پدر و مادرهاي غافل و کودکان غفلت


 

مترجم و نويسنده: سارا حجاري (کارشناس ارشد روانشناسي باليني (اصفهان))




 
کودک غفلت زده را غالبا با چهره اي بيمار و داراي سوء تغديه و اغلب اوقات غايب در مدرسه مي بينيد.غفلت زدگي در کودکان انواع گوناگوني دارد که برجسته ترين آنها جسمي و عاطفي مي باشد. غفلت زندگي غالبا در کودکان دختر و در سنين پايين تر شايع است.

تعريف:
 

غفلت زدگي در کودکان به عنوان نوعي بد رفتاري و عدم توانايي جهت فراهم نمودن نيازهاي متناسب با سن کودک و مراقبتهاي ويژه سني مختلف رشد تعريف مي شود. برخلاف کودک آزاري جنسي و جسمي، غفلت زدگي الگوي پيش رونده اي از مراقبت ناکافي از کودک مي باشد که غالبا توسط افراد نزديک به کودک کاملا مشهود است.
آموزگاران و مربيان کودک در مدرسه به عنوان اولين مشاهده کنندگان، کودکان غفلت زده را با وضع بهداشتي ضعيف و فقر تغذيه و عدم رشد کافي و وزن گيري متناسب با سن کودک و مراقبت ناکافي پزشکي و غيبت هاي مکرر در مدرسه مي بينند.
متخصصين چهار نوع غفلت زدگي در کودکان را مطرح مي کنند: جسمي، عاطفي، آموزشي و در نهايت درماني.
در مقايسه با پديده کودک آزاري جنسي و جسمي، در آمريکا بيشتر کودکان دچار غفلت زدگي هستند. در سال 2005 حدود 8/62 درصد کودکان از غفلت زدگي در رنج بودند و اين در حالي بود که آمار نشان مي داد حدود 3/9 درصد از کودک آزاري جنسي رنج مي بردند و 1/7 درصد نيز دچار بدرفتاري هايي با ماهيت روانشناختي و عاطفي بودند و 2 درصد کودکان در امر بهداشتي و پزشکي مورد غفلت واقع شده بودند. به علاوه 3/14 درصد قربانيان انواع ديگري از بد رفتاري مثل رها شدگي و تهديد به صدمه زدن و کتک زدن و اعتياد دارويي مادرزادي را داشتند. در آمريکا اغلب اين موارد کدبندي شده است حتي آنهايي که در دسته بندي هاي عمده مثل بد رفتاري جسمي و جنسي و غفلت زدگي، غفلت زدگي درماني و بدرفتاري عاطفي و روانشناختي قرار نمي گيرند.
با وجود اين محققان و متخصصان به پديده غفلت زدگي کمتر توجه کرده اند چرا که غفلت زدگي امري نهاني تر بوده و تشخيص آن مشکل تر است. غفلت غالبا با نبود چيزي تعريف مي شود مثل نبودن مراقبت کافي در امر آموزش يا نبودن مراقبتهاي متناسب با سن کودک و...
اين درحالي است که نياز کودکان غفلت زده به اندازه ساير آسيب ديدگان حايز اهميت و نيازمند توجه است.

جالب است بدانيم که :
 

1- در سال 2003 طي برآوردهاي انجام شده 47/3 درصد کودکان قرباني، پسر بوده و 50/7 درصد دختر بودند.
2- کودکان کم سال تر بيشتر دچار غفلت مي شوند.
3- از بدو تولد تا 3 سالگي حدود 16/5 درصد در هر 1000 نفر کودک قرباني غفلت بودند.
4- درسن 4تا 7 سالگي 13/5 درصد در هر هزار کودک قرباني بودند.
5- تقريبا سه چهارم از کودکان قرباني غفلت (73/1) درصد از بدو تولد تا سه سالگي بوده و 7/52 درصد قربانيان در سنين 16 سال و بالاتر بودند.

