الگوی حماس(1)


 






 

گفت وگو با دکتراسامه عبدالمعطي نماينده جنبش مقاومت اسلامي فلسطين درتهران
 

تشريح دلايل نامگذاري گردان هاي نظامي حماس به نام عزالدين القسام
درآمد
 

امروزه جنبش اسلامي فلسطين خود را وارث شهيد عزالدين القسام، و پس از او شهيد حسن البنا مي داند. آن دو شهيداني هستند که هر کدام با روش و راهکارهاي خونين خود پرچم مبارزه مسلحانه را بر ضد استعمارگران غربي و جنبش صهيونيستي و سيل مهاجران يهودي، در سرزمين فلسطين بر افراشتند. القسام در دهه سوم قرن گذشته اولين هسته مسلحانه را به وجود آورد، و البنا در سال 1948در پي اعلام موجوديت رژيم صهيونيستي هزاران تن از نيروهاي جماعت اخوان المسلمين را به فلسطين گسيل داشت.

شيخ عزالدين القسام کيست و چه جايگاهي در ملت فلسطين دارد؟
 

بسم الله الرحمن الرحيم: مجاهد شهيد عز الدين القسام کسي است که اولين انقلاب معاصر فلسطين را برانگيخت . اين انقلاب در پي شهادت او در ماه نوامبر سال 1935آغاز شد و با قدرت و پويايي و به شيوه هاي گوناگون ادامه يافت و تا امروزه همچنان ادامه دارد. القسام در سال 1882در روستاي جبله در سوريه متولد شد و در بيت علم و تقوا پرورش يافت، پدرش معلم قرآن بود. القسام در سال 1896براي تحصيل علوم ديني و شريعت اسلامي در دانشگاه الازهر عازم مصر شد و تا سال 1906در قاهره بسر برد. در اين مدت با شخصيت هاي انقلابي و انديشمند آن دوره مصر ارتباط برقرار کرد و از علوم دانشگاه الازهر سيراب شد.
دانشگاه الازهر در آن مرحله با دانشگاه الازهر امروزي بکلي تفاوت داشت. اين دانشگاه در آن مرحله سرشار از نشاط و شادابي و پويايي بود. پايگاه قيام و انقلاب و نهضت اسلامي بر ضد استعمارگران به شمار مي رفت. دانشگاه الازهر در طول تاريخ همواره با استعمارگران و متجاوزان در ستيز بوده است. الازهر پايگاه سياستمداران و مردان ميهن دوست و در رأس آن ها انديشمند بزرگ و رهبر فرزانه جهان اسلام سيد جمال الدين افغاني(اسد آبادي)و شاگردان او شيخ محمد عبده و رشيد رضا قرار داشت. شهيد القسام با اين انديشمندان ديدار و با انديشه هاي آنان آشنا شد.
در برخي متون تاريخي آمده است که شهيد القسام مدتي شاگرد اين انديشمندان بوده است. روشن است که اين انديشمندان از پيشگامان نهضت بيداري اسلامي، و پيشگامان مکاتب فکري اصلاح گرايانه در قرن گذشته بوده اند که با مکتب شيوخ رسمي الازهر امروزي تفاوت داشتند . اين شخصيت ها مردم را به بازگشت به عظمت و شکوه و اصول اسلام و امت اسلامي فرا مي خواندند. آگاهي و دانش و فرهنگ اسلامي را به منظور مبارزه با بي عدالتي و استبداد و استکبار گسترش مي دادند. حرکت و کلاس هاي آموزشي و تربيتي اين انديشمندان بر مبناي اين محورها استوار بود. بي ترديد القسام از اين سرچشمه هاي جوشان سيراب شد، به طوري که اين انديشه ها در شکل گيري فکر و شخصيت و راهکار او اثر بسزايي داشت.

