القسام؛ از ولادت تاشهادت(4)


 

تهيه کننده و مترجم: حسن خامه يار




 

نگاهي به زندگينامه زنده ياد شهيد شيخ عزالدين القسام
 

آماده سازي براي قيام همگاني
 

از لحظه اي که شهيد عز الدين القسام وارد شهر حيفا شد، با همکاري مريدان خود کار آماده سازي و برنامه ريزي براي قيام همگاني بر ضد استعمارگران انگليسي و طرح هاي صهيونيستي را آغاز کرد و بسياري از شهروندان مؤمن فلسطيني و عرب از جمله شيخ کامل القصاب (سوري تبار)و هاني ابو مصلح(لبناني تبار) به دعوت او لبيک گفتند.
ابوابراهيم الکبير، يکي مجاهدان همرزم القسام درباره راهکارهاي شهيد القسام چنين گفته است : شيخ عز الدين القسام حلقه هاي تدريس اصول و احکام دين براي اقشار جامعه برگزار مي کرده است . ولي او بيش از ديگران به مسائل سياسي و ضرورت جهاد بر ضد انگليسي ها و جلوگيري از نفوذ صهيونيست ها در فلسطين مي پرداخته است . بگونه اي که مقام هاي انگليسي چندبار از او باز جويي کردند، ولي از ترس واکنش مردم به خاطر جايگاه اجتماعي که داشت از بازداشت او خودداري مي کردند. شيخ در حلقه هاي درس، فلسطين را سرزمين وحي و اسلام و محل عروج پيامبر اکرم (ص)و نخستين قبله مسلمانان و سومين حرمين شريفين توصيف مي کرده و به مريدان و همرزمان خود مي گفته که استعمارگران به خاطر جايگاه ديني و تاريخي فلسطين در قلب مسلمين قصد دارند اين سرزمين را براي هميشه تصرف کنند.
گروهي از همرزمان القسام که پس از شهادت او در جنگ يعبد دستگير شدند در حين بازجويي اعتراف کردند که شهيد القسام در خطبه هاي نماز جمعه و کلاس هاي درس هم به دلالان و عاملان فروش اراضي فلسطينيان به يهوديان حمله مي کرده و آنان را همدست استعمارگران و يهود و پست صفت و فرصت طلب مي دانسته است . به نحوي اين افرا د احساس کردند که القسام همنشين و همدرد اقشار دردمند و بينوا شده و از حقوق آنان دفاع مي کند و منافع دلالان را به خطر مي اندازد . به همين علت سمساران و جاسوسان همواره درباره فعاليت هاي او براي انگليسي ها خبر چيني مي کردند.
در پي اعدام سه تن از انقلابيون فلسطيني به نام هاي عطا الزير، محمد جمجموم و فؤاد حجازي در روز 17ژوئن سال 1930در زندان عکا، عز الدين القسام با چهره اي خشمگين و آشفته و گريان و بدون توجه به اطرافيان خود، شتابان به مسجد الاستقلال شتافت و به اعتصاب غذا دست زد. او در همان حالت طي سخناني آتشين به مردم حاضر چنين گفت : اي مردم حيفا ...اي مسلمانان.... آيا شما فؤاد حجازي را نمي شناسيد؟آيا فؤاد حجازي و عطا الزير و محمد جمجموم برادران شما نبودند؟آيا در کلاس هاي درس اين مسجد در کنارتان نمي نشستند؟ اکنون آنان به دار آويخته شده اند!انگليسي ها به خاطر يهوديان آنان را به اعدام محکوم کردند. غيرت تان کجاست؟ ايمان تان کجاست ؟نوعدوستي تان چي شده ؟
امروزه صليبي هاي جديد انگليسي و غربي و صهيونيست هاي يهودي فاسق مي خواهند شما را قتل عام کنند! همانگونه که سرخپوستان امريکا قتل عام کردند. مي خواهند شما مسلمانان را نابود کنند تا سرزمين تان را از رود فرات تا نيل اشغال نمايند. مي خواهند قدس و مدينه منوره را از شما بگيرند، و آرامگاه رسول اکرم (ص) را بسوزانند. مي خواهند مادران و دختران و خواهران شما را پيشخدمت و کلفت خود قرار دهند چرا اين خطر را درک نمي کنيد؟
پيامبر اکرم (ص) فرموده است اگر يک وجب از سرزمين مسلمانان مورد تجاوز قرار گيرد، زن وظيفه دارد بدون اذن همسر به دفاع برخيزد . جوان موظف است بدون اجازه پدر به دفاع برخيزد. جوان موظف است بدون اجازه پدر به دفاع برخيزد. اي مسلمانان؟ اي مؤمنان چرا نمي خواهيد آگاه شويد؟ خداوند جهاد را واجب دانسته تا خود و سرزمين و ناموس خويش را از شر دشمنان مصون بداريم . يهوديان به سرزمين تان يورش آورده اند و اراضي کشاورزي تان به سرقت برده اند
