باهمستان ها، راهبرد توسعه ي پايدار در طراحي شهرها


 

نويسندگان: د کتر مجتبي رفيعيان، (1)
مهندس علي رضا صادقي (2)
مهندس مسعود خادمي (3)
مهندس فريال احمدي (4)




 

چکيده
 

امروزه مفهوم پايداري به عنوان الگوي فکريِ مسلط در علوم محيطي شناخته شده است. از اين رو در عصر حاضر، طراحان شهري نيز با استفاده از مفاهيم پايه ي اين تفکر و نگرش، به ارائه ي اصولي براي حفظ، انساني و کاراتر کرد نِ محيط زيست طبيعي و مصنوع بشر پرداخته اند. در اين نوشتار سعي بر آن است تا با بازشناختِ اين اصول از ديد گاه صاحب نظران و مجامع دخيل در امور طراحي شهري، به تد قيق اصول و سياست هاي حاکم بر طراحي شهريِ پايدارِ باهمستان ها پرداخته شود؛ باهمستان هايي کارا، سرزنده و مشوق تعاملات اجتماعي که گسترش آن ها از اهداف و انگاره هاي اصلي پايداري در طراحي شهري است. براي انجام اين امر مهم، از روش تحقيق توصيفي - تحليلي و شيوه هاي مرور متون و منابع در بستر مطالعات کتابخانه اي استفاده شده است.

مقدمه
 

در قرن گذشته ميلادي، کاهش منابع زيستي طبيعي و مصنوع مورد نياز انسان براي ادامه ي مسير زند گي و رشد و نمو و رسيد ن به تعالي، زمينه ي طرح و توجه به مباحثي جديد را به وجود آورد. به واسطه ي نابودي خواسته يا ناخواسته ي منابع فوق الذ کر به دست بشر و لزوم حفظ و نگه داري اين منابع براي آيند گان و استفاده ي بهينه و کاراتر از آن براي انسان امروزي، مباحث مربوط به پايداري ابتدا در بحث زيست محيطي و سپس در تمامي ابعاد آن مورد توجه و دقت صاحب نظران و نظريه پردازان بزرگ جهان قرار گرفت؛ به طوري که از اوايل د هه ي هشتاد قرن گذشته ي ميلادي تا به امروز، و به طور حتم به صورت وسيع تر در آينده، اين مباحث به عنوان مبنا و پايه ي تئوري ها در تمامي علوم مرتبط با انسان و محيط طبيعي و مصنوع پيرامون او مطرح شده است. در طول دهه ي 1980 م. مفهوم توسعه ي پايدار به مثابه ي راه حلي فراگير راي حل مشکلات فرا روي تامين نيازهاي جمعيت به سرعت رو به رشد و به حداقل رساند ن صد مات وارده به محيط زيست مطرح شد. امروزه دولت ها، گروه ها و نهاد هاي مختلف همه بر اين باورند که مسائل و مشکلات زيست محيطي بسيار جدي تر از آن است که در گذ شته به آن نگاه مي شد و راه حل هاي مشکلاتي که گريبان گير جوامع امروزين است، نه تنها صرفاً فني و تکنولوژيک نيستند، بلکه بدون تحولات شگرف اقتصادي و اجتماعي، اين نيت مهم اصولاً برآورده نخواهد شد. بر اين اساس و براي استفاده از اصول کلي حاکم بر مباحث فوق الذ کر در راستاي پاسخ گويي به نيازهاي جديد انسان امروزي، معماران و طراحان شهري نيز به ارائه ي راهکارهايي براي پيروي از اصول توسعه ي پايدار پرداخته اند؛ راهکارها و سياست هايي که از آن ها با عنوان کلي «طراحي شهري پايدار» ياد مي شود. اما به نظر مي رسد در اين ارتباط و به منظور نيل به اهداف پايداري، طراحي شهري نه تنها بايد در راستاي ارتقاي کيفيت زيستي اجتماعات انساني صورت پذيرد، بلکه بايد با کمک و مشارکت آن ها تهيه و اجرا شود. رسيد ن به پايداري در طراحي شهري زماني ميسر است که به صورتي بهينه از تمامي دارايي ها و سرمايه هاي موجود در آن اجتماع استفاده و بهره گيري شود. علاوه بر سرمايه هاي طبيعي و فيزيکي، سرمايه هاي انساني و اجتماعي نيز در طراحي شهري اجتماعات از جايگاه والايي برخوردارند. هد ف نهايي اين نوشتار، ارائه ي شناختي صحيح از مفهوم طراحي شهري اجتماعات محلي و بيان نقش و نيز افزايش درک ما از فرصت هاي موجود براي به کارگيري آن ها در رسيد ن به پايداري در اجتماعات محلي ست.

