شهيد منتظري و جنبش هاي آزادي بخش(1)


 






 

گفت وگو با عليرضا اسلامي
درآمد:
 

تعامل شهيد منتظري با جنبش هاي آزادي بخش و نيز با كشورهائي چون ليبي، همچنان حاوي نكات ناگفته بي شماري است. عليرضا اسلامي كه در بسياري از فعاليت هاي سياسي همپاي او بوده است،به ذكر نكات بديعي پرداخته كه بي ترديد براي پژوهندگان تاريخ انقلاب،بسيار مفيد خواهدبود.

جناب آقاي اسلامي از چه زماني و چگونه با شهيد محمد منتظري آشنا شديد؟
 

شهيد محمد منتظري متولد سال 1323 بود و هنگامي كه وارد حوزه علميه شد چهارده سال داشت.او در كلاس هاي درس آيت‌الله مشكيني و آيت‌الله جنتي و درس خارج آيت‌الله محقق داماد و امام شركت مي‌كرد. درعين حال چون طلبه پرشوري بود براي ساير طلبه ها كلاس هاي حكومت اسلامي هم برپا مي‌كرد و به اين ترتيب وارد فعاليت هاي مبارزاتي از جمله پخش اعلاميه شد و به دليل چنين فعاليت هايي چندين بار از سوي عوامل رژيم دستگير گرديد. نخستين دستگيري او در سال 45يا46 زماني كه هجده سال داشت صورت گرفت. آشنايي من با شهيد منتظري مربوط به زماني است كه پدرم با ايشان در مبارزات بود. به خاطر دارم يك بار پدرم قبل از انقلاب به اصفهان رفت. من احتمال مي‌دادم به دليل ارتباطشان با شهيد منتظري بود. البته پدرم با توجه به خفقان موجود و نفوذ ساواك در اين باره با من صحبت نمي‌كرد. شهيد منتظري پدرم را مي‌شناخت و اين دو با هم صميمي بودند. من قبل از انقلاب مدتي در زندان اوين بودم. آن زمان پدر شهيد منتظري هم در بند چهاربود و من ايشان را در درمانگاه زندان ديدم. پس ازآزادي آيت‌الله منتظري از زندان به منزل ايشان در قم رفتيم پس از ورودحضرت امام به ايران و پس از آنكه در كميته استقبال از امام،خدمت كردم و دولت مستقرشد،ازپدرم پرسيدم:«حالا وظيفه ما چيست؟» ايشان گفت:«برو واز آيت‌الله مهدوي كني بپرس.»من به كميته انقلاب كه مقر آن در مكان فعلي مجلس، بهارستان،قرارداشت،خدمت آيت‌الله كني رسيدم و در اين باره با ايشان صحبت كردم. ايشان فرمودند:«شما نزد محمد منتظري برو.چون او قصد دارد سپاه را تشكيل دهد و به نيرو نياز دارد.» من هم بلافاصله با موتورم خدمت شهيد محمد منتظري رفتم.آن زمان دفترايشان در خيابان ستارخان،اداره گذرنامه فعلي بود. آنجا پيش ازاين متعلق به شهرباني سابق و به تازگي ساخته شده بود.شهيد منتظري آنجا را براي تشكيل سپاه دراختيار گرفته بود، اما هنوز كاملاً در آن مستقر نشده بودند. هنگامي كه خدمت ايشان رفتم شهيد منتظري در اتاقي نزديك به در،درحالي كه هاني‌الحسن سفير فلسطين در ايران هم حضور داشت نشسته بود. جلو رفتم و پس از سلام خود را معرفي كردم. ايشان به دليل آشنايي كه با پدرم داشت مرا شناخت و حكمي به من داد و گفت:«تو معاون و قائم مقام من در سپاه هستي.»
در شروع كار ابتدا آنجا را از نظر تداركاتي براي استقرار نيروها آماده كرديم. شهيد منتظري با سازمان الفتح كه سازماني فلسطيني بود و گروه نظامي شان«الصاعقه» نام داشت مذاكره كرد تا نيروهايي را براي آموزش به ايران بفرستند.به اين ترتيب ابوجهاد و فرماندهان الصاعقه به ايران دعوت شدند. براي آموزش دو روش وجود داشت. يكي براي كساني كه در آينده فرمانده سپاه مي‌شدند.چرا كه شهيد منتظري معتقد بود ما نياز به نيروي نظامي جوشيده از انقلاب براي حفظ آن داريم ضمناً نيروي كه بتوان براي ارتباط با نهضت هاي آزادي بخش از آن استفاده كرد.درنتيجه قرار بر اين شد دوره فرماندهي دوره‌اي دو ساله و فوق‌العاده سنگين و ويژه باشد. دوره كوتاه مدتي هم براي نيروهاي عادي برگزار شد. بنابراين درابتدا تعدادي نيرو گرفتند و شروع به آموزش آنها كردند.شهيد منتظري شورايي به نام شوراي فرماندهي تشكيل داد. اعضاي آن تا آنجا كه به خاطر دارم سيد مهدي هاشمي كه بعدها اعدام شد،آقاي صلواتي طلبه‌اي ازاصفهان آقاي دوزدوزاني و... بودند شهيد كلاهدوز هم به سپاه آمد و شهيد منتظري او را معاون من كرد.

