شکارچيان انسان


 





 
قبيله هاي آدمخوار در طول تاريخ به دلايل مختلف همنوعان خودرا کشته و خورده اند
انسان هاوقبيله هاي آدمخواريکي از شگفتي هاي دنيا به حساب مي آيند . افراد اسرارآميزي که از گوشت همنوعان خود تغذيه مي کنند . طبق گزارش هاي تاريخي در قرن 15 ، وقتي که کريستف کلمب با همراهانش سوار کشتي شد و در آبهاي کارائيب به حرکت درآمد ، در مسيرش به جزاير درياي کارائيب رسيد . جزيره هاي اسرارآميزي که قبيله هاي کارائيبي در آن زندگي مي کردند . گروه کريستف کلمب در کمال ناباوري ديدند که مردم اين جزاير از گوشت انسان تغذيه مي کنند . با انتشار اين خبر ، کريستف کلمب به آنها لقب «کانيب» را داد.کانيب در زبان اسپانيايي به معني تشنه و ظالم است و از همان زمان به بعد به انسان هايي که همنوعان خود را مي خورند ، کانيبال يعني آدمخوار مي گويند . در علم جانورشناسي هم کانيباليسم به اين معني است که يک جانور همنوع خود را بخورد.
با اين که تحقيقات زيادي در مورد خواستگاه اوليه آدمخوارهاانجام شده و با وجود و با وجود مطالعات فراوان هنوز هم مشخص نيست که اين پديده دقيقاً از چه زماني توسط انسان هاي کدام عصر آغاز شده است . در اين ميان گروهي از انسان شناسان معتقدند که آدمخوارها از زمان پيدايش تاريخ بشر وجود داشتند و به خاطر هدف هاي مختلف - از خشنود کردن الهه ها و فرمانروايان گرفته تا نجات از قحطي ، انتقام جويي يا به سلطه درآوردن دشمن - اين کار را انجام مي دادند .
در بررسي هاي به عمل آمده اين گروه ، مطالعات انسان شناسي و شواهد موجود نشان داده که آدمخواري به دوران نئوليتيک و عصر برنز باز مي گردد و آدمخوارها در مناطقي که امروزه قاره اروپا و آمريکا خوانده مي شوند زندگي مي کردند . همچنين در کتاب « زماني آدمخوارها وجود داشتند » نوشته تيم وايت آورده شده که سرنخ هايي از حضور آدمخوارها ميان قبايل نئاندرتال در مناطقي از کرواسي هم مشاهده شده؛درحقيقت آزمايشهايي که روي استخوان هاي کشف شده نئاندرتال ها صورت گرفته ، نشان مي دهد که اين انسان هاي اوليه مغز و ديگر اعضاي بدن همنوعان خود را مي خوردند . در اين بين محقق و باستان شناس ديگري به نام پانچ هادزي آندونوف در کتاب «آدمخواري و باستانشناسي » اين مسأله را از نگاه باستانشناسي مورد مطالعه قرار داده و از برخي ملاک هاي باستانشناسان مثل بقاياي کشف شده اي از استخوان هاي سوخته ، نشانه هاي بريده شدن برخي عضوها ،شکستگي استخوان ها توسط چکش سنگي ، نقص صورت و کامل نبودن جمجمه هاي پيدا شده براي اثبات وجود آدمخوارها استفاده کرده است . اگرچه همه اين معيارها هنگام مطالعه روي استخوانهاي کشف شده در کرواسي به دست نيامدن ، باز هم آثار و شواهدي به چشم مي خورد که خبر از وجود آدمخوارها مي داد ؛ شواهدي مثل کشف جمجمه و استخوانهاي صدمه ديده و سوخته ؛ در آزمايشها و مطالعات انجام شده روي اين بقاياي باارزش نکته کليدي و مهمي به دست آمد . از نظر اين باستانشناسان ، انسانهاي اوليه براي خوردن همنوعان خود ، آنهارا پس از کشتن روي آتش کباب مي کردند و شکسته بودن استخوانها حاکي از اين بود که با استفاده از چکش هاي سنگي نقاط مختلف اعضاي بدن مانند جمجمه را خرد مي کردند و درون آن را مي خوردند . علاوه بر اينها ، شواهد معتبري مبني بر وجود آدمخوارها در مناطق ديگري مثل آفريقا ، استراليا ، نيوزلند و خاور دور - البته در برخي از نقاط آنها - به دست آمده است . با اين حال انگيزه آدمخواري با توجه به منطقه و موقعيت سرزمين ها متفاوت بوده و تاکنون هيچکدام از متخصصان نتوانسته اند با قاطعيت در اين مورد نظر بدهند .