شهيد شيخ عز الدين القسام در يکي از خطبه هاي نماز جمعه پيامدهاي خطرناک گسترش مهاجرت يهوديان به فلسطين را تشريح کرد و به نمازگران گفت: آيا شرم نمي کنيد که روز قيامت ريش سگ از ريش تان پاک تر باشد ؟ به خود آييد و از ميهن تان دفاع کنيد انگليسي ها به يهوديان سگ صفت اجازه داده اند سرزمين مان را آلوده کنند. مرد باشيد و اجازه ندهيد به سرزمين و ارزش هاي اسلامي تان هتک حرمت کنند.
نمونه هاي فراخواني مردم به جهاد و تحريک مسلمانان به جنگ با اشغالگران و صهيونيست هاي غاصب در سخنان شيخ شهيد فراوانند. او در سخناني در روز 1935/2/12در واکنش به ادعاهاي يک مهاجر يهودي که در گفت و گو با خبرگزاري آژانس يهود اظهارات شيخ عز الدين القسام را کينه توزانه و تحريم آميز عنوان کرده بود گفت: شما مردم مانند خرگوش از مرگ و اعدام هراس داريد. خود را به گفتارهاي بيهوده سرگرم کرده ايد. بدانيد که کليد راه نجات فقط در دست شماست.
شهيد در سخنراني ديگري به موضوع برافراشته شدن پرچم اسرائيل روي يک فروند کشتي به نام تل آويو اشاره کرد و اين اقدام را نشانه چشمداشت يهوديان به سرزمين فلسطين دانست. او سپس از نمازگزاران خواست گروه هاي 16نفره تشکيل دهند، و يک شخص توانا در رأس هر يک از اين گروه ها قرار گيرد و ارتباط با شيخ را حفظ کند تا بزودي پيکار را بر ضد استعمارگران انگليسي و مهاجران يهودي آغاز نمايند.
حاج علي الزبري يکي از بازماندگان معرکه يعبد نقل کرده که القسام به طور علني از روي منبر مسجد از مردم خواست اسلحه تهيه کنند و در برابر دشمن مقاومت کنند. يکي از نمازگزاران از شيخ پرسيد با چه ابزاري مقاومت کنيم و هيچ امکاناتي در اختيار نداريم؟ القسام در پاسخ به او گفت نيروهاي دشمن را بکشيد و اسلحه شان را به غنيمت بگيريد.
در اواخر سال 1934شرايط بسيار سختي در فلسطين حاکم بود. به موازات افزايش مهاجرت يهوديان و تسلط انگليسي ها بر اراضي کشاورزان فلسطيني، احزاب و جنبش هاي لائيک و خاندان هاي فئودال فلسطيني نيز با عقب گرايي چشمگيري روبه رو شده بودند. القسام در اين شرايط با شور و خشم انقلابي بالاي منبر مسجد الاستقلال رفت و با لحني صريح و پرخاشگرانه از نمازگزاران پرسيد:آيا شما نمازگزاران مؤمني هستيد؟ گمان نمي کنم! شيخ کمي مکث کرد و در پاسخ به همهمه و نگاه هاي آشفته حاضران گفت : اگر مؤمن بوديدحما عزت مؤمن را داشتيد. اگر از اين مسجد خارج شويد و يک سرباز انگليسي شما را صدا بزند به سوي او مي شتابيد. القسام با اين شيوه و با تکيه بر اراده خلل ناپذير و ايمان ملت فلسطين توانست افراد بسياري را براي قيام آماده کند . افرادي که همگي آن ها از پيشگامان مسجد الاستقلال و اقشار مؤمن جامعه بودند. سخنان او زبانزد زنان شده بود. کلمات قصاري از قبيل جهاد مرادف محروميت است . يک مبارز دروغ نمي گويد و پيشتاز قوم خويش است . شهيد القسام در فراخواني مردم همچنين از آيات قرآن مجيد که بر لزوم جهاد تکيه دارد استناد مي کرد. او سخنان خود رابا قرائت اين دعا «پروردگارا شهادت را به من عنايت کن»پايان مي رساند.
نقل کرده اند که شهيد عزالدين القسام ضمن سخنراني و تدريس در مسجد الاستقلال به گسترش پايگاه هاي ارتباطي با مسلمانان استان حيفا و شهرستانها و روستاهاي اطراف توجه خاصي داشت . براين اساس انجمن جوانان مسلمانان را در سال1928در حيفا تاسيس نمود و در سال 1930نيز به عنوان قاضي شرعي دادگاه حيفا به فعاليت پرداخت.

