مردي در قامت عاشورائيان(3)
مردي در قامت عاشورائيان(3)
مردي در قامت عاشورائيان(3)
بقلم حجت الاسلام شيخ نبيل حلباوي از روحانيون شيعه سوريه
کنکاشي در ابعاد شخصيت شهید عزالدین القسام از نگاه انديشمندان عرب
نشانه هاي کربلا گونه در مسير جهادي القسام
شيوه جهاد
هجرت:شيخ عزالدين القسام پس از يکسري تحرکات انقلابي در شمال سوريه از جمله شرکت در جنگ بر ضد فرانسوي ها و جمع آوري کمک هاي مالي و گرد آوري نيروهاي داوطلب به منظور اعزام آنان به ليبي براي رويارويي با استعمارگران ايتاليايي، مقام هاي دولت عثماني از اجراي اين طرح جلوگيري به عمل آوردند، ولي شيخ در همان حال به جنگ و ستيز با نيروهاي استعمارگر فرانسوي در مناطق مختلف سوريه در کنار همرزمان خود شيخ صالح العلي و شيخ عمر البيطار ادامه داد. او با فروش خانه مسکوني اش به منظور خريد اسلحه براي انقلابيون، جهاد با اشغالگران فرانسوي را به اوج رساند تا جايي که مقام هاي دولت دست نشانده فرانسه در دمشق القسام را به طور غيابي محاکمه و براي او حکم اعدام صادر کرد.
در پي اين اقدام، مأموران امنيتي حکومت دست نشانده و نظاميان فرانسوي عرصه را بر شيخ تنگ کرده و او ناگزير به فلسطين هجرت کرد، تا همزمان با اشغالگران انگليسي و صهيونيست هاي متجاوز بجنگد. همانگونه که در منابع تاريخي ذکر شده است از نظر مکتب کربلا، هجرت يک اصل اجتناب ناپذير بوده و سرور آزادگان حضرت ابا عبدالله الحسين(ع)به منظور اصلاح کژروي ها در امت اسلام به سرزمين کربلا هجرت کردند.
مرحله آماده سازي: شيخ عزالدين القسام از لحظه استقرار در شهر حيفا همراه بستگان و ياران با وفاي خود کار آماده سازي و سازماندهي مجاهدان را به منظور رويارويي با صهيونيست هاي مهاجر و اشغالگران انگليسي آغاز کرد و مردم فلسطين را از ابعاد توطئه بيگانگان آگاه ساخت. اين آماده سازي و سازماندهي به حدي دقيق و محکم و منظم بود که اعضاي اين جنبش انقلابي حاضر شده بودند دستورات القسام را در هر زمان و مکان به مورد اجرا بگذارند. آنگونه که ياران و خاندان امام حسين (ع)در سرزمين کربلا عمل کردند.
لحظه رويارويي :شهيد القسام براي رويارويي با اشغالگران انگليسي شتاب نکرد ولي از اين نگران بوده که لحظه رويارويي را از دست بدهد. او هرگز به مسئله موازنه قدرت و حساب سود و زيان توجه نداشت. فقط به پاسداري از ارزش ها و پايه گذاري شيوه جهاد و شهادت مي انديشيد. زماني که لحظه رويارويي فرا رسيد با حدود 20تن از ياران وفادار به جنگل هاي يعبد در استان نابلس حرکت کرد. آنگونه که پيشواي او حسين بن علي(ع)با تعداد کمي از ياران و فرزندان به ميدان کربلا رفت.
محاصره انقلابيون: زماني که قيام القسام آشکار گرديد حدود 200تن از نظاميان انگليسي با پشتيباني هواپيماهاي جنگي و خودروهاي زرهي او را به محاصره در آوردند، و آنگاه رويارويي آغاز شد. آنگونه که سپاهيان کوفه با هزاران سرباز به فرماندهي عمر سعد سرور شهيدان کربلا را محاصره کرد و ايشان را به طرز فجيعي به شهادت رساندند.