نشانه ها:
 

کودکان غفلت عمدتا از کمبود مراقبت هاي پزشکي و بهداشتي رنج مي برند.
عدم رشد کافي و ناتواني در رسيدن به بهبودي و سوء تغديه که غالبا در اکثر موارد تهديد کننده زندگي کودک مي باشد.
علايم قابل مشاهده اي همچون: پوست کثيف، بوي نفرت برانگيزبدن، بدن نشسته ، موهاي نامرتب و شانه نزده، لباس هاي کهنه و پاره ويا بزرگتر ويا کوچکتر از سايز واقعي کودک و لباس هاي کثيف.
پوشش غالبا نامتناسب با شرايط آب وهوايي واکثرا بدون نظارت بزرگسال.

علايم:
 

تشخيص غفلت زدگي زماني در نظر گرفته مي شود که کودک:
1- غالبا درمدرسه غايب است.
2- غالب اوقات درپي غذا يا پول بوده يا به خاطر آن گدايي يا دزدي مي کند.
3- از بهداشت دهان ودندان برخوردار نيست واز نظر چشم پزشکي يا واکسيناسيون تحت نظر نيست.
4- به طور مداوم بوي بدي از او به مشام مي رسد وغالبا کثيف است.
5- لباس ناکافي ونامتناسب با شرايط آب وهوايي.
6- مصرف بي نظارت دارو والکل دارد.
7- کودک را درحالي که کسي در خانه مراقب او نيست ترک کرده اند.

تشخيص غفلت زدگي در نظر گرفته مي شود زماني که پدر و مادر و يا مراقب:
 

1- نسبت به کودک بي تفاوت است.
2- افسرده يا بي احساس است.
3- رفتار عجيب وغريب وتحريک پذير دارد.
4- سوء مصرف الکل يا مواد دارد.

غفلت زدگي فيزيکي و جسمي به شرايطي اطلاق مي گردد که در آن مراقب درصدد جستجوي مراقبتهاي بهداشتي لازم بر نمي آيد و کودک به حال خود رها مي شود.
غالبا دراين شرايط کودک تنها رها مي شود بدون اينکه يک مراقب و يا مسوول بزرگسال در کنار او باشد.
نظارت نامناسب و طرد کودک غالبا منجر به فرار کودک از خانه شده و باعث مي گردد کودک درمحيط ناامن بيرون قرار بگيرد بدون اينکه نظارتي براو باشد. در اين حالت از نيازهاي عاطفي و فيزيکي کودک چشم پوشي مي گردد.
تغذيه و پوشاک نامناسب و فقر بهداشتي از ديگر حالات غفلت زدگي جسمي کودکان است. هم چنين بي توجهي به خطرات اجتناب پذير درخانه و ساير انواع بي دقتي هاي خطر ساز براي امنيت کودک هم چون رانندگي با کودک در آغوش گرفته شده يا ترک کودک در ماشين روشن بدون توجه به مسايل ايمني او.
در زمينه آموزش و پرورش زماني مي گوييم کودکي دچار غفلت زدگي است که بتواند به راحتي در مدرسه غيبت کند بدون اينکه دليل موجهي وجود داشته باشد.
کودکي که در سنين مدرسه باشد ولي مدرسه نرود دچار غفلت زدگي در زمينه آموزشي محسوب مي شود.
همچنين وقتي کودکي نياز به رفتن به کلاس تقويتي دارد يا مشکلاتي در زمينه ياد گيري دارد که نياز به درمان تخصصي آنها مي باشد مثل اختلالات يادگيري و پدر و مادر از قبول مسووليت سرباز مي زنند غفلت زدگي در زمينه آموزشي صورت گرفته است.
غفلت زدگي عاطفي به زماني اطلاق مي گردد که کودک عاطفه و توجه عاطفي متناسب را دريافت نمي کند. همسر آزاري در حضور کودک يا اجازه مصرف دارو و مواد و يا الکل به کودک، عدم و يا تاخير در به جا آوردن نيازهاي کودک از نظر روانشناختي مثل تشويق يا تنبيه به موقع و يا جلوگيري نکردن از بد رفتاري کودک مثل حملات خشونت بار ناگهاني او و يا قانون شکني مزمن او جزء اين موارد است. همچنين مواردي که پدر و مادر يا مراقب کودک، مشکل رفتاري جدي را در او مي بينند ولي مداخله نمي کنند.
غفلت زدگي درماني
زماني رخ مي دهد که کودک مشکلاتي در امر جسمي دارد ولي پدر ومادر توجهي نمي کنند. مسايل هم چون خستگي هاي مداوم و يا بريدگي که عفونت کرده است و خارشهاي مدام پوستي و يا پوست خراشيده و ساير مواردي که نيازمند درمان است و پدر ومادر از آن سرباز مي زنند.

