سفر از لفظ به معني


 

نويسنده : سيد ضياء الدين شفيعي




 
وقتي انقلاب شکوهمند اسلامي متولد شد تحول و تازگي در تمام شئون و ارکان جامعه پيدا بود. اين تغيير و دگرگوني از يک سو چندان گسترده و پوشاننده بود که تقريباً همه چيز و همه کس را در برمي گرفت و از سوي ديگر با چنان شتاب و سرعتي پيش مي رفت که در بسياري موارد فرصت هيچ گونه درنگ و تأملي را باقي نمي گذاشت.،پس بسي تحولات اساسي که براثر آزمون و خطاهاي فراوان- تا رسيدن به آرامش و قرار و يافتن راه جديد و درست - تلفات زيادي به بار آوردند و استعدادها و توان هاي بسياري را صرف کردند. يکي از عرصه هاي پرتپش و تأثيرگذار اين سال ها عرصه ادبيات و به ويژه دنياي رنگارنگ شعر است. دنيايي که ويژگي هاي منحصر به فرد آن قابليت هاي کاربردي فراواني را براي سکانداران و صاحب هنرانش مهيا کرده و سبب شده طي تاريخ ارباب سخن همواره مطمع نظر سياستمداران و حاکمان باشند.
اما مردم داري انقلاب و تکيه و تأکيد اين تحول بزرگ برخواست ملت، کشش وجاذبه اي آن چنان قوي و مؤثر داشت که اين بار اهل سخن خود در خدمت انقلاب در آمدند و بي آنکه ناگزيري و فشاري از سوي حکومت آنها را وادار کند همپايي و همدلي با مردم و در نتيجه همراهي با نظام را مشتاقانه و شوقمند پذيرفتند؛ از اين رو شعر، اين ملکه عواطف که از ديرباز در تمدن هاي شرقي و اسلامي فرمانرواي هنرها بوده و در جغرافياي بزرگ زبان فارسي، بهترين جلوه هاي رجز هاي حماسي، دقايق حکمي و فلسفي و تغزل هاي عرفاني در آن تجلي يافته و بديع ترين ارزش هاي اعتقادي، فضايل و مصايب اوليا را در جاذبه هاي کلامي و آهنگين خود به تماشا گذاشته بود در حريري از تعهد و عفاف پيچيده شده و با روحي تازه به سمت تعالي و تجريد اوج مي گيرد.
شاعر اين بار آينه دار ارزش هاي الهي و فريادگر آرزوهاي بلند بشري شد؛ از اين رو پس در روزهاي نخست انقلاب فرياد خشم مردم را موزون و مقفا کرد و در سال هاي حماسي دفاع مقدس هم سنگر و هم دوش فرزندان اين ملت جنگيد و امروز به شهادت کنگره ها و جشنواره ها و مجموعه هاي ارجمند شعر، سرگذشت شکوهمند خويش را مرور مي کند
آنچه در اين مقال مرور مي شود روند تکويني اين حرکت و راه يابي شعر دفاع مقدس-که يکي از شاخه هاي تناور درخت پرشکوفه شعر انقلاب محسوب مي شود- از پنجره هاي کوچک لفظ به چشم اندازهاي وسيع معني است. در اين توقف کوتاه تلاش خواهد شد تا در ايستگاه هاي متفاوت قطار شعر پس از انقلاب به رغم سرعتي که داشته است، تأمل و تدقيق شود و حدود تقريبي ايستگاه بعدي آن پيش بيني گردد.

