جادوي عجيب جمجمه هاي کريستالي


 

نويسنده: سامرا قلي زاده




 
جمجمه هاي کريستالي اسرارآميز سال هاست که جزو موضوعات بحث برانگيز دنياي باستان شناسي به شمار مي روند
يکي از موضوعات بحث برانگيز دنياي باستان شناسي 13 جمجمه کريستالي است که جزو اشياي اسرارآميز دنياي باستان شناسي به شمار مي روند؛ جمجمه هاي عجيبي که هنوز کسي به دليل ساخته شدن آنها پي نبرده است. تاکنون چندين جمجمه کريستالي کامل در بخش هايي از مکزيک، آمريکاي مرکزي و جنوبي کشف شده است که همگي آنها مثل استون هنج، خطوط نازکا و اهرام مصر جزو معماهاي حل نشده و پر رمز و راز باقي مانده اند.
به عقيده باستان شناسان سن اين جمجمه ها بين پنج تا 35 هزار سال است. هر وقت يکي از اين جمجمه هاي کريستالي کشف مي شد مردم محلي منطقه مي گفتند که اين جمجمه ها داراي قدرت جادويي هستند و حتي خاصيت شفابخشي دارند اما حتي خود محلي ها هم نمي دانستند که جمجمه ها دقيقاً از کجا آمده و اصلاً به چه منظوري ساخته شده اند. به همين خاطر در مورد آنها نظريه هاي مختلفي مطرح شده است؛ به عنوان مثال بعضي ها بر اين عقيده اند که اين جمجمه هاي کريستالي بقاياي تمدن گمشده آتلانتيس هستند؛ در حالي که بعضي ديگر به شدت اين تئوري را رد کرده و حتي گروهي با ديدن اين جمجمه ها ادعا مي کنند که آنها قدرت اعجاب انگيز نشان دادن گذشته، حال و آينده را به انسان دارند.
در اين بين تاريخ شناسان و انسان شناسان تصميم گرفتند جزئيات بيشتري در رابطه با جمجمه ها به دست آورند و به همين دليل شروع به تحقيق کردند تا اينکه در مطالعات خود به افسانه سرخ پوستان باستان برخورد کردند؛ افسانه اي که در آن از 13 جمجمه کريستالي به نام خدايان مرگ ياد شده بود که جدا از يکديگر تحت مراقبت شديد جنگجويان کارآزموده نگهداري مي شدند. به همين دليل تحقيقات براي کشف جمجمه هاي بيشتر آغاز شد. با کمي جست و جو تعدادي از آنها در موزه ها و بعضي هم در مجموعه هاي خصوصي کلکسيون دارهاي آمريکايي و تعدادي هم در مکزيک، برزيل، فرانسه، مغولستان و تبت پيدا شد. حالا همه چيز به افسانه نزديک تر شده بود چرا که تعداد جمجمه هاي کشف شده به 13 رسيده بود. در اين بين يکي از جمجمه ها به نام « ميشل هجز » از بقيه جمجمه ها کامل تر و سالم تر بود و چنين به نظر مي رسيد که مردم دوران باستان بقيه جمجمه ها را از روي اين نمونه اصلي ساخته اند؛ طبق تحقيقات بعدي مشخص شد که در آن دوران همه مردم اعتقاد داشتند که اين 13 جمجمه اسرارآميز هديه اي از طرف آسمان به آنهاست.