 

 

فعاليت القسام در انجمن جوانان مسلمان حيفا
 

شهيد القسام به جدائي دين از سياست و جدائي اسلام از مردم اعتقاد نداشت. چنانچه تلاش هاي او به ارائه دروس ديني به پيشروان مساجد محدود نبود. او بدون توجه به تفاوت هاي طبقاتي، با اقشار گوناگون جامعه ارتباط برقرار مي کرد و مي کوشيد افراد فاسد جامعه را اصلاح کند. تا جامعه از حضور آنان پس از اصلاح استفاده کند. براين اساس روز 1928/5/5با همکاري دوست صميمي خود رشيد حاج ابراهيم رئيس شعبه بانک عربي در حيفا انجمن جوانان مسلمان را در حيفا تاسيس کرد.
هدف بنيانگذاران اين انجمن رقابت با انجمن جوانان مسيحي تحت الحمايه انگلستان و پشتيباني فکري و اجتماعي از جوانان مسلمان و رويارويي با تهاجم فرهنگي غرب بود. نماينده دولت انگليس، آقاي بومن مدير کل آموزش و پرورش فلسطين و ناظر اداره مدارس اسلامي را به رياست انجمن جوانان مسيحي در قدس تعيين کرد و او با صدور دستوري از حضور جوانان در نشست هاي انجمن جوانان مسلمان جلوگيري به عمل آورد.
حسان بن يعرب نويسنده فلسطيني، انجمن جوانان مسيحي قدس و شاخه هاي آن در ساير کشورهاي منطقه را ابزار استعمارگران انگليسي و پايگاه استعمار جهاني توصيف کرد که هدف از تأسيس آن اجراي برنامه هاي اجتماعي و فرهنگي غربي و تبليغ مسيحيت و فريب جوانان مسلمان ميباشد.
آنچه که به تأسيس انجمن جوانان مسلمان و برخي جمعيت هاي اسلامي سرعت بخشيد، کنفرانسي بود که به منظور تبليغ مسيحيت در اواخر مارس سال 1928در جبل الزيتون قدس برگزار شد. دکتر مود رئيس شوراي عالي سراسقف هاي جهان رياست اين کنفرانس را بر عهده داشت. نمايندگاني از 51کشور جهان از جمله سراسقف کليساي انگليسي ها در فلسطين در آن حضور داتشتند. با دعوت نمايندگان مسيحيان بومي فلسطين براي شرکت در اين کنفرانس مخالفت به عمل آمد. مسلمانان فلسطيني در شهرهاي گوناگون در واکنش به تشکيل اين کنفرانس به تظاهرات و اعتراض هاي مردمي گسترده دست زدند. در منطقه غزه در نتيجه درگيري مردم با پليس صدها نفر دستگير شدند. مسيحيان و مسلمانان فلسطيني با ارسال تلگرام هاي مشترک به محافل سياسي و مذهبي جهان نسبت به برگزاري اين کنفرانس ابراز انزجار نمودند.
شخصيت هاي مسلمان و جمعيت ها و جنبش هاي اسلامي و ملي فلسطين در واکنش به برنامه هاي فرهنگي و استعماري مشترک انگليسيها و صهيونيستها در آوريل سال 1928کنفرانس انجمن هاي اسلامي را در شهر يافا برگزار کردند. در نتيجه اين کنفرانس تصميماتي اخاذ گرديد تا در سرتاسر فلسطين اشغالي انجمن هاي جوانان مسلمان تأسيس شود و براي تحقق اين خواسته گام هاي عملي برداشته شد. بي ترديد شيخ عز الدين در رأس بنيانگذاران اين انجمن ها بوده که سنگ بناي آن ابتدا در شهر حيفا به زمين زده شده بود.
