زير غبار تاريخ(2)


 





 

سال 1384 کارتان را شروع کرديد، الان سال 1388است و نيمي از فيلم را ساخته ايد و باز در مرحله تحقيق هستيد. با توجه به اين حجم زياد از اطلاعات و اسنادي که به دست تان رسيده تصميم نداريد سريال بسازيد؟
 

نه، نه. هنوز هم اگر اسناد کافي باشد مي خواهم مستند بسازم. الان فقط راش دارم که دو قسمت شده است: ايران و آلمان. من به سيما فيلم گفتم چنين وضعيتي است و اگر دستيارانم اطلاعات لازم را بدهند به آلمان سفر مي کنم، منتها مستلزم اين است که شما هزينه هاي سفر را بپردازيد. به سيما فيلم اطلاع دادم که بليت من براي فلان روز و فلان ساعت تأييد شده است، مقداري پول براي هزينه هاي سفر بدهيد اما سيما فيلم قبول نکرد و من با هزينه هاي شخصي به آلمان رفتم. سفر بسيار خوبي بود. به هر حال من قرار گفت و گو مفصلي با واندربرگ گذاشتم. البته قبل از اين که من به اين سفر بروم به من ايميل زد که مشترکا درباره واسموس کاري را کارگرداني کنيم. من در جواب به او گفتم که کليات را قبول دارم اما اجازه بدهيد که به آلمان که آمدم درباره کم و کيف کار مذاکره کنيم. نهايتاً اتفاقاتي افتاد که کار به سرانجام نرسيد چون تهيه کننده او حاضر نبود سرمايه گذاري بکند.

آيا واندربرگ اسنادي درباره رئيس علي پيدا کرده بود؟
 

چون تمرکز اصل او بر روي واسموس بود، اطلاعات چنداني درباره رئيس علي نداشت.

فقط مي دانست که در يک دوره اي با هم بوده اند؟
 

کتابي را که از واسموس در آلمان به سال 1937چاپ شده بود، آقاي کيکاووس جهانداري در ايران ترجمه کرده است. من اصل آن کتاب را به زبان آلماني در اختيار دارم و چاپ همان سال است. البته اين کتاب زرد شده و شيراز آن از بين رفته. قطع آن جيبي است و چند تا از عکس هاي خوب واسموس در آن ديده مي شود. عرض کنم که اطلاعات واندربرگ براي من مهم بود و نبود. او تمرکزش روي واسموس بود. حتي پيشنهاد او اين بود که به طور مشترک درباره واسموس بسازيم. روزهاي آخر به من زنگ زد و گفت: اي کا ش تهيه کننده من اين آمادگي را داشت که اين کار را با هم انجام مي داديم اما حيف شد. و من گفتم من در ايران درباره واسموس تحقيق مي کنم و آن چه را تو در ايران نياز داري به من بگو تا بخش ايران را من کارگرداني کنم. آن وقت فيلم ها را براي تو مي فرستم. بخش آلمان را تو براي من کارگرداني بکن. من اين آمادگي را دارم که با هم همکاري کنيم. او خيلي استقبال کرد، اما هشت ماه بعد ايميل زد که تهيه کننده اصل کار را منتفي کرده است، در نتيجه همکاري من با او منتفي شد. به هر حال، در شهر يوهانسبورگ اسناد خيلي خوبي در اين زمينه موجود بود، منتها تمرکز آن ها بر واسموس بود. در اين شهر هم چيزي درباره رئيس علي پيدا نکرديم. اين اتفاق که افتاد تصميم گرفتم اسناد را گردآوري کنم و مستندي درباره واسموس بسازم.

جدا از رئيس علي؟
 

البته به اين دليل که قبل از سفر به آلمان فهميده بودم اطلاعات سريال دليران تنگستان درباره واسموس بسيار مخدوش است.

