اسلام و علم الاجتماع
اسلام و علم الاجتماع
اسلام و علم الاجتماع
نويسنده: مهدي ابراهيمي
بررسي انديشه هاي اجتماعي متفکران مسلمان و آشنايي با اين انديشه ها به دلايل مختلف مهم است؛ زيرا شناسايي اين ديدگاه ها، ويژگي ها و ساختار انديشه دانشمندان و متفکران مسلمان در حوزه اجتماعيات را مشخص مي سازد و نشان مي دهد که اين انديشه، چه مسئله اي را تبيين کرده است. مطالعه ديدگاه هاي اين انديشمندان، مشکلات اجتماعي زمان آنها را نيز آشکار مي سازد و امکان بررسي مقايسه اي و تطبيقي ديدگاه ها را فراهم مي کند. شرايط نوين و متغير اجتماعي -سياسي و کاستي هاي انديشه اجتماعي غرب، لزوم بررسي اين موضوع و توجه به ابعاد گوناگون آن را هر چه بيشتر نشان مي دهد. با آنکه ضرورت آشنايي و آگاهي نسبت به داشته هاي انديشمندان مسلمان، امري انکار ناشدني است، گام اصلي تر و جدي تر در اين زمينه را بايد احياي نقاط قوت و باز آفريني اين انديشه ها در سايه نيازها و مشکلات جديد دانست. اين نوشتار، تأملي است بر تفکر اجتماعي بعضي ازانديشمندان مسلمان از ابتدا تا دوران معاصر.
***
با ظهور دين اسلام در قرن هفتم ميلادي و گسترش سريع آن، انديشمندان مسلمان به شيوه هاي گوناگون به تحقيق و بررسي مسائل اجتماعي روي آوردند؛ البته چنين پژوهشي به آن دوره ها محدود نشده و تا دوران معاصر ادامه يافته است. به طور کلي، تاريخ انديشه در نزد مسلمانان را مي توان در هفت دوره مختلف بررسي کرد:
1. دوره اول يا دوران طرح مباني ديني انديشه اجتماعي: در قرآن کريم، آيات بسياري درباره مسائل اجتماعي (رابطه فرد با جامعه، سرنوشت جوامع، آسيب هاي اجتماعي و ...)وجود دارد. ائمه اطهار(ع) نيز بيانات متعددي در اين باره مطرح نمود (براي نمونه در نهج البلاغه). در اين دوره، تلاش ها اغلب بر توجه فرهنگ اسلامي متمرکز بود؛
2. دوره دوم يا دوران طرح مباني عقلي تفکر اجتماعي: آشنايي انديشمندان مسلمان با انديشه علمي و فلسفه تمدن هاي گذشته مانند تمدن يونان، روم، ايران، مصر، هند و..براثر شکل گيري نهضت ترجمه، به پديد آمدن ديدگاه هاي جديد اجتماعي منجر شد. در اين دوره، ضرورت اجتماعي شدن انسان، که امري ديني و فطري بود، امري عقلاني نيز تلقي گرديد ؛
3. دوره سوم يا دوران تأسيس: اين دوره از قرن سوم هجري آغاز شد و در آن، انديشمندان اجتماعي مسلمان کوشيدند مباحث اجتماعي را به طور مستقل بررسي کنند به بيان داوري، فارابي در مقام انديشمند اصلي مؤسس فلسفه اسلامي، تلاش بسزايي در اين دوران از خود نشان داد. خواجه نصيرالدين طوسي و خواجه نظام الملک نيز دستورالعمل هايي براي زندگي سعادتمندانه افراد جامعه مطرح کردند؛
4. دوره چهارم يا دوره تنوع حوزه ها: به گفته آزاد ارمکي، در اين زمان، حوزه هاي جديد فکري و موضوعي پديدار گشت؛ حوزه هايي همچون فرهنگ شناسي، فلسفه اقتصادي، مطالعات سياسي، مردم شناسي، جامعه شناسي، علم نفس يا روان شناسي و .. . تعدد ديدگاه ها و تحرک و پويايي فکري انديشمندان مسلمان از ويژگي هاي اين دوره است؛
5. دوره پنجم يا دوره ترکيب حوزه ها و روش ها: اين دوره از قرن هفتم هجري آغاز شد و طرح ديدگاه هاي کلان اجتماعي و بازبيني دوباره انديشه اجتماعي (از سوي خواجه نصير، ابن خلدون و ...) را در بر مي گيرد؛
6. دوره ششم يا دوره حرکت يکنواخت: از قرن چهاردهم به بعد و با کند شدن سير پيشرفت هاي گذشته، بيشترين تلاش انديشمندان اسلامي در دو زمينه بود: حفظ آثار و نظريات، و توجه بيشتر به مباحث مرتبط با تفکر ديني مانند فقه، اصول، رجال، تفسير و ...؛
7. دوره هفتم يا دوره بازبيني و بازنگري: طرفداران اين رويکرد (که جامعه مسلمانان در دوران معاصر را در بر مي گيرد)، در صدد بازگشت به خويشتن ديني و فرهنگي اند. سيد جمال الدين اسدآبادي، آل احمد، شريعتي، مطهري و علامه طباطبايي را مي توان در ميان صاحب نظران اين دوره جاي داد.
با اينکه در انديشه متفکران مسلمان، از نظر موضوع مورد مطالعه و روش بررسي، تفاوت و تنوع وجود دارد، همگي آنها را بايد اجزاي تشکيل دهنده انديشه اجتماعي اسلامي به شمار آورد. درباره انديشه اجتماعي مسلمانان مي توان از دو موضع سخن گفت: موضع نخست به آنچه در گذشته وجود داشته است توجه مي کند، اما موضع دوم، آنچه را اکنون به آن نياز داريم، بررسي مي نمايد. اتخاذ موضع دوم مي تواند فوايد گوناگوني در پي داشته باشد که از آن جمله است دستيابي به انديشه اجتماعي جديد، طرح ديدگاه انتقادي نسبت به علوم و وضعيت کنوني، گسترش دانش، مطالعات تطبيقي، شناسايي پيش فرض هاي انديشه متفکران و شناسايي سهم متفکران مسلمان در تمدن جهاني.
وقتي از انديشه اجتماعي متفکران مسلمان سخن به ميان مي آيد، انديشه اي مدّ نظر است که بر مجموعه اي از پيش فرض ها اتکا دارد؛ براي مثال، اينکه تمامي هستي به سوي خداوند گرايش دارد، انسان به طور فطري اجتماعي است، يا انسان موجودي آگاه و داراي اراده و انتخابگر است. مجموعه اين مفروضات به انديشه متفکران اجتماعي مسلمان جهت مي دهد و ملاک و معياري براي تلاش آنان قلمداد مي گردد.
