اين کتاب است شال گردن نيست!
اين کتاب است شال گردن نيست!
اين کتاب است شال گردن نيست!
ترجمه : اميلي امرايي
درست مثل هرخريد ديگري، کتاب خريدن هم فوت و فن مخصوص به خودش را دارد. خريد کتابي که بعد از ورق زدن بابت پرداخت پول بالاي آن پشيمان نشويد کار چندان راحتي هم نيست. شايد يکي ازدلايل کتاب نخواندن در جامعه ما بلد نبودن همين نکات و قلق هاي ريز باشد. روزنامه نيويورک تايمز در ويژه نامه بررسي کتاب اول دسامبر امسالش، راه هايي براي يک خريد مطمئن را به قلم نويسندگان معروف ارائه داده است. اين نکات که قلم شان هم به شيريني داستان هاي همين کتاب هاست، بعضي ازاين قلق ها را ياد شما مي دهد.
چند هفته قبل از هجوم براي خريدهاي شب سال نو، صورت هيچ کس را نمي توان روي صندلي هاي قطار شهري ديد، همه مشغول بلعيدن عکس هاي مشعشع روي جلد مجلات هستند.
رنگ سال را و تازه ترين مدل کيف و کفش را جستجو مي کنيد اما اين وسط هيچ کس يادش نيست که براي دوستش مي تواند با کمتر از ده دلاريک هديه اي متفاوت بخرد.
در ميانه رستوران گردي ها و خريدها، کيفي براي پول خردها کنار بگذاريد. يک روز وقتي داريد از يک فروشگاه به آن يکي مي دويد تا از يک حراج شگفت انگيز جا نمانيد، آن وسط ها براي يک ساعت به خودتان مرخصي بدهيد. به شما اطمينان مي دهم با همان پول خردها مي توانيد بهترين کتاب هاي سال را براي دوستانتان بخريد. نه، اشتباه مي کنيد سراغ کتاب هاي هميشگي نرويد؛ هزارنکته درباره خريد، راهنماي شطرنج براي احمق ها و راهنماي ادبيات براي احمق ها ايده کهنه اي است. همه يک کتابخانه از اين ها را دارند. کتاب جملات قصار جورج برنارد شاو و ديگران هم فايده اي ندارد. محض رضاي خدا اين ايده هاي دستمالي شده را کنار بگذاريد، سراغ کتابي برويد که مثل شال گردني نباشد که هرکدام ما شب سال نو نوزده تا از آن ها را هديه مي گيريم.
ويژه نامه آخر هفته روزنامه ها همان جا هست، يکي از آنها را برداريد و راحت روي يکي از کاناپه هاي وسط کتابفروشي يا روي يک سکو بنشينيد، پاکت هاي پر زرق و برق را هم بگذاريد زمين. قراراست خريد متفاوتي داشته باشيد، پس استفان کينگ و جان گريشام هم شگفت انگيز نيست. يک اسم تازه، يک نويسنده که مي تواند دوستتان را با دنياي تازه اي آشنا کند. يک راه ديگراين است که سراغ نقدها برويد(البته اين کار را بايد قبل اينکه به کتابفروشي مي آمديد انجام مي داديد، اما خب حراج ها چنين فرصتي برايتان باقي نگذاشته است) اين وسط مي توانيد کتابهاي تازه اي را پيدا کنيد، نويسنده هايي را که ناشر و اسمشان آن قدر مهجور هستند که حتي بالاي صفحه روزنامه هم جاي شان نيست. مطمئن باشيد با کمي هوشمندي و نگاه به اين يادداشت ها مي توانيد عجيب ترين کتاب سال را به يک دوست يا حتي براي خودتان پيدا کنيد.