شهيد القسام در سن جواني در مرحله انتقالي فروپاشي دولت عثماني و يورش استعمارگران غربي به سرزمين هاي اسلامي مي زيسته و در آن مرحله برخي جنبش هاي اسلامي در خاورميانه فعال بوده اند. بفرمائيد که شهيد القسام با اين جنبش ها ارتباط و همکاري هم داشت، يا به طور مستقل در فلسطين عمل مي کرد؟
 

در منابع تاريخي به روابط شهيد عزالدين القسام با جنبش هاي اسلامي و احزاب سياسي آن مرحله جهان اسلام اشاره اي نشده است. البته با شخصيت هاي فکري و روحانيون و انجمن هاي اسلامي و مردمي فلسطين روابط گسترده داشته است. شهيد القسام خود رهبر يک جنبش انقلابي و مبتکر طرح نجات فلسطين در آن مرحله سرنوشت ساز بوده است . او به عنوان يک پيشوا و رهبر يک جنبش انقلابي با بسياري از جريانات و شخصيت هاي مبارز روابط فکري داشت . از نظر فکري و سياسي يک انسان بسته و منزوي نبود. زماني که در مصر سرگرم تحصيل بود با انديشمندان و صاحبنظران و شخصيت هاي علمي روابط دوستانه داشت و زماني که در سال 1906به سوريه بازگشت با روحانيون و نيروهاي انقلابي اين کشور روابط همکاري برقرار کرد، و ديدگاه هاي خود را در زمينه جهاد با استعمارگران و دگرگوني وضع موجود بيان کرد.
هنگامي که به فلسطين هجرت کرد به طور مستقل مبارزات خود را از صفر شروع کرد . به هيچ حزب و دسته اي وابسته نبود. درآن مرحله احزاب سياسي فراواني وجود داشتند. از جمله حزب العربي فلسطين وابسته به حاج امين الحسيني مفتي فلسطين و حزب الاستقلال به رياست عوني عبد الهادي و اکرم زعيتر و حزب الدفاع که راغب النشاشيبي رياست آن را برعهده داشت. با وجودي که همه اين احزاب پس از شهادت القسام مدعي شدند که او در يکي آن ها عضويت داشته است. ولي اين ادعا تاکنون ثابت نشده است. وقتي که همه اين احزاب سياسي ادعا مي کنند که القسام عضو آن ها بوده است، اين ادعا نشان مي دهد که او در هيچ کدام از آن ها عضويت نداشته است. از اينکه شهيد القسام مستقل حرکت مي کرده من ترديد ندارم . با اين وصف احزاب ياد شده همه شان احزاب سياسي کار بوده اند، در حالي که القسام يک انسان مجاهد بود و يک جنبش انقلابي را رهبري مي کرد. اين احزاب سياسي در هيچ روزي مسئوليت پيامدهاي عمليات جهادي القسام را نپذيرفتند . البته شيخ شهيد با سران احزاب ياد شده ارتباط داشت و با آنان مشورت و تبادل نظر مي کرد. شايد به همين دليل باشد که برخي از رهبران و اعضاء احزاب ياد شده گمان کرده اند که شهيد القسام يکي از آنان بوده است. القسام خود صاحب طرح جهادي و صاحب مکتب و رهبر يک جنبش جهادگر بود و جوانان انقلابي و پرشور را سازماندهي مي کرد. اصولاً راهکار او با راهکار احزاب سياسي آن روز بکلي متفاوت بود.

