تراژدي ملت فلسطين(2)


 






 

مروري بر ريشه ها و عوامل تراژدي ملت فلسطين
نيروهاي عربي
 

همان طور که پيشتر به آن اشاره کردم، جنگ هاي پراکنده از زمان صدور قطعنامه تقسيم فلسطين تا موعد رسمي پايان قيموميت انگليس در تاريخ 1948/5/15ميان حدود 15هزار رزمنده از نيروهاي جهاد مقدس و ارتش نجات و ساير شبه نظاميان فلسطيني و عرب با نيروهاي صهيونيستي ادامه داشت. اين در حالي است که تعداد نيروهاي صهيونيست هشت برابر نيروهاي عرب بوده و از تسليحات برتر و آموزش نظامي بهتري برخوردار بودند.
در نيمه شب 1948/5/15و در پي پايان يافتن قيموميت انگليس بر فلسطين پنج لشکر عرب از محورهاي مختلف وارد فلسطين شدند. هنگامي که مي گويم پنج لشکر گمان نکنيد که پنج لشر عظيم و بزرگ و مجهز به انواع سلاح هاي پيشرفته بوده است. در واقع مجموع نيروهاي اين پنج لشکر که براي آزادي فلسطين وارد عمل شدند، حدود 21هزار سرباز بوده که عبارتند:
1ـ ارتش مصر در قالب 10هزار سرباز که يک گروهان از ارتش عربستان او را همراهي مي کرده است.
2ـ ارتش عراق در قالب 3هزار سرباز.
3ـ ارتش اردن در قالب4هزارو500 سرباز.
4ـ ارتش سوريه در قالب 3هزار سرباز.
5ـ ارتش لبنان در قالب يک هزار سرباز.
بدين صورت مجموع نيروهاي فلسطيني و عرب که در جنگ آزاد سازي فلسطين در سال 1948شرکت کردند حدود 36هزار سرباز بوده که يک چهارم نيروهاي صهيونيست را تشکيل مي دادند.

دولت هاي بزرگ موجوديت اسرائيل را برسميت مي شناسند
 

ديويد بن گوريون شامگاه روز پايان قيموميت انگليس بر فلسطين طي سخناني در تل آويو، با استناد به قطعنامه شماره 181مجمع عمومي سازمان ملل متحد مؤرخ 1948/11/29موجوديت اسرائيل را به عنوان دولت ملي يهود اعلام کرد. در اين قطعنامه بر لزوم برپايي دودولت يهودي و فلسطيني پس از از عقب نشيني قواي انگليسي از فلسطين تصريح شده بود. در پي اين اقدام، آمريکا سردمدارجديد استکبار جهاني ،واتحاد جماهيرشوروي سردمدار بلوک کمونيستي اولين قدرت هاي بزرگي بودند که موجوديت اسرائيل را به رسميت شناختند. آنگاه شناسايي کيان غاصب توسط ساير دولت هاي اروپايي و غربي آغاز گرديد.
نکته قابل توجه اين است که شوروي که خود را مخالف طرح هاي امپرياليستي در جهان معرفي مي کرد به دولت هاي چکسلواکي و يوگسلاوي سابق که در اردوگاه سوسياليستي عضويت داشتند، دستور داد هرگونه کمک لازم را به فرستادگان اسرائيل براي خريد توپخانه و هواپيماهاي نظامي و انواع اسلحه و تجهيزات نظامي و ارسال آن ها به اسرائيل نوخاسته ارائه دهند . اين دستور بيدرنگ به مورد اجرا گذاشته شد، و قراردادهاي تسليحاتي هنگفتي بين چکسلواکي و اسرائيل به امضا رسيد که نقش تعيين کننده اي در پيروزي اسرائيل بر اعراب داشت. در اين ميان حزب کمونيست اسرائيل نيز در آسان سازي امضاي اين قراردادها نقش مؤثري ايفا کرد.