طراحي شهري پايدار
 

مفهوم پايداري در فرهنگ هاي گوناگون داراي معاني متفاوتي ست؛ ولي آنچه مي توان در مورد آن به صراحت گفت، اين است که پايداري دو جنبه دارد: انسان و طبيعت؛ و در واقع، محل تلاقي اميال و آرزوهاي انساني با تفوق و برتري طبيعت است. مفهوم «پايداري» خواستار موازنه ي شايسته و د قيق ميان نيازهاي امروز و نيازهاي فردا و همچنين ميان انگيزه هاي خصوصي و اقدامات عمومي در تنگناي حرص و ترحم اجتماعي افراد و همدردي اجتماعي مي باشد (ژان پرانک، محبوب الحق، 1380). د هخدا پايداري را به معناي «بادوام و ماند ني بود ن» مي داند. (د هخدا، 1335) ريشه ي لغوي و عبارت مرتبط لاتين عبارت است از: Sustain زنده نگه داشتن، Sustenance زند گي/ فرآيند پايداري و Sustainable پايداري. استفاده ي بهينه از انرژي هاي طبيعي و استفاده از پتانسيل هاي اقليمي يک پهنه و به دنبال آن، تطبيق با شرايط و ويژگي هاي محلي از مفاهيم پايداري هستند. در همين رابطه چپمن (چپ من، 1384: 124) پايداري را چنين تعريف مي کند: «پايداري مفهومي ساده دارد: زند گي با يکد يگر در ميان منابع طبيعت، ما بايد مصرف منابع و توليد زائدات را کاهش د هيم و مطمئن شويم که هر کسي مي تواند به طور شايسته زند گي کند.»
«گرچه صاحب نظران در اين مورد که حل مسائل جهاني در گروي اتخاذ سياست ها و برنامه هايي ست که به توسعه ي پايدار منتهي مي گردد، اتفاق نظر دارند، ولي در مورد تعريف توسعه ي پايدار چنين توافقي وجود نداشته و از توسعه ي پايدار، معاني متفاوتي برداشت شده است.» (Moughtin, 1996: 6-7). اما در مورد خاستگاه عبارت «توسعه ي پايدار» بايد گفت اين اصطلاح نخستين بار در کتاب «حدود رشد» توسط ميدوز و همکارانش به کار گرفته شد. همچنين، اصطلاح توسعه ي پايدار در هنگام انتشار اعلاميه ي کوکويوک در خوص محيط زيست و توسعه در اوايل د هه ي 1970 م، به کار برده شده است؛ اما شکل گيري آن به طور رسمي به تشکيل کميسيون مستقل جهاني در زمينه ي محيط زيست و توسعه و ارائه ي گزارش آن با عنوان «آينده ي مشترک ما» در سال 1987 بر مي گردد. در اين گزارش، به اصل توسعه ي پايدار به عنوان يکي از اصول و بند هاي اين منشور به صراحت اشاره شده است. اين کميسيون، توسعه ي پايدار را چنين تعريف کرد: «رفع نيازهاي نسل حاضر بدون تضييع توانايي هاي نسل هاي آينده براي رفع نيازهايشان.» اين تعريف ساده همچنين مبناي دستور کار 21، به عنوان يک طرح کار توسعه ي پايدار براي قرن 21 است (Roseland, 1997: 197). آنچه در مورد توسعه ي پايدار بر اساس گزارش آيند ه ي مشترک ما (گزارش برونتلند) در اد بيات موضوع و اسناد بيان مي شوند، عبارت اند از: برابري ميان نسل ها، برابري درون نسل ها، حفاظت از محيط طبيعي،
استفاده ي حداقل از منابع تجديد ناپذ ير، بقاي اقتصادي و تنوع جامعه ي خود اتکا، رفاه فردي و رفع نيازهاي اساسي افراد جامعه. در واقع، گزارش برونتلند شامل سه لايه است: توسعه، برابري و مساوات، و حفاظت از محيط زيست. (شکويي، 1381). توسعه ي پايدار درتعريف فرم مطلوب يک نظام اقتصادي، زيست محيطي و اجتماعي، ايده آل هايي را مطرح مي کند که عبارت اند از:
از نظر اقتصادي: يک نظام اقتصادي پايدار بايد قادر باشد کالا و خد ماتي را توليد کند که به طور مداوم، سطوح کنترل پذ ير بد هي دولتي و خارجي را کاهش بد هد و از ايجاد بي تعادلي در ميان بخش هاي مختلف اقتصادي جلوگيري کند تا به توليدات کشاورزي و صنعتي آسيب وارد نشود؛ از نظر محيط زيست: يک نظام محيط زيست پايدار بايد از منابع حياتي حمايت کند و از بهره برداري بي رويه منابع تجديد شونده و تخليه ي منابع غير قابل بازگشت و نيز از کارکرد هايي که منجر به تخريب محيط زيست مي شوند، جلوگيري کند؛ از نظر اجتماعي: يک نظام اجتماعي پايدار بايد به توزيع برابر منابع و تساوي تسهيلات و خد مات اجتماعي شامل: بهداشت، آموزش و پرورش، برابري جنسي، پاسخ گويي سياسي و مشارکت دست يابد. (مرصوصي، 1383: 20).
اما به دنبال طرح مبحث توسعه ي پايدار، معماران و طراحان شهري همانند متخصصان رشته هاي ديگر به ارائه ي الگوهايي براي انطباق فعاليت هايشان در چارچوب ياد شده پرداخته اند. «اين تلاش ها تحت عناوين گوناگون نظير «طراحي شهري پايدار»، «طراحي شهري سبز»، «طراحي شهري اکولوژيک» و ... مطرح شده اند.» (گلکار، 1379: 45). طراحي شهري پايدار بر مبناي سه اصل اساسي شکل مي گيرد: اصل نخست را مي توان صرفه جويي در مصرف منابع دانست که درصدد است تا با مصرف بهينه ي منابع، ميزان کاربرد ذخاير تجديد ناپذ ير را در ساخت و کارکرد بناهاي شهري پايين آورد. اصل دوم بر طراحي بر اساس چرخه ي حيات مبتني ست که نتايج و تبعات زيست محيطي کل چرخه ي حيات منابع ساخت و ساز شهري را از مرحله ي تدارک تا بازگشت به طبيعت در بر مي گيرد. اصل سوم را طراحي انساني مي دانند که ريشه در نياز به حفظ عناصرِ زنجيره اي نظام هاي زيستي دارد و تداوم حيات و بقاي انسان را در پي خواهد داشت. بر اين اساس، طراحي شهري مي بايد کيفيت محيط هاي زيستي را بهبود بخشد و موجب افزايش بهره وري و کاهش فشارهاي رواني انساني و بهبود شرايط زيستي گردد. (همان). اين سه اصل را ماتين در کتاب خود اين گونه بيان کرده است: «اصل نخست: اولويت بخشيد ن به بازيافت ساختمان ها، زير ساخت ها و شبکه ي معابر موجود از طريق منطبق نمود ن آن ها با شرايط و نيازهاي جديد. در اين اصل، بر حفاظت و بهسازي ابنيه و بافت هاي شهري تأکيد مي شود. اصل دوم: حفاظت از منابع و چشم اندازهاي طبيعي. اصل سوم: کاستن از ميزان مصرف انرژي در توسعه ي نواحي شهري جديد» (Moughtin, 1996)