تأثير انديشمندان مسلمان بر تفکر و تمدن جهاني از جمله مسائلي است که ذهن بسياري از پژوهشگران، به ويژه اسلام پژوهان، را به خود مشغول کرده است. محمد شريف، در جلد سوم کتاب «تاريخ فلسفه در اسلام» به نقل از دکتر شريعتي (در کتاب بازشناسي هويت اسلامي) نوشته است: فلسفه اسلامي به شيوه هاي گوناگون در تفکر غربي نفوذ کرد؛ به ويژه با آغاز جنبش فرهنگ پژوهشي، گسترش علوم تاريخي و عرضه روش علمي، در عرصه هماهنگ نمودن فلسفه و ايمان و به حرکت برانگيختن عرفان تجربي.
آزاد ارمکي معتقد است که با تکيه بر نگاهي که در تاريخ انديشه اجتماعي غرب وجود دارد نمي توان انديشه متفکران مسلمان را طرح کرد، بلکه با نقد غرب گرايي (امريکاگرايي)و اروپا محوري است که امکاني براي طرح انديشه مسلمانان پديد مي آيد. طرح اين انديشه، فوايد بسيار نظري، مفهومي، روش شناختي، اجتماعي، فرهنگي و سياسي در بر خواهد داشت. در اين زمينه، نکته اي که همواره بايد مدّ نظر قرار داد اين است که تأکيد بر تجربه انساني مسلمانان و توجه به مسائل و مشکلات دوران معاصر در کنار بهره گيري از نظريات جديد، به توسعه دانش اجتماعي در جوامع اسلامي کمک بسزايي خواهد کرد.
در شکل گيري انديشه اجتماعي مسلمانان مي توان از پنج عامل ياد کرد: منابع اصيل اسلامي، تمدن هاي متعلق به دنياي باستان، مراکز علمي دنياي باستان، عوامل اجتماعي - فرهنگي و عوامل سياسي. تمدن اسلامي، گر چه متأثر از تمدن هاي باستان است، خود، تمدني خلاق و ابداع گر، مؤسس، تکميل کننده و سازنده به شمار مي آيد. در قرآن کريم، مواردي وجود دارد که توجه قرآن به انديشه اجتماعي را نشان مي دهد؛ براي مثال، درآيه 32سوره مائده، نوع رابطه فرد با جامعه و بينش ناب و اصيل قرآن نسبت به فرد و جامعه مطرح شده است. در آيه 53 سوره مائده، نوع رابطه فرد با جامعه و بينش ناب و اصيل قرآن نسبت به فرد و جامعه مطرح شده است. در آيه 53 سوره انفال، به نظر مي رسد که از تأثير تغيير و تحول اخلاق و روحيات و ويژگي هاي رواني در زندگي اجتماعي ياد شده است . در آيه 137سوره آل عمران، به قانون مند بودن تاريخ توجه شده است. در سوره بقره، آيه 134، خداوند متعال به اختيار افراد انساني در جهت گيري هاي اجتماعي اشاره فرموده است. علاوه بر اين موارد، در شناخت و درک، و همچنين تبيين و تشريح پديده هاي اجتماعي نيز مي توان از قرآ ن کمک گرفت. اهرم ها و متغيرهايي که در قرآن به آنها اشاره شده است. نوع ترسيم موقعيت هاي اجتماعي، شيوه طبقه بندي جامعه، تقدم و اولويتي که قرآن به مسائل روان شناختي و جامعه شناختي مي دهد و مواردي از اين دست، از شيوه تحليل دقيق قرآن حکايت مي کند.
از بعدي ديگر، ارتباط عوامل مختلف در شکل گيري انديشه اجتماعي مسلمانان را مي توان در سيري تاريخي از قرن اول تا هفتم هجري) به اختصار بدين گونه بيان کرد. از قرو ن اول تا اوايل قرن دوم هجري، به دليل اشتغال به فتوحات و مسائل برآمده از آن، مسلمانان فرصت چنداني براي تدوين و تکميل انديشه اجتماعي پيدا نکردند. قرن دوم را بايد دوران شکوفايي علوم قرآني و اسلامي تلقي کرد. در اين دوره و با تلاش دانشمندان اسلامي، پيشرفت هايي در علوم تفسير، حديث ، شعر، تاريخ رجال، صرف و نحو و لغت به دست آمد. در قرن سوم، انديشمندان مسلمان متوجه علوم جوامع ديگر شدند و علومي همچون رياضيات، فلسفه و طبيعيات را پس از ترجمه، وارد فرهنگ جامعه نمودند. مستشرقان، اين دوره را عصر ترجمه ناميده اند. به بيان روسو، نقل علوم يوناني، هندي و ايراني در اين دوران، افق هاي تازه اي در قلمرو انديشه و معرفت بر روي مسلمانان گشود. در قرن چهارم هجري، علم جنبه تحقيقي يافت و از حالت خاص و ترجمه اي خارج گرديد. اين دوره را دوره نهضت اسلامي نيز ناميده اند. علوم اسلامي در قرن هاي چهارم و پنجم هجري به اوج شکوفايي خود رسيد. از ميان دانشمندان قرن چهارم مي توان به فارابي، مسعودي، يحيي بن علوي، ابراهيم بن سنان، ابوالفرج اصفهاني، ابوالحسن عامري، اخوان عامري، بيروني و ابن سينا اشاره کرد. مطالعات مردم شناسانه و تطبيقي، دين شناسي، فلسفه اجتماعي و مطالعات فرهنگي از حوزه هايي بود که انديشمندان مسلمان در اين دوره به آنها توجه مي کردند. از قرن هاي ششم و هفتم به بعد، مطالعات بيشتر در زمينه فقه و اصول بوده است.
اساس دين اسلام و مباني آن، پس از عبادات، که بناي آن بر تهذيب نفس و برکناري از آلودگي هاست، استوار ساختن پايه هاي جوامع بشري است. در دين اسلام، گذشته از دستورات مفيد اخلاقي و فردي، اصولي براي تحکيم مباني اجتماع پيشنهاد شده است؛ براي مثال، احکامي مانند حج و نماز جماعت را مي توان استوار کننده مباني جامعه و همبستگي هاي اجتماعي دانست.