شما اين مطلب را با استناد به چه مدارکي مي گوييد؟
 

عرض مي کنم! قبل از سفر چون فهميده بودم اطلاعات درباره واسموس مخدوش است در شهر يوهانسبورگ تصميم گرفتم مستندي درباره واسموس بسازم. و واقعيت تاريخي اين شخص را نشان بدهم. به شهر زاس گيته که رفتم خوشحال شدم چون در آن شهر من با دريايي از اسناد درباره واسموس و رئيس علي مواجه شدم. شهردار يا مقامات محلي اين شهر در مقطعي تصميم گرفته بودند درباره مشاهير منطقه خودشان هر آن چه را هست گردآوري کنند. واسموس هم يکي از آن مشاهير بود. روي يک ميز کنفرانس تقريبا بزرگ 15 کارتن اسناد و مدارک درباره واسموس چيده شده بود. 15 کارتن چيدند که ما اسناد را ببينيم و استفاده بکنيم. در شهر يوهانسبورگ با خانمي آشنا شدم که خيلي به ما کمک کرد. او در حال نوشتن يک کتاب درباره واسموس بود و در نتيجه اطلاعات خوبي داشت. از طرفي به اسناد شهر زاس گيته هم مراجعه کرده بود. به من تأکيد کرد که در آن جا اسناد بسيار خوبي وجود دارد. چيزهايي آورده بود که به من کمک بکند. به خاطر صحبت هاي اين خانم او را دعوت کردم که ناهار را در يک رستوران داخل شهر با هم بخوريم. يعني خواستم با يک ناهار از او تشکر کرده باشم. اين خانم يک محقق و کارشناس موزه بود که 58 سال سن داشت. قبول کرد ناهار را با هم بخوريم. وقتي آمد ديدم مجموعه اي کاغذ همراه خود آورده است. توضيح مي داد و دستيار من ترجمه مي کرد که شما به زاس گيته مي رويد، اين اسناد موجود است و براي کار شما خيلي خوب است. مي گفت: حتماً از اين ها استفاده کنيد چندين صفحه بود که فهرست وار به ما گفت. از او خواهش کردم که کپي مطالبي را که همراه داشت به هزينه خودم برايم بفرستد. گفت: به من فقط اجازه فيش برداري دادند. بنابراين من به شهر زاس گيته رفتم و اين کارتن ها را ديدم. دستيار من کارتن ها را باز مي کرد، از آلماني ترجمه مي کرد و توضيح مي داد. بنابراين آن هايي را که به دردمان مي خورد تصويربرداري مي کرديم؛ عکس ها را يا اسناد را. در اين بين دستيارم يک کارتن را باز کرد و گفت: آقاي نبوي اين ها فارسي است. 2يا 3 کارتن فارسي بود. سه تا سند ديدم که خيلي حيف مي شد. از آن تصوير نگيرم. به دستيارم گفتم خانم برو ببين اين برگه را کپي مي گيرند يا نه؟ گفت: فلان خانم نويسنده گفت که کپي نمي گيرند، حتي براي او که هموطن آن ها بود هم نگرفتند. گفتم حالا ضرر که ندارد. شما برو سؤال کن. به هر حال رفت و با کپي آمد. گفتم واکنش آن ها چه بود؟ گفت خيلي طبيعي بود. گفتم جدي؟ گفتم اين را هم برو کپي بگير،2تا4 برگه ديگر دادم و رفت و کپي کرد. چيزي نزديک به صد صفحه فارسي و آلماني را که به درد مي خورد کپي گرفتيم. مدارک ديگري هم بود اما فرصت نداشتيم. مي خواستم به زادگاه واسموس بروم. بعد به خانم دستيارم گفتم لطفاً به مسؤولان بگوييد اين ها را کپي بگيرند و براي شما به برلين بفرستند و شما هم براي من DHL کنيد،که بعد از يک ماه به دستم رسيد. بخشي از اين اسناد را ما در هيچ در مرکز اسنادي در ايران نداريم.