راه آسانتري هم وجود دارد ؛اول پاکت هايتان را به فروشنده کتابفروشي بسپاريد، بعد که دست هايتان خالي شد برويد لابه لاي قفسه هاي رمان و داستان کوتاه. به پيشنهادهايي که آن بالا روي يک قفسه چيده اند توجه نکنيد. ممکن است يکي تنبل تر از شما هم پيدا شود و يکي ازهمان ها را براي دوستتان به عنوان هديه خريده باشد يا حتي يکي از همان ها را براي شما بخرد. دولا بشويد يا بنشينيد روي کف زمين، بله آنچه در جستجويش هستيد را همين پايين مي توانيد پيدا کنيد. اينجا کتاب هايي را پيدا خواهيد کرد که دنياي غريبي را به شما معرفي مي کند. اين وسط مي شود سياستي هم داشت که احتمال انتخاب درست را بيشترکند. اگر براي يک زن داريد هديه مي خريد مي توانيد به کتاب هايي که روي جلد يا پشت آنها نوشته «نامزد جايزه ادبي اورنج»اعتماد کنيد، گاهي وقت ها رمان ها و مجموعه داستان هايي که نامزد جايزه ادبي شده اند، از اثر برنده جذاب تر هستند. در غير اين صورت نامزدهاي جايزه هايي همچون بوکر، پوليتزر، و جايزه ملي آمريکا و جايزه دن کيشوت و جايزه ايمپک دابلينو... مي توانند کتابي متفاوت براي دوست شما باشند. لااقل در ميان خيل انبوه شال گردن هاي يک شکل و يک رنگ، هديه اي گيرش بيايد که تنها راه گذراندن تعطيلات برايش تلويزيون و اين همه شال گردن روي دست مانده نباشد.
من سالي چند هزار دلار بابت کتاب پول مي پردازم و بيشتراين کتاب ها را هم هرگز نمي خوانم. چند وقت پيش به دليلي مجبور شدم حساب هاي مالي ام را با ريز جزئيات بررسي کنم و دست آخر ديدم که تنها در سال 2003به تنهايي 3 هزار دلار بابت خريد کتاب پول پرداخت کرده بودم اما امسال بعد از اينکه درآستانه ورشکستگي مالي بودم تصميم گرفتم که کمي جلوي خودم را بگيرم و جنون خريد کتابم را کنترل کنم و حالا در صورتحساب مالياتي امسال تا اينجاي کار اين رقم را به 700دلار رسانده ام.
لذت خريد از دست دوم فروشي ها را نبايد از دست داد. شما مي توانيد در هزارتوي خاک گرفته بعضي از اين کتاب فروشي ها مدت ها گم شويد. شايد اين لذت تنها مختص کتاب نباشد. در بازارهاي مکاره از يک گوي شيشه اي عجيب تا يک انفيه دان قرن نوزدهمي مي تواند شما را به هيجان بياورد و اين لذت بي پايان درباره کتاب هم صدق مي کند. از دم دست ترين آنها تا باقي کتابفروشي هاي کوچک و نمور همان اطراف پراست از لحظه هايي که هرگز فراموش نخواهيد کرد؛ کتاب هايي که سفرهاي فراوان کرده اند و شايد از يک جاي ديگر دنياسر از اينجا در آورده اند و هرکدام ماجراهاي خودش را دارد. لذت خريد اين دست دوم ها و تفاوتشان با يک کتاب نو درست به اندازه زندگي کردن در يک آپارتمان نوساز و بي روح است با زندگي کردن در يک خانه قديمي که پنجره ها و ديوارهايش که جزء به جزء روح دارند. بحران اقتصادي اين روزهاي دنيا سبب شد که بسياري سراغ خريد کتاب هاي دست دوم از فروشگاه هاي اينترنتي بروند و نسخه هاي خوانده شده را روي دست ببرند اما سفر درهزار توي قفسه هاي دست دوم فروشي ها برابراست با لذت خوانش چندين و چند باره شازده کوچولو. اين لذت را کشف کنيد، بعد از آن ديگر رغبتي براي کتاب خريدن از فروشگاه هاي چندين و چند طبقه و پر نور را نخواهيد داشت. تفاوتش درست مثل اين است که يک شب پر ستاره تابستاني را در يک دور دست سبز با بهترين دوستانتان بگذاريد يا در يک مهماني رسمي نگران گره دستمال گردنتان باشيد. قطعاً در مهماني اول شبي خاطره انگيزتر برايتان باقي مي ماند.
