ياران شهید هاشمی، فرزندان امام راحل


 

نويسنده: محمد مهدي اسلامي




 
حاج احمد شهاب يكي از مبارزين به نام فداييان اسلام بود كه در سالهاي پس از شهيد نواب صفوي نيز دست از مبارزه نكشيد. او يكي از بازماندگان فداييان اسلام بود كه حمايت از نيروهاي مردمي حاضر در خرمشهر و‌آبادان (موسوم به فداييان اسلام) اقدامات ارزنده بسيار كرد. او اندكي پيش از آنكه در خرداد ماه دو سال قبل به ياران خويش بپيوندد، براي فرزند شهيد از ديداري كه با امام داشت، خاطره اي را نقل كرده و گفته بود كه در آن ملاقات امام به او فرموده بودند، سلام مرا به آقاي سيد مجتبي هاشمي برسانيد و بگوييد ازآقايان وصف زحمات و رشادتهاي شما را بارها شنيده ام. خلوص شما و همه رزمندگان در حال نبرد با متجاوزين براي من كه شماها را فرزندان خود مي دانم، باعث مباهات و افتخار است و بنده همه رزمندگان اسلام را دعا مي كنم.
نيكوتر آن كه از تقدير امام از مبارزين «فداييان اسلام» در جنگ اسناد رسمي نيز در دست مي باشد. امام در پيام مشهورشان در تشكر از فرماندهان ارتش و سپاه در تاريخ 5 مهر 1360پس از شكست حصر آبادان كه خطاب به فرماندهان ارشد جنگ نگاشته شده بود؛ افزون بر اشاره به نقش ارتش و سپاه و بسيج، «فداييان اسلام» را نيز به تصريح نام مي برند تا در تاريخ دفاع مقدس نام اين گروه مردمي به دست فراموشي سپرده نشود(1)
اما در واگويه هاي خاطرات و در بازنويسي تاريخ جنگ شايد اين گروه كه كمترين وابستگي را به ارگانهاي رسمي داشتند، بيش از ديگران مظلوم واقع و به فراموشي سپرده شدند. اينان گروهي بودند كه از متن مردم برخاسته و در روزهاي مظلوميت جنگ براي دفاع از ميهن قيام كرده بودند. سيد مجتبي هاشمي فرمانده گروهي بود كه شناختن ويژگيهاي آن شايد ناگفته هايي از تاريخ مقاومت ما را روشن سازد.
يكي از شاخص ترين چهره ها در ميان ياران سيد مجتبي هاشمي در اين گروه شهيد ضرغام بود. او يكي از دلاور مرداني بود كه به تعبير همرزمانش اعتقاد داشت: «به بركت وجود امام خميني و انقلاب اسلامي ،خيلي از اشخاص به تعبيري حر زمانه شدند» او بارها مي گفت:«اگر افكار انسان اصلاح شود، اگر انديشه ها اصلاح شوند، رفتار انسانها هم اصلاح خواهد شد».
امام به درستي خود را پدر اين جماعت خوانده بودند. زيرا در استعلاي آنها و تغيير و كمالشان نقشي بي بديل را ايفا كرده بودند و شايد از همين روي بود كه شهيد ضرغام روي سينه اش خالكوبي كرده بود:« خميني فدايت شوم» مي گفتند: وقتي راه مي رفت، زمين زير پايش تكان مي خورد. شير بيشه جنوب بود و وقتي مي غريد، بهمنشير و نخلستانهاي ذوالفقاريه رستم را به ياد مي آورند». اما او زور و قوتش را از عشق مولايش علي مي دانست و غرورش تنها در برابر دشمن بود.
چندي پيش از شبكه اول سيماي جمهوري اسلامي با موضوع حصر آبادان مصاحبه اي از او پخش شد كه او را در خط مقدم يكي از جبهه هاي آبادان نشان مي داد و وي با ايمان و صدق و صفاي تمام، سخن مي گفت و پيروز نهايي براي ايران اسلامي و شهادت را براي خود آرزو مي كرد. او از چنان رشادتي برخوردار بود كه بدون سلاح به درون جبهه دشمن يورش مي برد و با غنائمي كه براي مبارزين بي سلاح چون آب حيات بود باز مي گشت.
در واهمه دشمن از او همين بس كه براي سرش 11هزار دينار عراقي تعيين كرده بودند! سرانجام در 17 آذر 59 شهادت نصيب اوگرديد و پيكر پاك و مطهرش در منطقه جنگي آبادان باقي ماند. پيكر بي سرش را در تلويزيون عراق نشان و به او با ادبيات ويژه بعثيون، دشنام دادند. ولي هيچگاه پيكرش پيدا نشد. مزار او هم اينك در قلوب جمع رزمندگاني است كه واله و صداقت و خلوص او بودند.
سيد مجتبي امثال شاهرخ را ديده بود كه مي گفت: «تازه وقتي اسلحه از يك رزمنده گرفته شد ،ابتكار رزمنده است كه بايد شروع شود» و در ميان فداييان اسلام چنين چهره هايي بسيار بودند .چهره هايي كه بي هيچ ادعايي به دفاع از اعتقاداتشان برخاستند. مظلومانه به شهادت رسيدند و يا بسياري ازآن پيشكسوتان شهادت و خون در پيچ و خم زندگي روزمره به فراموشي سپرده شدند».