اسناد فارسي اين مجموعه که آلماني ها دارند چه مطالبي را در بر مي گيرد؟
 

از نامه جاسوسان واسموس را در بر مي گيرد تا نامه بعضي از بزرگان سياسي و ادبي کشورمان به واسموس؛ مثلاً نامه جمال زاده يا نامه سيد حسن تقي زاده به واسموس. دو تا نامه از جمال زاده -که نامه هاي عجيبي هم هستند-در آن مدارک بود. شايد بيشتر بوده باشد. من خبر ندارم. آن چه من ديدم دو نامه بود در سربرگ سفارت شاهنشاهي ايران که در برلن نوشته شده بود. يک نامه يا دو نامه هم از تقي زاده بود که او از عناصر سياسي و البته انگليسي هموطن خود ما بوده. حتي گواهينامه رانندگي واسموس در بوشهر هم ميان آن ها بود. تمام اين مدارک همه اصل بود. نامه هاي جاسوس هاي آلماني را قرار شده است هر موقع خواستم شروع کنم در وزارت خارجه افراد متخصص کشف رمز کنند، چون نامه ها با يک احوال پرسي شروع مي شود و باقي آن ها عدد است. يک صفحه عدد است. اين اعداد بايد کشف رمز بشود که چه اطلاعاتي رد و بدل شده. به هر حال از سفر آلمان بگذريم. من آن جا درباره رئيس علي چيزي پيدا نکردم. از مجموعه عکس هاي بسيار زيادي که واسموس از ايران و از شخصيت ها گرفته بود هيچ فريم عکسي از رئيس علي نبود، حتي يک فريم.

خيلي عجيب است...
 

گفتم که! دو تا احتمال دارد، اما يقين ندارم و فقط احتمال مي دهم. اين حس به من دست داد که شايد بعد از جنگ جهاني دوم که آلمان شکست خورد انگليس اين اسناد را بعد از فتح برلين با خودشان برده اند. يکي از آشنايان مورخ به نام آقاي شهبازي -اين را هم بگويم قبل از آقاي حسيني از آقاي شهبازي درخواست کردم که مشاور من باشد که ايشان گفت: من خيلي ورود ندارم. به خاطر تخصصي که داشت اين را گفت. گفتم من احتمال مي دهم که انگليس ها اسناد رئيس علي را از آلمان برده باشند، به نظر شما حس من خطا است يا مي تواند درست باشد؟ او در جواب گفت: مي تواند درست باشد. اگر حدسم درست باشد، بايد يک سفر به انگلستان و به مرکز اسناد آن کشور بروم. در آلمان اين طور شنيدم که از واسموس تا قبل از شکست آلمان تنديسي وجود داشته که انگليس ها آن را از بين بردند، چون انگليس ها از واسموس ضربه هاي خيلي بزرگي خورده بودند. انگليس ها واسموس را لورنس ايران مي دانند مثل شخص «لورنس عربستان». واسموس احتمالاً نقشي را که لورنس در کشورهاي عربي مثل اردن، عراق، سوريه و عربستان داشت، در ايران ايفا کرده است. اين ضربه ها بعضاً ضربه هاي سختي بوده است و حتي هنگام خواندن خاطرات واسموس آدم گاهي احساس مي کند افسانه مي گويد. او نقل مي کند که در سال 1911گروهي مرکب از آلماني ها و عثماني ها از استانبول به افغانستان اعزام مي شوند و سرپرست گروه آلماني دکتر ماير است. واسموس به ماير مي گويد حضور من در ايران مؤثرتر است تا در افغانستان باشم و زماني که شرح سفر را مي گويند -اين مطالب در آن کتاب آلماني با ترجمه آقاي جهانداري موجود است -شرح بسيار عجيبي به دست مي دهد به اين شکل که انگليس ها سايه به سايه دنبال واسموس بودند تا او را بکشند. به هر حال احساس مي کنم در انگلستان بتوانم اسنادي پيدا کنم.