*اگرکمي تامل کنيد، در چاپ دوم کتاب جايزه ها و افتخارات کتاب روي جلد درج مي شود که کمک بزرگي به شما خواهند کرد؛ مثلا جايزه ها رولد پينتر در نمايشنامه ها يعني اينکه شما با يک نمايشنامه تمام عيار روبه رو هستند که حسابي حالتان را جا مي آورد.
*بعد از روي جلد نوبت به پشت جلد کتاب مي رسد، بيشتر مواقع چند جمله برجسته متن کتاب پشت جلد آمده است که مي تواند راهنماي جامعي باشد ازکليت داستان؛ البته نمي توان به اين معرفي بسنده کرد چون خيلي وقت ها اين جمله تنها بند جذاب کتاب است. اما معرفي هاي 30 ثانيه اي از آدم هاي شناخته شده و نويسنده هاي نامدار راهنماي خوبي است براي اينکه آنها اعتبارشان را به همين راحتي به دست نياورده اند.
*نويسنده هايي که روي جلد کتابشان از عنوان دکتر و پروفسور استفاده کرده اند آن هم درباره کتابي غيرعلمي؛ حتماً اثر بي فايده اي دارند.
*اگر از روي رماني اقتباس سينمايي شده، پيش از تماشاي فيلم سراغ خواندن کتاب برويد، درغيراين صورت حتي اگر کتاب را هم بخريد قطعاً به اين زودي ها سراغ خواندنش نمي رويد.
*کلاسيک ها را بگذرانيد براي هديه گرفتن، کتاب هاي چند جلدي احتمالاً به اين زودي ها شانسي براي ورق خوردن ندارند.
*براي تعطيلات کتاب با جلد گالينگور نگيريد، احتمالا جا به جا کردنشان آن قدر دشوار خواهد بود که از مطالعه اش چشم پوشي مي کنيد.
منبع: نشريه همشهري جوان، شماره 292.
چند هفته قبل از هجوم براي خريدهاي شب سال نو، صورت هيچ کس را نمي توان روي صندلي هاي قطار شهري ديد، همه مشغول بلعيدن عکس هاي مشعشع روي جلد مجلات هستند.
رنگ سال را و تازه ترين مدل کيف و کفش را جستجو مي کنيد اما اين وسط هيچ کس يادش نيست که براي دوستش مي تواند با کمتر از ده دلاريک هديه اي متفاوت بخرد.
در ميانه رستوران گردي ها و خريدها، کيفي براي پول خردها کنار بگذاريد. يک روز وقتي داريد از يک فروشگاه به آن يکي مي دويد تا از يک حراج شگفت انگيز جا نمانيد، آن وسط ها براي يک ساعت به خودتان مرخصي بدهيد. به شما اطمينان مي دهم با همان پول خردها مي توانيد بهترين کتاب هاي سال را براي دوستانتان بخريد. نه، اشتباه مي کنيد سراغ کتاب هاي هميشگي نرويد؛ هزارنکته درباره خريد، راهنماي شطرنج براي احمق ها و راهنماي ادبيات براي احمق ها ايده کهنه اي است. همه يک کتابخانه از اين ها را دارند. کتاب جملات قصار جورج برنارد شاو و ديگران هم فايده اي ندارد. محض رضاي خدا اين ايده هاي دستمالي شده را کنار بگذاريد، سراغ کتابي برويد که مثل شال گردني نباشد که هرکدام ما شب سال نو نوزده تا از آن ها را هديه مي گيريم.