روند جنگ در مراحل نخست
 

ارتش هاي عرب با شور وشوق و صف ناپذيري پس از ورود به فلسطين به پيروزي هاي چشمگيري در برابر سازمان هاي نظامي صهيونيستي دست يافتند. در جبهه جنوب نيروهاي مصري از طريق صحراي سينا به سمت صحراي النقب پيشروي کرده و شهرک هاي صهيونيست نشين اين منطقه را به تصرف خود در آوردند . آنگاه سپاهيان ديگر مصري به سمت شهرهاي اشدود و بئر السبع پيشروي کردند و توانست جنوب فلسطين را جدا سازد . گروه ديگري از سپاهيان مصري به سمت شهر بيت لحم پيشروي کرده و به نيرهاي اردني پيوستند.
در جبهه شرقي، روز سوم ژوئن سال 1948ميان حدود يکهزار تن از سربازان عراقي، با پشتيباني اهالي منطقه و نيروهاي ارتش نجات درگيري هاي شديدي با چهار هزار تن از نيروهاي سازمان صهيونيستي هاگانا روي داد که نتيجه آن شهر جنين و روستاهاي اطراف آن از اشغال صهيونيست ها آزاد گرديد . آنگاه ارتش عراق پيشروي خود را به سمت مناطق شمالي و شهرهاي طولکرم و العفوله و بندر حيفا ادامه داد و تا فاصله 10کيلومتري شهر نتانيا در شمال تل آويو پيشروي کرد.
در جبهه شمالي نيز نيروهاي سوري با پيشروي در منطقه الجليل توانستند تعدادي از شهرک هاي صهيونيست نشين همچون سمخ، مشمار و هيردين را از لوث وجود صهيونيست ها آزاد نمايند. سپس نيروهاي لبناني و رزمندگان ارتش نجات که در منطقه الجليل حضور داشتند به يکديگر پيوستند . در جبهه شرقي پيشروي ارتش اردن به دستور جنرال گلوب فرمانده انگليسي خود در اراضي فلسطيني ها که به موجب قطعنامه سازمان ملل متحد براي آنان در نظر گرفته شده بود متوقف گرديد، و به آنان اجازه پيشروي به سمت مناطق ويژه يهودي ها داده نشد. ارتش اردن در اين جنگ وارد شهرهاي اللد و الرمله و بخش شرقي قدس شد و شهرک صهيونيست نشين عتروت را به تصرف خود در آورد.

تأسيس ارتش اسرائيل
 

دو هفته از اعلام برپايي کيان غاصب و در پي ورود ارتش هاي عرب به فلسطين نگذشته بود که بن گوريون اولين نخست وزير اين کيان روز 1948/5/31با صدور بخشنامه اي همه سازمان هاي شبه نظامي صهيونيستي را منحل اعلام کرد، و از تأسيس ارتش يکپارچه زير نظر دولت خبر داد. با توجه به اينکه سازمان صهيونيستي هاگانا در درجه اول بيشترين نيروهاي شبه نظامي در اختيار داشت و در درجه دوم از دستورات بن گوريون اطاعت مي کرد، ستون فقرات اين ارتش اسرائيل را تشکيل داد. آنگاه يعقوب دوري فرمانده سازمان هاگانا به رياست ستاد مشترک ارتش رژيم صهيونيستي منصوب شد. تعداد نظاميان ارتش رژيم صهيونيستي در بدو تأسيس حدود 100هزار زن و مرد در قالب 12تيپ و چند گردان توپخانه و زرهي بود که بيدرنگ به پيشرفته ترين اسلحه و تجهيزات نظامي مجهز شد . از سوي ديگر نيروهاي انگليسي پس از عقب نشيني ازفلسطين همه مهمات و جنگ افزارهاي خود را به صهيونيستها واگذار کردند . دولت آمريکا نيز بيدرنگ دهها تانک و تعدادي بمب افکن بازمانده از جنگ جهاني دوم به اسرائيل هديه کرد. خلبانان اسرائيلي اين هواپيماها قبل از زمين نشستن در پايگاه هاي هوايي شان در تل آويو، بر فراز شهر قاهره به پرواز در آمده و ديوار صورتي را شکستند.

دخالت سازمان ملل متحد به سود اسرائيل
 

پس از پيشروي ارتش هاي عربي به عمق سرزمين فلسطين به رغم نفرات و تجهيزات اندک، زنگ خطر به گوش قدرت هاي بزرگ استعمارگر به صدا در آمد. اين قدرت ها احساس کردند پروژه اي که براي تحقق آن در فلسطين سال هاي طولاني زحمت کشيده اند در آستانه برباد رفتن قرار گرفته است. قدرت هاي بزرگ ورود ارتش هاي عرب به فلسطين را دخالت خارجي عنوا ن کردند که ناگزير با يد متوقف گردد. در اين ميان صهيونيسم جهاني نقش بزرگي در برانگيختن احساسات غربي ها بر ضد دولت هاي عرب بازي کرد و مدعي شد که اعراب سعي در نابودي موجوديت يهود در فلسطين دارند.
با اين وصف دولت هاي غربي در پي شکست نظاميان صهيونيست در برابر ارتش هاي عرب به حمايت از اسرائيل شتافتند. در اين حال شوراي امنيت سازمان ملل متحد با صدور قطعنامه شماره 50اعراب و اسرائيل را به برقراري آتش بس فراخواند. شوراي امنيت با صدور اين قطعنامه جانبداري خود را از رژيم صهيونيستي از آن روز آشکار کرد که اين روند تا امروزه همچنان ادامه دارد. دولت هاي عربي پذيرش آتش بس را به شدت رد کردند ولي دولت انگليس با سوء استفاده از روابط سياسي و اقتصادي و تسليحاتي ويژه خود با برخي دولت هاي عربي همچون عراق و اردن و مصر که بيشترين نيروي نظامي را در فلسطين داشتند به اين دولت ها فشار وارد آورد تا نيروهاي خود را از فلسطين خارج نمايند.
دولت انگليس دولت هاي مزبور عربي را تهديد کرد چنانچه جنگ در فلسطين را ادامه دهند فروش اسلحه و تجهيزات نظامي به آنان را متوقف مي کند. ملک عبدالله پادشاه اردن که فرماندهي مشترک ارتش هاي عرب را در فلسطين بر عهده داشت به رغم دستاوردهاي چشمگير نظامي،در برابر فشارهاي انگليس سرتسليم فرود آورد و مجبور به پذيرش آتش بس شد، و قطعنامه شوراي امنيت سازمان ملل متحد عملا روز يازدهم ژوئن سال 1948به اجرا در آمد. کساني که روي دادهاي آن مرحله را شاهد بودند نقل کرده اند که پذيرش آتش بس از سوي اعراب، ارتش اسرائيل را از فروپاشي نجات داد.
شوراي امنيت به منظور نظارت بر آتش بس فرستاده اي را به نام کنت برنادوت به منطقه اعزام کرد، تا ضمن بررسي اوضاع در فلسطين گزارشي را به شوراي امنيت ارائه دهد. اسرائيلي ها فرصت آتش بس را مغتنم شمرده و به بازسازي نيروهاي نظامي و تدارک اسلحه و تجهيزات نظامي از کشورهاي غربي و آمريکا به ويزه چکسلواکي اقدام کرده و ديري نپائيد که فرستاده شوراي امنيت سازمان ملل متحد را در هتل ملک داود در قدس ترور کردند.