اگر امكان دارد درباره فعاليت هاي مبارزاتي شهيد منتظري برايمان توضيحاتي بدهيد.
 

شهيد منتظري در تير 47 به سه سال زندان محكوم شد. شهيد منتظري در زندان هم دست از مبارزه بر نمي‌داشت و در اين زمينه اغماض نمي‌كرد. او در زندان راجع به وضعيت زندان ها گزارش هايي را بيرون از زندان قصر مي‌داد كه كپي تعدادي از آنها را در اختيار دارم البته اين نامه ها و گزارشها در كتاب «نهضت امام» آقاي سيد حميد روحاني آورده شده است. مثلاً شهيد منتظري نامه‌اي به كميسيون حقوق بشر داده است و در آن درباره وضعيت زندان ها مطالبي را بيان كرده است. او در اين باره كه گروه هاي مختلفي مانند مؤتلفه، ملل اسلامي و... كه در زندان هاي كشور زنداني بودند،همچنين راجع اوضاعشان و اينكه زندگي شان چگونه مي‌گذرد اشاراتي كرده است.شهيد منتظري نامه‌اي به سازمان هاي مدافع حقوق زندانيان سياسي نوشت كه رونوشت آن را براي حضرت امام هم فرستاد. در آن چنين گفته بود:«زندان مايه افتخار ماست و با كمال خشوع از آن استقبال مي‌كنيم. اما گورستاني براي انديشه ها و درياي بيكراني از محروميت ها،ستم ها و حق كشي هاست.» نامه ديگر از زندان شماره 4 قصر مي‌باشد كه در آن هم به وضع زندانيان اشاراتي شده است. ضمناً شهيد منتظري به كميسيون حقوق بشر نيويورك و كميته دفاع از زندانيان ايران- پاريس نامه هايي را ارسال كرد. آنچه گفته شد بخشي از اقدامات مبارزاتي شهيد منتظري در زندان بود.
هنگامي كه شهيد منتظري از زندان آزاد شد دوبار به اتهام حمل اسلحه تحت تعقيب قرار گرفت. اما اين باره موفق شد بگريزد و به خارج از كشور رفت. وي به كشورهاي مختلفي از جمله كشورهاي حاشيه خليج فارس مانند كويت بحرين و همچنين كشورهايي چون افغاستان،پاكستان،لبنان، سوريه،عراق و كشورهاي اروپايي رفت. جالب اينجاست كه به دليل فعاليت هاي مبارزاتي‌اش در اكثر اين كشورها هم دستگير مي‌شد و به زندان مي‌افتاد. شهيد منتظري با توجه به روابطي كه با فلسطيني ها و قذافي رهبر ليبي برقرار كرده بود، اين امكان را فراهم ساخت تا نيروهاي مبارز ايراني براي آموزش دوره هاي نظامي به آنجا بيايند. قبل از انقلاب يكي از دوستان من از طريق كويت توانسته بود به آنجا برود و با شهيد منتظري ارتباط برقرار كند.او دو سال به نام ابوجعفردرسازمان الفتح آموزش ديد و سپس همراه حضرت امام به ايران بازگشت.دريكي از اسنادي كه دركتاب«چهارده سال رقابت ايدئولوژي» آمده به اين مورد اشاره شده كه گروه توحيدي«صف» كه شهيد بروجردي عضو آن بوده با شهيد منتظري ارتباط داشته است در سال 55 تا 56 دو تن از اعضاي اين گروه يعني محمد بروجردي كه در سپاه فرمانده غرب بود و حسين صادقي از طريق شهيد منتظري دوره جنگ هاي پارتيزاني را در خارج از كشور گذراندند.
از ديگراقدامات شهيد منتظري در خارج از كشور ارتباط با گروه ها،احزاب و جنبش هاي آزاديخواه جهان بود كه در ايران هم اين فعاليت ها را پيگيري مي‌كرد. به دنبال اين فعاليت ها در سال 56 در كليساي سنت ماري پاريس به حمايت از سيد مهدي هاشمي حدود پنجاه،شصت نفر اعتصاب غذا كردند اين اقدام در سراسر جهان بازتاب خبري داشت. البته لازم با ذكر است حضرت امام از سيد مهدي هاشمي حمايت نكرد. پس از ورود حضرت امام به ايران شهيد محمد منتظري