.شايد آيت الله حکيم از مراجع ديگري نيز مجوز اجتهاد داشته که من به ياد ندارم.

دلايل بازگشت شهيد محراب به نجف اشرف در شرايطي که پس از سرنگوني رژيم صدام،هرج و مرج، خشونت و بي ثباتي عراق را فرا گرفت، چه بود؟
 

بي ترديد او با احساس تکليف الهي و وظيفه شرعي به کشورش بازگشت و لازم دانست در کنار مردمش باشد که براي بازگشت او لحظه شماري مي کردند.استقبال ميليوني مردم عراق از آيت الله حکيم را هنگام بازگشت به ميهن شاهد بوديد. مراسم استقبال از مرز ايران تا هنگام ورود به شهر نجف سه روز طول کشيد. نظر به اينکه او رياست مجلس اعلاي انقلاب اسلامي عراق و فرماندهي سپاه بدر را برعهده داشت. اين مسئوليت ها اقتضا مي کرد که در عراق حضور داشته باشد.

آيا شهيد حکيم احساس کرده بود که جان او در معرض تهديد جدي گروه هاي تروريست قرار دارد؟
 

آري، اين احساس در درون او به وجود آمده بود، چرا که او از رويدادها و تحولات و اوضاع عراق و فعاليت صداميان و گروه هاي تکفيري آگاهي کامل داشت، بر اين اساس، درآن مرحله احتياط هاي ضروري را در حد امکان رعايت کرد، هر چند که احتياط ها و تدابير ايمني، کافي به نظر نمي رسيد اما، او آرزوي شهادت را در سر مي پروراند. همواره از خدا مي خواست او را شهيد بميراند.با اين وصف خداوند آرزوي او را برآورده کرد.او سرانجام پس از اقامه نماز جمعه اولين روز رجب سال 1424هجري قمري در نزديکي مرقد اميرمؤمنان علي ابن ابيطالب(ع) به شهادت رسيد، در لحظه انفجار سوار خودروي خود عازم کربلا براي زيارت مرقد مطهر امام حسين(ع) بود.

سرنوشت تيمي که در برنامه ريزي توطئه شوم ترور آيت الله حکيم شرکت داشت چه بود؟
 

برخي افراد شرکت کننده (برحسب منابع خودشان) دراين توطئه شوم در درگيري هاي شهر فلوجه به هلاکت رسيدند. يکي از افراد اين تيم بر مبناي اتهامات ديگري دستگير شد و در زندان به دست داشتن در برنامه ريزي ترور شهيد محراب اعتراف کرد، و حکم اعدام در حق او به اجرا درآمد. همه افرادي که در آفرينش اين فاجعه دست داشتند از عناصر تکفيري بودند، و من گمان مي کنم که با بعثي ها همدست بوده اند.

آيا شهيد محراب در دوران تحصيل در حوزه علميه نجف اشرف فعاليت هاي فرهنگي نيزداشته است؟
 

فعاليت فرهنگي و اجتماعي شهيد محراب گسترده بود.به طور مثال در دانشکده اصول الدين بغداد تفسير قرآن کريم و در حوزه علميه نجف اشرف نيز دروس فقهي و ديني تدريس مي کرده است. افزون بر آن در دوران مبارزه فعاليت سياسي و اجتماعي نيز داشته است.

آيا مي توانيد از فعاليت هاي سياسي و جهادي او برضد رژيم هاي لائيک و سکولار نام ببريد؟
 

مرجعيت ديني شيعيان، آن روزها واقع گرا بود و در برابرتجاوز نظام هاي حاکم به حقوق مردم مي ايستاد.شهيد محراب در دفاع از مردم و عقايد اسلامي در کنار مراجع بزرگ تقليد قرار داشته و اهداف و خواسته هاي آنان را پيگيري مي کرده است.