ايستگاه اول - حادثه
 

در اين زمان شاعران پس از گذشتن از تونل کوتاه حوادث انقلاب و در حالي که هر يک زمزمه اي و ترنمي برلب دارند و هنوز زبان
، محتوا و حتي قالب غالبي را نياموخته يا برنگزيده اند به ايستگاه پرالتهاب و حماسي دفاع مقدس مي رسند. جنگ با خشونت تمام به کشور و مردمشان که هنوز از زخم حوادث داخلي دستمالي برپيشاني دارند چنگ و دندان نشان مي دهد. حادثه ان چنان ناگهاني و غير مترقبه است که همگي به تنها چيزي که فکر مي کنند و ظيفه اي است که در قبال زمان و مردم دارند.
پس شعري که در اين ايستگاه متولد مي شود و از آغاز تا 1361مي زيد و در همه قالب هاي شعري نيز متجلي است، تقريباً تنها چيزي که از استعداد و تواني که بعدها از خود نشان مي دهد در اين دوره بروز مي دهد همين تجديد حيات قالب هاست و جز اين وظيفه تمام عناصر شعري برگرده پيام است؛ و بنابراين بيشترين سرودهاي انقلابي (گونه اي از شعر که وزن و پيام تنها پايه هاي آن هستند) در اين دوره توليد مي شوند.
به نمونه هايي از شعر اين سال ها توجه مي کنيم و براي مقايسه با شعر همين شاعران در ايستگاه هاي پيش رو آنها را به خاط مي سپاريم:
سيد حسن حسيني
آن شير زني که شوي او گشت شهيد
مي گفت در اين راه پسر بايد داد
نصر الله مرداني:
اي شهيدي که زخون تو کفن رنگين است
شهر در سوگ تو ماتم زده و غمگين است
سهيل محمودي:
داني چه بود پيام ياران شهيد ؟
اين است که جنگ جنگ تا پيروزي
ساعد باقري:
چشم انتظار مانده است محراب اي برادر
گاه نماز خون است بشتاب اي برادر
قيصر امين پور:
آغاز شد حماسه بي انتها ي ما
پيچيد در زمانه طنين صداي ما
عليرضا قزوه:
پيوسته سؤال هر بسيجي اين است
پس يکه سوار فتح کي مي آيد
حسين اسرافيلي:
برخيز اي برادر بانگي دگر درافکن
باخيل پاسداران : لبيک يا خميني
از مثال و نمونه ها به خوبي پيداست که اين ايستگاه، ايستگاه حيرت است، ايستگاه رويارويي صريح، ايستگاه حادثه، شاعران تمام همّ خود را بسيج کرده اند که مبادا عرصه خالي بماند و فضا را مسافران قاچاقي و منگ، مسموم کنند؛ پس هر بيانيه اي را که بتوان به شکل شعر نوشت از خود صادر کرده اند و البته اين همه از سر تعلق خاطر و نسبتي است که ميان خود و اين مسير احساس مي کنند.
قطار به راه مي افتد مسافران سوار شده اند اما کوپه ها اندکي خلوت تر از گذشته است. بضاعت و جرئت اندک و بيم ادامه راه عده اي را در ايستگاه نگاه داشته، اما آنها که مانده اند آرايشي به زبان و فکر خود داده اند و کم کم همديگر را مي فهمند . در يکي از کوپه هاي بزرگ جلساتي داير شده است. مسافران کوپه هاي شعر دغدغه هاي مشترکشان را با هم در ميان مي گذارند و شعرهاي تازه شان را براي هم مي خوانند همه مي دانند که اين مرحله، مرحله گذر است. بايد به دورها نگريست، بايد در حوادث پس از اين توقف نکرد. بايد به سراغ چمدان تجربيات گذشته و گنجينه ادبيات کهن رفت. بايد به نقد خويش نشست و اين بار ايستگاه را خود انتخاب کرد شايد هم به اين نتيجه رسيد که مناظر و حوادث، در راه بيشتر به تماشا مي آيد تا در ايستگاه .