هم از فرانسه به ايران آمد و مسئول سپاه شد. بعد از آنكه مسئوليت سپاه را از او گرفتند، نشريه‌اي عربي زبان به نام«الشهيد» كه صاحب امتيازش صادق‌العبادي بود، راه اندازي كرد. شماره هاي 15تا 72 اين نشريه هم اكنون دركتابخانه مجلس موجود است براي نمونه دريكي از شماره ها مصاحبه‌اي هم از خود شهيد منتظري به چاپ رسيده است يكي ديگرازشماره هاي آن راجع به شهداي هفت تيراست و در آن عكس هاي مختلفي از شهيد منتظري آورده شده است كه نشان مي‌دهد در كشورهاي گوناگوني حضور داشته و به چه قيافه ها و گذرنامه هايي مخفيانه به نام هاي مختلف، فعاليت هاي مبارزاتي‌اش را در خارج از كشور انجام مي‌داده است ضمناً شهيد منتظري ماهنامه‌اي به زبان اردو از سال 1981 ميلادي (1401 هجري قمري) منتشر مي‌كرد. در واقع دو نشريه مذكور در حوزه مبارزه ملل مختلف و نهضت هاي آزادي بخش است.
شهيد منتظري در دوره اول مجلس شوراي اسلامي با رأي بالايي نماينده مردم نجف آباد و عضو كميسيون سياست خارجي مجلس شد.او در مجلس نطق هايي هم كرده است كه موضوع اكثر آنها درباره مبارزات ملت هاي اسلامي و افشاگري نسبت به ضد انقلاب و عوامل آن است من موفق شدم سه متن از سخنراني هاي ايشان را پيدا كنم. شهيد منتظري مدتي همراه آقاي پرورش نماينده مردم اصفهان در شوراي عالي دفاع بودند و بعدها هم كه در فاجعه هفت تير 1360 در حزب جمهوري اسلامي همراه شهيد بهشتي به شهادت رسيدند.شهيد منتظري با اعضاي نهضت آزادي جبهه ملي، منافقان،صهيونيست ها، فدائيان خلق فراماسونري،موساد و سيا مخالف بود و در نشريه ها و سخنراني هايش عليه آنها مطالبي بيان مي‌كرد. او نسبت به دفتر هماهنگي بني صدر،قاسم لو، و بعضي اعضاي دولت، همين طور دولت موقت بازرگان، صباغيان و به ويژه اميرانتظام حساسيت هايي داشت و حتي عليه عباس اميرانتظام سندهايي را منتشر كرد.
شهيد محمد منتظري با توجه به روابطي كه با جنبش هاي آزادي بخش داشت ،به اينترناسيوناليسم اسلامي معتقد بود و مي‌خواست كشورها و ملل اسلامي را به هم وصل كند و با تشكيل اتحاديه كشورهاي اسلامي،تشكلي مانند آنچه امروز با عنوان اتحاديه اروپا شكل گرفته بتواند آنها را عليه ظلم و استكبار متحد كند.ازاين رو نسبت به مسئله قدس و فلسطين بسيار حساس بود و در حمايت از آنها مطالبي بيان مي‌كرد شهيد منتظري درجريان هاي بني صدر نقش مهم و حساسي داشت. همان طور كه در كتاب«غائله14 اسفند»
آمده او به حضرت امام نامه‌اي نوشته كه حاوي اين مضامين است:«من با بني صدر آشنا بودم اما در اين مدت مي‌ديدم چه كساني در دفترش فعاليت مي‌كنند(آن زمان دفتر هماهنگي با رئيس جمهوري به نام بني صدر بود.) در ضمن درباره جبهه ملي، حزب ايران،حزب پان ايرانيسم،مجاهدين خلق،نهضت آزادي،خط چين،مائوئيسم، كومله، ميزان،عدالت،رنجبر و روزنامه هاي مذكور و روزنامه انقلاب اسلامي كه خود ريس جمهور چاپ مي‌‌كرد و... توضيحاتي داد و اعلام كرد آنها وضع مناسبي ندارند. كار شكني مي‌كنند و با موضوع گروگانگيري دانشجويي ولانه جاسوسي برخورد مي‌كنند.» از ديگر اقدامات شهيد منتظري همان طور كه قبلاً هم به آن اشاره كردم افشاگري هاي او عليه عباس اميرانتظام همچنين حمله به دولت موقت بازرگان و بحث رابطه با ليبي و قطع رابطه با اسرائيل بود.