به طور کلي، انديشه اجتماعي متفکران مسلمان را مي توان با اين ويژگي ها مشخص ساخت: سمت و سوي اسلامي، جهت گيري عقلي، دارا بودن خصلتي انساني، داشتن بينش تاريخي و نقادي جهان و معرفت مدرن . انديشه اجتماعي اسلامي را بايد بيشتر انسان مدار دانست تا جامعه مدار يا تاريخ مدار. شناسايي انديشه اجتماعي اسلامي بايد از بحث درباره انسان (ايدئال و عقلي و عرفاني) آغاز شود و به جامعه انساني و کمال گرا پايان يابد. مسئله مهم ديگر، توجه به روش هاي پژوهشي که طي قرن ها انديشمندان مسلمان از آنها استفاده کرده اند، مي توان از روش مقايسه اي، روش تاريخي، مصاحبه، مشاهده و مشاهده توأم با مشارکت ياد کرد. مقدسي (به ويژه در کتاب «احسن لتقاسيم في معرفه الاقاليم»)، يعقوبي (در کتاب هاي «تاريخ يعقوبي » و «البلدان»)، مسعودي (در کتاب «مروج الذهب»،) واقدي، ابن بطوطه، ابن فضلان، ناصرخسرو، بيروني (در کتاب «تحقيق مال الهند») و ابن خلدون در زمره انديشمندان اسلامي هستند که از چنين روش هايي بهره جسته اند.
در ادامه به طور خلاصه برخي از انديشمندان مسلماني که ديدگاهي شناخته شده در حوزه اجتماعيات دارند معرفي و انديشه آنها در اين حوزه بيان شده است.
بخش اصلي ديدگاه هاي اجتماعي وي در کتاب فلسفه مدني فارابي مطرح گرديده است. از ميان کتاب هاي فارابي، آنهايي که درباره مباحث اجتماعي هستند عبارت اند از :«آراء اهل المدينه الفاضله»،«سياست مدينه»،«في الاجتماعات المدينه»،«جوامع السياسيه»،«فصول المدني»،«تحصيل السعاده»،«فصول الحکم»،«تلخيص النواميس»،«کتاب المله»و«فلسفه افلاطون».فارابي اعتقاد دارد :«اگر چه زندگي انفرادي براي انسان امکان پذير است، اما اگر وي خواهان سعادت و کمال برتر باشد، در نهايت بايد به طور اجتماعي زندگي کند».از نظر فارابي، چهار مشخصه زندگي جمعي را مي توان وجود افراد و گروه هاي بسيار، مکان واحد، پيوستگي و ارتباط با يکديگر، و هدفمندي دانست. اين ويژگي ها با تعاريف امروزي جامعه شناسان نيز همخواني دارد. فارابي، که مؤسس فلسفه اسلامي نيز خوانده شده (به تعبير داوري)، با تعاريف امروزي جامعه شناسان نيز همخواني دارد. فارابي، که مؤسس فلسفه اسلامي نيز خوانده شده (به تعبير داوري)، انسان را فطرتاً اجتماعي دانسته و هدف اصلي جامعه را هدفي انساني (کمال) تلقي نموده است. به همين دليل، وي به سنخ شناسي جامعه (مدينه) فاضله و غير فاضله توجه نشان داده است.
وي، از طريق به کارگيري رياضيات در مطالعه مسائل انساني و اجتماعي، روش بديع را بنيان نهاد. مباني نظري روش شناختي بيروني داراي چهار اصل است: واقع بيني، جدايي ازرزش گذاري از واقعيت، برهاني بودن و اتکا به رياضيات. روش بيروني در مطالعه تاريخ نيز پنج ويژگي دارد: جمع آوري دقيق و صحيح اطلاعات، شناسايي راه هاي انحراف بررسي تاريخي، دوري جستن از روش قياس در مطالعه تاريخ، بهره گيري از آمار و رياضي، و مقايسه حوادث در جوامع گوناگون. در ميان آثار بيروني، مباحث مرتبط با علوم اجتماعي را از جمله مي توان در کتاب هاي «تحقيق مال الهند»و «آثار الباقيه» وي جستجو کرد. در نوشته هاي بيروني، دين عامل تعيين کننده نظام اجتماعي در نظر گرفته شده است. بيروني کوشيد با بهره مندي از روش هاي تحقيق تجربي (مشاهده، گفت و گو و مقايسه)، اجزاي فرهنگ مانند دين، سنت هاي اجتماعي، زبان، گروه هاي اجتماعي و اقتصاد را بررسي کند. وي در اين راه از مباني نظري ويژه اي که آن را مي توان با کارکردگرايي همسان دانست، استفاده کرد.
آثار مشهور غزالي عبارت اند از :«احياء العلوم دين»،«مشکات الانوار»،«مصفاه الاسرار»،«المنقذ من الضلال»،«المفصح من الاحوال»،«الاقتصاد في الاعتقاد»،«کيمياي سعادت»،«اربعين»،«اساس القياس»،«اخلاق الانوار»،«تحفه الملوک»،«تهافت الفلاسفه»،«مقاصد الفلاسفه»،«تصيحه الملوک»و....شيوه انديشه غزالي با دکارت و ديگر فلاسفه جديد غرب مقايسه شده است.
وي به مسائل اجتماعي و سياسي جامعه خويش آگاهي داشت و برقراري عدالت را هدف عمده نظام سياسي -اجتماعي به شمار مي آورد. غزالي از رواج ظلم و ستم در جامعه و گسترش نابرابري اجتماعي انتقاد کرده و نظريه عدالت اجتماعي خود را براين اصل استوار ساخته که اسلام، مدافع محرومان است.
وي در کتاب «سياست نامه » يا«سيرالملوک»در پاسخ به مسائل سياسي زمان خود (با توجه به اجتماع، فرهنگ و تاريخ) ديدگاه هاي خود را بيان کرده است. در هر يک از فصل هاي پنج گانه اين کتاب، بخشي از مشکلات جامعه به بحث گذاشته شده است. وجود فرقه هاي مختلف ديني و کشاکش هاي آنان، از هم پاشيدگي نيروهاي رزمي، احتمال حمله هاي مکرر نظامي و آشفتگي اقتصادي از مسائل مهم عصر او به شمار مي آمد. وي در پي رساندن جامعه به حدي مناسب از انتظام و اعتدال اجتماعي بود و انديشه سياسي را عاملي بنيادين در جهت دهي به جامعه و نظام اجتماعي تلقي مي کرد.