از سرگيري جنگ
 

اسرائيلي ها پس از بازسازي نيروهاي نظامي خود و مجهز شدن به انواع اسلحه از حالت تدافعي بيرون آمده و موضع تهاجمي به خود گرفتند. آنان روز هشتم ژوئيه سال 1948پيش از موعد پايان آتش بس، قطعنامه شوراي امنيت و آتش بس را نقض کرده و با يورش به تعدادي از روستاهاي فلسطيني نشين در کرانه باختري رود اردن ساکنان آن را آواره کردند. نظاميان صهيونيست ها سپس شهرهاي الرمله و اللد و فرودگاه نزديک آن را به اشغال خود در آوردند. زيرا نيروهاي اردني به دستور فرمانده انگليسي جنرال گلوب به تازگي از آن عقب نشيني کرده بودند. نظاميان صهيونيست در ادامه جنگ و تجاوزگري کوشيدند بخش شرقي قدس را نيز اشغال کنند، ولي نيروهاي ارتش اردن شجاعانه از آن دفاع کرده و هجوم نظاميان صهيونيست را ناکام ساختند.
شوراي امنيت سازمان ملل متحد دوباره در تاريخ 18ژوئيه سال 1948قطعنامه جديدي را براي برقراري آتش بس صادر کرد، ولي اين بار اسرائيلي ها زير بار نرفته و از اجراي آن شانه خالي کردند. اعضاي دائمي شوراي امنيت نيز که در جريان قطعنامه نخست به اعراب فشار وارد کرده تا آتش بس را بپذيرند، ولي اين بار دست اسرائيلي ها را باز گذاشتند تا طبق منافع شان تصميم بگيرند. پذيرش آتش بس از سوي دولت هاي عرب در روز 11ژوئن سال 1948به رغم حضور ارتش هاي عرب در فلسطين باعث تضعيف روحيه رزمندگان شبه نظامي عرب و سرگرداني ارتش نجات و عقب نشيني نيروهاي آن از پايگاه هاي خود در شهرها و روستاهاي شمال فلسطين گرديد. در نتيجه اين عقب نشيني بسياري از روستاها و شهرهاي فلسطيني نشين به دست صهيونيست ها سقوط کردند.
در چنين شرايطي سازمان صهيونيستي افراطي ليحي احساس کرد که کنت برناردوت فرستاده شوراي امنيت سازمان ملل متحد، به فلسطيني ها گرايش پيدا کرده و او را روز 17سپتامبر سال 1948در قدس ترور کرد.
با اين وصف در نتيجه فشارهاي پي در پي قدرت هاي بزرگ به پادشاهان خائن مصر، عراق، اردن براي پذيرش آتش بس و قبول وضع موجود، ملک عبدالله پادشاه پيشين اردن که فرماندهي نيروهاي مشترک اعراب را برعهده داشت به اين نيروها دستور داد از فلسطين عقب نشيني کنند. در اين ميان اسرائيلي ها نيز فرصت را مغتنم شمرده و با آغاز ماه اکتبر سال 1948زمام امور را به دست گرفته و با انجام عمليات نظامي گام به گام به سوي مناطق شمالي و جنوبي و شرقي فلسطين پيشروي کرده و سرانجام حدود 78درصد از سرزمين هاي فلسطين را اشغال کردند.
منبع:ماهنامه شاهد یاران، شماره 55