كمي درباره ويژگي ها و خصوصيات اخلاقي ايشان بفرماييد.
 

مواقعي پيش مي‌آمد كه چهل و هشت ساعت مداوم كار مي‌كرد و به هيچ وجه نمي‌خوابيد طوري كه حتي همراهانش هم كم مي آوردند و تعجب مي‌كردند. بي خوابي وكم خوابي براي شهيد منتظري عادي بود. او جثه نحيف اما اراده هاي قوي و محكم داشت. حتي بعضي ها به دليل جثه كوچكش به او لقب هوشي مينه ايران را داده بودند. شايد او از فرماندهان ويت گنگ در جنگ ميان ويتنام و آمريكا بود، بسيار شناخته شده بود.

راجع به نحوه تشكيل سپاه و گروه هاي مختلفي كه به وجود آمده بودند توضيحاتي بدهيد.
 

ازآنجايي كه انقلاب تازه به ثمر رسيده بود چند گروه براي فعاليت هاي نظامي وجود داشت. يك گروه به همراه نيروهايش به فرماندهي ابوشريف كه نام او عباس زماني بود در پادگان جمشيديه يا دژبان مركزي فعلي مستقربود.ابوشريف ريش بلندي داشت و بعدها معاون فرمانده سپاه شد. او قبل از انقلاب از گروه ملل اسلامي بود و مدتي پس از انقلاب به آلمان پناهنده شد و تا آنجا كه اطلاع دارم الآن معاون حكمت يار است. گروه ديگر در باغ شاه آنجا قبلاً به كلاه سبزها و نوهد تعلق داشت. البته در اطراف گروه هاي ديگري هم حضور داشتند. گروه هاي مذكور به عنوان سپاه موقتي بودند.بعدها كه سپاه به شكل فعلي درآمد،فرماندهانشان شهيد كلاهدوز،آقاي جواد منصوري،آقاي دوزدوزاني، آقاي مرتضي رضايي و محسن رضايي بودند نهايتاً شهيد محمد منتظري هم در مكاني كه قبلاً به آن اشاره شد مستقرشده بود. در واقع اعضاي اين گروه ها به خصوص فرماندهانشان به دليل آنكه قبل از انقلاب با هم در خارج از كشور فعاليت داشتند و با وجود بحث هايي كه بين آنها بود از نظر نوع بينش و گرايش اختلافاتي داشتند، همين امرسبب شد به چند گروه تقسيم شوند و هر كدام تعدادي نيرو جمع كنند.
شهيد منتظري نام سپاه خود را«پاسا» نهاده كه مخفف«پاسداران انقلاب اسلامي ايران» بود. در ابتداي امر همان طور كه عرض كردم براي استقرار نيروها، معاون تداركاتي شهيد منتظري بودم .با برگزاري كلاس ها و آغاز دوره هاي آموزشي به تدريج عضو گروه مصاحبه و گزينش شدم هر كس كه مي‌خواست عضو «پاسا» گردد مي‌بايست با او مصاحبه مي‌كرديم تا تشخيص دهيم اين فرد صلاحيت حضور در سپاه را دارد يا خير يعني مانند سربازي آزاد نبود،بلكه براي ورود به سپاه نيروها بايد گزينش مي‌شدند و شهيد منتظري در اين امر بسيار دقت مي‌كرد.ضمن برگزاري كلاس ها و اوج گيري آموزش هاي تخريب، تيراندازي و تاكتيك كه اين آموزش ها به صورت شبانه روزي به نيروها داده مي‌شد و نيروها به ميدان تير مي‌رفتند.