ايستگاه دوم - لفظ
 

عمليات رزمندگان، بمباران شهرها، شهادت سرداران، سخنراني هاي امام و بزرگواري شب هاي شعر در مناطق جنگي هر يک ايستگاه هاي کوچکي هستند که قطار شعر دفاع مقدس با شاعران پيشاني بند بسته اش از آنها عبور مي کنند و هر کدام درنگ و تأملي نو را سبب مي شوند.
در هر يک از اين ايستگاه ها که همگي ايستگاهي در راهند و منزل دوم شعر جنگ به شمار مي آيند، انگيزه ها و مضامين تازه و فراواني شاعران را احاطه مي کنند. پس شاعران به جسارت هاي زباني رو مي آورند و هر شعر تيري است که از چله کمان رها مي شود و تا به هدف بنشيند پروازي شکوهمند را به تماشا مي گذارد . اين پرواز از حنجره شاعر تا دريافت مخاطبان ادامه دارد و گاه چنان مؤثر و برانگيزاننده است که در هر فتح و ظفري به دست رزمندگان در سينه ديوارها و تابلوهاي خطوط مقدم جبهه به يادگار نوشته مي شود
در اين دوره کلمات چون موم در دست شاعران را م و مطيعند و هر بار با چرخشي که شاعران به آنها مي دهند جلوه تازه اي را به نمايش مي گذارند. عاطفه يکي ديگر از سربازان فداکار اين ميدان است که شاعران دفاع مقدس به خوبي آن را هدايت مي کنند و در پناه توانايي ها و پيشروي هايش آوازهاي سرخشان را پرواز مي دهند.
مروري مي کنيم برخي از شعرهاي اين دوره را و به خاطر مي سپاريم آنها را براي مقايسه با شعر هاي دوره قبل و نيز شعرهاي پس از اين دوره.
سيد حسن حسيني:
خصم امده، اي تفنگ مبهوتش کن
از راه رسيده چاره قوتش کن
تا لطف تو جا در دل و جانش گيرد
مهمان طعام سرب و باروتش کن
نصرالله مرداني:
از نيزه شب شکاف خورشيد
خون ريخته بر کلاف خورشيد
پيراهن ابرهاي تر سوخت
در خيمه شعله باف خورشيد
سهيل محمودي:
شهيدان آيه هاي ناب شوقند
کتاب زندگي را باب شوقند
به گرد منبر پيغمبر عشق
شهيدان بهترين اصحاب شوقند
ساعد باقري:
انان که به مرگ سرخ لبخند زدند
پيمانه حق حسين مانند زدند
با جوشش خون و با سرود تکبير
شب را به خجسته صبح، پيوند زدند
قيصر امين پور:
تو حجم بسته رازي اگر درست بگويم
تو ارتفاع نمازي اگر درست بگويم
دلا به حال تو افسوس مي خورم که نرفتي
تو يي به ماندن راضي اگر درست بگويم
سلمان هراتي:
در حجم سياه بيشه اين نور از اوست
سرسبزي مرغزار و ماهور از اوست
در ظهر عطش چو نهر پر آب رسيد
حيثيت سبز جنگل دور از اوست
عليرضا قزوه:
گلواژه لبيک به لب ها حک بود
از وسعه گام ها زمين در شک بود
اي کاش در آن صبح ظفر مي ديدي
خورشيد به مشت عاشقان کوچک بود
حسين اسرافيلي:
به هياهوي کدامين هوس افتاد دلم
که از آن فرصت ناياب پس افتاد دلم
اشتياق لب من بوسه به بازوي شماست
روزگاري است که در اين هوس افتاد دلم
در اين ايستگاه در راه، شاعران جنگ آموخته اند که صبورانه و فکور به حوادث پيرامون نگاه کنند و بي اعتنا به قارچ هاي هرزه اي که در آن سوي رود خروشان انقلاب روييده اند به چشم اندازي سبز در افقي اعلا بينديشند
قطار شعر دفاع مقدس به رغم پياده شدن يا اخراج عده اي از مسافران متظاهر، از هم نفسي و مفارقت شاعران تازه نفسي بهره مند شده است که به ادامه راه مصمم و از استعدادهاي در خور دفاعي برخوردارند . برخي از اينان حتي خود سهم بسزايي در حماسه هاي پيش رو دارند و داغ هايي را باغچه دلشان کاشته اند که در شعرشان شکوفه داده است.
از ويژگي هاي اين دوره، انتشار نخستين سري از مجموعه شعرهاي شاعران انقلاب و جنگ است و فاصله ميان سال هاي 63تا67را شامل مي شود.
اغلب شاعران شناخته شده جنگ در اين فاصله زماني، حداقل يک مجموعه از آثارشان را تنظيم و منتشر کرده اند؛ آثاري که اينک و پس از يک دهه در حکم پايه و مبناي بررسي هايي درباره شعر دو دهه اخير توجه مي شود.