ويژه نامه آخر هفته روزنامه ها همان جا هست، يکي از آنها را برداريد و راحت روي يکي از کاناپه هاي وسط کتابفروشي يا روي يک سکو بنشينيد، پاکت هاي پر زرق و برق را هم بگذاريد زمين. قراراست خريد متفاوتي داشته باشيد، پس استفان کينگ و جان گريشام هم شگفت انگيز نيست. يک اسم تازه، يک نويسنده که مي تواند دوستتان را با دنياي تازه اي آشنا کند. يک راه ديگراين است که سراغ نقدها برويد(البته اين کار را بايد قبل اينکه به کتابفروشي مي آمديد انجام مي داديد، اما خب حراج ها چنين فرصتي برايتان باقي نگذاشته است) اين وسط مي توانيد کتابهاي تازه اي را پيدا کنيد، نويسنده هايي را که ناشر و اسمشان آن قدر مهجور هستند که حتي بالاي صفحه روزنامه هم جاي شان نيست. مطمئن باشيد با کمي هوشمندي و نگاه به اين يادداشت ها مي توانيد عجيب ترين کتاب سال را به يک دوست يا حتي براي خودتان پيدا کنيد.
راه آسانتري هم وجود دارد ؛اول پاکت هايتان را به فروشنده کتابفروشي بسپاريد، بعد که دست هايتان خالي شد برويد لابه لاي قفسه هاي رمان و داستان کوتاه. به پيشنهادهايي که آن بالا روي يک قفسه چيده اند توجه نکنيد. ممکن است يکي تنبل تر از شما هم پيدا شود و يکي ازهمان ها را براي دوستتان به عنوان هديه خريده باشد يا حتي يکي از همان ها را براي شما بخرد. دولا بشويد يا بنشينيد روي کف زمين، بله آنچه در جستجويش هستيد را همين پايين مي توانيد پيدا کنيد. اينجا کتاب هايي را پيدا خواهيد کرد که دنياي غريبي را به شما معرفي مي کند. اين وسط مي شود سياستي هم داشت که احتمال انتخاب درست را بيشترکند. اگر براي يک زن داريد هديه مي خريد مي توانيد به کتاب هايي که روي جلد يا پشت آنها نوشته «نامزد جايزه ادبي اورنج»اعتماد کنيد، گاهي وقت ها رمان ها و مجموعه داستان هايي که نامزد جايزه ادبي شده اند، از اثر برنده جذاب تر هستند. در غير اين صورت نامزدهاي جايزه هايي همچون بوکر، پوليتزر، و جايزه ملي آمريکا و جايزه دن کيشوت و جايزه ايمپک دابلينو... مي توانند کتابي متفاوت براي دوست شما باشند. لااقل در ميان خيل انبوه شال گردن هاي يک شکل و يک رنگ، هديه اي گيرش بيايد که تنها راه گذراندن تعطيلات برايش تلويزيون و اين همه شال گردن روي دست مانده نباشد.
براي اينکه بدون ورشکستگي کتاب بخوانيد
من سالي چند هزار دلار بابت کتاب پول مي پردازم و بيشتراين کتاب ها را هم هرگز نمي خوانم. چند وقت پيش به دليلي مجبور شدم حساب هاي مالي ام را با ريز جزئيات بررسي کنم و دست آخر ديدم که تنها در سال 2003به تنهايي 3 هزار دلار بابت خريد کتاب پول پرداخت کرده بودم اما امسال بعد از اينکه درآستانه ورشکستگي مالي بودم تصميم گرفتم که کمي جلوي خودم را بگيرم و جنون خريد کتابم را کنترل کنم و حالا در صورتحساب مالياتي امسال تا اينجاي کار اين رقم را به 700دلار رسانده ام.