شايد عظمتي چنين خالصانه در ميان نيروهاي فداييان اسلام بود كه شهيد دكتر بهشتي را اينگونه به توصيف آنان وا داشت: «جناب آقاي هاشمي اين همت بلندي كه در شما و در نيروهاي شما مي بينم و اين همه پشتكار و اين همه استقامت در برابر مشكلات كه به راستي مثال زدني و درسي براي بعضي هاست، فقط و فقط مي تواند بازتابي باشد، از يك قلب سليم و مملو از نور ايمان به خداي لاشريك».
با چنين ايماني چندان عجيب نيست كه شهيد فلاحي در تجليل از شهيد هاشمي و يارانش مي گويد: «هاشمي و طرز تحمل و مقاومت و برخورد او با وجود اين همه كمبودها و كاستي ها و جنگ و جدال ها از اين سو وآن سو حرف و حديث شنفتن ها ،ولي لب فرو بستن ها و باز مردانه با چنگ و دندان جانانه ايستاد گي كردن و گوش به فرمان امام بودن و به ياوه گويي ها اعتنا نكردن و نگاه ايشان به جنگ و دفاع از ميهن اسلامي و از همه مهمتر چگونه جنگيدن و چگونه مقاومت كردن اين مرد بزرگ، اينها همه و همه بارها و بارها موجب حركت نشاط شده و روحيه بلند و آسماني ايشان مرا به وجد مي آورد».
اين فقط شهيد عارف دكتر چمران نيست كه مي گويد: « هاشمي جان تو فرمانده اي هستي كه ما به تو افتخار مي كنيم» شهيد صياد شيرازي نيز در وصف او گفته است: «قد و قامت رعناي سيد مجتبي هاشمي وآن دلاوريها و رشادتها و آن سيماي نوراني هميشه مرا به ياد حمزه سيدالشهدا(ع) مي انداخت».
وقتي رشادتهاي اين جمع را مي بيني، تازه معناي سخن رهبر فرزانه مان را مي فهمي كه: «سيد مجتبي آن روزها در خرمشهر و آبادان براي خودش حال و هوايي داشت».

پی نوشت:
 

1. متن آن پيام چنين است:
«بسم الله الرحمن الرحيم»
تيمسار سرتيپ فلاحي، تيمسار سرتيپ ظهير نژاد و جناب آقاي محسن رضايي- ايدهم الله تعالي
تلگراف شما در خصوص فتح بزرگ كه خداوند تعالي نصيب ارتش، نيروي هوايي و هوا نيروز، سپاه پاسداران، بسيج، ژاندارمري، فداييان اسلام و ساير نيروهاي مردمي فرموده و محاصره آبادان به طور كامل شكسته شده است واصل گرديد.
اينجانب اين پيروزي بزرگ را به فرماندهان تمامي نيروهاي مسلح و به سربازان ارجمند و سپاهيان نيرومند تبريك مي گويم و اميد است، اين سرافرازي ها را كه براي اسلام و ميهن فراهم مي كنند، منظور نظر مبارك ولي الله الاعظم، بقيه الله- ارواحناله الفداء- باشد و آخرين پيروزمندي را كه بيرون راندن نيروهاي متجاوز كافر از سرزمينهاي ميهن مان است، ملت شريف به زودي مشاهده كند .اينجانب به اسم ملت بزرگ ايران از رزمندگان دلير ارتش و سپاه و ديگر قواي مسلح ـ ايدهم الله تعالي ـ تقدير و تشكر مي كنم. از خداوند متعال توفيق، نصرت و عظمت اسلام و مسلمين و به خصوص نيروهاي مسلح اسلامي را خواستار است. والسلام عليكم. روح الله الموسوي الخميني. (صحيفه امام، ج15،ص255).
 

منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 43