انگاره هاي طراحي شهري پايدار
اما در مورد انگاره هاي پايداري در طراحي شهري در ابتدا ذ کر اين نکته لازم به نظر مي رسد که تاثير اين اهداف و آرمان ها که از دهه ي 90 قرن گذشته ي ميلادي به سرعت جاي خود را در خُرد ترين مقياس ها در طراحي شهري تثبيت کرده است به گونه اي است که برخي از معروف ترين منابع کلاسيک طراحي شهري را م جبور به بازنگري در اصول خود نموده است. براي مثال، بنتلي و همکارانش در تکميل مجموعه ي اصول طراحي شهري خود در «محيط هاي پاسخ ده» و به منظور همراهي با آرمان هاي پايداري در طراحي شهري، سه اصل کارايي از نظر مصرف انرژي، حفاظت از اکوسيستم ها و تقليل آلود گي ها را به مجموعه ي اصول هفت گانه ي خود افزودند.
اما در تبين مولفه ها، کامل ترين و جامع ترين انگاره ها را کرمونا در کتاب «فضاهاي شهري، مکان هاي عمومي» ارائه مي د هد؛ آن جا که وي در يک رويکرد تطبيقي و توصيفي، ابتدا نظريات مختلف در مورد استراتژي هاي دستيابي به پايداري را دسته بندي کرده و سپس در يک ماتريس تحليلي، ده مولفه ي نظارت، کارايي منابع، تنوع و انتخاب، نيازهاي انساني، انعطاف پذ يري، کاهش آلود گي، تمرکزگرايي، تمايز و تشخيص، تقويت محيط زيست و خود کفايي را به عنوان مولفه هاي طراحي شهري پايدار برشمرده و سپس راهبردهاي متناسب با اين مولفه ها را در 4 سطح ساختمان ها، فضاهاي شهري، محله ها و سکونتگاه ها مورد تد قيق قرار مي دهد. به نظر مي رسد مولفه هاي نظارت، کارايي منابع و خود کفايي در چارچوب پايداري اقتصادي تعريف شده و تنوع و انتخاب، نيازهاي انساني و انعطاف پذيري و تمرکزگرايي، تمايز تشخيص در چارچوب پايدراي اجتماعي مي گنجند؛ و تقويت محيط زيست و کاهش آلودگي پايداري زيست محيطي را ممکن مي سازند.
بنابراين، بد يهي ست که يکي از مهم ترين دغد غه هاي طراحان امروز در خلق فضاها و بافت هاي مختلف شهري، رسيد ن به نوعي طراحي پايدار است که بتواند تعادلي پايدار ميان فضاهاي شهري و بستر طبيعي آن بسازد؛ ايجاد عرصه هايي اجتماعي و خود کفا که توانايي تامين هزينه هاي خود را داشته و در مسير نيل به مولفه هاي عامِ پايداري (زيست محيطي، اجتماعي و اقتصادي) گام بر دارد. مجموعه ي اين اهداف عام پايداري و مولفه هاي آن در نمودار شماره ي 1 آمده است.