چه موقع به انلگستان خواهيد رفت؟
 

هر موقع که شرايط مهيا باشد.

خب، بازگرديم به سريال ساخته آقاي شهنوازي. نظرتان را درباره آن بگوييد!
 

من سريال دليران تنگستان را قبل از انقلاب و در همان نوبت پخش اول ديدم. بعد از انقلاب هم که پخش شد ديدم. يک يا دونوبت بعد از انقلاب اين سريال پخش شد. من به قسمت هاي ايراني آن کار ندارم. واسموس در اين سريال سه کار بارز مي کند؛ يک-به مبارزان جنوب آموزش نظامي مي داده است. دو- يکي از تأمين کنندگان اسلحه مبارزان جنوب بوده است و سه -يکي از تأمين کنندگان منابع مالي مبارزان جنوب است.

اين سه محور که شما گفتيد - به ويژه آخرين محور-صريحاً مي گويد که قيام رئيس علي قيامي است که توسط خارجي ها حمايت شده اين طور نيست؟
 

خلاصه سريال دليران تنگستان از يک زاويه اين است که رئيس علي به کمک دسيسه هاي واسموس آلماني عليه انگليسي ها مي جنگيد و جنگ رئيس علي با آن ها به خاطر تضاد منافع آلمان و انگليس در منطقه جنوب است. اين به هر حال يکي از برداشت هايي است که مي توان از سريال کرد.

بر سريال آقاي شهنواز چه خدشه هاي ديگري را وارد مي دانيد؟
 

اين سريال بر دو محور تأکيد مي کند: تأمين سلاح و آموزش. اما دليل من براي مخدوش بودن آن؛ رئيس علي دلواري و واسموس کلا دوبار بيشتر همديگر را نديده اند، يک بار همان جلسه اي است که رئيس علي سرزده به آن جلسه مي رود که زائرخضرخان، حسين خان چاه کوتاهي و واسموس در آن جا هستند. اين مکان جايي خارج از دشتستان و تنگستان است. يک بار ديگر هم سال 1914است، قبل از اين که واسموس به کنسولگري آلمان در قاهره اعزام شود. تاريخ مي گويد اين ها دو بار همديگر را در جلسه اي ديدند. اين از اسناد، اما سريال چه مي گويد؟ واسموس در روند سريال حضور دارد، حتي در کنار رئيس علي در جنگ، در آرايش نظامي و آموزش. او به گونه اي نشان داده مي شود که انگار يکي از سردارهاي رئيس علي است، مثل نقشي که يوزف آلماني در نهضت جنگل دارد.

شما اين را از کجا و بر چه اساس مي گوييد؟
 

براساس اسناد و مدارک موجود. رئيس علي هيچ سلاحي از واسموس نگرفته است، و نيز از يک مقطعي آلمان و انگليس به ظاهر مصالحه مي کنند و دولت آلمان از واسموس مي خواهد کوچکترين دخالتي در مسأله قيام رئيس علي عليه استعمار انگليس نکند. اين ماجرا از 1292شمسي شروع مي شود و در سال 1294با شهادت رئيس علي تمام مي شود. به ميلادي از سال 1913-1915است. يعني تقريباً همزمان با جنگ جهاني اول. اين موقع واسموس در ايران نيست بلکه در قاهره است. اما دليل ديگرم براي اينکه واسموس به لحاظ مالي کمکي نکرده است؛ اول بگويم که منظور من از قيام جنوب صرفاً رئيس علي نيست، که زائرخضرخان هم هست و شيخ حسين خان چاه کوتاهي هم هست. اسناد مي گويند واسموس به دليل گرفتاري هاي مالي به مرور از يکي از خوانين دشتستان و تنگستان به نام شيخ حسين خان چاه کوتاهي آن قدر قرض گرفته بوده که ميزان بدهي او در آن زمان به 15هزار تومان رسيد. شيخ حسين براي اينکه واسموس بدهي اش را پس بدهد چندين هکتار زمين در اختيار او قرار مي دهد که کشاورزي کند. طبق اسناد، واسموس براي اولين بار ماشين هاي کشاورزي مکانيزه را وارد ايران مي کند. در حال حاضر عکس هايي دارم که خود واسموس گرفته و در ميان آن ها حتي عکس هايي هوايي که توسط يکي از دوستان خلبان خودش گرفته نيز موجود است. واسموس در مرزعه ايستاد و از او عکس گرفتند. در نتيجه، برخلاف آن چه مي گويند، واسموس نه تنها پولي نداده بکله قرض هم گرفته است.