ادعاي وجود آدمخوارها
 

آيا قبيله هاي آدمخوار هنوز هم وجود دارند ؟ اين سوال شايد در ذهن خيلي ها به وجود آمده باشد . اگر چه هيچ کس از حضور واقعي آدمخوارها و منطقه اي که زندگي مي کنند مطمئن نيست ، گفته مي شود آدمخوارهاي امروزي بيشتر در غرب آفريقاي مرکزي ، جزاير فيجي در جنوب غربي اقيانوس آرام ، گينه نو، استراليا ، سوماترا ، برخي از ساکنان مااوري در نيوزيلند و قبيله هاي آفريقاي شمالي و جنوبي ساکن هستند . مطالعات باستانشناسي نشان داد که آدمخوارها براي خوردن همنوعان خود دلايل عجيبي دارند ؛ حتي باورهاي مذهبي و سنتي و به خاطر همين باورهاست که بيشتر آدمخوارها فقط قسمتهايي از بدن انسانهاي ديگر را مي خورند . مثلاً اعضاي يک قبيله ممکن است که فقط قلب را بخورند و عقيده داشته باشند که با خوردن قلب شجاعت و دلاوري آنها دو چندان مي شوند . گاهي اوقات هم بعضي آدمخوارها مثل آنهايي که در فرانسه زندگي مي کنند ، معتقدند خوردن گوشت همنوعانشان براي درمان برخي از امراض مفيد است . بعضي از قبيله هاي آدمخوار هم به نشانه احترام به دوست يا خويشاوند مرده خود ، گوشت قسمتهاي بالاي بدن او را مي خورند .در بسياري از قبيله هاي آدمخوار خوردن انسان با آداب و رسوم و تشريفات خاصي همراه است؛ رسم و رسومي که معمولاً در حضور جادوگر قبيله و جادوگري هاي او انجام مي پذيرند . در قبيله هاي آدمخوار آفريقايي پس از اسير شدن فردي از قبيله دشمن ، طي مراسم خاصي اسير را مي کشند و پس از کشتن او نوبت به اصلي ترين مرحله مراسم ، يعني آدمخواري مي رسد . آفريقايي هاي آدمخوار بر اين باورند که با خوردن قسمتهايي از بدن و سر دشمن ، انرژي و سرزندگي را از قبيله آنها مي گيرند و باعث ضعيف شدنشان مي شوند . مااوري هاي آدمخوار نيوزيلند هم اول دشمن خود را مي کشند و بعد اورا مي خورند تا با اين کار نهايت توهينشان را به قبيله حريف اعلام کنند . اما براي قبيله هاي آزتکي قرباني کردن و خوردن گوشت انسان بيشتر جنبه تشريفات و آيين مذهبي دارد و نوعي نيايش براي اسيرهاي جنگي و قربانيان جنگ به شمار مي رود . در اين بين اگر چه هر يک از قبيله هاي آدمخوار براي اين کار دليل و توجيه خود را دارند ، نکته جالب اينجاست که از نظر هر کدام از آنها کارقبيله وحشتناک است .

آدمخواري به قصد برتري
 

قبيله هاي آدمخواري سراسر جهان تشريفات مذهبي گوناگوني دارند . گونه اي از قبيله هاي آدمخوار به نام « اگزوکانيباليسم » شناخته شده اند . اگزوکانيباليسم به معني استفاده از فرهنگ ، گروه وقبيله ديگر در آدمخواري است . آدمخواري در قبيله هايي که با نام اگزوکانيباليسم شناخته مي شوند ارتباط مستقيمي با قدرت يک قبيله و قتل و خشونت آن دارد . اين قبيله ها به بدترين شکل ممکن به دشمن حمله مي کنند و با هجوم به سرزمين آنها و به بردگي کشيدن و تا سرحد مرگ ترساندن آنها سعي مي کنند قدرت خود را به رخ قبيله حريف بکشند . بسياري از قبيله هاي آدمخوار اگزوکانيباليسم معتقدند خوردن گوشت دشمن راهي براي به دست آوردن قدرت روحي و توانايي جسمي حريف و درنتيجه برتري يافتن نسبت به آنهاست .

آدمخوارهاي مهربان
 

برخلاف اگزوکانيباليسم نوع ديگري از قبيله هاي آدمخوار وجود دارد که در آن اعضاي قبيله خودي خورده مي شوند که اين نوع قبايل «اندوکانيباليسم » ناميده مي شوند . در اين قبيله ها معمولاً قسمتهايي از بدن فردي از درون قبيله را مي خورند و باقي اعضا را طي مراسمي خاص به خاک مي سپارند . اين گروه از آدمخوارها را معمولاً با لقب «آدمخوارهاي مهربان»مي شناسند . طبق بررسي هاي به عمل آمده در قبيله آدمخوارهاي مهربان ، پس از اينکه فردي از درون قبيله مي ميرد ، اعضاي قبيله اجازه خوردن جسد اورا پيدا مي کنند و آدمکشي به منظور خوردن يک نفر ، در اين نوع قبيله ها جايي ندارد . بس کانکلين - از انسان شناس معروفي که در زمينه قبيله هاي آدمخوار مطالعات فراواني انجام داده - معتقد است در رسم و رسوم آدمخواري بين اعضاي قبيله «واري»که در جنگل هاي باراني آمازون زندگي مي کردند ابعاد اوليه زندگي اجتماعي به چشم مي خورد. اعضاي اين قبيله اعتقاد داشتند بعد از اينکه فردي در قبيله مي ميرد ، با خوردن گوشت او نه تنها روح فرد مرده در تمامي اعضاي قبيله حلول مي کند بلکه اين کار از مودبانه ترين روش هابراي ابراز احترام به جسم انسان به شمار مي رود .