لزوم طراحي باهمستان ها و انگاره هاي طراحي شهري پايدار
 

اما در ميان اصول تد قيق شده ي پايداري از سوي کرمونا، اصولي چون کارايي منابع، خود کفايي، تنوع و انتخاب و نيازهاي انساني در سطوح مختلف به طراحي و گسترش اجتماعات محلي و يا باهمستان ها تاکيد مي کنند. در زير به طور خلاصه به برخي از جنبه هاي طراحي شهري پايدار که بر گسترش باهمستان ها تاکيد مي کنند، اشاره شده است:
1- خود کفايي: استقلال در پاسخ گويي به نيازهاي ساکنان، يک نکته ي مهم در طراحي شهري پايدار است که در مقياس هاي متفاوت از يک ساختمان تا محله ها، شهرها و منطقه ها توصيه مي شود. در اين زنجيره، باهمستان مي تواند نقش کليدي ايفا کند.
2- کارايي منابع (کاهش سفرهاي درون شهري): در اَبَر شهرهاي امروزي، کاهش سفرهاي درون شهري يک ضرورت است. اين هدف مي تواند از طريق تشويق پياده روي، دوچرخه سواري و استفاده از وسايل حمل و نقل عمومي برآورده شود. تعبيه ي خد مات محلي در يک آستانه ي قابل پياده روي و توزيع تسهيلات در سطح محله، در کنار پراکنش متوازنِ مراکز فعاليتي در پهنه ي شهر، مي تواند چنين هد في را برآورده سازد.
3- نيازهاي انساني (قابليت اجتماعي و حس جمعي): اين مورد نيز از مولفه هاي طراحي شهري پايدار است. پايداري نه تنها با مصرف انرژي و بازيافت مصالح سروکار دارد، بلکه تمام جنبه هايي از زند گي را که براي دستيابي به يک محيط مطبوع و ايمن لازم است، در بر مي گيرد. نقش تعامل اجتماعي، به خصوص زماني پر رنگ مي شود که مرد م بخواهند در تصميم سازي هاي مربوط به محيط پيرامون خود دخالت کنند.
4- تنوع و انتخاب (حس مکان و هويت): از ديگر مولفه هاي محيط هاي پايدار، برخورداري از حس مکان و هويت خاص است. سکونتگاه هاي سنتي، تناسب و تطابق بهتري ميان ساختار فضايي، عنصر زمان، معنا، ارتباطات و فرهنگ اجتماعي برقرار مي کردند. رويکردي که با تقليد شکلي از سکونتگاه هاي سنتي براي دستيابي به مکان هاي با هويت اخيراً مرسوم شد ه است، بايد با شناسايي قابليت هاي واقعي و ويژگي هاي انفرادي هر محل، به صورت خاص و مرتبط، جايگزين شود. يک سکونتگاه پايدار بايد در پي ارتقا و حفظ ارزش ها و ويژگي هاي مثبت خود در زمينه ي محيط طبيعي، مصنوع و فرهنگي باشد (هاتون و پانکر، 1996).
در واقع، گسترش و طراحي باهمستان ها در قالبي پايدار و در عين حال ماند گار را مي توان يکي از اهداف خُرد و سياست هاي طراحي شهري پايدار دانست.