شهيد عز الدين القسام با کسب اکثريت آراء در اولين انتخابات شوراي انجمن هاي اسلامي جوانان به پيروزي قطعي دست يافت، و آقايان رشيد الحاج ابراهيم و هاني ابومصلح به عضويت هيئت رئيسه شورا انتخاب شدند. در دومين انتخابات اين شورا که در فوريه سال 1930برگزار گرديد القسام به عضويت کميته و رشيد الحاج ابراهيم به رياست انجمن انتخاب شدند. در سال 1933رشيد الحاج ابراهيم رياست انجمن را به القسام واگذار کرد. در چهارمين انتخابات انجمن که در تاريخ 1932/7/17در شهر عکا برگزار گرديد شهيد عزالدين القسام به عنوان بزرگترين عضو سني انجمن جوانان به رياست موقت انجمن برگزيده شد.او طي سخناني در اين اجلاس از حاضران خواست به منظور اداي احترام به سه شهيد فلسطين «محمد جمجوم، فؤاد حجازي و عطا الزير» دو دقيقه سکوت کنند. در جريان انتخابات چهارمين دوره انجمن جوانان مسلمان تصميمات زير اتخاذ گرديد: 1ـ مبارزه با تبليغ مسيحيت.
2ـ لزوم تحصيل جوانان مسلمان در مدارس عربي و جلوگيري از تحصيل آن ها در مدارس مسيحي.
3ـ گسترش آموزش و فرهنگ ديني در روستاها و نيز در انجمن هاي جوانان مسلمان.
4ـ صدور بيانيه به منظور دعوت از مجلس اعلاي اسلامي فلسطين که حاج امين الحسيني رياست ان را برعهده داشت . و نيز دعوت از گروه النشاشيبي که مخالف الحسيني بودند به خودداري از گروه گرايي و برقراري تفاهم و همدلي به نفع آرمان ميهن. القسام به عنوان نماينده انجمن جوانان مسلمان در مارس سال 1933در گردهمايي توده هاي مردم که در شهر يافا برگزار گرديد شرکت نمود و طي سخناني حاظرا ن را به ادامه مبارزه با اشغالگران و مهاجران يهودي فراخواند.
در نتيجه تلاش هاي روشنگرانه و ثمر بخش شهيد عزالدين القسام در انجمن جوانان مسلمان، هزاران جوان فلسطيني از گرفتار شدن در انحرافات اخلاقي و بيراهه رهايي يافتند و وارد عرصه هاي سازندگي اجتماعي شدند. او از طريق اين انجمن توانست ساير شخصيت ها و رهبران فلسطيني در شهرهاي گوناگون، از جمله احمد زعروره و عبدالله ابوحمام را که از شخصيت هاي سرشناس شهر يافا هستند متقاعد کند به تشکيلات جهادي بپيوندند . او افزون بر فعاليت شبانه روزي در انجمن جوانان مسلمان و ايراد خطبه هاي نماز جمعه در مسجد الاستقلال ، همچنين به طور هفتگي با اعضا و مسئولان انجمن هاي اسلامي ساير شهرهاي فلسطين جلسه تشکيل مي داد و به اوضاع و توطئه ها و کارشکني انگليسي ها رسيدگي مي کرد.
انجمن جوانان مسلمان در اکثر شهرها و روستاهاي مناطق شمالي فلسطين از جمله صفوريه، زرعين و طوباس دفاتر داير کرده بود که نقش مهمي در بسيج جوانان و زمينه سازي قيام و موفقيت عمليات مسلحانه بر ضد شهرک هاي صهيونيست نشين داشتند . البته نبايد فراموش کرد که القسام با عضويت در اين انجمن توانست بر اقدامات و فعاليت هاي جهادي خويش سرپوش بگذارد.