مخالفت با سازش: زماني که نظاميان انگليسي پايگاه القسام و ياران او را به محاصره در آوردند، يکي از مأموران پليس عرب وابسته به حکومت دست نشانده به پايگاه مجاهدان گروه القسام نزديک شد و او را به سازش فراخواند. ولي او هر گونه سازش و تسليم شدن را رد کرده، و اين مقوله مشهور را اعلام کرد:«قيام ما جهاد في سبيل الله است . يا پيروز مي شويم، يا به شهادت مي رسيم». پيش از اين نيز استعمارگران فرانسه القسام را به سازش دعوت کردند، تا حکم اعدام او را لغو نمايند ولي اين پيشنهاد را به شدت مردود دانست و به فلسطين هجرت کرد. امام حسين(ع)نيز در واکنش به تقاضاي کوفيان براي سازش با يزيد بن معاويه فرياد«هيهات منا الذله» را سرداد و شهادت را بر بيعت با يزيد فاجر ترجيح داد.
شهادت:ديري نپاييد که جنگ نابرابري ميان قساميان و نظاميان انگليسي آغاز گرديد و در پي اين جنگ پنج تن از مجاهدان شهيد و پنج تن ديگر زخمي شدند و بقيه مجاهدان به اسارت در آمدند. رويارويي حق و باطل در صحراي کربلا نيز چند ساعت طول نکشيد و به شهادت امام حسين(ع)و 72تن از ياران و فرزندان ايشان و اسارت زنان خاندان رسول الله (ص)منجر شد.
ماهيت مبارزه
در زمينه گفتار:
سرور شهيدان جهان نيز در صحراي کربلا فرياد«هيهات منا الذله»را سر داد و به يزيديان و طاغوتيان گفت:«همچون افراد خوار و ذليل دست بيعت به شما نمي دهم، مانند بردگان حکومت شما را برسميت نمي شناسم».
در زمينه عمل:
تعدادي از دوستان القسام نقل کرده اند که او مانند چراغي بود که مردم در مسجد و خانه و خيابان پيرامون او گرد هم مي آمدند . او را فقيهي آگاه و دانا توصيف کردند که از اصول فقهي همه مذاهب اسلامي شناخت داشت. در جلسات درس مسجد الاستقلال هنگامي که شاگردانش مسئله اي را مطرح مي کردند، او طبق احکام همه مذاهب اسلامي اين مسئله را تجزيه و تحليل مي کرد و پاسخ قطعي ارائه مي داد.
ب)اخلاق القسام: شيخ شهيد اشغالگران انگليسي و صهيونيست هاي متجاوز را دو روي يک سکه مي دانست و ميان آن ها با شهروندان فلسطيني که از روي ناچاري با حکومت دست نشانده انگليس همکاري مي کردند تفاوت قايل بود . هرگاه با اين افراد برخورد مي کرد مي کوشيد آنان را از باتلاقي که گرفتار آن شده اند نجات دهد. در آخرين لحظات حيات که اشغالگران انگليسي مأموران عرب را در خط مقدم رويارويي با گروه القسام قرار دادند او از ياران خود خواست به سوي نيروهاي پليس فلسطيني تيراندازي نکنند و نظاميان انگليسي را هدف گلوله هاي آتشين خود قرار دهند.
ج)شهادت القسام: هنگامي که انگليسي ها محاصره القسام و ياران او را در شهر حيفا وروستاهاي اطراف آن تنگ تر کردند، و او احساس کرد که امکان ادامه عمليات مسلحانه در شهرک هاي صهيونيست نشين وجود ندارد و احتمال مي رود انقلاب سرکوب شود و اثري از آن باقي نماند، به ياران خود دستور داد قيام را به کوهستان ها و جنگل هاي شمال فلسطين انتقال دهند.