مفهوم باهمستان
 

در فرهنگ واژگان آکسفورد، «باهمستان» (Community) به معناي بدنه اي از انسان ها که در يک مکان، ناحيه و يا محدوده ي مشترک زند گي کرده و ويژگي هاي مشترک مذ هبي، شغلي و ملي و ... دارند، ذ کر شده است. فرهنگ لغت دانشگاهي جديد وبستر «باهمستان» را اين گونه تعريف کرده است: «(1) تود ه اي از مرد م که داراي سازمان با علائق مشترکي بوده و يا در يک مکان مشابه و در زير لواي قوانين و مقرراتي واحد زند گي مي کنند. (2) در مقياس بزرگ جامعه؛ به صورت عام، مرد م؛ مرد م يک محدوده ي خاص. (3) اشتراک مالکيت يا مشارکت؛ مثل اجتماع مطلوبات، اجتماع علائق. (4) صفات اختصاصي عمومي يا مشابهت ها. (5) تجمعي از ارگانيسمها با ارتباطات دوسويه. چنان که از اين تعاريف مشاهده مي شود، باهمستان مي تواند معاني متعددي به خود گيرد، هيلاري 94 معني مختلف را براي باهمستان برشمرده است (هيلاري، 1995). بل و نوبي پيچيد گي تعاريف هيلاري را خلاصه کرده اند؛ از نظر آن ها اصلاح «باهمستان» در اساس داراي دو معني و توارد ذ هني متفاوت است. در ادبيات شهرسازي نيز مفهوم Community به شبکه اي از اجتماعات مرد مي با هويت، علايق و نظريه هاي مشترک در سطح محلي که شناخت فرصت و حمايت هاي دو سويه اي براي دوستي و همکاري فراهم مي آورند، گفته مي شود (Barton, 2003: 4).

باهمستان و محله
 

محله (Neighborhood) جزئي از سازمان فضايي شهر است، که در آن روابط افراد به صورت رو در رو مي باشد. در واقع، محله عبارت است از فضايي که در آن بخش مهمي از فعاليت هاي کار و مصرف شهروندان در آن به وقوع مي پيوندد. محله بنياد مهمي براي شناخت وسيع افراد و تجهيز اجتماعي افراد براي فعال کرد ن، توسعه و يا د فاع از آن دسته از حقوقي ست که نه در حوزه ي سياسي، بلکه بيش تر از نوع ماده و انرژي، در حوزه ي فرهنگ، اقتصاد و زند گي اجتماعي مي باشند. بنابراين، محله نهادي ست که از طريق آن، افراد و موضوعات مي تواند توانايي براي فعاليت اوليه به وسيله ي يک تعادل موثر فردي و جمعي را در درون آن و يا از وراي آن به اجرا درآورند. (عسگري، 1383: 56). در واقع، «محدوده ي محله ممکن است با توجه به هر کدام از جنبه هاي توافقي زير مفروض گردد: 1- مناسبات اداري: به وسيله ي نام، مرزو محدوده هاي کالبدي، 2- زيبايي شناسي: به وسيله ي هويت قابل تشخيص و قد مت توسعه، 3- اجتماعي: از طريق ادراک ساکنان، 4- عملکردي: به وسيله ي محدوده ي خد ماتي، 5- زيست محيطي: توسط شبکه ي ارتباطي محلي و کيفيت بالاي زيست محيطي» (Barton, 2003). در واقع، مفهوم محله بر بُعد کالبدي تاکيد مي کند، در حالي که مفهوم باهمستان با تاکيد بر بعد اجتماعي مطرح مي گردد.