هويت جهادي القسام در فلسطين شکل گرفت يا در سوريه و يا هنگام تحصيل در قاهره ؟
 

من معتقدم که هويت جهادي شهيد شيخ عزالدين القسام پس از بازگشت از قاهره به سوريه شکل گرفت. حرکت جهاد گرانه او در فلسطين در ادامه راهکار او در سوريه بوده است. در حقيقت پيشينه مبارزات القسام به آغاز پيکار او در سوريه باز مي گردد . اين مبارزات پيش از فروپاشي دولت عثماني و در آستانه آغاز تهاجم نظامي استعمارگران فرانسوي به سوريه آغاز شده بود. او پس از بازگشت از قاهره خود را وقف دفاع از آرمان هاي امت در سرتاسر سرزمين هاي اسلامي نمود . به محض بازگشت به سوريه به مقاومت در برابر اشغال ليبي توسط استعمارگان ايتاليايي برخاست و کوشيد صدها رزمنده داوطلب را از سوريه به ليبي اعزام کند. در شهرهاي استان لاذقيه تظاهرات باشکوهي در مخالفت با حمله ايتاليا به ليبي به راه انداخت.
براي دفاع از ليبي نيروهاي داوطلب و انواع کمکهاي مالي جمع آوري کرد . القسام با اين اقدامات انقلابي جايگاه مردمي قابل ملاحظه اي براي خود ايجاد کرد. القسام در جريان جنگ جهاني اول و پس از عقب نشيني نيروهاي عثماني و يورش اشغالگران فرانسوي و انگليسي به سوريه مبارزات خود را بر ضد مهاجمان غربي شدت بخشيد.
يورش نظاميان انگليسي و فرانسوي به سوريه به تشکيل جنبش هاي ملي در اين کشور منجر شد که در نتيجه آن عمليات مقاومت مسلحانه بر ضد اشغالگران آغاز گرديد و شهيد عز الدين القسام رهبري يکي از اين گروه هاي جهادگر و مقاوم در مناطق شمال غربي سوريه را برعهده داشت. قيام و عمليات مسلحانه گروه هاي جهادي به رهبري شيخ شهيد در مناطق گوناگون سوريه ادامه داشت تا اينکه توسط استعمارگران فرانسوي قلع و قمع شد و صدها تن از مجاهدات بازداشت و شماري از رهبران جنبش فرار کردند ، يا در کوهستان ها پنهان شدند.
فرانسوي ها شيخ عزالدين القسام را به طور غيابي به اعدام محکوم کردند و ايشان بناچار از طريق لبنان به فلسطين مهاجرت کرد و در شهر حيفا استقرار يافت و فعاليت هاي فرهنگي و اجتماعي اش را از مسجد الاستقلال از سرگرفت و مرحله جديدي را از انسان سازي و گسترش آگاهي آغاز کرد.
القسام از تجربه انقلاب سوريه درس هاي خوبي آموخت. قيام مردم سوريه بر ضد استعمارگان پراکنده و ناهماهنگ بود. رهبري دانا و خردمند و منسجم نداشت . از ضعف انسان سازي و آموزش نيرو رنج مي برد. اين گروه هاي مقاوم از انسجام و سازماندهي شايسته بهره مند نبودند . مردم سوريه از نظر روحي آمادگي تداوم قيام را نداشتند. براساس اين عوامل قيام مردم سوريه به راحتي و در عرض چند سال سرکوب شد. بنابراين تجربه قيام ناکام مردم سوريه به شهيد عزالدين القسام آموخت تا باشيوه ها و راهکارهاي متفاوتي پيکارش را در فلسطين آغاز کند. اين تجربه باعث شد که از لحظه ورود به فلسطين انقلاب را آغاز ننمايد. ابتدا فعاليت هاي فرهنگي و اجتماعي و انسان سازي و جامعه سازي را از مسجد آغاز کرد . به تبلور استعدادهاي عقيدتي و مهارت هاي رزمي و سازماندهي نيروهاي رزمنده و مقاوم پرداخت.
گروه هاي مجاهدي را به وجود آورد تا هميشه مشعلدار اين راهکار جهادي باشند. افراد متعهد و فداکار را گزينش مي کرد . براي گزينش افراد در جنبش شروطي را وضع کرده بود که هر کسي نمي توانست به راحتي به عضويت آن در آيد.

اوضاع سياسي و اجتماعي فلسطين در زمان مهاجرت القسام چگونه بود؟سپس احزاب سياسي و جنبش هاي ملي چه برخوردي با ايشان داشتند؟
 

