اسرار پنج هزار ساله شهري که سوخت
اسرار پنج هزار ساله شهري که سوخت
اسرار پنج هزار ساله شهري که سوخت
نويسنده:عيسي محمدي
تا همين الان هم، بيشتر کارشناسان و مردم، فکر مي کنند که محل تولد تمدن بشري، بين النهرين است؛ جايي که الان به اسم عراق مي شناسيم. اما با وجود کشف شهر سوخته و ميزان پيشرفتگي و نظام اجتماعي اين شهر، بايد در اين فکر که مدت ها جزو بديهيات بود، تجديد نظر کرد. شهر سوخته، در 56 کيلو متري زابل،3200سال پيش از ميلاد متولد شد و بعد ها، از بين رفت. بقاياي اين شهر هم، مدت ها زير لايه هايي از شن و خاک مدفون بود و همين اتفاق، باعث حفظ اين آثار شده بود. محلي ها، البته مي دانستند که چنين شهري وجود دارد و آن را به اسم شهر سوخته مي شناختند؛ اما به طور رسمي، يک سرباز انگليسي در دوران قاجار، از عنوان شهر سوخته براي معرفي اين منطقه استفاده کرد. کارشناسان و باستان شناسان، راز هاي زيادي از اين شهر را بر ملا کرده اند، اما هنوز هم معماهاي زيادي درباره اين شهر باقي مانده است.
شهر سوخته يکي از پيشرفته ترين شهرهاي دنياي قديم است؛ شهري در 56 کيلو متري زابل که تأسيس آن بر مي گردد به 3200سال پيش از ميلاد ومردمش، حتي تا سال 1800قبل از ميلاد هم در آن زندگي مي کردند.
برخي باستان شناس ها، فکر مي کنند که شهر سوخته را حتي مي شود قديمي ترين شهر دنياي قديم هم به حساب آورد. آنها استدلال مي کنند که اگربخواهيم از شهر، تعريفي دقيق داشته باشيم بر اين اساس که امکانات خاص و ساختار اجتماعي و فرهنگي مخصوصي دارد، بايد اين امتياز را به شهر سوخته بدهيم؛ چون شهر هاي ديگري که به عنوان قديمي ترين معروف شده اند، از نظر امکانات و اصول شهر نشيني، اصلاً قابل قياس با آن نيستند. اما شهر سوخته، تا الان کجا مانده بود و چطورشد که قرن ها بعد باستان شناسان موفق شدند که سر از رازهاي آن در آوردند؟ اولين بار، يک مأمور نظامي انگليسي بود که در دوره قاجار به ايران آمد و وقتي گذرش به سيستان خودمان افتاد، از شهر سوخته حرف زد.
او در خاطراتش، براي اولين بار تحت عنوان شهر سوخته از جايي که ديده بود، اسم برد؛ چرا که با چشم هاي خودش، آثار باقيمانده از آتش سوزي را ديده بود.
بعد از اين انگليسي، نوبت به سر اورل اشتين رسد که از اين محوطه بازديد کند و اطلاعات خوبي به دست بياورد. بعدش هم قرعه به اسم باستان شناس ايتاليايي، مارتيسو توزي، افتاد تا در سال هاي 1346و1357شمسي، حسابي با اين محوطه تاريخي سر و کله بزند. حالا اين محوطه که براي خودش جا باز کرده و از آثار باستان شناسي جنوب شرقي کشورمان محسوب مي شود.
اين منطقه در پنج هزار سال پيش از ميلاد، منطقه اي سبز و خرم به شمار مي آمده. البته گرم هم بوده، ولي آب رودخانه هيرمند، حسابي اين جا را سبز کرده و کشاورزي اش را رونق داده بود. کوچه ها و خانه هاي منظم، لوله کشي آب و فاضلاب با لوله هاي سفالي و...از جمله چيزهايي است که در اولين کاوش هاي باستان شناسي در اين منطقه پيدا شده و همه اينها، يعني که ما با شهري کاملاً پيشرفته و با برنامه رو به رو هستيم که در روزگاران خيلي خيلي قديم وجود داشته. در سال هاي آخر و اول دهه هاي 70و 80 هم کاوش هاي باستان شناسانه اي صورت گرفت که منجر به کشف 310 گور شد.
مي گويند مرده هاي شهر سوخته را سه جور دفن مي کردند : با کفن، با لباس هايي که حالت زير انداز و رو انداز داشت، با لباس که رو ي گور هايي با کف فرش شده مي گذاشتند.
توي همه اين گور ها هم، اشياء سفالي را مشاهده کرد. در کنار اين اشياء سفالي، هديه هايي هم کشف شده که از سنگ و چوب و پارچه ساخته شده بود تا در کنار مردگان قرار داده شود. همه اين کشفيات، مي تواند ما را به اعتقادات مذهبي ساکنان اين شهر هم نزديک کند.
