مشعل دارجهاد
مشعل دارجهاد
مشعل دارجهاد
حجتالاسلام والمسلمين احمد صادق اردستاني
اين به حسب ظاهر، يك سوي قضيه است و به راستي دردآور كه چرا مشعلداران را در حياتشان ارج نمينهيم و در ممات به سوك آنان مينشينيم؟ و چرا شخصيت ها را تا زندهاند نميشناسيم و نمي و نميشناسانيم و حمايت نميكنيم و از زبان و بيان و توان آنان، بهتر بهره نميگيريم،تا بهتر به جامعه بهره برسانند؟ و اين آفتي است درد ناك كه بايد آفت زدائي كنيم و به ترميم اين نقيصه برخيزيم؟
اما سوي ديگر قضيه كه ميتواند در بعد معنوي،خلاقيت حياتي را به وجود آورد و تا حد چشمگيري،اين نقيصه و كوتاهي هاي ما را جبران كند،مقام رفيع شهادت است،چه اينكه شهيد،آن گاه كه در آئينه جمال الله نظر ميكند،چنان قداست و نورانيتي مييابد كه عالم ملك و ملكوت را نوراني ميسازد و چنان شوكت و قدرتي ميگيرد كه موج زمان و مكان را ميشكند،زيرا شهيد در ارتباط به «وجه الله» كه هميشگي است، فروغ جاودانه ميگيرد و در اين قلمروست كه حركت و حيات معنوي او،احياناً كاستي ها و كمبودهائي را نيز كه گاهي در مقام معرفي او از ما سر ميپوشاند و جبران ميكند و به خاطرلقاء الهي او،حيات مجدد و تعالي او و آثارگسترده و پر محتوائي را كه بر شهادت او مترتب ميگردد،راه تأسف و تأثر بسته ميشود و فرصت بهره گيري از مرام و مكتب و مقصد او فرا ميرسد. بدين لحاظ است كه در اين فراز، از استاد توانمند، مجاهد اسوه، شهيد عالي قدر، حجتالاسلام محمد منتظري،سخن به ميان ميآوريم و تصويري را مجسم ميكنيم و شمهاي را مطرح ميسازيم و مگرميشود حق كسي را كه بيش از بيست سال مبارزه و آوارگي را تحمل كرده به بيان امام خميني:«براي پيشبرد هدف سر از پا نميشناخت!» دراين سطور اندك ادا كرد؟ اما به هرحال،پيرامون معرفي شهيد محمد منتظري، بايد گفت كه او روحاني وارسته و مجاهد نستوه و تلاشگر آگاهي بود كه مبارزات و رزمندگي هاي بيست ساله او، با اين خصلت ها تصوير ميشد:
1-اصالت مكتبي
2-موضع ضد امپرياليستي
3- شيوه انترناسيوناليستي
مسئله اينكه «كل ارض» سرزمين خداست و كل مردم بندگان خدا و همه بايد به ريسمان دين خدا چنگ زنند،و دراين قلمرو بايد، همه تلاش ها مبذول گردد،شهيد منتظري با چنين طرز تفكري ميجوشيد و ميخروشيد و«سراز پا نميشناخت». حضور وي آن در مسيرانقلابي، چنان بعد حساس و چشمگيري داشت كه امام خميني هم بدون اشارت دارند و در پيام تبريك و تسليت خود به آيتالله منتظري به مناسبت شهادت«محمد» بيان ميدارند:«او با ديد وسيعي كه داشت،سعي درگسترش مكتب و پرورش اشخاص فداكار مينمود»
«منير شفيق»تئوريسين فلسطيني درباره وي ميگويد:«اين مجاهد پاك خدا،دراين پندار خود به جائي رسيد كه ميگفت:يكي از معيارهاي شناخت انسان انقلابي موضع او در برابر مسئله، جهاني بودن اسلامي ورد مرزهاي تجزيه طلبانه است!او ميگفت:هر انقلابي در ديارمسلمين،اگرباروح و فكر و سياست و حتي قافله هاي پيكارجويان و انقلابيونش،ازمرزها تجاوز نكند و در راه خدا، پيشروي خود را به جاهاي ديگرآغاز نكند، پيروزي مستمري نخواهد داشت.» آري، بدين جهت بود كه شهيد منتظري، اين فريادگر خستگي ناپذير، مرزهاي زمان و مكان را بي مهابا درهم ميشكست،و درراه رهائي مستضعفين پيكار ميكرد.
4-اخلاق اسلامي
الف:اخلاق فردي و خودسازي او به نحوي بود كه كم ميخورد و كم ميخوابيد و مطالعه و تلاش مبارزاتي زيادي داشت. در زهد و پارسائي بدان پايه بود كه به ساده ترين لباس و خوراك قناعت ميكرد و در تواضع و فروتني چنان وارسته بود كه اين خصلت او، ديگران را به سازندگي وا ميداشت.
در قم سال 48 هرگاه در سفره جمعي دوستان شركت داشت، حتي از استفاده از غذاهاي عادي هم سرباز ميزد و ميگفت:«تا حكومت اسلامي در جامعه برقرارنشود،خوردن غذاي معمولي هم برما روا نيست.بايد بكوشيم گرسنگان را نجات دهيم و آنگاه خود غذاي سير و معمولي صرف كنيم.»
درسال 49 كه جمعي از ياران به همراهي آيتالله جنتي،به منظور ديدار آيتالله منتظري درنجف آباد اصفهان حضور يافتند، فراموش نميكنم كه «محمد» از غذاي معمولي سر سفره استفاده نكرد و با نان خشك و سبزي سدجوع كرد! آري او تجسم عيني پارسائي اصيل تقوي،تواضع،توكل، تعهد، و خلاصه حسن خلق عملي بود.
ب:اخلاق اجتماعي و روابط انساني او، تبلور چشمگيري از يك روحاني مبارز و يك سمبل انقلابي بود.او فردگرائي را عملاً به شدت محكوم ميكرد.به راستي خود را براي مبارزه و مقاومت و سازندگي جذب ميكرد، نيروهاي مثبت را زود ميشناخت و باآنها گرم ميگرفت و به آنها مسئوليت ميداد و به كار واميداشت و در اين قلمرو از«قدرت جاذبه»فوقالعادهاي برخوردار بود. به مطالعه عميق دروس اسلامي و دركنار آن خواندن روزنامه كه آن روزها در حوزه علمي بهائي نداشت،دعوت ميكرد،ميان افراد اتصال و ارتباط شايسته برقرار ميكرد و به هرحال در زمينه اخلاق اسلامي و روابط اجتماعي،به دور از خودبيني ها،ازچنان سلامت فكر و شرح صدر و بينش بلندي برخوردار بود و در افق اعلائي سير ميكرد كه امام خميني عظيم،او را «فرزند اسلام و فرزند قرآن» ناميد و به حق لقب شايستهاي بود.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}