در اوائل دهه دوم از قرن بيستم که شيخ شهيد به فلسطين هجرت کرد، چند سالي از اشغال فلسطين نگذشته بود . او از ابعاد خطرناک جنبش صهيونيستي در فلسطين آگاهي کامل داشت. طرح ها و توطئه هاي مشترک انگليس و غرب و يهوديان را شناخته بود. در منابع تاريخي تصريح شده که شيخ شهيد از زمان تحصيل در دانشگاه الازهردر قاهره از توطئه صهيونيسم در فلسطين خبر داشت. مرحوم رشيد رضا يکي از انديشمندان متعهد مصري و استاد القسام در کلاس هاي درس خود همواره به اهداف و ابعاد خطر صهيونيسم در فلسطين و در خاورميانه هشدار مي داد. شيخ عزالدين القسام از آن مرحله نسبت به خطر صهيونيست ها شناخت پيدا کرد. بنابراين زماني که وارد فلسطين شد کينه و نفرت زيادي نسبت به غربي ها و انگليسي هاي همپيمان صهيونيست ها در دل داشت. او از نزديک مي ديد که بندر حيفا به پايگاه بزرگ دريايي براي انگليسي ها در مرکز جهان اسلام تبديل شده است. در اين بندر دهها شناور نظامي و صدها جنگنده مستقر کرده بودند تا هر گونه قيام مردمي در جهان اسلام را سرکوب کنند. زمينه شکل گيري کيان صهيونيستي را در فلسطين فراهم نمايند.
«مجمع ملتها» که در آن مرحله نقش سازمان ملل متحد را داشت درسال 1920باتصويب طرح قيموميت انگليس برفلسطين شرايط پايه گذاري کيان غاصب صهيونيستي و برپايي ميهن قومي براي يهوديان در فلسطين را فراهم کرد. هدف از توسعه بندر حيفا، استقبال از هزاران مهاجر يهودي از سرتاسر جهان و مجهز کردن آن ها به انواع اسلحه و آموزش نيروهاي عضو جنبش صهيونيستي بوده است . البته نبايد فراموش کرد که پيش از آمدن القسام به فلسطين احزاب سياسي و جنبش هاي ملي در فلسطين حضور داشتند ولي مبارزات آن ها به فعاليت هاي سياسي همچون برگزاري تظاهرات و دست زدن به اعتصابات محدود بود. اين احزاب سياسي به مبارزه مسلحانه بر ضد اشغالگران و مهاجران يهودي اعتقاد نداشتند و در برخي مسائل با انگليسي ها سازش هم مي کردند.

راهکار و برنامه هاي احزاب سيايس فلسطين پس از شهادت القسام چگونه بوده است؟
 

راهکار و فعاليت احزاب سياسي و جنبش هاي ملي تا زمان شهادت شيخ عزالدين القسام و آغاز قيام همگاني و سراسري در سال 1936سياسي بوده است . اين احزاب هيچ فعاليت جهادگرانه و مقاومت مسلحانه نداشتند. گاهي تظاهرات اعتراض آميزي در قدس، عکا، حيفا، نابلس و غزه برگزار مي شد ولي از عمليات مسلحانه خبري نبود. گاهي ميان فلسطيني ها و مهاجران يهودي زد و خوردهاي خياباني روي مي داد، اما اين زد و خوردها خود جوش و نامنظم بود. به طور مثال در سال 1920مردم به انقلاب دست زدند که توسط انگليسي ها به شدت سرکوب شد. در سال 1929نيز قيامي به نام انقلاب البراق شکل گرفت که باز هم سرکوب شد. در جريان اين انقلاب صدها صهيونيست به هلاکت رسيده و صدها فلسطيني نيز در قدس شهيد شدند. در پي اين انقلاب مقام هاي دولت دست نشانده انگليس سه مجاهد فلسطيني به نام هاي فؤاد حجازي و عطا الزير و محمد جمجوم را به دار آويختند. شهادت اين سه مجاهد تأثير بسزايي بر روحيه شيخ عزالدين القسام برجاي گذاشت. با وجودي که احزاب سياسي و جنبش هاي ملي در برابر اعدام سه مجاهد ياد شده برخورد سياسي و محتاطانه داشتند ولي شهيدالقسام در برابر اين جنايت موضع انقلابي گرفت و مردم را به قيام و حمل اسلحه برضد انگليسي ها فراخواند.
در اين ميان سران احزاب سياسي فلسطين با برخي سران و پادشاهان عرب روابط دوستانه داشتند و بيشتر برنامه ها و حرکت شان را با آنان هماهنگ مي کردند و اين سران هم کاري از دستشان ساخته نبود.

