نامداري قهرمان از نهضت تنگستان


 

نويسنده:سيد محمود موسوي




 
در ميان اسطوره هاي مقاومت و رزم آوري نهضت تنگستاني ها بايد از نامداري ديگر، و قهرماني فداکار که شجاعت و پيکار جويي او دربرگيرنده بخش ديگري از تاريخ اين نهضت بزرگ است، و سربازي ملي و جان بر کف و مجاهدي پرخروش به نام (سيد اسماعيل) نام برد. آن قهرمان وطن و پاسدار نواميس مسلمين در سال 1300هجري قمري در قريه آشي (خائيز) در خانواده اي بالنده از ايمان و پرورده مکتب توحيدي اسلام، تولد يافت. پدرش سيد حسن، از نوادگان سادات دشتي بود که به واسطه خدمت به مستمندان از جايگاه و مقامي بزرگ نزد مردم برخوردار بود. سيد اسماعيل نيز با همان خصوصيات پدر وعلاوه بر آن، شجاعت و جنگجويي، بر حسن شهرت خويش افزود. وي مورد عنايت رئيس علي، سردار عظيم الشأن اين نهضت بزرگ و داراي روابط دوستي بسيار نزديک با ايشان بود. با شروع جنگ نابرابر قواي مهاجم بريتانيا با چريک هاي تنگستاني، رئيس علي با پيک مخصوص، سيد اسماعيل را به ياري خود مي طلبد، و او بي درنگ آهنگ جنگ با دشمن مي کند و تا آخرين لحظه حيات رئيس علي، در تمام صحنه هاي مخاطره آميز نبرد دوش به دوش پيشواي نهضت تنگستاني ها به جنگ بي امان خود ادامه داده و تا واپسين لحظات زندگي اين پرچمدار بزرگ مبارزه با کفر و تجاوز، در کنار رئيس علي باقي مانده و در هنگامي که دست خيانت و جنايت به زندگي رئيس علي خاتمه مي دهد، باز هم آن سيد جنگجو و قهرمان خستگي ناپذير است که جسد گلگون رئيس علي را بر دوش گرفته و با طي کردن چندين کيلومتر مسافت، به قريه گورک مي رساند و مانع از دست يافتن دشمن به جسد وي مي شود.
سيد اسماعيل، بعد از شهادت رئيس نهضت نيز از جنگ و مبارزه دست نکشيده و در کنار ساير مبارزين و به قصد نابودي دشمن و خونخواهي برادر شهيدش(رئيس علي) جنگ با قواي دشمن را ادامه مي دهد، و در طول اين جنگ نابرابر، سه بار مجروح مي شود، ولي هر بار با بهبود نسبي، دست در حلقه سلاح برده و به رزم بي امان خود ادامه مي دهد، و در زماني که عرصه برمجاهدين تنگ مي شود، زادگاه وي مقر فرماندهي کل جنگ مي شود و زاير خضرخان به آشتي عقب نشيني تاکتيکي نموده و با همکاري وي عمليات جنگي را راهبري مي کند، و در آن جا نيز مجاهدين دوباره مورد حمله هواپيماهاي جنگي دشمن قرار مي گيرند و عاقبت، سيد اسماعيل، در حالي که طعم شيرين پيروزي بر دشمن را نچشيده بود، در سن 38 سالگي بر اثر بيماري آنفلونزا بدرود حيات گفته و دفتر زندگي و خدمات بي شائبه اش به وطن اسلامي بسته مي شود.

سيد اسماعيل، جان به جان آفرين تسليم مي کند، اما نامش در تاريخ زنده مي ماند...
روحش شاد و راهش مستدام و پر رهرو باد.
منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 52