کتاب مشهور خواجه نصيرالدين با نام«اخلاق ناصري» که در سال 336. ق تنظيم شده، از ارزش و اعتبار بسياري در علوم انساني و اجتماعي برخوردار است. خواجه نصير در تعريف و و تبيين علوم اجتماعي از فارابي، ابن سينا و ابن مسکويه گامي فراتر نهاد و از سه نوع علم مدني، علم فرهنگ و علم فقه ياد کرد. او از تفاوت نيازها و تمايلات افراد به وجود قشرها، گروه ها، نقش ها، نهادها و مؤسسات اجتماعي و نيز تحولات اجتماعي پي برد. وجه تمايز خواجه نصير از انديشمندان ديگر، طرح مفهوم بقا و گسترش جامعه، نقد نظريه هاي رايج روزگار خود و مطرح ساختن نظريه اي ابداعي به نام نظريه محبت و رابطه آن با بقاي جامعه است. خواجه نصير، در چهارچوب انديشه اجتماعي، مفهوم جديدي از پيدايش جامعه (نيازهاي جسمي، ميل به غذا و بقاي نسل) و استمرار آن (نظريه محبت) عرضه کرد.
از وي کتاب هايي همچون «مقدمه ابن خلدون»و«تاريخ العبر»به يادگارمانده است . ابن خلدون به مطرح ساختن علم جديد عمران، که آن را علم مطالعه جامعه و فرهنگ مي دانست، علاقه داشت. وي اجتماعي شدن انسان را امري فطري تلقي مي کرد .وي، برپايه سنخ شناسي خود از جوامع، دو نوع جامعه (باديه نشين و شهرنشين) را پيش کشيد و نوع باديه نشين را مقدم برجامعه شهري دانست. ابن خلدون در نظريه تحول اجتماعي خود نيز چگونگي تبديل باديه به شهر، باديه نشيني به شهر نشيني و آسيب هاي اجتماعي و زيستي شهر نشيني (عوامل انحطاط تمدن يا عمران)را بررسي کرده است. ابن خلدون در نظريه مشهور خود به نام عصبيت، بنيان و اساس فلسفه تاريخ و تحولات اجتماعي را عصبيت (دلاوري، شجاعت، پيوستگي هاي خوني، و ...) به شمار آورده است.
شکل گيري انديشه جلال با ديکتاتوري رضاخاني و تغيير موقعيت اجتماعي -اقتصادي کشور از يک جامعه سنتي به جامعه مدرن همراه گرديد. به باور جلال، بيماري اجتماع را بايد غرب زدگي دانست. درمان اين درد نيز بازگشت به خويشتن است. البته عده اي او را بيشتر منتقد ادبي مي دانند تا انديشمند اجتماعي و گروهي ديگر او را صاحب سبکي جديد در بررسي مسائل اجتماعي خوانده اند. واقعيت اين است که به دليل بهره مندي آل احمد از دو ديدگاه فکري مرتبط با هم، او را بايد منتقدي ادبي و اجتماعي به شمار آورد که در نتيجه توجه به مسئله غرب زدگي به موقعيت انديشمندي اجتماعي رسيد. به اعتقاد بعضي از جامعه شناسان، تاريخ تک نگاري در ايران را بايد پس از کارهاي آل احمد (اورازان و تات نشين هاي بلوک زهرا) پي گرفت. واقعيت اين است که جلال در ميان کتاب هاي ادبي و داستاني، مجموعه اي از ايده ها ي اجتماعي و فرهنگي در حوزه هاي آموزش، خانواده، زن، تاريخ ادبيات و ...مطرح کرد. او با نگارش کتاب هايي همچون «غرب زدگي»و«در خدمت و خيانت روشنفکران» مسئله مهم جامعه ايراني، يعني غرب زدگي و ريشه هاي آن و نيز کارکرد و تأثير دوگانه روشنفکران را بررسي کرد .
جامعه شناسي شريعتي را بايد در چهارچوب ديدگاه انتقادي بررسي کرد. جامعه شناسي انتقادي او داراي چنين ويژگي هايي است :1.نقد مارکسيسم، پوزيتيويسم، علم گرايي تجربي و جامعه شناسي مرسوم؛2.نقد نظام سرمايه داري؛3.محوريت دادن به مسائل انساني؛4.توجه به روش ديالکتيکي در بررسي مسائل اجتماعي و فرهنگي؛5.اعتقاد به بينش جامعه شناختي اسلامي در تبيين رابطه فرد و اجتماع؛6.تلاش براي پيوند دادن ذهن و عين، فرهنگ و اقتصاد و ..شريعتي را بايد انديشمندي دانست که نخستين بار از مفهوم جامعه شناسي اسلامي سخن گفت و راه ادامه آن را جامعه بيني در مکتب اسلام قلمداد کرد. برخي ويژگي هاي جامعه شناسي اسلامي از نظر او، جهت گيري متعهدانه، هدفمندي و پايبندي به حقيقت براي هدايت است. او کوشيد نوعي جامعه شناسي مذهبي براساس اسلام و با اصطلاحات استنباط و اقتباس شده از متن قرآن و کتاب هاي اسلامي تدوين کند.
زندگي شهيد مطهري نشان دهنده مسير تراکمي دانش و معرفت است. مطهري از مباحث تطبيقي فلسفي (اسلام و ماترياليسم) به بررسي مسائل منفرد اجتماعي رسيد. از ديدگاه مطهري، بررسي فلسفي علوم انساني و به ويژه جامعه شناسي و تاريخ بايد در تفکر اسلامي ريشه داشته باشد. فلسفه جامعه شناختي مطهري، برچند اصل مبتني است :1.هر دانشي بايد برپايه اصولي ثابت طراحي گردد که اعتبار اين اصول را فلسفه بيان مي کند؛2.درک نکردن نظريه فطرت يا درک نادرست مفهوم آن، زمينه ساز انحراف در علوم انساني است؛3.سير جامعه و تاريخ از نظر عقلي، ديني و تجربي، تابع مجموعه اي از قوانين است؛4.جامعه شناسي را بيشتر بايد مطالعه طبيعت و ذات جامعه دانست تا بررسي پديده و مسئله اي خاص؛5.توجه به جهت حرکت جامعه و تاريخ؛6 .اتکا بر ديدگاه ديني، فلسفي و منطقي. مطهري اعتقاد داشت سامان دهي جديد اجتماعي و فرهنگي مسلمانان و اهتمام علما و دانشمندان مسلمان، راه خروج از وضعيت عقب ماندگي است.