فرموده ايد، جريانات سازشکار فراواني در دوران حيات القسام وجود داشتند. به نظر شما اوضاع امروز فلسطين با اوضاع گذشته چه شباهتي دارد؟ آيا امروز هم چنين جرياناتي وجود دارند؟
 

امکان ندارد جريانات سازشکار کنوني در صحنه فلسطين را با جريانات سياسي دوران حيات شهيد القسام مورد مقايسه قرار دهيم، يا مشابه هم بدانيم . جريانات سياسي و سازشکار کنوني، هيچ ارتباطي به سرزمين و ملت فلسطين ندارند. اکنون حکومت خودگردان براي بازگرداندن بخش کوچکي از فلسسطين با کيان غاصب مذاکره مي کند. براي حکومت بر 22درصد از سرزمين فلسطين چانه مي زند. اين جريان به طور رايگان از 78درصد سرزمين فلسطين چشم پوشي کرده است و خواهان بازگرداندن سرزمين تاريخي فلسطين نيست. مسئولان اين جريان دست در دست صهيونيست ها و آمريکايي ها گذاشته اند. از سوي ديگر دستگاه هاي امنيتي اين جريان شبانه روز با دستگاه هاي امنيتي کيان غاصب در کرانه باختري رود اردن هماهنگ هستند، تا نيروهاي مقاومت و مجاهدان امت اسلامي را سرکوب کنند.
اوضاع گذشته با اوضاع کنوني بکلي متفاوت است . هيچ کدام از احزاب سياسي آن روز فلسطين موافق گفت و گو با جنبش صهيونيستي نبودند. هيچ يک از سران احزاب ياد شده موافق چشم پوشي حتي از يک وجب خاک فلسطين نبود. حاج امين الحسيني در طول حيات خود همواره بر لزوم آزاد سازي سرتاسر زمين فلسطين تأکيد مي کرد. ايشان به خاطر موضع گيري اصوليش در تبعيد دارفاني را وداع گفت . هيچ وقت به کسي اجازه نمي داد از يک وجب خاک فلسطين چشم پوشي کند. حاج امين الحسيني به منظور دريافت کمک براي ملت فلسطين و اخراج يهوديان از اين سرزمين با هيتلر صدر اعظم پيشين آلمان هم ديدار و مذاکره کرد . سران احزاب سياسي و جنبش هاي ملي آن مرحله ملي گرا، ميهن دوست و به سرزمين تاريخي فلسطين چنگ زده بودند. با جنبش صهيونيستي همواره در حال ستيز بودند. اگر گروهي پيدا مي شد و از بخشي از سرزمين فلسطين چشم پوشي مي کرد، احزاب سياسي و جنبش هاي ملي، آن گروه را مزدور توصيف مي کرد و افراد آن را به قتل مي رساندند. سمسارهاي زمين فروش به يهوديان را به قتل مي رساندند. و جود جريان سازشکار کنوني در تاريخ فلسطين بيسابقه است. در دوران حيات شهيد القسام مزدوراني وجود داشتند که به طور انفرادي با انگليسي ها همکاري مي کردند، سمسارهايي وجود داشتند که اراضي کشاورزي را به يهوديان مي فروختند. برخي از فلسطيني ها به استخدام اداره پليس انگليسي ها در آمده بودند، و مجاهدان را تحت تعقيب قرار مي دادند. همه اين افراد و گروه ها به صورت انفرادي و مستقل با دشمن همکاري مي کردند. ولي امروز دولت خودگردان به طور رسمي با دشمن همکاري مي کند. افرادي که با دشمن همکاري مي کردند مطرود جامعه بودند. اما امروز اين مزدوران کنوني بر ملت فلسطين حکومت مي کنند.امور فلسطين را اداره مي کنند. به نام دولت خود گردان و حکومت فلسطين ملت مجاهدان فلسطين را سرکوب مي کنند.
منبع:ماهنامه شاهد یاران، شماره 55