ديدار از روستاها و دعوت مردم به جهاد
 

در منابع گوناگون آمده است که القسام به منظور آمادگي روحي مردم براي قيام همگاني به شهرها و روستاهاي حيفا، جنين، شفاعمرو، صفوريه، سيله الظهر، بورين ، برقين، الرينه و نورس در منطقه الجليل شمالي رفت و آمد مي کرد، و با حضور در مساجد و گردهمايي ها مردم را به مخالفت در برابر طرح فروش اراضي به يهود و مقاومت در برابر دلالان اراضي دعوت مي کرد . يکي از بزرگان روستاي سيله الحارثيه واقع در شهرستان جنين نقل کرده که شهيد شيخ عز الدين القسام در سال 1934به همراه شيخ کامل القصاب و شيخ فرحان السعدي به اين روستا آمدند . و با ارائه دروس ديني، مردم را به ايستادگي دربرابر دلالان و جلوگيري از فروش اراضي به يهوديان توصيه نمودند . او حتي با عشاير بيابانگرد فلسطيني ارتباط برقرار کرده بود و آنان را به مقاومت دربرابر فشارهاي يهوديان براي تصاحب اراضي شان فرا مي خواند.
شيخ عزالدين القسام در اين ديدارها که از ابتداي سال 1935آغاز شد، افزون بر تلاش براي گسترش آگاهي عمومي و تقويت گرايشات ديني جوانان، به عضو گيري افراد مجاهد در جنبشي که قرار بود در آينده به صورت قيام همگاني شکل گيرد، و نيز تدارک پايگاه و قرارگاه براي انجام عمليات مسلحانه مي پرداخت. او در همان سال در ديدار از روستاي يعبد در مسجد آن کلاس دروس عقايد برگزار کرد که در نتيجه آن مجاهد سرشناسي به نام حاج جابر به او پيوست . اقشار کم در آمد جامعه به ويژه روستائيان براي شهيد احترام خاص قائل بودند و از ارائه هر گونه کمک مالي به او دريغ نمي کردند. او ملاک گزينش رزمندگان مجاهد را قدرت جسمي و پشتوانه عقيدتي و ميزان درک و شناخت آن ها نسبت به اسلام و عشق به ميهن تعيين کرده بود، و به همين دليل تشکيلات جنبش شيخ القسام در سال هاي قيام همگاني ملت فلسطين(1936-1939)به قوي ترين و ريشه دارترين تشکيلات انقلابي در شمال فلسطين تبديل شده بود.