تأمل در انديشه اجتماعي انديشمندان مسلمان نشان مي دهد که هر يک از آنها به مسائل اصلي جامعه در عصر خود توجه کرده اند؛ مسائلي که ابتدا برنظام اجتماعي و آنگاه بر تفکر انديشمندان جامعه تأثير نهاده است. در مقايسه با دوران گذشته، دوران معاصر را بايد با تغييرات سريع در کليت نظام اجتماعي و ساختارهاي اجتماعي بازشناخت و همين امر، انديشمندان دوران کنوني را به مشکلاتي متفاوتي دچار کرده است. با اين حال، طرح ديدگاه هاي متفاوت اين انديشمندان، پاسخگويي به مسائل اجتماعي ويژه جوامع اسلامي و يافتن راه حل هايي در چهارچوب ضوابط و معيارهاي اسلامي را ممکن خواهد ساخت.
***
با ظهور دين اسلام در قرن هفتم ميلادي و گسترش سريع آن، انديشمندان مسلمان به شيوه هاي گوناگون به تحقيق و بررسي مسائل اجتماعي روي آوردند؛ البته چنين پژوهشي به آن دوره ها محدود نشده و تا دوران معاصر ادامه يافته است. به طور کلي، تاريخ انديشه در نزد مسلمانان را مي توان در هفت دوره مختلف بررسي کرد:
1. دوره اول يا دوران طرح مباني ديني انديشه اجتماعي: در قرآن کريم، آيات بسياري درباره مسائل اجتماعي (رابطه فرد با جامعه، سرنوشت جوامع، آسيب هاي اجتماعي و ...)وجود دارد. ائمه اطهار(ع) نيز بيانات متعددي در اين باره مطرح نمود (براي نمونه در نهج البلاغه). در اين دوره، تلاش ها اغلب بر توجه فرهنگ اسلامي متمرکز بود؛
2. دوره دوم يا دوران طرح مباني عقلي تفکر اجتماعي: آشنايي انديشمندان مسلمان با انديشه علمي و فلسفه تمدن هاي گذشته مانند تمدن يونان، روم، ايران، مصر، هند و..براثر شکل گيري نهضت ترجمه، به پديد آمدن ديدگاه هاي جديد اجتماعي منجر شد. در اين دوره، ضرورت اجتماعي شدن انسان، که امري ديني و فطري بود، امري عقلاني نيز تلقي گرديد ؛
3. دوره سوم يا دوران تأسيس: اين دوره از قرن سوم هجري آغاز شد و در آن، انديشمندان اجتماعي مسلمان کوشيدند مباحث اجتماعي را به طور مستقل بررسي کنند به بيان داوري، فارابي در مقام انديشمند اصلي مؤسس فلسفه اسلامي، تلاش بسزايي در اين دوران از خود نشان داد. خواجه نصيرالدين طوسي و خواجه نظام الملک نيز دستورالعمل هايي براي زندگي سعادتمندانه افراد جامعه مطرح کردند؛
4. دوره چهارم يا دوره تنوع حوزه ها: به گفته آزاد ارمکي، در اين زمان، حوزه هاي جديد فکري و موضوعي پديدار گشت؛ حوزه هايي همچون فرهنگ شناسي، فلسفه اقتصادي، مطالعات سياسي، مردم شناسي، جامعه شناسي، علم نفس يا روان شناسي و .. . تعدد ديدگاه ها و تحرک و پويايي فکري انديشمندان مسلمان از ويژگي هاي اين دوره است؛
5. دوره پنجم يا دوره ترکيب حوزه ها و روش ها: اين دوره از قرن هفتم هجري آغاز شد و طرح ديدگاه هاي کلان اجتماعي و بازبيني دوباره انديشه اجتماعي (از سوي خواجه نصير، ابن خلدون و ...) را در بر مي گيرد؛
6. دوره ششم يا دوره حرکت يکنواخت: از قرن چهاردهم به بعد و با کند شدن سير پيشرفت هاي گذشته، بيشترين تلاش انديشمندان اسلامي در دو زمينه بود: حفظ آثار و نظريات، و توجه بيشتر به مباحث مرتبط با تفکر ديني مانند فقه، اصول، رجال، تفسير و ...؛
7. دوره هفتم يا دوره بازبيني و بازنگري: طرفداران اين رويکرد (که جامعه مسلمانان در دوران معاصر را در بر مي گيرد)، در صدد بازگشت به خويشتن ديني و فرهنگي اند. سيد جمال الدين اسدآبادي، آل احمد، شريعتي، مطهري و علامه طباطبايي را مي توان در ميان صاحب نظران اين دوره جاي داد.
با اينکه در انديشه متفکران مسلمان، از نظر موضوع مورد مطالعه و روش بررسي، تفاوت و تنوع وجود دارد، همگي آنها را بايد اجزاي تشکيل دهنده انديشه اجتماعي اسلامي به شمار آورد. درباره انديشه اجتماعي مسلمانان مي توان از دو موضع سخن گفت: موضع نخست به آنچه در گذشته وجود داشته است توجه مي کند، اما موضع دوم، آنچه را اکنون به آن نياز داريم، بررسي مي نمايد. اتخاذ موضع دوم مي تواند فوايد گوناگوني در پي داشته باشد که از آن جمله است دستيابي به انديشه اجتماعي جديد، طرح ديدگاه انتقادي نسبت به علوم و وضعيت کنوني، گسترش دانش، مطالعات تطبيقي، شناسايي پيش فرض هاي انديشه متفکران و شناسايي سهم متفکران مسلمان در تمدن جهاني.
وقتي از انديشه اجتماعي متفکران مسلمان سخن به ميان مي آيد، انديشه اي مدّ نظر است که بر مجموعه اي از پيش فرض ها اتکا دارد؛ براي مثال، اينکه تمامي هستي به سوي خداوند گرايش دارد، انسان به طور فطري اجتماعي است، يا انسان موجودي آگاه و داراي اراده و انتخابگر است. مجموعه اين مفروضات به انديشه متفکران اجتماعي مسلمان جهت مي دهد و ملاک و معياري براي تلاش آنان قلمداد مي گردد.
تأثير انديشمندان مسلمان بر تفکر و تمدن جهاني از جمله مسائلي است که ذهن بسياري از پژوهشگران، به ويژه اسلام پژوهان، را به خود مشغول کرده است. محمد شريف، در جلد سوم کتاب «تاريخ فلسفه در اسلام» به نقل از دکتر شريعتي (در کتاب بازشناسي هويت اسلامي) نوشته است: فلسفه اسلامي به شيوه هاي گوناگون در تفکر غربي نفوذ کرد؛ به ويژه با آغاز جنبش فرهنگ پژوهشي، گسترش علوم تاريخي و عرضه روش علمي، در عرصه هماهنگ نمودن فلسفه و ايمان و به حرکت برانگيختن عرفان تجربي.