انواع باهمستان ها
 

در يک نگاه، باهمستان عبارت است از يک مفهوم جنسي براي اشکال مختلف يکپارچگي اجتماعي يا پيوستگي هاي اجتماعي (احساس با هم بود ن) (Sense of Community)؛ و از نگاهي ديگر، اصطلاح باهمستان همچنين به گروه ها و گروه بندي هاي ارگانيسم ها که براي رسيد ن به يک خواسته ي عمومي مشترک ايجاد شده اند نيز اشاره دارد. تعبير اخير خود به دو دسته تقسيم مي شود: 1) اجتماعات مبتني بر علائق مشترک، 2) اجتماعات جغرافيايي يا اجتماعات مبتني بر مکان مشترک.
اجتماعت مبتني بر علائق مشترک آن هايي هستند که داراي يک وجه مشترک بوده و ضرورتاً در يک مکان جغرافيايي مشترک نيستند، مثل اتحاديه هاي کارگري، اتحاديه هاي کشاروزان، صنف هاي شغلي، اتحاديه ي هنرمندان و غيره. تأثرات فزاينده ي تکنولوژي حمل و نقل و ارتباطات، مقياس رو به رشد سازمان هاي اقتصادي و اجتماعي و انبوه وسائل ارتباط جمعي، همه و همه بر دامنه ي اهميت اجتماعات مبتني بر علائق مشترک در زند گي روزمره ي مرد م افزوده اند. اجتماعات مبتني بر مکان جغرافيايي مشترک آن هايي هستند که از مرد مي شکل يافته اند که در يک مکان يا محل ويژه زند گي مي کنند، که ممکن است اين عده داراي علائق مشترک نباشند. البته ممکن است در کاربردهاي ويژه، نياز به مرزهاي ويژه نيز داشته باشند، اگرچه، مرزهاي واقعي، ادراکي و کاربردي اجتماعات مبتني بر مکان جغرافيايي مشترک به سختي قابل تمييز هستند. اين اجتماعات قسمتي از سلسله مراتب موجود در ميان اجتماعات هستند. بنابراين، مي توانند اجتماعات در ميان اجتماعات بزرگ تري باشند و يا خود شامل اجماعات ديگري شوند، مثل خانواده ها، خانوارها، سازمان ها و نهاد هاي محلي.

جمع بندي و نتيجه گيري
 

ديده شد که در د هه هاي اخير پايداري به عنوان الگوي فکري غالب و مسلط بر علوم محيطي مطرح شده است. اين رويکرد در طراحي شهري از طريق ارائه ي اصول و معيارهايي براي ايجاد ميحطي کارآ، انساني و دوستدار طبيعت فرصت بروز يافته است. در اين ميان اصولي چند از طراحي شهري پايدار بر ايجاد و تقويت و گسترش باهمستان ها به گونه اي ماند گار تاکيد کرده اند؛ باهمستان هايي که به عنوان اجتماعاتي محلي، همگام با اصول اجتماعي، اقتصادي و زيست محيطي پايداري شکل گرفته باشند.
در واقع اهداف اصلي در طراحي شهري باهمستان ها، در ارتقاي قابليت زند گي، سالم سازي، افزايش امنيت و ايمني و پايداري اين گونه اجتماعات خلاصه مي شود. در نمايه ي زير (نمايه ي شماره ي 2) اهداف کلان و خردِ طراحي شهري باهمستان تد قيق شده است. اين اهداف به توانايي يک اجتماع محلي در به مصرف رساند نِ منابع طبيعي، انساني و تکنولوژيکي در راستاي تضمين اين نکته که همه ي اعضاي نسل هاي امروز و فرداي آن جامعه بتوانند به سطح بالايي از سلامت و رفاه، امنيت اقتصادي و توانايي اظهار نظر در مورد آيند ه شان نائل آيند، تاکيد دارد.