گزينش افراد پيشگام در رأس تشکيلات
 

در اکثر منابع فلسطيني به اين نکته اشاره شده که پايه هاي اصلي تشکيلات سري القسام در سال 1925بنيانگذاري شده است ولي آغاز تمرينات نظامي و عمليات جهادي تشکيلات بعد از سال 1929بوده است. او نيروها و افراد تشکيلات را هنگام سخنراني در مساجد و فراخواني مردم براي نجات فلسطين از ميان نمازگزاران حاضر انتخاب مي کرد. تعداد افراد اولين هسته سري او پنج نفر بود که به مرور زمان به نه نفر افزايش يافت، و براي هر هسته يک سردسته تعيين مي کرد به هر عضو هسته حداقل10پوند حقوق ماهيانه پرداخت مي شد. با بررسي پيشينه اجتماعي افراد تشکيلات القسام در مقايسه با ساير تشکيلات سياسي فلسطين از ويژگي هاي متعددي برخوردار بوده است و به لحاظ مخاطب قراردادن افراد بيشتر در جايگاه برتري قرار داشت و نقش مهمي در جذب و تشويق مردم به جهاد مي کرد.
عبدالغني الکرمي روزنامه نگار فلسطيني نقل مي کند که پس از گذشت يک هفته از اعدام سه مجاهد قهرمان فلسطيني در تاريخ 1930/6/17در کنار انجمن جوانان مسلمان تخته نردبازي مي کرده و يک بيمار روستايي را که براي درمان به درمانگاه انجمن مراجعه مي کرده به باد تمسخر گرفته است. در اين لحظه شهيد شيخ عزالدين القسام از راه رسيد و تمسخر من از مرد روستايي را شنيد و مرا سرزنش کرد. آنگاه شيخ دست آن بيمار روستايي را گرفت و به درمانگاه راهنمايي کرد، و داروهاي مورد نياز او را نير خريداري کرد. شيخ روز ديگري با من برخورد کرد و چنين گفت : به خدا سوگند جوانان امروزي از راه راست منحرف شده اند و در گمراهي اصرار مي ورزند. براي اين امت راهي نمانده جز اينکه به ايمان و پاکدامني و سادگي کشاورزان و کارگران اين سرزمين چنگ زنند. اين قشر جامعه از تمدن دروغين و هنجارهاي نادرست شما بيزارند.
عبدالغني الکرمي اضافه مي کند: به القسام گفتم آيا مي دانيد اگر اين کارگران و کشاورزان سخن شما را بشنوند شما را به کمونيسم بودن متهم خواهند کرد . شيخ به من گفت:بدان پيري موهايم را سپيد کرده است . آزمون زندگي به من آموخته تا به اين کارگران و کشاورزان پاک دل اميدوار باشم . چرا که آنان به خدا و بهشت جاويد و روز آخرت ايمان دارند. هر کسي که چنين ويژگي هايي داشته باشد،حسن شجاعت و شور فداکاري و مقاومت بيش از ديگران در دل او موج مي زند. در تحمل سختي ها و دشواري ها توان بيشتري دارد.
شهيد شيخ عزالدين القسام بر اين باور بود که فرهنگ و تمدن غرب به جهان اسلام يورش آورده و نخبگان و روشنفکران غرب زده را از فطرت سالم انساني دور کرده است. غرب زدگاني که شيفته فرهنگ و تمدن غربي شده اند و توان رويارويي با تهاجم فرهنگي غرب و ارتش هاي غربي را ندارند. اين افراد دنباله رو ارزش هاي ماديگرايانه شده اند. لذا بيشتر مريدان و هواداران القسام را کشاورزان، کارگران و کارمندان شرکت راه آهن حيفا و کارگران معادن سنگ تشکيل مي داد. آمارهاي موجود نشان مي دهد که حدود 700تن از کارگران معادن سنگ طرفدار القسام بودند.