آزاد ارمکي معتقد است که با تکيه بر نگاهي که در تاريخ انديشه اجتماعي غرب وجود دارد نمي توان انديشه متفکران مسلمان را طرح کرد، بلکه با نقد غرب گرايي (امريکاگرايي)و اروپا محوري است که امکاني براي طرح انديشه مسلمانان پديد مي آيد. طرح اين انديشه، فوايد بسيار نظري، مفهومي، روش شناختي، اجتماعي، فرهنگي و سياسي در بر خواهد داشت. در اين زمينه، نکته اي که همواره بايد مدّ نظر قرار داد اين است که تأکيد بر تجربه انساني مسلمانان و توجه به مسائل و مشکلات دوران معاصر در کنار بهره گيري از نظريات جديد، به توسعه دانش اجتماعي در جوامع اسلامي کمک بسزايي خواهد کرد.
در شکل گيري انديشه اجتماعي مسلمانان مي توان از پنج عامل ياد کرد: منابع اصيل اسلامي، تمدن هاي متعلق به دنياي باستان، مراکز علمي دنياي باستان، عوامل اجتماعي - فرهنگي و عوامل سياسي. تمدن اسلامي، گر چه متأثر از تمدن هاي باستان است، خود، تمدني خلاق و ابداع گر، مؤسس، تکميل کننده و سازنده به شمار مي آيد. در قرآن کريم، مواردي وجود دارد که توجه قرآن به انديشه اجتماعي را نشان مي دهد؛ براي مثال، درآيه 32سوره مائده، نوع رابطه فرد با جامعه و بينش ناب و اصيل قرآن نسبت به فرد و جامعه مطرح شده است. در آيه 53 سوره مائده، نوع رابطه فرد با جامعه و بينش ناب و اصيل قرآن نسبت به فرد و جامعه مطرح شده است. در آيه 53 سوره انفال، به نظر مي رسد که از تأثير تغيير و تحول اخلاق و روحيات و ويژگي هاي رواني در زندگي اجتماعي ياد شده است . در آيه 137سوره آل عمران، به قانون مند بودن تاريخ توجه شده است. در سوره بقره، آيه 134، خداوند متعال به اختيار افراد انساني در جهت گيري هاي اجتماعي اشاره فرموده است. علاوه بر اين موارد، در شناخت و درک، و همچنين تبيين و تشريح پديده هاي اجتماعي نيز مي توان از قرآ ن کمک گرفت. اهرم ها و متغيرهايي که در قرآن به آنها اشاره شده است. نوع ترسيم موقعيت هاي اجتماعي، شيوه طبقه بندي جامعه، تقدم و اولويتي که قرآن به مسائل روان شناختي و جامعه شناختي مي دهد و مواردي از اين دست، از شيوه تحليل دقيق قرآن حکايت مي کند.
از بعدي ديگر، ارتباط عوامل مختلف در شکل گيري انديشه اجتماعي مسلمانان را مي توان در سيري تاريخي از قرن اول تا هفتم هجري) به اختصار بدين گونه بيان کرد. از قرو ن اول تا اوايل قرن دوم هجري، به دليل اشتغال به فتوحات و مسائل برآمده از آن، مسلمانان فرصت چنداني براي تدوين و تکميل انديشه اجتماعي پيدا نکردند. قرن دوم را بايد دوران شکوفايي علوم قرآني و اسلامي تلقي کرد. در اين دوره و با تلاش دانشمندان اسلامي، پيشرفت هايي در علوم تفسير، حديث ، شعر، تاريخ رجال، صرف و نحو و لغت به دست آمد. در قرن سوم، انديشمندان مسلمان متوجه علوم جوامع ديگر شدند و علومي همچون رياضيات، فلسفه و طبيعيات را پس از ترجمه، وارد فرهنگ جامعه نمودند. مستشرقان، اين دوره را عصر ترجمه ناميده اند. به بيان روسو، نقل علوم يوناني، هندي و ايراني در اين دوران، افق هاي تازه اي در قلمرو انديشه و معرفت بر روي مسلمانان گشود. در قرن چهارم هجري، علم جنبه تحقيقي يافت و از حالت خاص و ترجمه اي خارج گرديد. اين دوره را دوره نهضت اسلامي نيز ناميده اند. علوم اسلامي در قرن هاي چهارم و پنجم هجري به اوج شکوفايي خود رسيد. از ميان دانشمندان قرن چهارم مي توان به فارابي، مسعودي، يحيي بن علوي، ابراهيم بن سنان، ابوالفرج اصفهاني، ابوالحسن عامري، اخوان عامري، بيروني و ابن سينا اشاره کرد. مطالعات مردم شناسانه و تطبيقي، دين شناسي، فلسفه اجتماعي و مطالعات فرهنگي از حوزه هايي بود که انديشمندان مسلمان در اين دوره به آنها توجه مي کردند. از قرن هاي ششم و هفتم به بعد، مطالعات بيشتر در زمينه فقه و اصول بوده است.
اساس دين اسلام و مباني آن، پس از عبادات، که بناي آن بر تهذيب نفس و برکناري از آلودگي هاست، استوار ساختن پايه هاي جوامع بشري است. در دين اسلام، گذشته از دستورات مفيد اخلاقي و فردي، اصولي براي تحکيم مباني اجتماع پيشنهاد شده است؛ براي مثال، احکامي مانند حج و نماز جماعت را مي توان استوار کننده مباني جامعه و همبستگي هاي اجتماعي دانست.
به طور کلي، انديشه اجتماعي متفکران مسلمان را مي توان با اين ويژگي ها مشخص ساخت: سمت و سوي اسلامي، جهت گيري عقلي، دارا بودن خصلتي انساني، داشتن بينش تاريخي و نقادي جهان و معرفت مدرن . انديشه اجتماعي اسلامي را بايد بيشتر انسان مدار دانست تا جامعه مدار يا تاريخ مدار. شناسايي انديشه اجتماعي اسلامي بايد از بحث درباره انسان (ايدئال و عقلي و عرفاني) آغاز شود و به جامعه انساني و کمال گرا پايان يابد. مسئله مهم ديگر، توجه به روش هاي پژوهشي که طي قرن ها انديشمندان مسلمان از آنها استفاده کرده اند، مي توان از روش مقايسه اي، روش تاريخي، مصاحبه، مشاهده و مشاهده توأم با مشارکت ياد کرد. مقدسي (به ويژه در کتاب «احسن لتقاسيم في معرفه الاقاليم»)، يعقوبي (در کتاب هاي «تاريخ يعقوبي » و «البلدان»)، مسعودي (در کتاب «مروج الذهب»،) واقدي، ابن بطوطه، ابن فضلان، ناصرخسرو، بيروني (در کتاب «تحقيق مال الهند») و ابن خلدون در زمره انديشمندان اسلامي هستند که از چنين روش هايي بهره جسته اند.