خشنودي خدايان
 

آزتکي هاي باستان که در مکزيک زندگي مي کردند يکي از قبيله هاي آدمخواري بودند که هر ساله از گوشت هزاران انسان استفاده مي کردند . آنها بر اين باور بودند که آدمخواري چه از خارج قبيله و چه از داخل قبيله تنها راه حفظ اين سنت است . در حقيقت قرباني کردن انسان ها از نظر آزتکي ها تنها راهي بود که با آن مي توانستند در نظام جهان تعادل برقرار کنند . آنها معتقدند بودند که قرباني کردن انسان ها باعث خشنودي خدايان مي شود و اگر آنها روزي از اين کار خود دست بردارند مطمئناً خشم خدايان شامل حال آنها خواهد شد و به اين ترتيب تمام انسان ها نابود مي شوند . طبق گفته پگي سندي در کتاب «خداي گرسنگي » آدمخواري ميان اين قبيله ها امري مقدس به شمار مي رفت که به آنها اجازه مي داد از اين طريق قدرتي ماورايي به دست بياورند و در نتيجه با خدايان خود ارتباط برقرار کنند . در برخي ديگر از قبيله هاي آدمخوار از جمله ايروکوآين ها که در آمريکاي شمالي زندگي مي کردند ،پس از اينکه جنگ با قبيله دشمن به پايان مي رسيد ، اسيرهاي جنگي را قرباني مي کردند تا با خوردن گوشت آنها خداي جنگ راازخود راضي و خشنود نگاه دارند ؛ همين طور با خوردن گوشت دشمن ، روح او را در بدن هايشان جذب مي کردند تا درنتيجه برجنگاوري و قدرتشان افزوده شود . مويرا مارتينگال - انسان شناس و محقق معروف - در کتاب « آدمکش هاي آدمخوار » ادعا مي کند که اين نوع آدمخواري تا همين اواخر وجود داشته و حتي شواهدي ازوجود ايروکوآين ها در سال 1838 به دست آمده است . علاوه بر تمامي اين دلايل ،مطالعات باستان شناسي و انسان شناسي نشان داده که آدمخواري در زمان قحطي هم امري متداول بوده است.

آدم خواري درعصرمدرنيته
 

تا دهه 60گزارشهايي مبني بر وجود قبيله هاي «پايوآ »در نيوزيلند در دست است که با انجام مراسم و تشريفات مذهبي هم از ميان قبيله دشمن و هم از درون قبيله خود آدم مي خوردند اما درميان آنهاقبيله هايي وجودداشتند که فقط به دليل مزه خاص گوشت انسان دست به چنين کاري مي زدند.به هرحال دليل آدمخواري هرچه باشد مطالعات دانشمندان رازبزرگي رادررابطه بااين موضوع فاش کرده ؛رازي که ارتباط مستقيمي باخوردن گوشت انسان دارد . در بسياري از قبيله هايي که باستان شناسان کشف کرده اند و مطالعات نشان داده که آدمخوار بوده اند ، آزمايش هاي انجام شده روي استخوان هاي باقيمانده از آن ها حاکي از آن است که اکثر آن ها دچار بيماري کشنده اي بودند که فقط به خاطر خوردن گوشت انسان به آن مبتلا شده بودند . براي انجام تحقيقات بيشتر يک تيم علمي متشکل از مارگارت مک کينزي ، باروچ بلومبرگ و کارلتن گاجودسک به مطالعات بيشتر در اين زمينه پرداختند و طبق گفته مک کينزي آزمايش ها و تحقيقات نشان داد که اين بيماري مرموز آن چنان در قبيله آدم خوارها ريشه دوانده بود که از طريق زنان قبيله به کودکان منتقل مي شد و نوعي بيماري موروسي به حساب مي آمد . دانشمندان عقيده دارند که اين بيماري چيزي شبيه به جنون گاوي است که در اواخر دهه 70 کشف شد . اعضاي اين گروه محقق در مطالعات خود به اين نتيجه رسيدند که نشانه هاي بيماري مرموز آدمخوارها دراعضاي قبيله هاي آدمخوار با مصرف بافتهاي انسان مرده خصوصاً مغز او به سرعت و در زمان کوتاهي نمايان مي شد . آنها اسم اين بيماري خطرناک را « کورو» گذاشتند . کورو بيماري بسيار عفوني و خطرناکي بود که از راههاي گوناگون از جمله مخاط بدن منتقل مي شد و فقط زماني که قبايل آدمخوار روبه نابودي رفتند آثار اين بيماري مهلک روز به روز کمتر شد . اما همين ترس از شيوع بيماري خطرناک کورو قبايل آدمخوار را مجبور کرد تا رفته رفته طي سالهاي متمادي دست از اين کار خود بردارند .
منبع:نشريه همشهري جوان،شماره 59.