پيشينه اجتماعي مجاهدان جنبش القسام
 

منابع تاريخي، خوانندگان را به شناخت پيشينه اجتماعي مجاهدان عضو جنبش القسام و ديدگاه هاي او نسبت به ميزان آمادگي افراد و اقشار مختلف جامعه بيشتر کمک مي کند. با بررسي ساده پيشينه برخي از اين افراد و چگونگي پيوستن آن ها به اين جنبش به نتايج مهمي دست مي يابيم:
1ـ شيخ فرحان السعدي:آشنائي القسام با فرحان السعدي به زمان خدمت السعدي در سپاه دولت عثماني در سوريه در دوران جنگ جهاني اول باز مي گردد. در گزارش هاي آژانس جهاني يهودي آمده است که فرحان السعدي يک کشاورز زاده، دزد سابقه دار، سوارکار شجاع، تيرانداز ماهر بوده که نشانه گيري او به هدف خطا نمي رفته است. نقل کرده اند که او در شکار آهو هنگام سوارکاري مهارت وصف ناپذير داشته است. السعدي در سال 1925بادرجه گروهباني به نيروهاي پليس پيوست و موفق شد دزدان سابقه داري را دستگير کند. ولي در سال 1930از اين شغل استعفا داد و اوقات خود را به دعا و عبادت و شرکت در نمازهاي جمعه مسجدالاستقلال اختصاص داد، و به همين دليل او را شيخ فرحان ناميدند. او گاهي شيخ عزالدين القسام را به زادگاه خود روستاي مزار واقع در شهرستان جنين مي برد.
2ـحسن الباير:او نيز از کشاورز زادگان روستاي بلقيس از توابع شهرستان جنين بوده است. او ابتدا توسط شيخ طه الدريني از اهالي شهر ناصره با القسام آشنا شده است . القسام در يکي از شب ها در پايان نماز مغرب و عشاء مسجد الاستقلال او را به خانه خود برده و از آن پس ميان آن دو روابط دوستانه برقرار شده است . حسن الباير پس از نبرد يعبد در کنار شهيد عزالدين القسام دستگير شده و در جريان بازجويي چنين اعتراف کرده است: من از روستاي بلقيس هستم. پيش از اين مرتکب دزدي و کارهاي خلاف مي شدم. تا اينکه روزي با شيخ عزالدين القسام آشنا شدم و او نماز خواندن را به من آموخت. و مرا از ارتکاب کارهاي خلاف احکام شريعت دستورات الهي نهي کرد. القسام در سال 1935مرا به کوه بلقيس برد و يک قبضه تفنگ به من داد. تا به وسيله آن در راه خدا جهاد کنم.
3ـمحمود سالم: از شهر الرمله، مدتي کارمند شرکت نفت عراق بوده و سپس در ايستگاه قطار شهر حيفا به کار نگهباني اشتغال داشته است.
4ـ شيخ نمر السعدي:کشاورزي از جنگل هاي شهر شفا عمرو، و پسر عموي فرحان السعدي بوده است.
5ـ شيخ عبدالله يوسف زيباوي: کشاورزي از روستاي الزير واقع درشهرستان عکا و مدتي در ايستگاه قطار حيفا اشتغال داشته و سپس به کارهاي کشاورزي روي آورده.
6ـ العبد قاسم : کشاورز زاده و مدتي در شهر حيفا سوخت مي فروخت.
7ـ محمد زعروه: کشاورزي که سوخت ميفروخت.
8ـ محمد الصالح حمد: کشاورزي از روستاي سيله الظهر در شهرستان جنين که در حيفا به شغل باربري اشتغال داشت.
9ـ خليل محمد عيسي: کشاورزي از روستاي المزرعه الشرقيه در شهرستان رام الله بود ودر شهر حيفا مغازه کيسه و گوني فروشي داشت.
10ـ احمد الغلاييني: در حيفا به شغل حلبي سازي اشتغال داشت.