دو سه اتفاق باعث شد فعاليت پاسا متوقف شود. يكي ازآنها موضع شهيد منتظري راجع به دولت موقت و رابطه با آمريكا بود. اعتراض ايشان هم اين بود كه ما انقلابي نو پا هستيم چرا با كشوري مانند ليبي ارتباط برقرار نمي‌كنيم و آن كشور در ايران سفارت خانه ندارد در حالي كه اسرائيل در ايران سفارتخانه دارد. آن زمان بعضي كشورها همچنان با ايران ارتباط داشتند. لذا حدود هفتاد، هشتاد نفر از انقلابيون مانند آقاي زواره‌اي و افراد زيادي به فرودگاه رفتيم تا به ليبي برويم و با آن كشور ارتباط برقراركنيم.چون افراد حاضر ويزا و گذرنامه نداشتند. شهرباني اجازه اين پرواز را نداد.آن زمان شهرباني هنوز فعال بود. اما پس ازآن شهيد منتظري در فرصت ديگر به ليبي رفت و موفق شد با آنها ارتباط ايجاد كند. سرهنگ جلود نخست وزير ليبي به ايران دعوت و درحزب هم براي ايشان مراسمي برگزار شد. او در ايران ديدارهايي با شخصيت ها مختلف داشت. همين تحركات و مواضع شهيد منتظري باعث شد اعضاي نهضت آزادي و آقاي بازرگان به ايشان حساسيت ويژه‌اي پيداكنند.
لازم است بگويم در جريان ارتباط با ليبي فضاي شديد ايجاد شده بود طوري كه آيت‌الله منتظري پدر شهيد منتظري طي بيانه‌اي اعلام كرد كه محمد منتظري مشاعرش كار نمي‌كند.البته بعدها كه شهيد شد، امام با تأييد و حمايتي كه از ايشان كردند و به مناسبت شهادت ايشان به پدرش تبريك گفتند در واقع بر مبارزات و فعاليت هاي ايشان در خارج از و داخل كشور صحه گذاشتند كه همين امرحاكي از آن بود كه حضرت امام چنين نظري راجع به شهيد منتظري نداشتند. به هرحال در نهايت تصميم گرفته شد مسئوليت سپاه را از شهيد منتظري بگيرند و به آقاي شيخ حسن لاهوتي بدهند. پس از آنكه شهيد منتظري كار را تحويل داد به فعاليت هاي فرهنگي رو آورد. البته زماني كه در سپاه بوديم فعاليت هاي فرهنگي هم انجام مي‌داديم. به عنوان مثال در مدارس منطقه به مناسبت هاي مختلف سخنراني مي‌كرديم.