رابطه واسموس با شيخ حسين خان چگونه بود؟ شيخ حسين خان هم يکي از بزرگان نهضت رئيس علي بوده است.
 

نه، شيخ حسين خان را نمي توان گفت يکي از بزرگان نهضت رئيس علي بوده است. شيخ حسين خان چاه کوتاهي، البته با زائر خضرخان يک فرق عمده دارد. طبق آن چه تاريخ مي گويد، شيخ حسين خان بيشتر از زائر خضرخان دنبال منافع خودش بوده است. اين ها تضاد منافع هم داشتند و به خاطر همين تضاد گاهي اوقات به حاکم بوشهر نزديک مي شدند و گاهي با حاکم فارس سازش مي کردند، چون منطقه بوشهر زير مجموعه حکمراني فارس بوده است؛ يعني حاکم بوشهر را حاکم فارس انتخاب مي کرده است. من در اسناد تاريخي به نکات ديگري هم دقت مي کنم، از اين قبيل که مثلا نقش محمد مصدق در قيام جنوب چه بوده است؟ دکتر محمد مصدق السلطنه در همان ايام حاکم فارس بوده است. من هنوز در اين باره که آيا او قيام را همراهي کرده يا در سرکوبي مشارکت داشته است اسنادي ندارم. هنوز به اين مسأله نپرداخته ام.

بعيد است قيام را سرکوب کرده باشد!
 

نمي دانم. من هنوز وارد دوران حکمراني مصدق به عنوان والي فارس نشده ام. به هر حال آقاي واسموس دو بار رئيس علي را ديده است و در اوج قيام رئيس علي اصلاً در ايرا ن نبوده است. اين را که چطور چنين نقش پررنگي را در قيام رئيس علي پيدا مي کند بايد آقاي شهنواز جواب بدهد. آيا ناآگاهي او از تاريخ باعث شده است که همچين داستان سرايي را درباره واسموس بکند؟ من نمي دانم. آيا براي افزايش ابعاد درام کار دست به چنين عملي زده است ؟آيا يک عنصر خارجي کار را به لحا ظ دراماتيک قوي تر مي کند؟ من نمي دانم. به هر حال ايشان بايد جواب بدهد. يک نکته ديگر را هم بايد در نظر داشته باشيم و آن اين که در طول 150تا170سال گذشته در اين کشور چند قيام ملي عليه استعمار خارجي شده است؛ از قيام کوچک جنگلي و شيخ محمد خياباني گرفته تا بيايم به بعد، حتي در دوره مصدق نوعي نهضت ضد استعمار خارجي داريم. نفت ما -که چپاول مي شد- با تلاش گروهي از ايرانيان وطن پرست ملي مي شود. آن ها نگذاشتند اين نفت در حلقوم استعمار انگليس برود. اين هم نوعي نهضت ضد استعماري است. در اين ميان يک نهضت کوچک هم هست به نام قيام رئيس علي عليه استعمار خارجي.