ايستگاه آخر- معني
 

با پايان جنگ و فرونشستن شعله هاي دفاع حماسي ما قطار شعر دفاع مقدس نيز به يکي از ايستگاه هاي اصلي و حياتي خود رسيد. اين ايستگاه اگر چه در آغاز و متأثر از اندوه و ابهام موجود در فضاي کشور سبب به وجود آمدن وقفه در سير توليد شعر شد، اما به واسطه ويژگي ديگري که داشت فرصتي طلايي و آرماني را براي اين شعر به وجود آورد؛ يعني فرصت تأمل و تدقيق، فرصت مرور گذشته و تعميق در حوادث، فرصت مصادره و قايع به نفع شعر و سرانجام فرصت نمايان شدن چهره حقيقي و استعداد باطني شعر متعهد و ملتزم.
شاعران با سابقه اي که با رسيدن به اين ايستگاه در آغاز در خود فرو رفته و با دريغ و حسرت از پايان يافتن اين سفر پر حادثه، مغموم و ساکت دم فرو بسته بودند. يک سال پس از پذيرش قطعنامه و با ضربه رحلت حضرت امام (ره) به هوش آمدند و با سوگ سروده هاي خود در ماتم آن عزيز شرکت کردند. اين دوره که از سال 8631 آغاز شد و تا کنون ادامه دارد سرآغاز سفر تازه اي است که بي ترديد موثرتر و لازم تر از سفر نخست، در تولد شعرهاي ماندگار دفاع مقدس سهم بسزايي داشته است.
اين سفر اگر چه انتزاعي تر است آثار وجودي آن نيز بسيار ملموس تر و عيني تر است؛ سفري که در آن شاعر خود را مي کاود و نسبتش را با عناصر پيرامون دريافت مي کند. پرواز تيري که او اين بار پرتاب مي کند از حنجره شاعر آغاز مي شود و تا عمق جان و پنهان ترين زواياي فکر و انديشه مخاطب ادامه دارد و چون به هدف بنشيند همچون ضربه اي که به طبل فرود آيد تمام وجود مخاطب را مرتعش مي سازد.
شاعر در اين سفر با تعميق نگاه خود، گذشته با شکوه و عبرت هاي حياتي اش را مرور مي کند و با پس زدن پرده هاي رنگين لفظ، به چشم اندازهاي بي انتهاي معني دست مي يابد.
رد اين سفر تقريبا در آثار متأخر همه شاعراني که بيش از يک دهه از عمر شعرشان در فضاي عطر آگين پس از انقلاب مي گذرد به خوبي پيدا و به راحتي نشان دادني است.
اينک به نمونه هايي از شعر همان عزيزاني توجه مي کنيم که تا کنون در ادوار و ايستگاه هاي مختلف آثارشان را کم و بيش مرور کرده ايم:
سيد حسن حسيني:
دريا
کرانه تا کرانه
ميزبان شماست
و آسمان
خون بهاي لبخندي
که مرگ از لبانتان چيد!
ايرج قنبري:
از نسل آتش اند
آنان که تيغ در برابر باران گرفته اند
چندي است
مي خواهم از دلم بگريزيم
از بس که سنگوار نشسته است
بايد زبان اعتراف گشود
«پرنده نخواهد مرد»
زکريا اخلاقي:
سبزيم و تازه، اين نفحات از کدام سوست
جوش شهادتيم، حيات از کدام سوست
اين سفره هاي منتشر از جنس فصل نيست
يعني نزول اين برکات از کدام سوست
گل ها تمام بوي گل لاله مي دهند
اي گل فروش، شط فرات از کدام سوست
قيصرامين پور:
اگر داغ دل بود، ما ديده ايم
اگر خون دل بود، ما خورده ايم
اگر دشنه دشمنان گردنيم
اگر خنجر دوستان، گرده ايم
گواهي بخواهيد، اينک گواه
همين زخم هايي که نشمرده ايم
سلمان هراتي:
آي بانيان غبارهاي شبهه و وحشت
دمندگان شيپورهاي شايعه
شيپورهاي کذب
آي حنجره ديگران
آن قدر که از تو بيمناکم
از توافق دست ها و آهن ها
ـ هرگز:
حسين اسرافيلي:
آه اي آيئنه، اي آئينه ها
چون شما بشکست جام سينه ها
سنگ ها هر چند حاشا مي کنند
اين شکستن را تماشا مي کنند
ليک من آزرده ام از سنگ ها
خسته ام از سنگ ها، نيرنگ ها
مرتضي نوربخش:
خسته ام از تماشاي هستي، زيستن را به من واگذاريد
يک شب اين خسته از زندگي را با غم خويش تنها گذاريد
ابراندوه آمد شتابان، دوست مي خواندم زير باران
چون از اين راه رفتيد ياران، زير باران مرا جا گذاريد
عاشقان از زمانه اگر چند، عطر شادي نچيديد و لبخند
با همه بي نصيبي مبادا، روي برگ گلي پا گذاريد
همچنان که مي بينيد در اين نمونه ها ديگر نشاني از تأثيرات گذرا از آن دست که بيشتر شعرهاي دوره هاي پيش حامل آن بودند، نيست و مخاطب با يک بار خواندن ارضا نمي شود و احساس مي کند لايه هاي پنهان تري نيز وجود دارد که با دقت و توجه بيشتر نمايان مي شود.
در دوره اخير نيز همه قالب هاي شعري تجديد حيات مي کنند و بار ديگر قابليت هاي تازه اي را بروز مي دهند که باليدن غزل در اين ميان شايان توجه است.
اين نگاه را با بيان چند تأمل با ارزش به پايان مي بريم از منظري ديگر همين معاني را باز هم مرور مي کنيم، اما تأملات:
نخست، اينکه اين قطار همچنان که از دست کودکان عقده اي شعر پيش از انقلاب سنگ هاي فراوان تهمت را چشيده و زخم هاي بسياري برپيشاني و تن خويش دارد، از صدمات وارده از سوي مسافران قاچاقي نيز در امان نبوده و هرازگاهي خنجري از پشت خورده و جراحاتي را بر گرده کشيده است؛ نابرادران و نامرداني که در تمام سال هاي پرشکوه دفاع مقدس زمزمه اي نداشتند و حالا که اين سفر پرحادثه به سلامت سرآمده با اغفال احساسات مقدس مخاطبان، مي کوشند با خمار کردن چشمان و آويزان کردن چفيه هاي عاريتي و سردادن آوازهاي خش دار و تقلبي کيسه هاي شان را آباد کنند و در شط زلال شعر مقاومت زهر دروغ بريزند. اينان صد البته دولت مستأجل دارند و تشت رسوايي شان هر آينه از بام خواهد افتاد
ديگر اينکه در اين قطار همچنان که خدمت گذاران صادق بسيار بوده اند و در تأمين مقدمات و فراهم آوردن شرايط لازم براي جريان سازي شعر مقاومت تلا ش هاي ارزشمندي چون برگزاري کنگره هاي شعر بسيج، شعر نيروهاي مسلح و شعر دفاع مقدس را در کارنامه خود دارند، هستند انگشت شمار کلاهبرداران بندباز و حرافان کلاه گذاري که گاه با هواشناسي و گاه با خدانشناسي در پس عناوين مقدسي مانند ولايت و دانشجو و دفاع مقدس خواب هاي تعبير نشده شان را دنبال کرده اند وبر جرايم اعمالشان افزوده اند. اين معدود افراد نيز اگر شاعران همتي کنند، به تلنگري از جا کند شده و به بادهاي پرتوان نيستان سپرده خواهند شد .
و آخر اينکه جز اين نام ها که آثارشان براي نمونه به شهادت گرفته شد و در ايستگاه هاي مختلف شعر دفاع مقدس ذکري از آنها رفت، شعر دفاع مقدس سربازان فرهنگي و وفادار فراواني دارد که نامشان تا هميشه در آسمان شعر خواهد درخشيد و نيامدن اسامي شان هيچ از جايگاه رفيع شان نخواهد کاست راقم اين سطور نيز اطمينان دارد اين عزيزان بضاعت اندکش را خواهند بخشيد و براو خرده نخواهند گرفت.