جمجمه ميشل هجز
 

سال 1927 باستان شناسي به نام اف آلبرت ميشل هجز اولين جمجمه کريستالي را که به اسم خود او نامگذاري شد در آمريکاي مرکزي کشف کرد. اين در حالي بود که سه سال پيش از آن، يک گروه باستان شناسي ديگر در همين منطقه- يعني قسمت هايي از جنگل استوايي يوکاتان - تمدن ماياها را کشف کردند و براي اينکه حفاري در اين منطقه راحت تر باشد حدود 33 هکتار از جنگل هاي آن را آتش زدند. نکته جالب اينجا بود که بعد از خاکستر شدن درخت ها و آغاز باستان شناسي، ويرانه هاي تمدن گمشده ماياها از زير خاک بيرون آمد که در ميان آنها مي توان به ديوارهايي با سنگ هاي هرم گونه و آمفي تئاتري که ظرفيت هزاران تماشاچي را داشت اشاره کرد؛ به اين ترتيب اين منطقه از وجود هرگونه آثار باستاني کاملاً پاکسازي شد. حدود سه سال از ماجراي کشف شهر ماياها مي گذشت که ميشل هجز، يکي از باستان شناس هاي معروف آمريکايي تصميم گرفت تا بار ديگر در اين منطقه به جست و جو بپردازد. ميشل در اين مأموريت دخترش آنا را هم با خود به محل برده و نکته جالب اينجا بود که تمامي اعضاي گروه وجود آنا را به عنوان طالعي سعد تلقي مي کردند مي کردند چرا که آنا در روز تولدش جمجمه اي کريستالي را از ميان قربانگاه ويرانه اي که از تمدن ماياها بر جاي مانده بود پيدا کرد؛ جمجمه اي به اندازه سر انسان از جنس کريستال که بسيار ماهرانه صيقل داده شده و تراش خورده بود؛ البته اين جمجمه فاقد فک پايين بود . با کشف آن اميدها براي ادامه جست و جو بيشتر شد تا اينکه سه ماه بعد فک پايين جمجمه در چند متري محل قبلي پيدا شد.
بسياري از افراد که اين جمجمه را از نزديک ديده و لمس کرده اند مي گويند با در دست گرفتن آن احساس عجيبي به آنها دست داده است. اما اولين تجربه عجيب به خود آنا تعلق دارد. او ادعا مي کند يک شب که جمجمه را کنار تختش گذاشته بوده خواب سرخ پوستاني را ديده که هزاران سال پيش از اين زندگي مي کرده اند . او جزئيات خواب خود را کاملاً به ياد مي آورد و براي ديگران تعريف مي کرد. از آنجا که چند بار ديگر هم اين خواب ها تکرار شدند اين سؤال براي آنا به وجود آمد که چرا هر وقت جمجمه را کنار تختش مي گذارد خواب هاي عجيب و غريب مي بيند؟ نکته عجيب تر اينجا بود که خواب هاي بعدي آنا شامل جزئياتي از زندگي سرخ پوستان بود که فقط دانشمندان و محققان از آن خبر داشتند. در هر حال زماني که جمجمه کريستالي از اتاق خواب آنا خارج شد او ديگر هيچ خوابي در اين مورد نديد اما اتفاق هاي عجيب تري در اتاق خوابش افتاد. او از آن به بعد ادعا مي کرد که مي تواند صداي صحبت کردن سرخ پوستان را بشنود و حتي تصاويري از زندگي آنها را به چشم ببيند.
مدتي از اين ماجرا گذشت تا اينکه در دهه 60 ميشل هجز از دنيا رفت و آنا تصميم گرفت جمجمه را براي انجام تحقيقات بيشتر به دانشمندان ديگر بسپارد چرا که بر اين باور بود که اين جمجمه کامل تر و ساخت آن حرفه اي تر از آن است که به دست سرخ پوستاني که پيش از کشف قاره آمريکا زندگي مي کردند، ساخته شده باشد. ابتدا فرانک داردلند که يک محقق و منتقد هنري بود اين جمجمه شگفت انگيز را بررسي کرد و در جريان بررسي ها به نکات شگفت انگيزي پي برد. مثل اينکه سيستم پيچيده اي از لنزها، کانال ها و منشورها اين جمجمه را تشکيل مي دهد که مجموع آنها سيستم نوري غير طبيعي اي را به وجود مي آورند. محققان در تحقيقات بعدي به اين نکته مهم پي بردند که هيچ آثاري از صيقل دادن- حتي زير ميکروسکوپ- روي اين اثر بسيار صاف ديده نمي شود. در سال 1964 جمجمه اسرارآميز هجز در آزمايشگاهي بسيار تخصصي مورد بررسي قرار گرفت و آزمايش هاي بعدي نشان داد که اين جمجمه در زمان هايي قبل تر از وجود اولين تمدن ها در آمريکا ساخته شده است.
علاوه بر اين سنگ هاي کريستالي با چنين کيفيتي به هيچ عنوان در منطقه اي که جمجمه کشف شده بود وجود ندارد اما در اين آزمايش ها راز بزرگ تري از جمجمه کريستالي برملا شد؛ رازي که با کشف آن قوانين فيزيک زير سؤال مي رفت. راز بزرگ اين بود که وزن اين جمجمه 5/13 کيلوگرم، طول آن 203/4 ميلي متر و عرضش 125/4 ميلي متر بود که با توجه به اينکه تمامي قسمت هاي جمجمه از کريستال ساخته شده بود، از نظر فيزيکدان ها ابعاد آن با توجه به جنس جمجمه به نوعي با قانون هاي فيزيکي مغايرت داشت. تحقيقات بيشتر نشان داد در ساخت اين جمجمه از يک تکه سنگ کريستالي استفاده شده که شامل سه تا چهار مفصل مي شود که قسمت هاي مختلف توسط آنها به يکديگر متصل شده اند و از آنجا که سنگ کريستال شکننده تر از سنگ هاي ديگر نوع خودش است بنابراين براي بريدن آن به طور حتم از الماس استفاده شده است و اين موضوع با توجه به تمدن سرخ پوست هاي باستان نکته در خور توجهي بود؛ چرا که حالا اين سؤال به وجود مي آمد که آنها چگونه توانسته اند با مهارت تمام اين کريستال را تراش بدهند و حتي فک پايين را با يک مفصل از جنس خود کريستال به جمجمه متصل کنند.
همچنين در قسمت پشت و تحتاني جمجمه، شکلي شبيه به منشور پيدا شد که با عبور نور از آن و برخورد با چشم، عکس چشم در آن منعکس مي شد. يکي ديگر از حقايق عجيب درباره جمجمه اين بود که مجسمه هاي کريستالي مدرن همواره بر محور خط تقارن ساخته مي شوند چرا که در غير اين صورت حتي با استفاده از ليزر و پيشرفته ترين ابزار تراش مطمئناً مجسمه به دو نيم خواهد شد اما جمجمه کريستالي دقيقاً مخالف خط تقارن، تراش داده شده بود و اين درحالي بود که حتي يک ترک کوچک هم روي آن ديده نمي شد. بنابراين تنها نظريه اي که در مورد ساخت آن وجود داشت اين بود که ابتدا يک تراش کلي براي ايجاد شکل جمجمه روي سنگ کريستالي داده شده و بعد در عرض 300 سال افراد مختلفي آن را با ظرافت تمام تراش داده اند تا شکل آن کامل شود. جمجمه ميشل در حال حاضر در موزه سرخ پوست هاي آمريکا نگهداري مي شود.