صنعتگران شهر سوخته، با روش هاي بسيار عجيب، توانسته بودند چنين زيورآلاتي بسازند و سنگ هايي مثل لاجورد را در ميان آنها جاسازي کنند. علاوه بر اينها، انواع سفالينه ها و ظرف هاي سنگي، معرق کاري، انواع پارچه و حصير هم در اين شهر باستاني پيدا شده است.
جالب است بدانيد که از جمله کسب و کار هاي ديگر مردم اين شهر، صيد ماهي و بافت تورهاي ماهيگيري بوده. شهر سوخته، از نظر پزشکي هم خيلي پيشرفته بوده. پزشگان اين شهر، حتي مي توانستند عمل هاي جراحي مغز انجام بدهند و تازگي ها، يک چشم مصنوعي هم در کاوش هاي باستان شناسي پيدا شده ! مثل اينکه شهر سوخته، از آن چيزي که ما فکر مي کنيم، خيلي پيشرفته تر بوده، يک چيزي شبيه اهرام ثلاثه مصر که هنوز هم در کشف راز هايش، با اين همه پيشرفتي که صورت گرفته، مشکل دارند.
تنها يک سند به دست آمده که نشان مي دهد مهري بوده و مکاتبه اي بوده و کسب و کارها و داد و ستدها ي آن موقع را، اين جوري کنترل مي کردند. مي گويند چون بين سال هاي 3200و2750پيش از ميلاد، اين شهر دچار آتش سوزي شده، به آن مي گويند شهر سوخته؛ نشانه هاي سوختگي چوب را هم در اين منطقه پيدا کرده اند و پيدا کردن علت اين سوختگي، مي تواند روشن کند که چرا زابل و اطرافش، از منطقه ي سرسبز و خرم، تبديل به منطقه اي گرم و کويري شده.
آنها مي گويند که اين اسکلت ها، عوارض مهره هاي کمر و چسبندگي مهره هاي گردن وکمر دارند. يعني چه؟ يعني ساکنان اين شهر، به کارهاي سخت و يدي مشغول بوده اند. سن ابتلا به عارضه ي چسبندگي مهره ها، امروز بالاي 45 سال است، اما در شهر سوخته، بالاي 20و 30سال بوده. زن و مرد هم ندارد، همه اسکلت ها، به يک اندازه مشغول کارهاي سخت بوده اند. بيشتر علت مرگ و مير مردمان شهر سوخته هم، اول بيماري هاي عفوني، بوده و بعد، چسبندگي مهرها و شکستگي استخوان در اثر کار و همچنين حوادث کاري. راستي، مردمان شهر سوخته در ايران باستان، سختکوش بوده اند يا اين که ناچار بوده اند چون بردگان، سخت کار کنند؟ بايد منتظر ماند تا شواهد بيشتري پيدا بشود. هنوز نمي شود با قطعيت چيزي گفت.
منبع: هفته نامه همشهري، سر نخ شماره 49
شهر سوخته يکي از پيشرفته ترين شهرهاي دنياي قديم است؛ شهري در 56 کيلو متري زابل که تأسيس آن بر مي گردد به 3200سال پيش از ميلاد ومردمش، حتي تا سال 1800قبل از ميلاد هم در آن زندگي مي کردند.
برخي باستان شناس ها، فکر مي کنند که شهر سوخته را حتي مي شود قديمي ترين شهر دنياي قديم هم به حساب آورد. آنها استدلال مي کنند که اگربخواهيم از شهر، تعريفي دقيق داشته باشيم بر اين اساس که امکانات خاص و ساختار اجتماعي و فرهنگي مخصوصي دارد، بايد اين امتياز را به شهر سوخته بدهيم؛ چون شهر هاي ديگري که به عنوان قديمي ترين معروف شده اند، از نظر امکانات و اصول شهر نشيني، اصلاً قابل قياس با آن نيستند. اما شهر سوخته، تا الان کجا مانده بود و چطورشد که قرن ها بعد باستان شناسان موفق شدند که سر از رازهاي آن در آوردند؟ اولين بار، يک مأمور نظامي انگليسي بود که در دوره قاجار به ايران آمد و وقتي گذرش به سيستان خودمان افتاد، از شهر سوخته حرف زد.
او در خاطراتش، براي اولين بار تحت عنوان شهر سوخته از جايي که ديده بود، اسم برد؛ چرا که با چشم هاي خودش، آثار باقيمانده از آتش سوزي را ديده بود.
بعد از اين انگليسي، نوبت به سر اورل اشتين رسد که از اين محوطه بازديد کند و اطلاعات خوبي به دست بياورد. بعدش هم قرعه به اسم باستان شناس ايتاليايي، مارتيسو توزي، افتاد تا در سال هاي 1346و1357شمسي، حسابي با اين محوطه تاريخي سر و کله بزند. حالا اين محوطه که براي خودش جا باز کرده و از آثار باستان شناسي جنوب شرقي کشورمان محسوب مي شود.