نگاهي ديگر
 

علاوه بر تاريخ نگاري تمثيلي شعر دفاع مقدس که در اين سفر نمادين اتفاق افتاد مي توان سير تکاملي شعر دفاع مقدس را از ديدگاه شبه سبک شناسانه نيز از نظر گذراند.
از اين نگاه، ايستگاه اول همان دوره فطرت در سبک شناسي است که هر چند گاه شعر فارسي بدان دچار آمده و قالب هاي شعري رو به افول نهاده از حيث قوت و ماندگاري ناتوان شده اند. ايستگاه دوم در اين نگاه با نشانه هايي از گرايش به سبک هندي همراه است. اين سبک به لحاظ وجود مضامين و انگيزه هاي فراوان اين دوره و جاذبه هاي الفاظ و کلمات، از سوي شاعران موضوع توجه قرار گرفت و نخست در رباعي و دو بيتي و سپس در غزل به وفور تجلي يافت؛ اما شتاب و التهاب حوادث و بلوغ و نبوغ زود هنگام شاعران امکان توقف در ساير ويژگي هاي اين سبک را نداد و آنها را در استفاده از ويژگي هاي فرمي و شکلي سبک هندي باز نگاه داشت.
در ايستگاه آخر شاعران دفاع مقدس در رکود مضمون و انگيزه فرصت بازبيني و بازيابي خود را داشتند، از اين رو با حفظ فرم سبک هندي به سمت محتوا و درونمايه سبک عراقي که تشويق به معني و دعوت به تأمل بود گرايش پيدا کردند و با امتزاج اين دو به زباني متعادل نزديک شدند. زباني که در محتوا نيز تأثير گذاشت و از سمت غزل نخست به سمت مثنوي رفت و سپس ساير قالب ها را در بر گرفت. اينک شعر انقلاب و به تبع آن شعر مقاومت آرام آرام به سمت ويژگي هاي خاص زباني، محتوايي و شکلي پيش مي رود که در صورت پيگيري هوشمندانه خواهد توانست استقلال يافته و در حکم مشخصه شعر دو دهه اخير قابل دفاع باشد.
منبع:زمانه 4 و 5