در ادامه به طور خلاصه برخي از انديشمندان مسلماني که ديدگاهي شناخته شده در حوزه اجتماعيات دارند معرفي و انديشه آنها در اين حوزه بيان شده است.
بخش اصلي ديدگاه هاي اجتماعي وي در کتاب فلسفه مدني فارابي مطرح گرديده است. از ميان کتاب هاي فارابي، آنهايي که درباره مباحث اجتماعي هستند عبارت اند از :«آراء اهل المدينه الفاضله»،«سياست مدينه»،«في الاجتماعات المدينه»،«جوامع السياسيه»،«فصول المدني»،«تحصيل السعاده»،«فصول الحکم»،«تلخيص النواميس»،«کتاب المله»و«فلسفه افلاطون».فارابي اعتقاد دارد :«اگر چه زندگي انفرادي براي انسان امکان پذير است، اما اگر وي خواهان سعادت و کمال برتر باشد، در نهايت بايد به طور اجتماعي زندگي کند».از نظر فارابي، چهار مشخصه زندگي جمعي را مي توان وجود افراد و گروه هاي بسيار، مکان واحد، پيوستگي و ارتباط با يکديگر، و هدفمندي دانست. اين ويژگي ها با تعاريف امروزي جامعه شناسان نيز همخواني دارد. فارابي، که مؤسس فلسفه اسلامي نيز خوانده شده (به تعبير داوري)، با تعاريف امروزي جامعه شناسان نيز همخواني دارد. فارابي، که مؤسس فلسفه اسلامي نيز خوانده شده (به تعبير داوري)، انسان را فطرتاً اجتماعي دانسته و هدف اصلي جامعه را هدفي انساني (کمال) تلقي نموده است. به همين دليل، وي به سنخ شناسي جامعه (مدينه) فاضله و غير فاضله توجه نشان داده است.
● ابوريحان بيروني
وي، از طريق به کارگيري رياضيات در مطالعه مسائل انساني و اجتماعي، روش بديع را بنيان نهاد. مباني نظري روش شناختي بيروني داراي چهار اصل است: واقع بيني، جدايي ازرزش گذاري از واقعيت، برهاني بودن و اتکا به رياضيات. روش بيروني در مطالعه تاريخ نيز پنج ويژگي دارد: جمع آوري دقيق و صحيح اطلاعات، شناسايي راه هاي انحراف بررسي تاريخي، دوري جستن از روش قياس در مطالعه تاريخ، بهره گيري از آمار و رياضي، و مقايسه حوادث در جوامع گوناگون. در ميان آثار بيروني، مباحث مرتبط با علوم اجتماعي را از جمله مي توان در کتاب هاي «تحقيق مال الهند»و «آثار الباقيه» وي جستجو کرد. در نوشته هاي بيروني، دين عامل تعيين کننده نظام اجتماعي در نظر گرفته شده است. بيروني کوشيد با بهره مندي از روش هاي تحقيق تجربي (مشاهده، گفت و گو و مقايسه)، اجزاي فرهنگ مانند دين، سنت هاي اجتماعي، زبان، گروه هاي اجتماعي و اقتصاد را بررسي کند. وي در اين راه از مباني نظري ويژه اي که آن را مي توان با کارکردگرايي همسان دانست، استفاده کرد.
●امام محمد غزالي
آثار مشهور غزالي عبارت اند از :«احياء العلوم دين»،«مشکات الانوار»،«مصفاه الاسرار»،«المنقذ من الضلال»،«المفصح من الاحوال»،«الاقتصاد في الاعتقاد»،«کيمياي سعادت»،«اربعين»،«اساس القياس»،«اخلاق الانوار»،«تحفه الملوک»،«تهافت الفلاسفه»،«مقاصد الفلاسفه»،«تصيحه الملوک»و....شيوه انديشه غزالي با دکارت و ديگر فلاسفه جديد غرب مقايسه شده است.
وي به مسائل اجتماعي و سياسي جامعه خويش آگاهي داشت و برقراري عدالت را هدف عمده نظام سياسي -اجتماعي به شمار مي آورد. غزالي از رواج ظلم و ستم در جامعه و گسترش نابرابري اجتماعي انتقاد کرده و نظريه عدالت اجتماعي خود را براين اصل استوار ساخته که اسلام، مدافع محرومان است.
● خواجه نظام الملک
وي در کتاب «سياست نامه » يا«سيرالملوک»در پاسخ به مسائل سياسي زمان خود (با توجه به اجتماع، فرهنگ و تاريخ) ديدگاه هاي خود را بيان کرده است. در هر يک از فصل هاي پنج گانه اين کتاب، بخشي از مشکلات جامعه به بحث گذاشته شده است. وجود فرقه هاي مختلف ديني و کشاکش هاي آنان، از هم پاشيدگي نيروهاي رزمي، احتمال حمله هاي مکرر نظامي و آشفتگي اقتصادي از مسائل مهم عصر او به شمار مي آمد. وي در پي رساندن جامعه به حدي مناسب از انتظام و اعتدال اجتماعي بود و انديشه سياسي را عاملي بنيادين در جهت دهي به جامعه و نظام اجتماعي تلقي مي کرد.
● خواجه نصيرالدين طوسي
کتاب مشهور خواجه نصيرالدين با نام«اخلاق ناصري» که در سال 336. ق تنظيم شده، از ارزش و اعتبار بسياري در علوم انساني و اجتماعي برخوردار است. خواجه نصير در تعريف و و تبيين علوم اجتماعي از فارابي، ابن سينا و ابن مسکويه گامي فراتر نهاد و از سه نوع علم مدني، علم فرهنگ و علم فقه ياد کرد. او از تفاوت نيازها و تمايلات افراد به وجود قشرها، گروه ها، نقش ها، نهادها و مؤسسات اجتماعي و نيز تحولات اجتماعي پي برد. وجه تمايز خواجه نصير از انديشمندان ديگر، طرح مفهوم بقا و گسترش جامعه، نقد نظريه هاي رايج روزگار خود و مطرح ساختن نظريه اي ابداعي به نام نظريه محبت و رابطه آن با بقاي جامعه است. خواجه نصير، در چهارچوب انديشه اجتماعي، مفهوم جديدي از پيدايش جامعه (نيازهاي جسمي، ميل به غذا و بقاي نسل) و استمرار آن (نظريه محبت) عرضه کرد.