11ـ عطيفه احمد المصري: مصري تبار است و مدتي روي کشتي هايي که با ذغال سنگ کار مي کردند اشتغال داشت. او پيش از آشنايي با القسام مدتي به کارهاي باربري، توزيع مواد مخدر اشتغال داشت . المصري هنگام شرابخواري با همسرش به مشاجره لفظي مي پر داخت که ناراحتي همسايگانش را بر مي انگيخت . يکي از همسايگان المصري به نام يوسف الهندي چندبار کوشيد او را از شرابخواري باز دارد و چون نتيجه نيافت نزد القسام رفت و ماجرا را براي ايشان توضيح داد. شهيد شيخ عزالدين القسام شبي به خانه الهندي رفت و شب را آنجا گذراند و به او توصيه کرد از اين کار زشت دست بردارد . در پي اين ديدارها پيوند مستحکمي بين القسام و المصري برقرار شد تا اينکه او از شرابخواري توبه کرد و سرانجام به جنبش القسام پيوست.
12ـ احمد الطيب: سردسته اراذل و اوباش پرنفوذ شهر حيفا بود که بيشتر اوقات خود را در قهوه خانه ها و شرابفروشي ها و شيادي مي گذراند . روزي القسام مسئوليت تربيت و اصلاح او را برعهده گرفت و ديري نپاييد که الطيب به جنبش القسام پيوست، و مسئوليت تدارک اسلحه مورد نياز جنبش به او واگذر گرديد.
13ـمحمد ابوقاسم خلف: از روستاي حلحول واقع در شهرستان الخليل بوده که در اوائل دهه سوم از قرن بيستم به شهر حيفا هجرت نموده و در کارخانه توليد آبميوه و نوشابه يک تبعه آلماني اشتغال داشت.
آنچه گذشت اين واقعيت را نشان مي دهد که شهيد عزالدين القسام در زمينه گزينش نيروهاي جنبش انقلابي خويش به افراد محروم و مستضعف جامعه مانند عناصر ذيل تکيه داشته است:
1-القسام بر اين باور بود که کارگران و کشاورزان بيش از ساير اقشار جامعه مي توانند در عمليات جهادي شرکت کنند، و لازم است کساني که بر اثر شرايط سخت اقتصادي به انحراف کشيده شده اند ، مورد عنايت و توجه محافل اجتماعي و اسلامي قرار گيرند، و اين افراد در صورت اصلاح آماده خدمت خالصانه به مردم و فداکاري در راه خدا و ميهن هستند.
2ـ از ميان سيزده مجاهدي که پيشينه آن ها را بررسي کرديم ده نفرشان کشاورز، چهار نفرشان داراي سوء پيشينه اخلاقي و سه نفرشان در محضر شيخ اظهار ندامت و توبه کرده اند. همچنين ده نفر آنان در شرکت راه آهن يا يکي از کارخانه هاي شهر حيفا مشغول به کا ر بودند.
3ـ همه اين افراد از شهروندان زحمتکش و قشر کم در آمد جامعه بودند و سطح آگاهي و دانش آن ها به ميزان آنچه که با حضور در کلاس هاي درس و سخنراني هاي القسام آموخته بودند. احمد الشقيري، وکيل دادگستري (الشقيري پس از تأسيس سازمان آزادي بخش فلسطين در سال 1965به سمت اولين رئيس اين سازمان انتخاب شد) که پس از نبردهاي يعبد مسئوليت دفاع از بازماندگان نبردرا برعهده داشت اظهار مي دارد: آن ها گروهي مؤمن که در سايه ايمان پرورش يافته بودند....وجودشان پاک و روح شان پالايش يافته بود....با عزمي راسخ و اراده پولادين به ميدان جهاد گام بر داشتند...احساس کردند به ريسمان الهي وصل شده اند...و درهاي رحمت الهي به روي شان گشوده شده است.
منبع:ماهنامه شاهد یاران، شماره 55