روزي، روزگاري بيد مجنون
اين منطقه در پنج هزار سال پيش از ميلاد، منطقه اي سبز و خرم به شمار مي آمده. البته گرم هم بوده، ولي آب رودخانه هيرمند، حسابي اين جا را سبز کرده و کشاورزي اش را رونق داده بود. کوچه ها و خانه هاي منظم، لوله کشي آب و فاضلاب با لوله هاي سفالي و...از جمله چيزهايي است که در اولين کاوش هاي باستان شناسي در اين منطقه پيدا شده و همه اينها، يعني که ما با شهري کاملاً پيشرفته و با برنامه رو به رو هستيم که در روزگاران خيلي خيلي قديم وجود داشته. در سال هاي آخر و اول دهه هاي 70و 80 هم کاوش هاي باستان شناسانه اي صورت گرفت که منجر به کشف 310 گور شد.
مي گويند مرده هاي شهر سوخته را سه جور دفن مي کردند : با کفن، با لباس هايي که حالت زير انداز و رو انداز داشت، با لباس که رو ي گور هايي با کف فرش شده مي گذاشتند.
توي همه اين گور ها هم، اشياء سفالي را مشاهده کرد. در کنار اين اشياء سفالي، هديه هايي هم کشف شده که از سنگ و چوب و پارچه ساخته شده بود تا در کنار مردگان قرار داده شود. همه اين کشفيات، مي تواند ما را به اعتقادات مذهبي ساکنان اين شهر هم نزديک کند.
همسايگان اهرام مصر
صنعتگران شهر سوخته، با روش هاي بسيار عجيب، توانسته بودند چنين زيورآلاتي بسازند و سنگ هايي مثل لاجورد را در ميان آنها جاسازي کنند. علاوه بر اينها، انواع سفالينه ها و ظرف هاي سنگي، معرق کاري، انواع پارچه و حصير هم در اين شهر باستاني پيدا شده است.
جالب است بدانيد که از جمله کسب و کار هاي ديگر مردم اين شهر، صيد ماهي و بافت تورهاي ماهيگيري بوده. شهر سوخته، از نظر پزشکي هم خيلي پيشرفته بوده. پزشگان اين شهر، حتي مي توانستند عمل هاي جراحي مغز انجام بدهند و تازگي ها، يک چشم مصنوعي هم در کاوش هاي باستان شناسي پيدا شده ! مثل اينکه شهر سوخته، از آن چيزي که ما فکر مي کنيم، خيلي پيشرفته تر بوده، يک چيزي شبيه اهرام ثلاثه مصر که هنوز هم در کشف راز هايش، با اين همه پيشرفتي که صورت گرفته، مشکل دارند.
چشم مصنوعي:
شهري که سوخت :
تنها يک سند به دست آمده که نشان مي دهد مهري بوده و مکاتبه اي بوده و کسب و کارها و داد و ستدها ي آن موقع را، اين جوري کنترل مي کردند. مي گويند چون بين سال هاي 3200و2750پيش از ميلاد، اين شهر دچار آتش سوزي شده، به آن مي گويند شهر سوخته؛ نشانه هاي سوختگي چوب را هم در اين منطقه پيدا کرده اند و پيدا کردن علت اين سوختگي، مي تواند روشن کند که چرا زابل و اطرافش، از منطقه ي سرسبز و خرم، تبديل به منطقه اي گرم و کويري شده.
بررسي اسکلت:
آنها مي گويند که اين اسکلت ها، عوارض مهره هاي کمر و چسبندگي مهره هاي گردن وکمر دارند. يعني چه؟ يعني ساکنان اين شهر، به کارهاي سخت و يدي مشغول بوده اند. سن ابتلا به عارضه ي چسبندگي مهره ها، امروز بالاي 45 سال است، اما در شهر سوخته، بالاي 20و 30سال بوده. زن و مرد هم ندارد، همه اسکلت ها، به يک اندازه مشغول کارهاي سخت بوده اند. بيشتر علت مرگ و مير مردمان شهر سوخته هم، اول بيماري هاي عفوني، بوده و بعد، چسبندگي مهرها و شکستگي استخوان در اثر کار و همچنين حوادث کاري. راستي، مردمان شهر سوخته در ايران باستان، سختکوش بوده اند يا اين که ناچار بوده اند چون بردگان، سخت کار کنند؟ بايد منتظر ماند تا شواهد بيشتري پيدا بشود. هنوز نمي شود با قطعيت چيزي گفت.
زنان مالک:
مهد تمدن بشر؟!
منبع: هفته نامه همشهري، سر نخ شماره 49
/ج
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}