در مورد اختلافات شهيد منتظري با شهيد بهشتي مطالبي را بيان كنيد .
 

شهيد منتظري مدتي با شهيد بهشتي اختلاف داشت. در جريان امام موسي صدر كه از لبنان با ليبي رفت و در آنجا ربوده شد و به ايتاليا نرفت.شهيد منتظري ابتدا تصور مي كرد دولت بازرگان، شهيد بهشتي و سايرين با همكاري دولت هاي بيگانه باعث شده بودند تا امام موسي صدر را بربايند،طوري كه حتي در مجله‌اي از شهيد بهشتي تعبير به راسپوتين كرده و راجع به ايشان تعابير مربوط به موسوليني و فاشيست هاي ايتاليا به كار برده.با وجودي كه شهيد منتظري و شهيد بهشتي در مقاطعي از زمان اختلاف داشتند اما در مورد برخي مسائل مثل مجاهدين خلق غائله كردستان، بيگانگان و وابستگان آنها و گروهك هايشان مواضع مشتركي داشتند. شهيد بهشتي در مورد مجاهدين خلق در مقايسه با شهيد منتظري موضع آرامي داشت،درحالي كه شهيد منتظري موضع تندي داشت.به عبارتي عمده اختلاف شهيد منتظري با شهيد بهشتي به مسئله ليبي و امام موسي صدر برمي‌گشت .با وجود اين بعدها يك هفته قبل از شهادتشان شهيد بهشتي ايشان را با آغوش باز پذيرفت و رويش را بوسيد و گفت:«ايشان محمد ما هستند.» به اين ترتيب كدروت ها از بين رفت و مثل اينكه شهيد منتظري متوجه شده بود روش و منش دکتر بهشتي آن گونه نيست كه مي‌پنداشت جالب اينجاست كه شهيد منتظري در حادثه هفت تير 1360 در دفتر حزب جمهوري اسلامي حضور داشت و همراه شهيد بهشتي شهيد شد. اين مطالب را عرض كردم تا اگر كسي در نوشته هاي شهيد منتظري مطلبي عليه شهيد بهشتي مي‌بيند،بداند كه با شهادت وي همراه بهشتي گواه وگوياي آن است كه شهيد منتظري مواضع و عقيده‌اش را در مورد شهيد بهشتي اصلاح كرده بود.

شهيد منتظري چگونه به اطلاعات گوناگون دسترسي پيدا مي‌كرد و منابع اطلاعاتي وي چه كساني بودند؟
 