خودتان را کنترل کنيد
نقدها را بخوانيد
کتابخانه هاي عمومي را فراموش نکنيد
منابع آن لاين را پيدا کنيد
در ستايش دست دوم ها
کتاب هايي را بخريد که واقعا قصد خواندن داريد
به اشتراک بگذاريد
کتاب ندزديد
دعوت به يک مهماني گرم و تابستاني
لذت خريد از دست دوم فروشي ها را نبايد از دست داد. شما مي توانيد در هزارتوي خاک گرفته بعضي از اين کتاب فروشي ها مدت ها گم شويد. شايد اين لذت تنها مختص کتاب نباشد. در بازارهاي مکاره از يک گوي شيشه اي عجيب تا يک انفيه دان قرن نوزدهمي مي تواند شما را به هيجان بياورد و اين لذت بي پايان درباره کتاب هم صدق مي کند. از دم دست ترين آنها تا باقي کتابفروشي هاي کوچک و نمور همان اطراف پراست از لحظه هايي که هرگز فراموش نخواهيد کرد؛ کتاب هايي که سفرهاي فراوان کرده اند و شايد از يک جاي ديگر دنياسر از اينجا در آورده اند و هرکدام ماجراهاي خودش را دارد. لذت خريد اين دست دوم ها و تفاوتشان با يک کتاب نو درست به اندازه زندگي کردن در يک آپارتمان نوساز و بي روح است با زندگي کردن در يک خانه قديمي که پنجره ها و ديوارهايش که جزء به جزء روح دارند. بحران اقتصادي اين روزهاي دنيا سبب شد که بسياري سراغ خريد کتاب هاي دست دوم از فروشگاه هاي اينترنتي بروند و نسخه هاي خوانده شده را روي دست ببرند اما سفر درهزار توي قفسه هاي دست دوم فروشي ها برابراست با لذت خوانش چندين و چند باره شازده کوچولو. اين لذت را کشف کنيد، بعد از آن ديگر رغبتي براي کتاب خريدن از فروشگاه هاي چندين و چند طبقه و پر نور را نخواهيد داشت. تفاوتش درست مثل اين است که يک شب پر ستاره تابستاني را در يک دور دست سبز با بهترين دوستانتان بگذاريد يا در يک مهماني رسمي نگران گره دستمال گردنتان باشيد. قطعاً در مهماني اول شبي خاطره انگيزتر برايتان باقي مي ماند.
هفت توصيه طلايي براي خريدن و خواندن
*اگرکمي تامل کنيد، در چاپ دوم کتاب جايزه ها و افتخارات کتاب روي جلد درج مي شود که کمک بزرگي به شما خواهند کرد؛ مثلا جايزه ها رولد پينتر در نمايشنامه ها يعني اينکه شما با يک نمايشنامه تمام عيار روبه رو هستند که حسابي حالتان را جا مي آورد.
*بعد از روي جلد نوبت به پشت جلد کتاب مي رسد، بيشتر مواقع چند جمله برجسته متن کتاب پشت جلد آمده است که مي تواند راهنماي جامعي باشد ازکليت داستان؛ البته نمي توان به اين معرفي بسنده کرد چون خيلي وقت ها اين جمله تنها بند جذاب کتاب است. اما معرفي هاي 30 ثانيه اي از آدم هاي شناخته شده و نويسنده هاي نامدار راهنماي خوبي است براي اينکه آنها اعتبارشان را به همين راحتي به دست نياورده اند.
*نويسنده هايي که روي جلد کتابشان از عنوان دکتر و پروفسور استفاده کرده اند آن هم درباره کتابي غيرعلمي؛ حتماً اثر بي فايده اي دارند.
*اگر از روي رماني اقتباس سينمايي شده، پيش از تماشاي فيلم سراغ خواندن کتاب برويد، درغيراين صورت حتي اگر کتاب را هم بخريد قطعاً به اين زودي ها سراغ خواندنش نمي رويد.
*کلاسيک ها را بگذرانيد براي هديه گرفتن، کتاب هاي چند جلدي احتمالاً به اين زودي ها شانسي براي ورق خوردن ندارند.
*براي تعطيلات کتاب با جلد گالينگور نگيريد، احتمالا جا به جا کردنشان آن قدر دشوار خواهد بود که از مطالعه اش چشم پوشي مي کنيد.
منبع: نشريه همشهري جوان، شماره 292.
/ج
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}