د)دقت در گزينش ياران : نظر به اينکه حرکت و قيام شيخ عزالدين القسام کاملاً اسلامي بود، کوشيد ياران و مجاهدان اين جنبش را از ميان افراد مؤمن و خداجوي و طبق ضوابط و معيارهاي اسلامي گزينش کند. ياران باوفايي را گزينش کرد که امتحان پس داده و لذت صبر و مقاومت و پايداري را چشيده بودند. مرحوم نمر السعدي يکي از ياران القسام که در پي آن نبرد نابرابر به اسارت در آمد در گفت و گو با يک روزنامه فلسطيني چنين گفت :«شهيد القسام جز افراد مؤمن و متعهد کسي را گزينش نمي کرد. افرادي که براي شهادت در راه آزادي ميهن آمادگي کامل داشته بودند».کساني که به اين جنبش مي پيوستند، وظيفه داشتند سلاح مورد نياز خود را با هزينه خودشان تهيه نمايند. زيرا جنبش بودجه کافي براي تهيه اسلحه در اختيار نداشت. اين نيز آزموني است براي کساني که علاقمند بودند به جنبش بپيوندند.
ه)گرايش به مذاهب اسلامي: بسياري از آگاهان بر اين باورند که شهيد شيخ عزالدين القسام پيرو مذهب تشيع بوده ولي از احکام و مسائل فقهي ساير مذاهب اسلامي نيز شناخت داشته و بر مبناي اين مذاهب فتوي صادر مي کرده و براي حل مشکلات جامعه گام بر مي داشته است. او براساس مباني اسلام از شرف و عزت مسلمانان دفاع مي کرده است. آنگونه که پيشواي خود سرور شهيدان به منظور مصون داشتن اسلام از انحرافات بني اميه به قيام برخاست و مسلمانان را به شرکت در اين قيام فرا خواند.
نتيجه گيري
القسام پس از شهادت شهرت يافت.
القسام به نماد اعتراض و انقلاب و شهادت تبديل شد.
القسام با وجودي که نتوانست ماهيت و اهداف استعمارگران را تغيير دهد، ولي مردم با شهادت او بر ضد استعمارگران بسيج شدند و انقلابي را آغاز کردند که شعله هاي آن همچنان مي درخشد.
شکي نيست که القسام در دوران حيات، هسته هايي را به وجود آورد که پس از شهادت او پرچم انقلاب و مقاومت را در دست داشتند. قساميان از جستجوي پست و مقام خودداري نموده و خود را وقف جهاد و مبارزه کردند.
دستاوردهاي کوتاه مدت القسام عبارتند:
مراسم تشييع پيکر شهيد القسام به تظاهرات با شکوه بر ضد اشغالگران انگليسي در سرتاسرفلسطين تبديل شد . اين تظاهرات جرقه اي بود که انقلاب سه ساله (1936-1939)را بوجود آورد. شرکت کنندگان اين مراسم مرکز پليس و پايگاه هاي اشغالگران را سنگباران کرده به گونه اي که نظاميان انگليسي مانند موش در سوراخ پنهان شدند.
دو جاسوس انگليسي ها به نام هاي احمد نايف و حکيم بسطه که پايگاه استقرار القسام و يارانش را در جنگل هاي يعبد لو داده بودند، در روز روشن توسط مردم به قتل رسيدند.
ياران مجاهد و قهرمان گروه القسام که به اسارت در آمدند با تقاضاي هرگونه بخشش از دادگاه مخالفت کردند و اعلام کردند که پس از آزادي نيز اين راه را ادامه مي دهند. مقام هاي حکومت دست نشانده انگليس به منظور فرونشاندن خشم عمومي، اسيران را به زندان هاي کوتاه مدت محکوم کردند.
شهيد فرحان السعدي يار 80ساله القسام در سال 1936در شهر بيسان به قيام همگاني دست زد که در جريان آن يک افسر انگليسي به نام اندروز به قتل رسيد. افسر مزبور يکي از دشمنان سرسخت فلسطيني ها بود که زمين هاي کشاورزي شان را مصادره مي کرد و به مهاجران يهودي مي فروخت . فرحان السعدي در پي اين قيام دستگير شد و به اعدام رسيد.
منبع:ماهنامه شاهد یاران، شماره 55
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}