در اوايل انقلاب ما از كميته استقبال براي تسخير مرکزاسناد ساواك كه بعدها تبديل به وزارت اطلاعات شد به آنجا رفتيم آنجا شهرك بزرگي بود كه همه اطلاعات ساواك از گروهك ها و حزب ها در آن نگهداري مي‌شد. اين شهرك بزرگ، عظيم و مدرن و ساختمان ها و آرشيوهاي جديدي در آن ساخته شده بود. در حين اينكه در راهرو گشت مي‌زدم در اتاق نصيري متوجه دفترچه‌اي شدم كه در آن اسم و مشخصات تمامي انقلابيون به طوركامل درج شده بود. به عنوان مثال آقاي الف متولد چه سالي و درچه شهري است.دركدام اردو گاه ها و پادگان ها آموزش ديده است و در حال حاضر كجا و عضوچه گروه يا حزبي است. در اين دفترچه نام تعدادي از چريك ها و پارتيزان هاي دنيا هم بود.براي من بسيار تعجب آور بود كه چرا اين اطلاعات دست اينهاست و اصلاً چگونه ساواك به اين اطلاعات دست يافته است؟ بعدها با مسائلي كه پيش آمد،متوجه شدم ليبي و شخص قذافي از وابستگان به سازمان سياست. قذافي با توجه به روحيه انقلابي با اين گرايش و ظاهر،سبب مي‌شد مبارزان و چريك هاي جهان جذب آنجا شوند و آموزش ببينند،ولي در عين حال همه مشخصات آنها را به سازمان سيا مي‌داد.ازطرفي چون آن زمان ايران و ليبي با هم رابطه‌اي نداشتند،سئوال اينجا بود پس اين اطلاعات چگونه به دست ساواك ايران مي‌رسيد؟ مشخص بود كه اين اطلاعات از طريق سيا به ساواك ايران داده مي‌شد.به عبارتي پارتيزان ها درگيربازي پيچيده‌اي مي‌شدند كه استكبارجهاني از اين برنامه ها بسيار داشت.
گاهي گروهك هايي براي جذب مغزها و نخبه ها يا مبارزان ايجاد و درآنها نفوذ مي‌كرد و ازآنان اطلاعات كسب مي‌كرد تا در موقع لازم عليه خودشان به كار برد مانند سازمان مجاهدين خلق و بعضي گروه هاي ديگر.بالطبع قذافي از اشخاص ديگر هم اطلاعاتي داشت و ضمن داد و ستدهايي كه با شهيد منتظري مي‌كرد،به شهيد منتظري هم راجع به افراد ديگر اطلاعاتي مي‌داد.به عنوان مثال شهيد منتظري درباره سيد صادق روحاني،قاسم لو و اميرانتظام موضع گيري هاي زيادي داشت و اطلاعاتي را از آنها بازگو مي‌كرد، در حالي كه بعدها بخشي از اطلاعات اميرانتظام كه در لانه جاسوسي كشف،پخش و چاپ شد، از بريده هايي بود كه درلانه جاسوسي آمريكا پيدا شد. حال سئوال اينجاست اين اطلاعات پيش از آنكه پخش شود،چگونه به دست شهيد منتظري رسيده بود؟اطلاعاتي از قبيل اينكه اميرانتظام يهودي زاده و يك عامل نفوذي بوده و هنوزهم تحت الحفظ است.دراين باره مي‌توان گفت به دليل روابطي بود كه با گروه ها و نهضت هاي آزادي بخش جهان داشت و از اين نوع سازمان ها اطلاعاتي را دريافت و از آن اطلاعات درافشاگري هايش استفاده مي‌كرد تا آنجا كه ديديم و مطلع هستيم و بعد ها در طول انقلاب با گذشت زمان مشخص شد كه اين اطلاعات صحيح بوده‌اند.
لازم است اشاره كنم در اوايل انقلاب شهيد منتظري در منزلي واقع در خيابان ايران با شهيد نامجو،دكترهادي و تعدادي از دوستان جلساتي داشتند كه من هم يك بار به يكي از اين جلسات دعوت شدم. از ديگر ارتباطات شهيد منتظري رابطه ايشان با شهيد نامجو و شهيد كلاهدوز بود كه از ارتشي هاي انقلابي بودند.درآن زمان شهيد نامجو نماينده امام درشوراي عالي دفاع بود و ضمناً فرماندهي ارتش را هم بر عهده داشت.
منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 48