خاندان حکيم به خاندان شهادت و فداکاري شهرت يافته اند.چند تن از افراد اين خانواده به دست مأموران صدام و يا به دست تروريست ها به شهادت رسيدند؟
 

در حقيقت خاندان حکيم، همان گونه که رهبر انقلاب اسلامي آيت الله خامنه اي گفته اند «خاندان شهادت و فقاهت است» تعداد شهداي مرد و زن اين خانواده 64نفر است که شهيد محراب سيدمحمدباقر حکيم ترتيب شصت و سوم را به خود اختصاص داده است. پيش از او تعدادي از عموها و پسرعموها و نوادگان آنها که بسياري شان مجتهد بودند،توسط رژيم حزب بعث شهيد شدند.
چه نسبت خويشاوندي ميان خاندان حکيم و خاندان صدر و علامه سيدمحمدحسين فضل الله روحاني برجسته لبنان وجود دارد؟
آقاي سيدمحمد حسين فضل الله پسر خاله و فرزند دخترعمه فرزندان آيت الله العظمي سيدمحسن حکيم است.امام سيدحسن حکيم و مرحوم آيت الله سيدرئوف فضل الله پدر محمد حسين فضل الله دامادهاي حاج حسن بزي شخصيت سرشناس لبناني هستند. بنابراين،علامه فضل الله پسر خاله من است. از سوي ديگر حاج حسن بزي چند همسر داشته که يکي از آنها دختر سيدمهدي حکيم برادرامام سيدمحسن حکيم بوده است. بنابراين، سيدعبدالرئوف فضل الله با دختر سيدمهدي حکيم ازدواج کرده است.
در ارتباط با خاندان صدر، بايد گفت که من با دختر علامه سيدمحمد هادي فرزند سيدعلي صدر ازدواج کرده ام،درنتيجه اين ازدواج دو فرزند پسر به نام هاي سيدعمارحکيم و سيدمحسن حکيم و دو دختر دارم. در همين حال يکي از فرزندان خاندان صدر نيز با نوه ام ازدواج کرده است.
آيا رژيم منفور حزب بعث ميان خاندان حکيم و اعضاي حزب الدعوه تفاوت قائل بود، يا هردو را دشمن خود مي دانست؟
ترديدي نيست که تفاوت قائل بود. هر چند که رژيم بعث براي اعدام اعضاي حزب الدعوه بخشنامه صادر کرد،اما،چنانچه اين بخشنامه را مطالعه کنيد،ملاحظه خواهيد کرد که حکم اعدام شامل همه افراد مؤمن و متعهد عراقي بوده است.رژيم صدام بر اساس اين بخشنامه هزاران تن از مردم را که وابستگي سازماني و تشکيلاتي به حزب الدعوه نداشتند هم اعدام کرد. رژيم صدام همه اقشار و افراد مخالف را دشمن خود مي دانست و هيچ تفاوتي ميان شان قائل نمي شد.

با توجه به روابط ديرينه و همکاري بين شهيد محراب و شهيد سيدمحمدباقرصدر، واکنش علماء و مجتهدان نجف و خاندان حکيم نسبت به شهادت آيت الله صدر چگونه بود؟
 

شکي نيست که اعدام شهيد آيت الله صدر يک فاجعه به تمام معني بزرگ بود، اين فاجعه دردناک نه فقط حوزه علميه و علماي نجف را به واکنش واداشت بلکه،خشم جهان اسلام را برانگيخت.

آيا مي توانيد اوضاع امنيتي شهر نجف اشرف را در پي پيروزي انقلاب اسلامي در ايران و در پي اعدام شهيد سيدمحمدباقر صدر شرح دهيد؟
 

اوضاع حوزه علميه و شهر نجف بسيار وخيم بود،اخراج صدها تن از علماء و مجتهدان غيرعراقي،و دستگيري صدها تن از روحانيون و وعاظ و فعالان عراقي و تحت تعقيب قرار دادن آنان به شدت پيگيري مي شد. در مقابل همه اين اقدامات سرکوبگرانه، بسياري از افراد بر لزوم مقاومت و پايداري و عدم ترک حوزه علميه به هر قيمتي که شده اعتقاد داشتند،و اين مقاومت و پايداري نتيجه بخش بود.