در قياس با نهضت هاي ديگر کوچک بوده؟
 

بله. اصلاً ابعاد قيام رئيس علي با آن ها قابل مقايسه نيست. ابعاد قيام رئيس علي به لحاظ جغرافيايي خيلي کوچک است و زمان بسيار کوتاهي دارد. نکته اي که وجود دارد اين است که در قيام ميرزاکوچک خان عناصر بلشويک وجود دارند. يکي از کساني که رابط بين ميرزا کوچک و حکومت بلشويکي است حيدرخان عمواوقلو است. حيدرخان از بلشويک هاي اوليه ايران است. او براي تأمين سلاح از طرف بلشويک هاي روسيه حمايت مي شود. منظورم حمايت هاي لنين و کودتاي بلشويک ها است مي گويم کودتا چون انقلاب نيست. در اين کودتا آلماني ها خيلي کمک کردند. 1917کودتاپيروز مي شود و لنين سر کار مي آيد و اقليت بلشويک در رأس کار قرار مي گيرند. به هر حال ميرزا کوچک خان تا دوره اي بسيار متکي به حمايت دولت بلشويک بود و ضمن اين که غير از حيدرخان امان اقلو در جمع ياران او خالو قربان ها و احسان الله خان ها هم هستند و اين ها نيز انديشه هاي مارکسيستي دارند و البته نوعي وابستگي هم نشان دادند، پس کسي نمي تواند مدعي شود که قيام ميرزاکوچک خان يک قيام خالص ايراني است و ميرزا چشم اميدي به بيگانه نداشته است. ميرزا درست يا نادرست اميدوار به حمايت بيگانه بوده است. شيخ محمد خياباني هم همين طور است. شيخ محمد چون عضو فرقه دموکرات بود خيلي چشم اميد به آن طرف مرز داشت يا دست کم در ميان ياران او افراد وابسته بودند. در نهضت ملي شدن صنعت نفت نيز، هم در ميان ياران کاشانيِ انگليسي وجود دارد و هم در ميان ياران مصدق. اتفاقاً همين عناصر وابسته ميان اين دو نفر، آن ها را به دعوا انداخت و نهضت به شکست رسيد و آن کودتاي ننگين شکل گرفت. نهضت رئيس علي فقط يک قيام است و براساس اسناد هيچ شائبه وابستگي در آن وجود ندارد. وقتي آدم با چنين قيامي روبه رو مي شود مي بيند که هموطن او مي آيد و اين قيام را هم آلوده مي کند. به دروغ حضور بيگانه را اعلام مي کند. او بايد بگويد که چرا اين اتفاق مي افتد. از اين منظر اگر آقاي شهنواز دليلي يا پاسخي نداشته باشد در نيت ساخت او ترديد مي کنم. چرا او در چنين قيامي به نادرستي عنصري بيگانه وارد مي کند و تااين مرتبه به آن نقش مي دهد؟ من تصور مي کنم که روي جهالت اين کار انجام شده باشد. به نظرم يک چيزي را از افراد کهنسال جنوب درباره واسموس شنيده بوده و به اين روايت هاي نادرست -از لحا ظ درام -پر و بال داده است. اين است که واسموس در سريال نقش پررنگ تري از خود رئيس علي مي گيرد. اين اجمال و فشرده اي بود از آن چه من مي توانستم به شما بگويم.

درباره رئيس علي چه نکته تازه اي براي گفتن داريد؟
 

نکته اي در شخصيت رئيس علي هست که کمتر گفته شده. رئيس علي در سن 22سالگي جز رهبران نهضت مشروطه در جنوب است. اين يعني پيشينه مبارزاتي عليه استبداد داخلي هم دارد. نام رئيس علي گر چه به خاطر مبارزه با استعمار خارجي مشهور است ولي او در سنين جواني عليه استبداد داخلي نيز مبارزه کرده است. نامه او به عالم برازجاني خيلي نامه زيرکانه اي است. نشان مي دهد که اين آدم ظاهراً تحصيلات آکادميک ندارد اما هوش سرشاري دارد و رفتارهاي او خيلي عجيب است. مثلاً رفتارش با غلام حسين که او را زده بود. در فيلم هم انصافاً آقاي شهنواز به اين بخش خوب پرداخته است. خيلي ها به غلام حسين مشکوکند و به رئيس علي مي گويند او را از خودت دور کن. بلاتشبيه، در يک شرايطي رفتار رئيس علي با غلام حسين مثل رفتار حضرت علي (ع) با ابن ملجم است. طبق روايتي غلام حسين قاتل است. بعضي ها اين را مخدوش مي دانند اما دليل شان زياد محکم نيست. افرادي از جنس غلام حسين، زائرخضرخان و پسرهاي او را مي کشند. يکي از پسران او را با بهانه اي بيرون مي کشند. اين کار البته توسط يکي از خوانين شکل مي گيرد.