جمجمه هاي کريستالي کشف شده در انگليس و فرانسه
 

جمجمه هاي کشف شده در انگليس و فرانسه در جزئيات دقيقاً شبيه به يکديگر هستند و گفته مي شود که هر دوي آنها در يک زمان خاص اما به طور جداگانه در مکزيک در دهه 80 خريداري شده اند. اين دو جمجمه آن قدر از لحاظ شکل و اندازه به يکديگر شباهت داشتند که بعضي با ديدن آنها ادعا کردند شايد يکي از آنها کپي نسخه ديگر باشد اما هنوز اين نظريه ثابت نشده است. در ساخت جمجمه هاي انگليسي و فرانسوي در مقايسه با جمجمه ميشل هجز، از کريستال هاي کدر استفاده شده و به نظر مي رسد آنها به زيبايي و مهارت جمجمه اول تراش نخورده باشند. اين دو جمجمه در موزه مانکايند انگليس و تراکاديرو پاريس نگهداري مي شوند.

جمجمه هاي کريستالي ماياها و آميتيست
 

اين دو جمجمه در قرن 20 در گواتمالا و مکزيک کشف و توسط يک کشيش به آمريکا آورده شدند. البته جنس جمجمه آميتيست از جنس کوارتز بنفش بوده در حالي که جمجمه مايايي سفيد و شفاف است اما از نظر ظاهري به يکديگر شباهت زيادي دارند و درست مانند جمجمه ميشل هجز خلاف محور تقارن برش داده شده اند.

جمجمه کريستالي تگزاس
 

در اوايل دهه 80 خبر کشف جمجمه کريستالي ديگري که دقيقاً شبيه به سر انسان بود، منتشر شد. صاحب اصلي اين جمجمه دو مرد به نام هاي شخصي به نام نوربو چن، از راهب هاي تبتي بود که به خاطر بدهي اي که به کارل و جو داشت تصميم گرفت جمجمه را به آنها بدهد. آنها هم که از راز اين جمجمه کريستالي باخبر نبودند آن را درون چمدان کوچکي داخل کمد گذاشتند و سال هاي زيادي به سراغش نرفتند تا اينکه يک روز وقتي مشغول تماشاي تلويزيون بودند برنامه اي در مورد جمجمه هاي کريستالي پخش شد و تازه آن موقع بود که آنها متوجه شدند چه گنجينه باارزشي دارند. آنها فوراً جمجمه را به نزديک ترين مرکز تحقيقاتي بردند تا از اصل بودن آن مطمئن شوند. جمجمه را به دست نيک ناسرينو که در زمينه جمجمه هاي کريستالي تحقيق مي کرد رسيد. ناسرينو در مطالعاتش به اين نکته پي برده بود که چنين جمجمه اي وجود دارد اما از محل آن آگاهي نداشت. جمجمه کريستالي کشف شده که آن را با نام مکس مي شناسند از لحاظ ظاهر با ديگر جمجمه ها متفاوت است و وزن آن به هشت کيلوگرم مي رسد و باستان شناسان عقيده دارند که متعلق به گواتمالاست.