گرايش شيوه هاي مبارزاتي شهيد محراب آيت الله سيدمحمدباقرحکيم در کدام دسته بندي جا مي گيرد اصلاح طلب،انقلابي يا تجددگرا؟
 

شايد به کارگيري اين اصطلاحات بي مورد باشد. مهم آن است که بدانيم آيت الله سيدمحمدباقرحکيم طرح سرنگوني رژيم حزب بعث عراق را عهده داشت و براي تحقيق اين هدف حدود 35سال تلاش و جهاد کرد. او هدف ديگري را دنبال کرد که همانا برپايي معادله جديد براي حکومت مردمي در عراق بود. اين معادله بر پايه و اصول احترام به آراء مردم و احترام به اسلام استوار است.سخنان و آثار مکتوب و موضع گيري هاي او در طول اين مدت 35ساله براهداف و باورهاي او گواهي مي دهند.
آيا از منتقدان نهاد سنتي حوزه علميه ديني شيعيان بود،و براي نوآوري آن برحسب نيازهاي فعلي کاري مؤثر انجام مي داد.
طبيعي است که از روش سنتي حوزه علميه انتقاد کرد و به نوآوري و ايجاد تحول در حوزه اعتقاد داشت،به همين دليل در دهه ششم قرن بيستم مسئوليت تأسيس علوم اسلامي را برعهده داشت و براي نوآوري برنامه هاي درسي نيز تلاش به عمل آورد.
شهيد محراب ضمن احترام قائل بودن براي حوزه علميه و اعلام افتخار به وابستگي خود به اين حوزه ها و دفاع از آنها در برابر توطئه هاي گوناگون، به نظريه مرجعيت ديني مبني بر لزوم متحول نمودن مرجعيت ديني و تبديل آن به يک نهاد جامع و فراگير زيرنظرعالي ترين مرجع تقليد اعتقاد داشت.
ارتباط او با حوزه علميه هرگز قطع نشد، و به رغم استقرار او در دفتر کار اصلي اش درتهران،همواره اصرار داشت، ارتباط خود را با حوزه علميه حفظ کند.
نسبت به مسئله حکومت اسلامي و يا حکومت ولايت فقيه چه ديدگاهي داشت.
شهيد محراب به نظريه ولايت فقيه اعتقاد داشت و نوشتارها و سخنراني هاي او در اين زمينه گواهي مي دهند.

روابط شهيد محراب باعلماي برجسته و معاصر لبنان همچون علامه سيدمحمد حسين فضل الله و علامه شيخ محمد مهدي شمس هنگام اقامت در حوزه علميه نجف اشرف چگونه بوده است؟
 

هر چند که ميان آنها تفاوت سني بود،اما، آن گونه که شنيده ام روابطشان بسيار خوب بوده است.

بفرماييد روابط مرجع بزرگ تقليد حوزه علميه نجف اشرف به ويژه خاندان امام سيدمحسن حکيم با امام خميني(ره) هنگام اقامت درنجف اشرف چگونه بوده است؟
 

همه مراجع تقليد و مجتهدان بزرگ نجف اشرف براي امام خميني(ره) احترام خاص قائل بودند،و نسبت به حرکت انقلاب اسلامي همدلي و هم گرايي نشان دادند. طبيعي است که اختلاف نظرهايي وجود داشته است،اما،به ياد ندارم که حادثه منفي در روابط مراجع تقليد حوزه علميه نجف اشرف و امام خميني(ره) روي داده باشد.

روابط ميان شهيد محراب و آيت الله سيدکاظم حائري از برجسته ترين شاگردان شهيد صدرچگونه بوده است؟
 

روابط ميان آن دو بسيارخوب بوده است، آن دو در محضر درس شهيد صدر و در جلسات خصوصي شرکت مي کردند،و در بسياري از مسايل و طرح هاي مهم مانند دانشسراي علوم اسلامي ديدگاه مشترک داشتند،چرا که آن دو از اساتيد اين دانش سرا بوده اند.
منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره42-41