کتاب آقاي رکن زاده آدميت نيز همين جا تمام مي شود خيلي هم غم انگيز است.
 

بله، درست است. رئيس علي آدم عجيب و شگفت انگيزي است. من اولين بار اسم رئيس علي را در اين سريال شنيدم. به اعتبار اين که اساساً من ذهني اسطوره اي دارم، افراد اين چنيني براي من خيلي بزرگ هستند. شايد يکي از دلايلي که من بچه هاي جنگ را مثل باکري، همت و... دوست دارم و نسبت به اين ها غيرت دارم، همين است. من باکري را نمي توانم جداي از رستم و سهراب و سياو ش ببينم. اگر اسناد من به نقطه خوبي برسد، مستند خوبي خواهم ساخت اما اگر اسنادم به نقطه خوب نرسد سعي مي کنم بر مبناي آن چه پيگيري کردم مستندي ولو ناقص بسازم. ممکن است کتابي هم بنويسم، چون احساس مي کنم لازم است مردم بدانند بخشي از آن چه درباره نقش يک عنصر بيگانه قيام رئيس علي گفته شده، نادرست است.

صحبت هاي ما بيشتر راجع به واسموس و خدشه هاي تاريخي مربوط به او بود اما درباره رئيس علي مطلب زيادي نگفتيد.
 

من خودم هم جز آن چه هست چيزي ديگري ندارم.

به عنوان کسي که سي و چند سال است رئيس علي را مي شناسد، او را براي خواننده هاي ما ترسيم کنيد.
 

سؤال شما من را به سمت يک پاسخ شاعرانه مي برد. به نظر من شهيد رئيس علي دلواري به معناي دقيق کلمه يکي از عناصر ادامه دهنده اسطوره آرش در اين سرزمين است. رئيس علي دلواري به تعبيري از نظر من يکي از حلقه هاي زنجير بسيار و بسيار و بسيار قابل ستايش مقاومت مردم جنوب عليه استعمار خارجي است. يادمان باشد مردم جنوب500 سال سابقه مبارزه با استعمار خارجي دارند، يعني از زمان حضور هندي ها در خليج فارس، فاجعه پرتقالي ها تا آخرين مبارزه مردم جنوب عليه استعمار خارجي آمريکا. شهيد مهدوي آخرين شهيد مبارزه عليه استعمار خارجي است و رئيس علي يکي از حلقه هاي اين زنجير مقدس و مبارک.

به عنوان سؤال آخر، چرا تا اين حد چهره رئيس علي در غبار مانده است.
 

اين سؤال من هم هست.

جوابي پيدا نکرديد؟
 

پاسخ که دادم! متوليان فرهنگي هزار تا کار مي کنند اما به رئيس علي و امثال رئيس علي نمي پردازند. يک نکته هم درباره چرايي عدم پرداخت به اين موضوعات بگويم و آن اين که من معتقدم جريان قدرتمندي در اين کشور وجود دارد که اجازه نمي دهد ذهن بسياري از ما -اعم از مسؤال و غير مسؤول - به سراغ موضوعات اصلي و مهم برود. اين جريان جريان فراماسون فرهنگي است. ماسون فرهنگي حتي باعث شده که ما درباره انقلاب فيلم خوب نداشته باشيم و نه حتي درباره آزاد سازي خرمشهر.
منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 52