جمجمه اي تي
 

در اواسط دهه 80 جاک ون ديتن ماسلند از فروشنده اي که اهل لس آنجلس بود جمجمه کريستالي اي از جنس کوارتز غيرشفاف خريد و آن را به فلوريدا آورد تا در مجموعه شخصي اش نگهداري کند. بنا بر اطلاعات موجود، اين جمجمه متعلق به خانواده اي گواتمالايي بود که در سال 1906 در حالي که مشغول حفاري معدن ماياها بودند، پيدا شد. از آنجا که جمجمه شبيه به اسکلت آدم فضايي ها بود، جاک نام اين جمجمه را « اي تي» گذاشت؛ درباره قدرت عجيب اين جمجمه هم حرف هاي زيادي شنيده مي شود؛ براي مثال گفته مي شود که جاک هنگام خريداري جمجمه مبتلا به تومور مغزي بود که مدتي پس از نگهداري آن ديگر هيچ اثري از تومور در سرش ديده نشد. جاک در کتابي با نام « پيام آوران فرزانگان باستان» ادعاي بهبودي خود را با جزئيات شرح داده است.

جمجمه کريستالي رز کوارتز
 

رز کوارتز تنها جمجمه کريستالي اي است که از لحاظ ظاهري شباهت زيادي به ميشل هجز دارد و گزارش کشف آن از منطقه هندوراس و گواتمالا داده شد. رنگ اين جمجمه تقريباً صورتي مايل به سفيد است و از لحاظ اندازه بزرگ تر از ميشل هجز است.

جمجمه هاي آزتکي
 

چند سال پيش در موزه لندن جمجمه کريستالي اي به نمايش گذاشته شد که معروف به آزتک است. پرسنل موزه و همچنين افرادي که اين جمجمه را از نزديک ديده اند، ادعا مي کنند که جمجمه کريستالي خود به خود درون محفظه شيشه اي که در آن نگهداري مي شد، حرکت مي کرد. به همين دليل به گفته بسياري از کارگران موزه، شب ها روي اين جمجمه کريستالي، پارچه اي مي کشيدند تا کارگران موزه بتوانند به راحتي وظايف خود را انجام دهند و محل اطراف جمجمه را نظافت کنند. علاوه بر اين جمجمه آزتک، جمجمه آزتکي ديگري هم در موزه « من» انگليس هست که البته امروزه در معرض نمايش عموم قرار ندارد. هر دو جمجمه آزتکي موزه انگلستان و فرانسه از جمجمه ميشل هجز کوچک تر هستند و به خوبي آن تراش داده نشده اند.

جمجمه هاي شانارا، جکوارمان و رنگين کمان
 

چندين سال پيش در يک سفر آموزشي در مکزيک، ناسرينو که از متخصصان و عتيقه شناسان معروف بود به استان گيرو دعوت شد تا روي ويرانه هاي شهر باستاني اي که کشف شده بود، تحقيق کند. در همين سفر بود که ناسرينو مکاني را کشف کرد که به عقيده او مردم باستان به عنوان معبد از آن استفاده مي کردند.
با حفاري اين محل عتيقه هاي بسياري از دل خاک بيرون آمدند که چند شيء تراشيده کريستالي هم جزو آنها بود. در ميان آنها دو جمجمه کريستالي هم به چشم مي خورد که يکي از آنها هم اکنون در مجموعه شخصي ناسرينو نگهداري مي شود و وزن آن به 5/8 کيلوگرم مي رسد که از کريستال شفاف تراشيده شده است.
ناسرينو به ياد يکي از دوستانش، اسم شانا را روي اين جمجمه گذاشت. جمجمه دوم را دائيل واکر که يک محقق بنام در زمينه جمجمه هاي کريستالي و نويسنده کتاب هاي بسياري در همين مورد بود برداشت که البته اندازه آن از شانارا کوچک تر بود و وزنش به چهار کيلوگرم مي رسيد و از جنس کوارتز کريستالي بود. دائيل نام اين جمجمه را رنگين کمان گذاشت چرا که رنگ آن مانند رنگين کمان تغيير مي کرد. اما سيزدهمين جمجمه کشف شده کمي با بقيه فرق داشت و توخالي بود. جاگوار، سيزدهمين جمجمه کريستالي، 12 سانتي متر قد داشت و پنج سانتي متر عرض و جنس آن از کوارتز کريستالي بود. شکل اين جمجمه طوري است که انگار جمجمه يک انسان در دهان يک جاگوار قرار دارد. البته شکل ظاهري اسکلت انسان شبيه به ماياها نيست.
منبع:هفته نامه همشهري سرنخ، شماره 57