علل غفلت زدگي چيست؟
 

پدر ومادر عمدتا از کودک خود عمدا غفلت نمي کنند و خيلي از آنها خود نيز درکودکي مورد غفلت و ياکودک آزاري بوده اند.
خيلي از پدر و مادرهاي جوان نحوه نگهداري از کودک را نمي دانند و يا نمي دانند چه مراقبتي متناسب با سن کودک مورد نياز است.
گاهي خانواده فشارهاي رواني فوق العاده سنگيني را تحمل مي کنند مثل فقر و يا طلاق و بيماري و معلوليت.
گاهي خانواده تاوان بدبختي خود را در بد رفتاري با کودک خود تلافي مي کند و کودکان هم چون سپر بلا مي شوند.
پدر و مادارني که سوء مصرف مواد و يا الکل دارند کودک خود را آزار داده يا مورد غفلت قرار مي دادند.
محققان ريشه غفلت زدگي کودکان را در سلامت روان پدر و مادر جستجو مي کنند.
عواملي هم چون ويژگي هاي شخصيتي پدر و مادر و کودک و منابع حمايتي و ساير استراتژي هاي انطباقي از موارد دخيل در پديده غفلت زدگي هستند.

درمان:
 

آموزش پدر و مادر، وجود مراکز حمايتي و سرويس هاي مراقبتي، درمان سوء مصرف مواد و الکل و ساير بيماري هاي پيش زمينه پدر و مادر از راهبردهاي درماني است.
همچنين در دسترس بودن خدماتي که در آن هر شهروندي بتواند بودن دغدغه و نگراني مواردي را که از غفلت در کودکان و يا کودک آزاري مشاهده مي کند به راحتي گزارش دهد. البته اين امر مستلزم آن است که طي يک برنامه آموزشي به شهروندان اطلاع رساني شود که چه نشانه هايي براي اينکه کودکي غفلت زده محسوب شود وجود دارد.
اين موارد بايد بر اساس شواعد عيني باشد و آنچه در درجه اول قابل مشاهده است در درجه دوم مواردي که از کودک و يکي از پدر و مادر شنيده مي شود و مي تواند حاکي از غفلت از کودک باشد، مي تواند مبناي گزارش به مقامات مسوول باشد.
شناخت غفلت زدگي نياز به هوشياري دارد . هوشياري در ارتباط با مسايل اجتماعي مثل فقر و سوء مصرف مواد و الکل و خشونت هاي پنهان خانگي. مداخله و درمان بايد متناسب با نيازهاي هر خانواده و کودک مورد غفلت، انعطاف پذير و منحصر به فرد باشد.
اينترنت
*Nationl Institutes of Health- Nationl Library of Medicine
*- U.S.Department of Health and Human Services:Administration for Children and Families:
- *www.childwelfare.gov/pubs/factsheets/signs.cfm
- *www.acf.hhs.gov/programs/cb/pubs/cm05/cm05.pdf Office of Child Abuse and Neglect:
- *www.childwelfare.gov/pubs/usermanuals/foundation/foundationc.cfm
Acts of Omission :An Overview of Child Neglect
منبع: مجله بهداشت روان 34