پي‌نوشت‌ها:
 

1- دانشيار گروه شهرسازي دانشکده ي هنر و معماري دانشگاه تربيت مدرس تهران E-mail:refiei_m@modares.ac.ir
2- دانش آموخته ي معماري و دانشجوي کارشناسي ارشد طراحي شهري دانشگاه تربيت مدرس تهران E-mail:arsadeghi@modares.ac.ir
3- دانش آموخته ي معماري و دانشجوي کارشناسي ارشد طراحي شهري دانشگاه تربيت مدرس تهران E-mail: mkhademii@gmail.com
4- دانش آموخته ي معماري و دانشجوي کارشناسي ارشد معماري منظر دانشگاه تربيت مدرس تهران E-mail:f_ahmadi@modars.ac.ir
 

منابع و مآخذ
1- پاگ، سدريک، (1383). "شهرهاي پايدار در کشورهاي در حال توسعه". مترجمان: ناصر محرم نژاد، نشاط حداد تهراني. انتشارات مرکز مطالعاتي شهرسازي و معماري .
2- پراتک، محبوب الحق، (1380)، "گزارش لاهه پيش زمينه توسعه پيادار از فکر تا عمل". نشريه ي محيط شناسي. شماره 28.
3- دي کاستري، فرانچسکو (1376). صندلي توسعه ي پايدار. مترجم: محسن حکيمي. نشريه ي طبيعت و منابع. انتشارات يونسکو در ايران. شماره ي 7
4- چپ من، ديويد، (1384)، "آفرينش محلات و مکانها در محيط انسان ساخت" مترجم: شهرزاد فريادي، انتشارات دانشگاه تهران .
5- شکوئي، حسين، محمدي، مهدي، (1381) "سنجش پايداري اجتماعي توسعه قم" پژوهش هاي جغرافيايي، شماره 43.
6- صحرايي، شقايق، (1385)، بررسي تاثير دولت الکترونيک در تحقق عدالت اجتماعي در ايران، پايان نامه ي کارشناسي ارشد مد يريت فناوري اطلاعات.
7- عسگري، (1383) گونه شناسي مفاهيم و ديد گاه هاي توسعه محله اي پايدار، سمينار توسعه محله اي پايدار شهرداري تهران .
8- گلکار، کوروش، (1379) "طراحي شهري پايدار در شهرهاي حاشيه کوير" محله هنرهاي زيبا، شماره 8.
9- مرصوصي، نفيسه، (1382) تحليل فضايي عدالت اجتماعي در شهر تهران (مطالعه ي موردي شهرداري تهران)، رساله ي دوره ي د کتري جغرافيا و برنامه ريزي شهري .
10- Barton, H., (2003) Shaping Neighborhoods, London and New York, Spon Press.
11- Carmona, M (2003) Public places, Urban spaces. Architectural press 12 Chavis, D., A. (1990). Sense of Community in an Urban Environment: A Catalyst for Participation and Community Development; American Journal of Community Psychology 18.
12- Curtis L, & Punter J., (2004) Designed sustainable development: The Liveable Neighbourhoods Experiment in Perth, Westem Australia, Town Planning Review, Volume 75, lssue 01, Article 3
13- Donald E. Voth, (2004), Community and Community Development: Parts I to III, Sustainable Community Development Programme: undp evaluation office.
14- Jeffrey C, Bridger A. E., Luloff, (1992) The Context for Sustainable Communities, toward an inter actional approach to sustainable community development, Mc growhill publication.
15- Moughtin, C. (1992) Urban Design: street and square, Oxford, Butterworth Architecture
16- Mark Roseland, (1998), Sustainable community development: integrating environmental, economic , and social objectives, Brill publication, New York.
17- www. aia.org/livable
18- http://transweb.sjsu.edu/publications/envisioning2/MTI2001_Etodp_website/
ماهنامه فني -تخصصي دانش نما 181-182.