● ابن خلدون
از وي کتاب هايي همچون «مقدمه ابن خلدون»و«تاريخ العبر»به يادگارمانده است . ابن خلدون به مطرح ساختن علم جديد عمران، که آن را علم مطالعه جامعه و فرهنگ مي دانست، علاقه داشت. وي اجتماعي شدن انسان را امري فطري تلقي مي کرد .وي، برپايه سنخ شناسي خود از جوامع، دو نوع جامعه (باديه نشين و شهرنشين) را پيش کشيد و نوع باديه نشين را مقدم برجامعه شهري دانست. ابن خلدون در نظريه تحول اجتماعي خود نيز چگونگي تبديل باديه به شهر، باديه نشيني به شهر نشيني و آسيب هاي اجتماعي و زيستي شهر نشيني (عوامل انحطاط تمدن يا عمران)را بررسي کرده است. ابن خلدون در نظريه مشهور خود به نام عصبيت، بنيان و اساس فلسفه تاريخ و تحولات اجتماعي را عصبيت (دلاوري، شجاعت، پيوستگي هاي خوني، و ...) به شمار آورده است.
● جلال آل احمد
شکل گيري انديشه جلال با ديکتاتوري رضاخاني و تغيير موقعيت اجتماعي -اقتصادي کشور از يک جامعه سنتي به جامعه مدرن همراه گرديد. به باور جلال، بيماري اجتماع را بايد غرب زدگي دانست. درمان اين درد نيز بازگشت به خويشتن است. البته عده اي او را بيشتر منتقد ادبي مي دانند تا انديشمند اجتماعي و گروهي ديگر او را صاحب سبکي جديد در بررسي مسائل اجتماعي خوانده اند. واقعيت اين است که به دليل بهره مندي آل احمد از دو ديدگاه فکري مرتبط با هم، او را بايد منتقدي ادبي و اجتماعي به شمار آورد که در نتيجه توجه به مسئله غرب زدگي به موقعيت انديشمندي اجتماعي رسيد. به اعتقاد بعضي از جامعه شناسان، تاريخ تک نگاري در ايران را بايد پس از کارهاي آل احمد (اورازان و تات نشين هاي بلوک زهرا) پي گرفت. واقعيت اين است که جلال در ميان کتاب هاي ادبي و داستاني، مجموعه اي از ايده ها ي اجتماعي و فرهنگي در حوزه هاي آموزش، خانواده، زن، تاريخ ادبيات و ...مطرح کرد. او با نگارش کتاب هايي همچون «غرب زدگي»و«در خدمت و خيانت روشنفکران» مسئله مهم جامعه ايراني، يعني غرب زدگي و ريشه هاي آن و نيز کارکرد و تأثير دوگانه روشنفکران را بررسي کرد .
● علي شريعتي
جامعه شناسي شريعتي را بايد در چهارچوب ديدگاه انتقادي بررسي کرد. جامعه شناسي انتقادي او داراي چنين ويژگي هايي است :1.نقد مارکسيسم، پوزيتيويسم، علم گرايي تجربي و جامعه شناسي مرسوم؛2.نقد نظام سرمايه داري؛3.محوريت دادن به مسائل انساني؛4.توجه به روش ديالکتيکي در بررسي مسائل اجتماعي و فرهنگي؛5.اعتقاد به بينش جامعه شناختي اسلامي در تبيين رابطه فرد و اجتماع؛6.تلاش براي پيوند دادن ذهن و عين، فرهنگ و اقتصاد و ..شريعتي را بايد انديشمندي دانست که نخستين بار از مفهوم جامعه شناسي اسلامي سخن گفت و راه ادامه آن را جامعه بيني در مکتب اسلام قلمداد کرد. برخي ويژگي هاي جامعه شناسي اسلامي از نظر او، جهت گيري متعهدانه، هدفمندي و پايبندي به حقيقت براي هدايت است. او کوشيد نوعي جامعه شناسي مذهبي براساس اسلام و با اصطلاحات استنباط و اقتباس شده از متن قرآن و کتاب هاي اسلامي تدوين کند.
● مرتضي مطهري
زندگي شهيد مطهري نشان دهنده مسير تراکمي دانش و معرفت است. مطهري از مباحث تطبيقي فلسفي (اسلام و ماترياليسم) به بررسي مسائل منفرد اجتماعي رسيد. از ديدگاه مطهري، بررسي فلسفي علوم انساني و به ويژه جامعه شناسي و تاريخ بايد در تفکر اسلامي ريشه داشته باشد. فلسفه جامعه شناختي مطهري، برچند اصل مبتني است :1.هر دانشي بايد برپايه اصولي ثابت طراحي گردد که اعتبار اين اصول را فلسفه بيان مي کند؛2.درک نکردن نظريه فطرت يا درک نادرست مفهوم آن، زمينه ساز انحراف در علوم انساني است؛3.سير جامعه و تاريخ از نظر عقلي، ديني و تجربي، تابع مجموعه اي از قوانين است؛4.جامعه شناسي را بيشتر بايد مطالعه طبيعت و ذات جامعه دانست تا بررسي پديده و مسئله اي خاص؛5.توجه به جهت حرکت جامعه و تاريخ؛6 .اتکا بر ديدگاه ديني، فلسفي و منطقي. مطهري اعتقاد داشت سامان دهي جديد اجتماعي و فرهنگي مسلمانان و اهتمام علما و دانشمندان مسلمان، راه خروج از وضعيت عقب ماندگي است.
تأمل در انديشه اجتماعي انديشمندان مسلمان نشان مي دهد که هر يک از آنها به مسائل اصلي جامعه در عصر خود توجه کرده اند؛ مسائلي که ابتدا برنظام اجتماعي و آنگاه بر تفکر انديشمندان جامعه تأثير نهاده است. در مقايسه با دوران گذشته، دوران معاصر را بايد با تغييرات سريع در کليت نظام اجتماعي و ساختارهاي اجتماعي بازشناخت و همين امر، انديشمندان دوران کنوني را به مشکلاتي متفاوتي دچار کرده است. با اين حال، طرح ديدگاه هاي متفاوت اين انديشمندان، پاسخگويي به مسائل اجتماعي ويژه جوامع اسلامي و يافتن راه حل هايي در چهارچوب ضوابط و معيارهاي اسلامي را ممکن خواهد ساخت.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}